تتو هم کردین ایجوری تتو بکنین. نانو یا خالکوبی‌های زنده که ظاهر خودشونو با توجه به خلق و خوی صاحبش تغییر میدن زیر پوست شخص نانو ماتریس‌های ویژه‌ای قرار میدن که از طریق بلوتوث به رایانه یا تلفن هوشمند متصل میشه. با کمک نرم افزار یک تصویر به ماتریس‌ها منتقل و از طریق پوست انسان پخش میشه. این فناوری به خودی خود هم پیچیده و هم گرونه 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/hosiniya

دوربینی که به شکل تفنگ ساخته شده کارش هم شکار هستش،البته نه خود حیوانات بلکه تصویرشون👌 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/hosiniya

«مثل فرزند خودتان است!» چقدر اين پوستر «فرزند خواندگی» خلاقانه و زیباست👌 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/hosiniya

رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود باعث رنجش زخم دل مولا نشود سر سجاده دعا کرده حسن آهسته بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود ز دهان زن همسایه شنیده زینب حال او بسکه وخیم است مداوا نشود بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود حال او زار و خراب است بمیرم ای وای دیگر از بستر بیماری خود پا نشود علی بهرامی نیا 🖤🖤🖤 یافاطمه الزهرا س بنت رسول الله

#ترفند_خونه‌داری #ایده چند تا راهکار مفید و عالی برای نظم دادن به وسایل آشپزخونه https://eitaa.com/hosiniya

#دیدنی 🔺 #ر مثل ....❤️‼️ 🔺آموزش متفاوت حرف #ر توسط یک معلم انقلابی و دلسوز با #میهمانی متفاوت در مدرسه‼️ ❌سرکار خانم صاحبی از اعضای محترم کانال عمار۱۱۰ معلم مدرسه در روستای دیزباد شهرستان #نیشابور ؛ #زبرخان ❌ #درخواست: انتظار از روسای آموزش و پروش نیشابور و زبرخان و امام جمعه محترم این دیار این است به پاس قدرشناسی و ارج گذاری به این دغدغه ی مقدس و از جهت الگوسازی، در یک جلسه عمومی از این مربی دلسوز قدردانی شود. 🔹درود بر همه فرهنگیان خدوم، دلسوز و انقلابی ؛ نوشتن خطای یک یا چند معلم به پای این قشر بی ادعا جفا به تربیت است و آموزش. قدردان شان هستیم🌹🌹 🖌 # 🆔 https://eitaa.com/hosiniya

#تاجری_که_چهار_زن_داشت! 📌روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت. زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با خریدن جواهرات گران قیمت و غذاهای خوشمزه خوشحال می‌کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می‌داد.‌‌ زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می‌کرد. اگرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او تنهایش بگذارد. واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست داشت. او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب همسرش بود. مرد در هر مشکلی به او پناه می‌برد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. اما زن اول مرد، زنی بسیار وفادار و توانا بود که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود که اصلا مورد توجه مرد نبود. با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می‌کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت. روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: ‌"من اکنون 4 زن دارم، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت و تنها و بیچاره خواهم شد"! بنابراین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهایی‌اش فکری بکند. اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت:"من تورا بیشتر از همه دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟"زن به سرعت گفت : " هرگز" و مرد را رها کرد. ناچار با قلبی که به شدت شکسته بود نزد زن سوم رفت و گفت:‌"من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟"زن گفت: " البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم " قلب مرد یخ کرد. مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت:"تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید تو از همیشه بیشتر می‌توانی در مرگ همراه من باشی؟ "زن گفت :" این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می‌توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ،...متاسفم"! گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد:"من با تو می‌مانم ، هرجا که بروی"، تاجر نگاهش کرد، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوءتغذیه، بیمارش کرده باشد. غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت:" باید آن روزهایی که می‌توانستم به تو توجه می‌کردم و مراقبت بودم ..." 📌در حقیقت همه ما چهار زن داریم! ا الف: زن چهارم بدن ماست که مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنیم وقت مرگ، اول از همه او ما را ترک می‌کند. ب: زن سوم دارایی‌های ماست. هر چقدر هم برایمان عزیز باشند وقتی بمیریم به دست دیگران خواهد افتاد. ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارمان کنارمان خواهند ماند. د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می‌کنیم.او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد، اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است. ‌‎‌‌https://eitaa.com/hosiniya