فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ توسل به امیرالمؤمنین علی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارت امین الله، امیرالمؤمنین، با صدای علی فانی
🌹توجه به حق الناس یکی از ویژگی های زندگی مومنانه است، شهید لطفی به حق الناس توجه ویژه ای داشت که حتی ریز ترین موارد هم از چشمش دور نمیماند
🌹یکروز همدیگر را کنار نانوایی ملاقات کردیم من که جلو تر نان را گرفته بودم میخواستم با عجله برم .
مهدی پس از سلام و احوال پرسی ؛ با دستش سنگ هایی که روی نان هایی که گرفته بودم راجدا کرد و گفت بابت این سنگ ها جدا گانه پول داده اند و حق الناس است شما نباید آنها را به همراه نان ببرید.
🌹شهید توی یک برخورد چند کار را با هم انجام داد ، توجه به حق الناس ، خوش خلقی ، نهی از منکر زیبا و تذکری به یاد ماندنی برای موضوع.
‼️امروز جامعه تشنه ی اینگونه اخلاقیات است
🌹📕 #خاطره
#دوستشهید
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
#شهید_راه_نابودی_اسرائیل
🌷نگاهت را به شهید بسپار👇
✅ @shahidmedia
توی روایات گاهی با روایت های روبرو میشوی که خیلی دردناک است مانند روایت زیر:
در روایتی حضرت مهدی(عج) فرمودند: «اگر شیعیان ما -که خداوند آنها را در راه پیروی از ما، موفّقشان دارد-، دلهایشان در وفا به پیمانى که با ما دارند، یکپارچه بود، از فیض ملاقات ما محروم نشده و سعادت دیدار با معرفتشان با ما زودتر فراهم میشد، این دیدار به تأخیر نمیافتد، مگر برای اخبار ناخوشآیندى که از آنان به ما میرسد...»
اما شهید محمد مهدی با امام زمانش چگونه بود؟
برای شهید ناراحتی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه بسیار ناگوار بود در یکی از دست نوشته های دوره جوانی چنین مینویسد:
((هو ستار العیوب ))
خدایا فردا چهارشنبه است و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، پرونده مسلمانان را باز بینی می کند؛
خدایا از تو می خواهم ، که گناهانم را به امام زمان نشان ندهی ، زیرا دل او می شکند ، خدایا عوض این کارت می توانی روز قیامت ده برابر این گناهان را برای من حساب کنی ولی فردا آنها را نشان امامم ندهی ... یا ستار العیوب ...✅
خدایا
پشیمانم
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
🌷نگاهت را به شهید بسپار👇
✅ @shahidmedia
🌹نماز شبهای محسن حال و هوای عجیبی داشت؛ با آنکه بیست سال بیشتر نداشت چنان از درگاه خدا طلب بخشش میکرد و شهادت را در راه او درخواست میکرد که هر شنوندهای به حیرت میافتاد و دلش میلرزید.
🌹هنگامی که برای آخرین دیدار، ساعت 2 نیمه شب به خانه آمد، با وجود خستگی زیاد، هنگامی که همسرش به او گفت: «کمی استراحت کن، صبح زود میخواهی بروی جلو.» تبسمی کرد و گفت: «نه، میخواهم مقداری با تو صحبت کنم.»
🌹آن شب، محسن دستانش را حنابندی کرده، عطر خوش رایحهای به خود زده بود. همسرش به او گفت: «هیچ وقت آخرین دیدار را با برادرم علیرضا فراموش نمیکنم. وقتی حرف میزد، احساس عجیبی به من دست میداد. الان هم که شما دارید صحبت میکنید، همان احساس را دارم.»
🌹به چشمان محسن که خیره شد، دید به یک نقطه خیره شده است و به فکر فرو رفته است. اشک از چشمانش سرازیر شده بود. آهسته گفت: واقعاً خدا میخواهد این شهادت را نصیب من کند؟ واقعاً من لیاقت شهادت را در راهش دارم؟
🌹با این حرفها اشک از دیدگان همسرش جاری شد، محسن با تعجب گفت: بیشتر از این از شما انتظار داشتم، چی شد؟ روحیهای که بعد از شهادت علیرضا در تو بود، کجاست؟ همسرش گفت: «نه بخدا من برای اینکه شما شهید شوید گریه نمیکنم، گریهام از روح والا و بزرگ و ارزشمند شماست و به مقام بالایی که نزد خدا دارید، غبطه میخورم. شما کجا هستید و دیگران کجا؟
🌹محسن آهی کشید و گفت: خدا را شکر که همیشه یاریام کرده است، از اول زندگی تاکنون…
به همسرش توصیه کرد که در مراسم شهادت او، پیش چشم مردم گریه نکند و لباس مشکی نپوشد تا دشمن شاد نشود، به منافقین بفهماند که اسلام چقدر قدرتمند است، ما هیچ نیستیم و این اسلام است که به ما نیرو میدهد، سعی کنید همچون زینب کبری (س) بعد از شهادت امام حسین (ع) استوار بود، صبور باشید…
🌹📕 #خاطره
🌷نگاهت را به شهید بسپار👇
✅ @shahidmedia