eitaa logo
کانال حسینیه مجازی اباعبدالله الحسین ع
5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
15هزار ویدیو
787 فایل
کانال آموزش فرهنگ ایرانی اسلامی سیاسی اجتماعی وابسته به مرکز فرهنگی ونیکوکاری بیت المهدی عج کمک نقدی بشماره 6037697429548081 حسینیه مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نبض یک خمپاره نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت اول شروع جنگ شروع حماسه بنام الله پاسدار حرمت رنجها و خون دلهای مهاجرین و مجاهدین فی سبیل الله شهریورماه ۱۳۵۹ بیش از یکسال از انقلاب اسلامی میگذره، جو شهر آبادان از روزهای اول پیروزی انقلاب با حضور کمونیستها و مجاهدین و خلق عرب دائما متشنج و گرفتار بحث و درگیری است و گاه و بیگاه هم دچار بمب گذاری و عملیات تروریستی. از طریق مسجد امام خمینی، آموزش تفنگهای M1 و G3 دیدم و میدان تیر هم رفتم. میدان تیرِ خنده داری بود ۱۰ تا سیبل کنار هم گذاشته بودن و ما هم به فاصله تقریبا ۵۰ متر درازکش کرده بودیم. وقتی نشانه روی میکردیم نمیدونستیم کدام سیبل را هدف گرفتیم. ۳ تا تیر قِلِق را شلیک کردیم، آرنجم زخم شد رفتیم پای سیبل، تابلوی من اصلا گلوله بهش نخورده بود در عوض سیبل بغلی ۵ تا گلوله خورده بود!!! ورزشکارم، کونگ فو توآ تمرین میکنم. هفته ایی ۳ جلسه تمرین دارم. متولد محله کفیشه آبادان، محله ایی متوسط و بسیار شلوغ. خانواده ما هم شلوغ، ۵ پسر ۴ دختر بهمراه پدرو مادر و مادربزرگِ پدری. پدرم مغازه دار است و مادرم خانه دار. هر روز توی محل بحث و جدل برقرار است. چند نفر کمونیست داریم چند نفر هم مسلمان. مسلمانها چند گروه هستن، طرفداران جمهوری اسلامی و طرفداران دکتر پیمان و جبهه ملی ووو . کمونیستها هم چند گروه هستن، اتحادیه کمونیستها و چریکهای فدایی و پیکاری ووو. خیلی اهل مطالعه و کتاب هستم، چندساله که این عادت را پیدا کردم قبلا علاقه به رمان و تاریخ داشتم و حالا سمت مطالعاتم بطرف مطالب سیاسی و عقیدتی چرخیده. اواسط شهریور شایعاتی مبنی بر احتمال جنگ و حمله عراق شنیده میشه. آقای گازری از دوستان خانوادگی که کارمند عالیرتبه شرکت نفت است و محل خدمتش کنسولگری ایران در بصره و بتازگی از عراق اومده تعریف میکنه که عراقیها در مرز شلمچه تانک و توپ مستقر کردن و اوضاع داخلی عراق هم بنحو قابل توجهی برعلیه ایران در حال تحریک است. بمب گذاریها و تیراندازیها در شهرهای آبادان و خرمشهر خیلی زیاد شده، چندبار هم به لوله های نفتی که اطراف آبادان وجود داره حمله شده و آتش زده شدن. ۳۱ شهریور رسید و اخبار سراسری رادیو اعلام کرد که هواپیماهای عراقی به چندین فرودگاه حمله کردن و جنگ شروع شده. اول مهرماه رفتیم دبیرستان، دوم مهرماه هم رفتیم. سرکلاس بودیم که یهو صدای عبور هواپیما و انفجار شدیدی بگوش رسید همزمان سروصدای انفجارهای پی در پی و تیراندازی های شدیدی در سطح شهر پیچید. مدیر دبیرستان پشت بلندگو اعلام کرد بعلت وقوع جنگ مدارس تا اطلاع ثانوی تعطیل است. از مدرسه ریختیم بیرون با عجله خودم را به خونه رساندم و کتاب ودفترم را گوشه ایی پرت کردم و رفتم مغازه بابام. مغازه مون وسط بازار است و طبیعتا خیلی سریع اخبار را می‌شنویم. مردم میگن ساختمون مرکزی آموزش پرورش بمباران شده و عده زیادی کشته شدن. رفتم و محل بمباران را از نزدیک دیدم، خدای من عجب صحنه ی وحشتناکی. تمام ساختمون منهدم و آوار شده و تعداد زیادی کشته شدن. همه چیز بهم ریخته، مردم هاج وواج شدن کسی نمیدونه چکاری باید انجام بده، شیشه های منازل را با نوار چسب بصورت ضربدری چسب میزنند. رادیو آبادان مداوما از جوانان دعوت میکنه به مساجد بروند و برای دفاع از شهر و کشور مسلح شوند. تلویزیون سخنرانی امام خمینی را پخش کرد، ایشون میگه چیزی نیست یه دیوانه سنگی انداخته و فرار کرده!!! با این سن کم و بی تجربگی، باورم نمیشه رهبر کشور معنی جنگ و بمباران را نمیدونه!!! کدام دیوانه، کدام سنگ، آقا بمباران کرده و مردم را کشته، فرار هم نکرده، هنوز داره شهر را گلوله بارون میکنه. خودم را به مسجد فاطمیه کفیشه رساندم. همه بچه های مسجد را میشناسم اونها هم مرا میشناسند، آخه متولد همین محل هستم و در همین محل رشدونمو کردم. بدلیل کوتاهی قد و سن کم بهم اسلحه نمیدهند. کوتاهی قد همیشه دردسر ساز بوده، توی مدرسه هم خیلی اذیت میشدم. همیشه نیمکت اول و زیر چشم معلم بودم. نزدیک مغازه بابام هم یه مسجد هست، مسجدامیرالمومنین، ولی نه من اونها را میشناسم نه اونها مرا. رفتم مسجد امام، جاییکه آموزش اسلحه دیده بودم. اونجا هم فایده ایی نداشت. کسی که مرا آموزش داده بود حضور نداره بقیه هم مرا نمیشناسند. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• دنباله دارد
🍂 🔻 نبض یک خمپاره نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت دوم آوارگی مردم مظلوم غروب شد، شهر در خاموشی مطلق بسر میبره. پنجره ها پوشانده شده و با نور شمع و فانوس شام خوردیم. سروصدای تیراندازی و انفجارها قطع نمیشه. منزل پدربزرگِ مادری ۱ کوچه فاصله داره. ننه ام مکررا بین خونه پدرش و اینجا در حال رفت و آمد است. آقام دائما دلداری میده و هر صدای انفجاری که بگوش میرسه میگه نترسید مال خودمونه. همسایه ها بیل و کلنگ آوردن و توی کوچه زمین را حفر میکنند. سنگر میسازن و با خانواده میرن توی سنگر. بعد از صبحونه رفتم کفیشه، عده ایی از بچه ها توی محوطه مدرسه مِهر در حال کندن زمین و ساختن سنگر هستن. منم بیل بدست گرفتم و چندتاگونی را پر از خاک کردم. چند روز بهمین منوال میگذره و به هر مسجدی برای اعزام به جبهه سر میزنم ولی کسی را نمیشناسم و قبولم نمیکنند. اوضاع شهر روز به روز خرابتر میشه و مردم در حال خروج از شهر هستن، گاراژهای اتوبوسرانی مملو از مردم است. عده ایی هم بدنبال کامیون برای انتقال اثاثیه. بنزین و گازوئیل هم که قحط شده. براساس آمار رسمی در سال ۵۵ جمعیت آبادان ۴۶۳ هزار نفر و دومین شهر پرجمعیت، بزرگترین پالایشگاه نفت و پتروشیمی و بندر و فرودگاه بین المللی و دهها امکانات دیگه که حالا همگی زیر آتش رفتن و در بعضی موارد تبدیل به تهدید شدن. همیشه این امکانات برای ما موجب غرور بود ولی الان یه نوع تهدید جدی است. تخلیه اینهمه جمعیت و امکانات واقعا غیرممکن است و بعد از تخلیه مشکلات بعدی پیش میاد. این جمعیت بسیار زیاد در کجا ساکن بشوند غذا و آب و بهداشت وووو اینها تهدیدات بسیار جدی است و البته فقط مردم آبادان نیستن بلکه خرمشهر و ده ها شهر و صدها روستای دیگه هم باید به این مجموعه اضافه کرد. البته همین جمعیت عظیم است که باعث شده تعداد پرشماری جوان برای دفاع از خرمشهر و آبادان قیام کنند. دهها مسجد در آبادان مشغول آموزش و مسلح کردن جوانان هستن، مسجدالنبی، مسجد رسول اکرم، مسجد موسی بن جعفر، امام حسن عسکری، حضرت ابوالفضل، امیرالمومنین، امام خمینی، فاطمیه وووو و حتی کلیسای ارامنه آبادان هم مملو از مردان و زنانی شده که برای دفاع از شهر آماده شده اند. جمعیت مدافع زیاد ولی اسلحه وجود نداره. تعدادی برنو و M1 و ژ۳ تعداد خیلی کمی هم آرپی جی. اخبار بدی از شلمچه و خرمشهر میرسه. خرمشهر یه شهر بندری بسیار زیبا و دوست داشتنی، خیلی از پنجشنبه ها و جمعه ها با دوستان میرفتیم زیر پل خرمشهر جگر میخوردیم، شلمچه را نمیدونم کجاست اینجوری که بچه ها میگن چند کیلومتر از خرمشهر بطرف بصره، محلی بنام شلمچه است و عراقیها از همینجا بسمت خرمشهر یورش آوردن. با هر زحمتی بود خودم را به خرمشهر رساندم. مردم میگویند مسجدجامع محل تمرکز رزمندگان است. رفتم مسجد جامع. عده ایی از خواهران مشغول فشنگ گذاری در خشابها یا تهیه و تقسیم غذاهایی مثل نان و بیسکوییت برای رزمندگان هستن. چند نفر مرد مسلح هم حضور دارند. مطمئنم اینجا هم کسی بهم اسلحه نمیده. گشتی توی شهر زدم، خیلی خلوت شده، عده ایی از مردم هم در حال خروج بسمت آبادان یا اهواز هستن. برگشتم آبادان و نزدیک ظهر رفتم بازار، بیشتر مغازه ها تعطیل و عبور و مرور مردم هم خیلی خیلی کاهش پیدا کرده. خزعل خنفری، یکی از دوستان و همکلاسهام را دیدم. میگه مسجدامیرالمومنین برای اعزام به جبهه ثبت نام میکنه. باهمدیگه رفتیم و ثبت نام کردیم، مسئول مسجد گفت فردا صبح زود اینجا باشید تا بفرستم تون جبهه. مسجد فاطمیه غوغایی بپاست، حدود ۹۰-۸۰ نفر از بچه های محل را جمع کرده و به جبهه های خرمشهر میفرسته، هم سربازی رفته ها هم بچه هایی که مثل من آموزش اسلحه دیدن. ۱۰-۱۵ تا از دخترهای محله را هم بعنوان امدادگر. خیلی دلم میخواد با بچه های خودمون باشم، دوباره وارد مسجد شدم، حسین شهریاری مسئول مسجد نیستش از مکی یازع تقاضا کردم منو بعنوان رزمنده قبول کنن. پیش خودم حساب کردم چون با امیر و سعید برادرهای مکی رفیقم قبولم میکنن. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• دنباله دارد
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ استیصال و بدبختی این عجوزه را ببینید. این روز را قشنگ می شد دید! 🔹التماس و گریه مسیح علی‌نژاد در مصاحبه با ایران اینترنشنال برای همراه کردن سلبریتیها و بازیگران جهت حمایت از آشوبگرایان. ۵ شنبه ۳۱ شهریور۱۴۰۱ 🔹عدم همراهی مردم دشمنان را به زانو در آورده است
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پنج نصیحت طلایی از پیامبر گرامی اسلام به ابوایوب انصاری... 🎤استاد رفیعی 1⃣ چشمت دنبال مال مردم نباشه ⬅️همیشه ثروتمند هستی 2⃣ حرص در زندگی ات نباشد ⬅️حرص خودش یک فقر در زندگیت است 3⃣ هروقت نماز میخوانی ⬅️ فکر کن آخرین نمازت است 4⃣ بپرهیز از کاری که ⬅️بعدا باید عذر خواهی کنی 5⃣ هرچی برای برادرت دوست داری ⬅️برای خودت هم دوست داشته باش
یا زهرا (سلام الله علیها ): 🌹 زندگی و شهادت کریم اهل بیت (علیه السلام) ◼️شهادت امام حسن مجتبی(ع) در روز هفتم و یا بیست و هشتم ماه صفر سال 50 هجری و در سن 47 سالگی رقم خورده است. ▪️امام پیش از شهادت چندبار مسموم شده بود، اما هر بار شفا می‌یافت. همسر بی‌وفای حضرت، یعنی جعده دختر اشعث بن قیس، زهری را که معاویه برایش فرستاده بود، با شیر مخلوط کرد و زمان افطار حضرت ایشان را مسموم کرد. معاویه به او وعده داده بود که صد هزار درهم پاداش او خواهد شد و او را به همسری یزید درخواهد آورد که البته به این وعده عمل نکرد. ▪️جناده بن ابی‌امیه می‌گوید: به محضر امام حسن علیه‌السلام رفتم؛ در حالی که تشتی مقابل ایشان بود و پاره‌های جگر آن حضرت میان تشت می‌ریخت. عرض کردم: چرا مداوا نمی‌کنید؟ فرمود: ای بنده خدا! مرگ را به چه چیز می‌توان علاج کرد؟ گفتم:انا لله و انا الیه راجعون. پس فرمود:رسول خدا (ص) به ما خبر داد که بعد از اودوازده امام خواهند بود. یازده نفر از آنان از فرزندان علی و فاطمه‌اند وهمه باشمشیر یا زهر شهید می‌شوند. و بعد گریست. ▪️از ایشان موعظه خواستم و ایشان مشغول سخن شد تا اینکه نفسش به شماره افتاد و رنگش زرد شد. در این حال، امام حسین وارد شد و برادر را در آغوش گرفت و او را بوسید. ایشان گریه می‌کرد و می‌فرمود: گریه‌ام از دو چیز است؛ فراق دوستان و هول زمان حساب. نقل است که امام حسن فرمود: گرچه فراق تو و دوستان و برادرانم بر من سخت است، اما خواهان رفتنم که جد خود رسول خدا و پدرم امیرالمومنین و مادرم زهرا و دو عموی خود حمزه و جعفر را ملاقات می‌کنم. ▪️سپس برای برادر خود وصیت کرد و سفارش اهل بیت و فرزندانش را به ایشان فرمود که برای ایشان پدری مهربان باش و وصیت فرمود که مرا در کنار رسول خدا(ص) دفن کن که من نسبت به آنان که بی‌اجازه در آنجا دفن شده‌اند اولی‌ترم و اگر آن زن مانع شد، نگذاری خونی بر زمین ریخته شود تا از آن چه بعد پیامبر از مردم کشیدم به ایشان شکایت کنم و بعد از این وصایا جان به جان آفرین تسلیم کرد. ▪️امام حسین(ع)، بدن برادر را غسل داد و کفن کرد و به سمت حرم رسول خدا برد. مروان بن حکم سراغ آن زن رفت و اورا تحریک کرد که مانع ازدفن امام شود. سپس او راسوار براسب خود کرده به نزد قبر پیامبر آمد و در حالی که بنی‌امیه و آل ابوسفیان همراهی‌اش می‌کردند، مردم را تحریک بر جنگ می‌کرد و می‌گفت: اجازه نمی‌دهم کسی را که دوست ندارم در خانه من دفن کنید. ▪️بعد از این، خود را از اسب به زیر انداخت و فریاد زد: بخدا تا یک مو در سر من است، اجازه نمی‌دهم او را اینجا دفن کنید. ▪️ابن عباس گفت: یک روز بر شتر سوار می‌شوی، یک روز بر استر و می‌خواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی و بین رسول خدا و حبیبش حایل شوی. ▪️ناگهان آن زن دستور داد جنازه امام(ع) را تیرباران کردند؛ به طوری که گفته‌اند تا 70 تیر از جنازه ایشان بیرون کشیدند. بنی‌هاشم دست به شمشیر بردند که امام حسین(ع) با وجود وصیت برادر، مانع شد و فرمود: اگر وصیت برادرمم نبود، می‌دیدید چگونه بینی شما را بر خاک می‌مالیدم و او را نزد پیامبر دفن می‌کردم. ▪️سپس بدن مطهر را به بقیع بردند. امام حسین(ع)، بدن برادر را درقبر گذاشتند ▪️پیامبر اکرم فرمود: «وقتی فرزندم حسن را با زهر شهید کنند، ملائکه هفت آسمان بر او گریه می‌کنند و همه چیز حتی مرغان هوا و ماهیان دریا بر او می‌گریند. هرکه برای او گریه کند چشمش در روزی که همهء چشم‌ها کور می‌شوند ـ روز محشر ـ نابینا نمی‌شود و هرکس بر مصیبت او غمگین شود، روزی که همه دل‌ها اندوهگین است، غمناک نمی‌شود و هر که او را در بقیع زیارت کند، روزی که همه گام‌ها بر صراط می‌لرزد، قدمش استوار می‌ماند.» ▪️جلوه‌های مظلومیت حضرت بی‌شمار است. به عنوان نمونه در قضیه نبرد ایشان با معاویه، پس از اینکه برخی یاران ایشان و فرماندهان و سران قبایل به امام مجتبی(ع) خیانت کردند در ساباط مدائن لشکریان، در حالی که حضرت را متهم به مماشات با معاویه می‌کردند به خیمه ایشان حمله کردند، سجاده از زیر پایش و ردا از دوشش کشیدند و با عصایی که تیغ تیز مسموم داشت بر ران مبارکش زدند و ایشان را مجروح کردند. بعد از آن که راهی جز صلح برایش نماند، همان‌ها زخم زبان می‌زدند که تو مسلمین را خوار و ذلیل کرده‌ای. ▪️امام حسن (ع)بعد از صلح به مدینه رفت و در میان نکوهش اطرافیان، زخم زبان دوستان، عداوت دشمنان، از دست دادن بسیاری از یاران قدیم و شهادت ایشان به دست عمال معاویه، ناسزاگویی خطبا به امیرالمومنین(ع)، دوران سختی را سپری فرمود 📚منابع:ارشاد جلد 2/ شیخ مفید مقاتل الطالبین/ ابوالفرج اصفهانی منتهی‌الآمال جلد اول/ شیخ عباس قمی
8.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انهدام تیم تروریستی در مرز‌های آذربایجان‌شرقی‌ 🔹فرمانده مرزبانی آذربایجان‌شرقی: با اشراف اطلاعاتی و عملیاتی مرزبانان هنگ مرزی خداآفرین اعضای تیم تروریستی شناسایی و دستگیر شدند.
eitaa_5.2(1726).apk
24.66M
🔹 برنامه اندروید ایتا به نسخه 5.2 بروزرسانی شد 👈 اگه پیامی موقع نصب اومد بزنید در هر حال نصب شود ❇️ https://eitaa.com/hosiniya
🍂 حماسه ذوالفقاری ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔻 در اعلامیه های رسمی فرماندهی ارتش عراق مرتب از پیش روی بدون وقفه سربازان عراق سخن می رود، در حالی که گزارش هایی که خبرنگاران خارجی ارسال می کنند، عکس این ادعا را ثابت می کند و حاکی از آن است که سربازان و سپاهیان ایرانی با شهامتی فوق تصور در مقابل دشمن که از لحاظ ساز و برگ نظامی بر آنها برتری دارد، می جنگد و حتی پاسداران انقلاب که اغلب فاقد آموزش نظامی کامل نیز هستند، با رشادتی قابل تحسین، بدون کوچک ترین هراس از مرگ، در مقابل آتش توپخانه و تانک های عراقی ایستادگی می کنند.» عملیات کوی ذوالفقاری ضمن این که عراقی را از دسترسی به جزیره آبادان مأیوس کرد، به جوانان مدافع آبادان این اعتماد را داد که می توان در خارج از دروازه های شهر با دشمن متجاوز به نبرد پرداخت و ضربات خرد کننده ای به او وارد کرد، در ادامه این نبرد، بلافاصله پس از عقب نشینی عراق از جنوب رودخانه بهمن شیر، نیروهای انقلاب از این رودخانه عبور کردند و با افراد دشمن درگیر شدند و تلفات سنگینی بر آنها وارد آوردند که دشمن ناچار از منطقه آبادان دور شد و به پدافندی زود هنگام پرداخت. سالگرد آغاز دفاع مقدس https://eitaa.com/hosiniya
انسان شناسی ۱۲۹.mp3
11.06M
۱۲۹ ♨️ خطرناک‌ترین و حساس‌ترین لحظه‌ی زندگی هر انسان، دقیقاً لحظه‌ی بعد از خروج او از بدن، و قبل از شروع ماجرای زندگی ابدی‌اش است! ✦ لحظه‌ای که به ملاقات خصوصی با خدا نائل می‌شود! ☜  کیفیت این ملاقات نه در گِرو عبادات ماست، و نه اعمال ما... پس در گِرو چیست؟ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ https://eitaa.com/hosiniya ╰┅┅┅❀🍃🏴🍃❀┅┅┅╯