✅شهادت حضرت مجتبى عليه السّلام و ذكر خبر جناده
🔹بدان كه در يوم شهادت آن امام مظلوم اختلاف است ، بعضى در #هفتم_صفر سال پنجاهم هجرى و جمعى در #بيست_و_هشتم آن ماه گفته اند و در مدّت عمر گرامى آن جناب نيز اختلاف است و مشهور #چهل_و_هفت سال است ، چنانچه صاحب (كشف الغمّه ) به روايت ابن خشّاب از حضرت باقر و صادق عليهماالسّلام روايت كرده است كه مدّت عمر شريف امام حسن عليه السّلام در وقت وفات چهل و هفت سال بود و ميان آن حضرت وبرادرش جناب امام حسين عليه السّلام به قدر مدّت حمل فاصله بود و مدّت حمل امام حسين عليه السّلام شش ماه بود و امام حسن عليه السّلام با جدّ خود رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم هفت سال ماند و بعد از آن با حضرت اميرالمومنين عليه السّلام سى سال ماند و بعد از شهادت پدر بزرگوار خود ده سال زندگانى كرد.
🔸قطب راوندى رحمه اللّه از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت امام حسن عليه السّلام به اهل بيت خود مى فرمود كه من به زهر شهيد خواهم شد مانند رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم ، پرسيدند كه خواهد كرد اين كار را؟ فرمود كه زن من جَعْدَه دختر اَشْعَث بن قيس ، معاويه پنهان زهرى براى او خواهد فرستاد و امر خواهد كرد او را كه آن زهر را به من بخوراند.
گفتند: او را از خانه خود بيرون كن و از خود دور گردان ، فرمود كه چگونه او را از خانه بيرون كنم هنوز كارى از او واقع نشده است ، اگر او را بيرون كنم كسى به غير او مرا نخواهد كشت و او را نزد مردم عذرى خواهد بود كه بى جرم و جنايت مرا اخراج كردند.
پس بعد از مدّتى معاويه مال بسيارى با زهر قاتلى براى جعده فرستاد و پيغام داد كه اگر اين زهر را به حسن عليه السّلام بخورانى من صد هزار درهم به تو مى دهم و ترا به حباله پسر خود يزيد در مى آورم ؛ پس آن زن تصميم عزم نمود كه آن حضرت را مسموم نمايد.
🔹روزى جناب امام حسن عليه السّلام روزه بود و روز بسيار گرمى بود و تشنگى بر آن جناب اثر كرده و در وقت افطار بسيار تشنه بود، آن زن شربت شيرى از براى آن حضرت آورد و آن زهر را داخل در آن كرده بود و به آن حضرت بياشاميد، چون آن حضرت بياشاميد و احساس سمّ فرمود كلمه استرجاع گفت و خداوند را حمد كرد كه از اين جهان فانى به جنان جاودانى تحويل مى دهد و جدّ و پدر و مادر و دو عمّ خود جعفر و حمزه را ديدار مى فرمايد، پس روى به جعده كرد و فرمود: اى دشمن خدا! كشتى مرا، خدا بكشد ترا، به خدا سوگند كه خلفى بعد از من نخواهى يافت ، آن شخص ترا فريب داده خدا ترا و او را هر دو را به عذاب خود خوار فرمايد؛ پس آن حضرت دو روز در درد و اَلَم ماند و بعد از آن به جدّ بزرگوار و پدر عالى مقدار خود ملحق گرديد.
🔸معاويه از براى آن ملعونه وفا به عهدهاى خود نكرد و به روايتى آن مالى كه وعده كرده بود به او داد وليكن او را به حباله يزيد درنياورد و گفت : كسى كه با حسن عليه السّلام وفا نكرد با يزيد وفا نخواهد كرد.
🔹وشيخ مفيد رضى اللّه عنه نقل كرده كه چون مابين امام حسن عليه السّلام و معاويه مصالحه شد، آن حضرت به مدينه رفت و پيوسته كظم غيظ فرموده و ملازمت منزل خويش داشت و منتظر امر پروردگار خود بود تا آنكه ده سال از مدّت امارت معاويه بگذشت و معاويه عازم شد كه بيعت بگيرد از براى فرزند خود يزيد و چون اين خلاف شرايط معاهده و مصالحه بود كه با امام حسن عليه السّلام كرده بود، لاجرم بدين سبب و هم به ملاحظه حشمت و جلال امام حسن عليه السّلام و اقبال مردم به آن جناب از آن حضرت بيم داشت پس يك دل و يك جهت تصميم عزم قتل آن حضرت نمود و زهرى از پادشاه روم طلبيد با صد هزار درهم براى جعده دختر اشعث بن قيس فرستاد و ضامن شد اگر جعده آن حضرت را مسموم نموده و به زهر شهيد كند او را در حباله يزيد درآورد، لاجرم جعده به طمع مال و آن وعده كاذبه ، امام حسن عليه السّلام را به شربتى مسموم ساخت و آن حضرت چهل روز به حالت مرض مى زيست و پيوسته زهر در وجود مباركش اثر مى كرد تا در ماه صفر سال پنجاهم هجرى از دنيا رحلت فرمود و سنّ شريفش به چهل و هشت سال رسيده بود و مدّت خلافتش ده سال طول كشيد و برادرش امام حسين عليه السّلام متولّى تجهيز و تغسيل و تكفين او گشت و در نزد جدّه اش فاطمه بنت اسد عليهاالسّلام در بقيع مدفون شد.
🔸و در كتاب (احتجاج ) روايت شده كه مردى به خدمت امام حسن عليه السّلام رفت و گفت : يابن رسول اللّه ! گردنهاى ما را ذليل كردى و ما شيعيان را غلامان بنى اميّه گردانيدى ، حضرت فرمود: به چه سبب؟
گفت : به سبب آنكه خلافت را به معاويه گذاشتى . حضرت فرمود: به خدا سوگند كه ياورى نيافتم و اگر ياورى مى يافتم شب و روز با او جنگ مى كردم تا خدا ميان من و او حكم كند وليكن شناختم اهل كوفه را و امتحان كردم ايشان را و دانستم كه ايشان به كار من نمى آيند عهد و پيمان ايشان را وفائى نيست و برگفتار و كردار ايشان اعتمادى نيست ، زبانشان با من است و دل ايشان
با بنى اميّه است ، آن حضرت سخن مى گفت كه ناگاه خون از حلق مباركش فرو ريخت 😭طشتى طلب كرد و در زير آن خونها گذاشت و پيوسته خون از حلق شريفش مى آمد تا آنكه آن طشت مملوّ از آن خون شد.
راوى گفت گفتم : يابن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم ! اين چيست ؟ فرمود كه معاويه زهرى فرستاده بود و به خورد من داده اند آن زهر به جگر من رسيده است و اين خونها كه در طشت مى بينى قطعه هاى جگر من است ؛ گفتم : چرا مداوا نمى كنى ؟
✳️حضرت فرمود كه دو مرتبه ديگر مرا زهر داده و مداوا شده اين مرتبه سوم است و قابل معالجه و دوا نيست.
🔶صاحب (كفاية الاثر) به سند معتبر از جنادة بن ابى اميّه روايت كرده است كه در مرض حضرت امام حسن عليه السّلام كه به آن مرض ارتحال فرمود به خدمت او رفتم ديدم در پيش روى او طشتى گذاشته بودند و پاره پاره جگر مباركش را در آن طشت مى ريخت پس گفتم : اى مولاى من ! چرا خود را معالجه نمى كنى ؟ فرمود: اى بنده خدا! مرگ را به چه چيز علاج مى توان كرد؟
▪️گفتم :اِنّا للّه وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ. پس به جانب من ملتفت شد و فرمود كه خبر داد ما را رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه بعد از او دوازده خليفه و امام خواهند بود، يازده كس ايشان از فرزندان على و فاطمه باشند و همه ايشان به تيغ يا به زهر شهيد شوند، پس طشت را از نزد آن حضرت برداشتند حضرت گريست ، من گفتم : يابن رسول اللّه ! مرا موعظه كن !
▪️قال نعم : اِسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَحَصِّلْ زادَك قَبْلَ حُلُولِ اَجَلِكَ.
فرمود كه مهياى سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پيش از رسيدن اجل تحصيل نما و بدان كه تو طلب دنيا مى كنى و مرگ ترا طلب مى كند و بار مكن اندوه روزى را كه هنوز نيامده است بر روزى كه در آن هستى ؛ و بدان كه هر چه از مال تحصيل نمائى زياده از قوت خود بهره نخواهى داشت و خزينه دار ديگرى خواهى بود؛ و بدان كه در حلال دنيا حساب است و در حرام دنيا عقاب و مرتكب شبهه هاى آن شدن موجب عتاب است ، پس دنيا را نزد خود به منزله مردارى فرض كن و از آن مگير مگر به قدر آنچه ترا كافى باشد كه اگر حلال باشد زهد در آن ورزيده باشى و اگر حرام باشد در آن وِزْر و گناهى نداشته باشى ؛ زيرا كه آنچه گرفته باشى بر تو حلال باشد چنانچه ميته حلال مى شود در حال ضرورت و اگر عتابى باشد عتاب كمتر باشد و از براى دنياى خود چنان كار كن كه گويا هميشه خواهى بود و براى آخرت خود چنان كار كن كه گويا فردا خواهى مرد و اگر خواهى كه عزيز باشى بى قوم و قبيله ، و مهابت داشته باشى بى سلطنت و حكمى ، پس بيرون رو از مذلّت معصيت خدا به سوى عزّت اطاعت خدا و از اين نوع مواعظ و سخنان اعجاز نشان فرمود تا آنكه نفس مقدسش منقطع گشت و رنگ مباركش زرد شد.
🔶پس حضرت امام حسين عليه السّلام با اسود بن ابى الا سود از در درآمد برادر بزرگوار خود را در برگرفت و سر مبارك او را و ميان دو ديده اش را بوسيد و نزد او نشست و راز بسيار با يكديگر گفتند پس اسود گفت : اِنّا للّه وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ. گويا كه خبر فوت امام حسن عليه السّلام به او رسيده است ، پس حضرت امام حسين عليه السّلام را وصىّ خود گردانيده اسرار امامت را به او گفت و ودائع خلافت را به او سپرد و روح مقدّسش به رياض قدس پرواز كرد در روز پنجشنبه آخر ماه صفر در سال پنجاهم هجرى و عمر مباركش در آن وقت چهل و هفت سال بود و در بقيع مدفون گرديد.
🔷موافق روايت شيخ طوسى و ديگران ، چون امام حسن عليه السّلام مسموم شد و آثار ارتحال از دنيا بر آن جناب ظاهر گشت ، امام حسين عليه السّلام بر بالين آن حضرت حاضر شد و گفت : اى برادر! چگونه مى يابى خود را؟ حضرت فرمود كه مى بينم خود را در اوّل روزى از روزهاى آخرت و آخر روزى از روزهاى دنيا و مى دانم كه پيشى بر اجل خود نمى گيرم و به نزد پدر و جدّ خود مى روم و مكروه مى دارم مفارقت تو و دوستان و برادران را و استغفار مى كنم از اين گفتار خود بلكه خواهان رفتنم براى آنكه ملاقات جدّ خود رسول خدا و پدرم اميرالمؤ منين و مادرم فاطمه زهرا و دو عمّ خود حمزه و جعفر را (صلوات اللّه و سلامه عليهم ) خدا عوض هر گذشته است و ثواب خدا تسلى دهنده هر مصيبت است و تدارك مى كند هرچه را فوت شده است ، همانا ديدم اى برادر، جگر خود را در طشت و دانستم كدام كس اين كار با من كرده است و اصلش از كجا شده است اگر به تو بگويم با او چه خواهى كرد؟ حضرت امام حسين عليه السّلام گفت : به خدا سوگند! او را خواهم كشت . امام حسن عليه السّلام فرمود: پس ترا خبر نمى دهم به او تا آن كه ملاقات كنم جدّم رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم را.
📚منبع:منتهی الآمال شیخ عباس قمی
✅ @hosenih_maghtal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#این_توسل_رد_خور_نداره...
🍃اگه از هیچ دعایی ، هیچ زیارتی و... جواب نگرفتید متوسل به عمه ام بشید.
#شیخ_حسین_انصاریان
✅ @hosenih_maghtal
#ثوابی_عظیم_برای_این_کار_خیر
🍃هشام بن سالم نقل میکند : از امام صادق(ع) پرسيدم : كسي كه خودش به واسطۀ بيماري يا مشكلي نتواند به زيارت امام حسين (ع) برود و در عوض شخصي ديگر را روانه كند(هزينههايش را بدهد) ، چه اجري دارد؟
🍃امام صادق (ع) فرمودند : به ازاي هر درهمى كه خرج كند ، خداوند همانند كوه اُحد برايش حسنه مينويسد و چندين برابر آنچه هزينه كرده را در همين دنيا به او برميگرداند! و بلاهايى را كه فرود آمده تا به او برسد، از او ميگردانَد و از وى دور ميكند و مالش حفظ ميشود
📚كامل الزيارت، ص129
✅روضه امام حسن مجتبی علیه السلام (مقتل)
🔷جریان مسمومیت، شهادت و تشییع امام مجتبی علیه السلام
🔶جعده درخواست معاویه را عملی کرد و امام علیه السلام را مسموم ساخت. معاویه خوش خدمتی جعده را با پول پاسخ داد؛ اما هیچگاه او را به عقد یزید در نیاورد. پس از شهادت امام حسن علیه السلام جعده با مردی از آل طلحه ازدواج کرد و از او صاحب فرزندانی شد. از آن پس هرگاه بین فرزندانی از قریش و آن فرزندان گفتگویی در می گرفت؛ قریشی ها آنها را سرزنش کرده و آنها چنین خطاب می کردند:
▪️یَا بَنِی مُسِمَّهِ الْأَزْوَاجِ ؛
▪️ای فرزندان زنی که شوهران خود را مسموم می کند. (۱)
🔷شیخ مفید(ره) این دانشمند پرآوازه اسلامی در کتاب «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» خود که به «الارشاد» معروف است در فصل مربوط به شهادت امام حسن علیه السلام می نویسد:
🔶معاویه برای جَعده، دختر اشعث بن قیس پیغام فرستاد که:
▪️أَنِّی مُزَوِّجُکِ یَزِیدَ ابْنِی عَلَى أَنْ تَسُمِّیَ الْحَسَنَ ؛
▪️من تو را به ازدواج پسرم یزید در می آورم به شرط آنکه [امام] حسن [علیه السلام] را مسموم کنی و او را به قتل رسانی. هزار درهم نیز برای او فرستاد.
🔷زمانی که لحظه شهادت امام حسن علیه السلام نزدیک شد. آن حضرت برادرش حسین بن علی علیهما السلام را طلب کرد و در آن لحظات پایانی به او گفت:
▪️«یَا أَخِی إِنِّی مُفَارِقُکَ وَ لَاحِقٌ بِرَبِّی جَلَّ وَ عَزَّ وَ قَدْ سُقِیتُ السَّمَّ»؛
▪️اى برادر! به زودى از تو جدا میشوم و به دیدار پروردگار خود، نائل میگردم.
مرا مسموم کرده اند و امروز پاره جگرم در میان طشت افتاد؛ می دانم چه کسى این جفا را بر من کرده و این ظلم از کجا سرچشمه گرفته؛ من در پیشگاه خدا با وى دشمنى خواهم کرد؛ ولی سوگند به حقى که بر تو دارم از تو می خواهم که این پیشآمد و مرتکب آن را تعقیب مکن و منتظر قضای الهی درباره من باش.
▪️«فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ»؛
🔶هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان و غسل بده و کفن کن و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده؛ کنار مزار جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله ببر تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده ام فاطمه بنت اسد (مادر امیرالمومنین) منتقل کن و در آنجا به خاک بسپار.
🔻سپس فرمود:
🔷به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که میخواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری براى جلوگیرى گرد هم میآیند و مقابلتان می ایستند. اکنون به تو سفارش میکنم براى خاطر خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود.
🔶پس از آن درباره خانواده و فرزندانش و آنچه از او باقی می ماند به امام حسین علیه السلام وصیت کرد و نیز آنچه را که امیرالمومنین علیه السلام هنگام شهادت و انتقال امامت به امام حسن علیه السلام به او وصیت کرده بود به برادرش امام حسین علیه السلام وصیت نمود.
🔷بعد از آنکه امام حسن علیه السلام چشم از دنیا فرو بست؛ امام حسین علیه السلام ، برادر را غسل داد و کفن کرد و بر روى سریری گذارد تا طبق وصیتش براى آخرین وداع ، بدن مطهرش را کنار قبر مقدس رسول خدا ص ببرد.
🔶مروان و سایر بنی امیه که جزء دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا صلی الله علیه وآله به خاک بسپارند. از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
▪️فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَهُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ
🔷همینکه امام حسین علیه السلام بدن مبارک را به سوی مزار شریف حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند.
🔶عایشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت:
✳️ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که محبتی (و ارادتی) نسبت به او ندارم؟
مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت:
▪️ أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَهِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؛
▪️عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است.
✳️و بعد با جمله وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ؛ تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.
🔻نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:
▪️ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِ
نْ حَیْثُ جِئْتَ؛
▪️برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می سپاریم.
✳️مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچکتر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن حضرت صلی الله علیه وآله به خانه اش وارد شدند،
✳️سپس رو به عایشه کرد و گفت:
▪️وَا سَوْأَتَاهْ یَوْماً عَلَى بَغْلٍ وَ یَوْماً عَلَى جَمَلٍ تُرِیدِینَ أَنْ تُطْفِئِی نُورَ اللَّهِ وَ تُقَاتِلِینَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ ارْجِعِی
🔷این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد!
از آنچه می ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را اینجا دفن نمی کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى؛ ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنانشان خواهد گرفت.
🔶وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَهَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا.
🔷امام حسین علیه السلام فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او خونی ریخته نشود می دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمد و دمار از روزگار شما درمی آوردند.
شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرائط آن را باطل ساختید. آنگاه جنازه مظلوم امام مجتبى علیه السلام را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جدهاش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند. (۲)
📚منبع :
۱٫ الإرشاد ج۲ ص ۱۶
۲٫ همان ص۱۷- ۱۹
✅ @hosenih_maghtal
✅منع دفن امام حسن علیه السلام در کنار پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و تیرباران بدن مبارک
🔷در کتاب مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانى مروانى در شرح حال امام حسن – علیه السّلام – از على بن طاهر بن زید روایت مى کند که وقتى خواستند امام حسن – علیه السّلام – را دفن کنند، عایشه سوار قاطرى شد و از بنى امیه و مروان حکم و سایر طرفداران ایشان کمک گرفت و مردم را بر علیه امام حسن علیه السلام می شوراند.
🔶عایشه گفت: به خدا سوگند تا مو در سر من هست، نمی گذارم حسن علیه السلام را در اینجا (کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و اله و اتاق حضرت زهرا سلام الله علیها) دفن کنید. و جنازه آن حضرت را تیرباران کردند تا آنکه هفتاد تیر از جنازه آن حضرت بیرون کشیدند.
🔷 در آنجا بود که ابن عباس گفت: روزى قاطر سوار و روزى شتر سوار است !
🔶یعنی روزی سوار بر شتر می شود و به جنگ با مولا علی علیه السلام می رود و روزی بر قاطر سوار می شود و با جنازه حسن بن علی علیه السلام مقابله و جنگ می کند.
🔷مسعودى مى نویسد: آن روز عایشه سوار قاطر سفید و سیاهى بود. شاعر در همین خصوص مى گوید:تجملت تبغلت و لو عشت تفیلت /لک التسع من الثمن و فى الکل تصرفت
🔶یعنى : اى عایشه ! روزى سوار شتر شدى ، روز دیگرى هم قاطر سوارى کردى ، اگر بمانى ، سوار فیل هم خواهى شد! تو از هشت یک ارث خانه پیغمبر، یک نهم مى برى ، ولى همه را تصرف کردى . (یعنی با اینکه تنها مالک بخشی از خانه پیامبراکرم صلی الله علیه و اله هستی ولی در همه آن تصرف کردی و مانع دفن امام حسن علیه السلام در آن خانه شدی.)
📚منبع:
🔹مقاتل الطالبین،۷۴
✳️برای مطالعه بیشتر در مورد این حادثه:
▪️منع عایشه از دفن کردن امام حسن علیه السلام:
▪️الطبقات ۸/۱۷۵،
▪️مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر ترجمه الامام الحسن علیه السلام،
▪️و انساب الاشراف، ترجمه الامام الحسن ۳/۶۱،
▪️مقاتل الطالبین ۷۴٫
▪️عایشه سوار قاطر شد و با بنی هاشم مبارزه کرد تا جسد امام حسن علیه السلام دفن نشود:
▪️مجمع البحرین، الطریحی۱/۵۷۲،
▪️شرح اصول کافی، المازندرانی ۶/۱۶۷،
▪️الایضاح، ابن شاذان ۲۶۲،
▪️تاریخ الیعقوبی ۲/۲۲۵ …
✅ @hosenih_maghtal
✅ جسارت شامیان به امام حسن علیه السلام
🔷أَنَّ شَامِيّاً رَآهُ رَاكِباً فَجَعَلَ يَلْعَنُهُ وَ الْحَسَنُ لَا يَرُدّ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ وَ ضَحِكَ وَ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ أَظُنُّكَ غَرِيباً وَ لَعَلَّكَ شُبِّهْتَ فَلَوِ اسْتَعْتَبْتَنَا أَعْتَبْنَاكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنَا أَعْطَيْنَاكَ وَ لَوْ اسْتَرْشَدْتَنَا أَرْشَدْنَاكَ وَ لَوْ اسْتَحْمَلْتَنَا حَمَّلْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ جَائِعاً أَشْبَعْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ عُرْيَاناً كَسَوْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ مُحْتَاجاً أَغْنَيْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ طَرِيداً آوَيْنَاكَ وَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ قَضَيْنَاهَا لَكَ فَلَوْ حَرَّكْتَ رَحْلَكَ إِلَيْنَا وَ كُنْتَ ضَيْفَنَا إِلَى وَقْتِ ارْتِحَالِكَ كَانَ أَعْوَدَ عَلَيْكَ لِأَنَّ لَنَا مَوْضِعاً رَحْباً وَ جَاهاً عَرِيضاً وَ مَالًا كَبِيراً فَلَمَّا سَمِعَ الرَّجُلُ كَلَامَهُ بَكَى ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالاتِهِ» وَ كُنْتَ أَنْتَ وَ أَبُوكَ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ الْآنَ أَنْتَ أَحَبُّ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيَّ وَ حَوَّلَ رَحْلَهُ إِلَيْهِ وَ كَانَ ضَيْفَهُ إِلَى أَنِ ارْتَحَلَ وَ صَارَ مُعْتَقِداً لِمَحَبَّتِهِم.
✳️ترجمه:
🔶مردی شامی امام حسن علیه السلام را دید در حالی که آن حضرت سوار بر مرکب بود. مقابل آن حضرت ایستاد و شروع به ناسزا گفتن نمود. حضرت سکوت نمود و پاسخ او را نداد. وقتی آن مرد مسافر دشنام گویی خویش را به پایان برد، حضرت به او سلام نموده و لبخندی بر لب آورد و چنین سخن آغاز نمود: ای پیرمرد! به گمانم غریبی! گویا دچار اشتباهی شده ای! اکنون اگر از ما رضایت و حلالیت بطلبی تو را عفو خواهیم نمود؛ اگر چیزی بخواهی عطایت می کنیم؛ اگر طالب رشد و هدایت باشی ارشادت می کنیم؛ اگر مرکبی بخواهی آن را به تو می بخشیم؛ اگر گرسنه هستی غذایت می دهیم؛ اگر برهنه باشی تو را می پوشانیم؛ اگر حاجتمندی حاجتت را روا می سازیم؛ اگر از وطن رانده شده باشی پناهت می دهیم؛ اگر نیازی داشته باشی نیازت را برآورده می سازیم؛ اکنون بهتر است وسایلت را به خانه ی ما بیاوری و تا پایان سفرت با ما زندگی کنی، زیرا منزل ما وسیع است و اسباب رفاه و آسایش در آن فراهم می باشد... وقتی آن مرد شامی جملات مهر آمیز امام را شنید شروع به گریستن کرد و گفت: شهادت می دهم تو خلیفه ی خدا بر زمین هستی و حقیقتا خداوند بهتر می داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد. پیش از این تو و پدرت مبغوض ترین خلق خدا در نزد من بودید اما از این پس کسی را بیشتر از شما دوست نمی دارم. آن مرد اسباب و وسایل خویش را به منزل امام برد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدین به محبت این خاندان شد.
📚منبع: مناقب آل أبي طالب، ابن شهرآشوب، ج4، ص: 19
✅ @hosenih_maghtal
✅فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن علیه السلام
🔷ابن عباس روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
🔶«آن گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان و زمین بر او سوگوار می شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد.
✳️هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را زیارت کند، قدم های او در پل صراط، در روزی که قدم ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند».
✅ @hosenih_maghtal
✅آخرین گریه امام حسن علیه السلام
🔷نقل شده است چون زهر در بدن مبارک امام حسن علیه السلام اثر کرد و حالت احتضار بدو دست داد، ناگهان اشک از چشمان آن حضرت سرازیر شد. حاضران عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا، آیا شما نیز با این مقام و منزلت و قرابتی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم دارید و با این همه عبادات و اطاعات در این لحظات گریه می کنید؟ حضرت فرمودند: «من برای دو چیز گریه می کنم: اوّل برای هیبت و وحشت روز قیامت که بسیار سخت است، دوّم به سبب فراق و دوری از دوستان که این نیز کار مشکلی است».
✅ @hosenih_maghtal
✅فضائل و مکارم امام حسن علیه السلام
🔻امام حسن علیه السلام عقل مجسم
🔷رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به مناسبت های مختلف در توصیف امام حسن مجتبی علیه السلام سخن گفته اند؛ از جمله فرمودند:
▪️«اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر می شد».
🔻امام حسن علیه السلام ، شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
🔷روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
▪️«اَشْبَهْتَ خَلْقی و خُلْقی؛
▪️تو به لحاظ صورت و سیرت به من می مانی.
🔻بردباری امام حسن علیه السلام
🔷از صفات برجسته و معروف امام حسن علیه السلام حلم و بردباری بود. به گونه ای که «الحِلْمُ الحَسَنِیَّة» در فرهنگ اسلامی ضرب المثل شده است. بردباری و سعه صدر آن حضرت به اندازه ای بوده است که سرسخت ترین دشمنان او نیز به این صفت همواره اعتراف داشتند. نقل می کنند وقتی جنازه امام حسن علیه السلام را پس از ممانعت عده ای از دفن آن درکنار مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، به طرف بقیع حمل می کردند، ناگهان امام حسین علیه السلام متوجّه شدند که مروان یکی از سرسخت ترین دشمنان برادر بزرگوارش امام حسن علیه السلام یک طرف تابوت را به دوش گرفته است. امام حسین علیه السلام از این کار او متعجب شدند و سپس از وی پرسیدند: «شما که تا برادرم زنده بود همواره مایه اندوه او بودید. چه شده که اکنون در تشیع جنازه اش شرکت کرده اید؟» مروان گفت: «آری این کارها را در حق کسی انجام دادم که حلم و خویشتن داری او با کوه ها برابری داشت».
🔻عبادت امام حسن علیه السلام
🔷امام صادق علیه السلام می فرمایند: «حسن بن علی علیه السلام عابدترین مردم زمان خود بودند. آن گاه که به نماز می ایستادند اعضای بدنش از شدّت خضوع در برابر عظمت پروردگار عالم به لرزه در می آمد و رنگ مبارکش دگرگون می شد». از امام باقر علیه السلام روایت شده است که امام حسن علیه السلام حدود بیست بار از مدینه به قصد زیارت خدا پیاده رفت و می فرمود از خدا شرم دارم که غیر پیاده به دیدارش بروم.
🔻زهد امام حسن علیه السلام
🔷نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی علیه السلام پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب علیه السلام از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید:
روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن علیه السلام دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند.
مُدرِک می گوید: خود امام حسن علیه السلام لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: «اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».
🔻گذشت امام حسن علیه السلام
🔷روزی امام حسن مجتبی علیه السلام از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام علیه السلام کرد. حضرت امام حسن علیه السلام هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام علیه السلام به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند:
«اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم».
چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن علیه السلام دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت:
▪️«اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».
🔻احسان امام حسن علیه السلام
🔷مردی خدمت امام حسن علیه السلام آمد و عرض کرد ای فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام به حقِ آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده است تو را قسم می دهم که به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمی دارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمی کند، نجات دهی. امام علیه السلام پرسید دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم. آن مرد گفت: فقر است. امام علیه السلام به خادم خود دستور داد: «هرچه ثروت در نزد تو هست به او بده». او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد. امام علیه السلام رو به مرد فقیر کرد و گفت: «تو را به خداوند متعال قسم می دهم که هروقت این دشمن بر تو رو آورد شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم».
✅ @hosenih_maghtal
📣 قابل توجه زائرین حسینیه
🔻#آدرس کانال #حسینیه شعر در #ایتا
🆔 eitaa.com/hosenih
🔻#آدرس کانال #حسینیه_مقتل در #ایتا
🆔 eitaa.com/hosenih_maghtal
🔻#آدرس کانال #حسینیه شعر در #سروش
🆔 sapp.ir/hosenih
🔻#آدرس کانال #حسینیه_مقتل در #سروش
🆔 sapp.ir/hosenih_maghtal
.
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
با سلام
فایل لایه باز تصاویر
که برای چاپ و استفاده در پیاده روی اربعین محیا شده که درصورت درخواست در اختیار شما قرار داده می شود
در صورت توفیق حضور به یاد #شهید_حاج_مهدی_مطلبی باشیم ...
|لطفا منتشر کنید|
#موسس_حسینیه
✅ @hosenih_maghtal