eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
322 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
حرفی نزن از تشنگی، دریا رسیده از بی پناهی‌ها مگو، مأوی رسیده پیغمبر آمد؛ خیر نازل شد از آن پس فیض مدام از عالم بالا رسیده فرخنده فیضِ فرّخ و فرزانه‌ای که آوازه‌اش تا سدره و طوبی رسیده آن مدعی کز نسل احمد حرف می‌زد حالا ببیند چارمین آقا رسیده این چارمین حیدر نسب، این پنجمین دُر از کوثر پر گوهر زهرا رسیده داعیه داری که به علمش ناز می کرد کارش به شاگردی این آقا رسیده با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی‌ماند با "قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده لطفش همیشه شامل حال گداهاست از لطف و از آقایی‌اش بر ما رسیده... یا باقر العلم النبیّین یا محمّد فرقی نداری در حقیقت با محمّد دریای علمت تا ابد ساری و جاری تو مثل زهرا، کوثری، دنباله داری مثل پیمبر دست مردم را گرفتی با تو سر راه آمده عبد فراری وقتی تو آقای منی، در خانه‌ی تو با آبروتر از گدایی هست کاری؟ از تو نوشتم دفترم شد آسمانی یک آسمان لبریزِ حس بی قراری یک دست روی سینه و دست دگر را در پنجره‌های ضریحی که نداری... از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گلشن توحید، آباد امام باقر است مرغ دل در هر نفس یاد امام باقر است در تجلّی نور ارشاد امام باقر است شادی اجداد و اولاد امام باقر است مژده یاران! عید میلاد امام باقر است کعبه‌ی دل، روح قرآن، جان زین العابدین سر زده در اوّل ماه رجب ماهی تمام کافتابش آورد هر صبح‌دم عرض سلام کنیه بوجعفر، لقب باقر، محّمد شد به نام قطره‌ای از چشمه‌ی علمش علوم خاص و عام نجل پیغمبر امام ابن امام ابن امام رهنمای راستان و پیشوای راستین کیست این مولود انجم را چراغ انجمن عارف بود و نبود و واقف سرّ و علن بحر بی پایان علم ذات حیِّ ذوالمنن جابر آورده سلامش از رسول مؤتمن باب او ابن الحسین و مام او بنت الحسن جدّه‌اش زهرا و جدّش رحمةٌ للعالمین روی او روی خدا، خوی محمّد خوی او سجده آرند آسمانی‌ها به خاک کوی او از حسین و از حسن دارد ملاحت روی او لاله‌های باغ جنّت مست عطر بوی او نخل طوبی سرو رعنای کنار جوی او طوطی آن نخل، میکاییل و جبریل امین از خداجویان عالم بنده‌ی درگاه تو ای صراط مستقیم کلّ خلقت، راه تو وی فراتر از ثنای خلق، قدر و جاه تو آفتاب وحی روی خوب‌تر از ماه تو مخزن اسرار غیب حقّ، دلِ آگاه تو منطقت علم الکتاب و مکتبت علم الیقین سنگ اگر خاک تو گردد توتیایش می‌کنی مس چو اکسیر از تو خواهد، کیمیایش می‌کنی دست گمراهی چو گیری‌، رهنمایش می‌کنی هر کجا بیگانه بینی، آشنایش می‌کنی دشمن ار دشنام گوید، تو دعایش می‌کنی با کلامی جانفزا و با بیانی دلنشین گاه از صوت مناجاتت ملائک در خروش گاه اهل آسمان‌ها را کلامت دُرّ گوش گه زاشگ دیده آری بحر رحمت را به جوش گه جواب نیش دشمن را دهی پاسخ به نوش گاه مانند کشاورزان بود بیلت به دوش ریزدت پیوسته مروارید غلطان از جبین ای گرفته وام خورشید جهان آرا زتو ای عیان خُلق رسول و عصمت زهرا زتو ای مزین کوه و دشت و دامن صحرا زتو ای هدایت تا قیام محشر کبری زتو ای زیارتنامه‌ی جانسوز عاشورا زتو شور عاشورات پیدا در کلام آتشین محفل قدّوسیان را از تو باشد ذکر خیر با تو دائم اُنس دارد جنّ و اِنس و وحش و طیر کرد‌ه‌ای از دامن سجّاده تا معبود سیر مست فیضت آشنا و محو گفتار تو غیر از تو زیبا قصّه‌ی ناب عزیز است و عُزیر سینه‌ات دریای علم اوّلین و آخرین تا تو را پیوسته در آغوش جان دارد بقیع از تن پاک تو روح جاودان دارد بقیع گر چه از خورشید گردون سایبان دارد بقیع ناز هر شب بر چراغ آسمان دارد بقیع سایه‌ی رحمت به فرق انس و جان دارد بقیع خلق رو آرند سویش از یسار و از یمین من کی‌ام مدحت‌سرای خاندان عصمتم هر که هستم خاک پای خاندان عصمتم سرخوش از جام ولای خاندان عصمتم بلکه مرهون عطای خاندان عصمتم «میثم» دار بلای خاندان عصمتم بارالها هستی‌ام را کن فداشان آمّین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک لحظه هم از غیب، نگاه تو جدا نیست این دانش بی حد مگر از سوی خدا نیست در محضر تو پاسخ هر عالم و عارف جز آیه‌ی《سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا...》نیست از لطف احادیث و تفاسیر بلندت در دین خدا تا به ابد شبهه روا نیست تا اینکه سلامی برساند به تو از عشق جابر همه‌ی عمر دلش در نگرانی‌ست یک عمر گذشته‌ست ولی خاطر پاکت یک لحظه جدا از سفر کرب‌وبلا نیست هنگام اذان است و چه رؤیای قشنگی... در صحن تو اینقدر شلوغ است که جا نیست 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن قوم که معمار جنان خشت به خشتند از خاک تو هستند که پاکیزه سرشتند از نام تو پرسیدم و گفتند محمّد نامی که به دیباچه‌ی توحید نوشتند در عالم ذر مزرعه‌ای بود دل ما از مِهر تو یک بذر در این مزرعه کِشتند دیدند شکافنده‌ی دریای علومی شد پنبه علوم دگران هر چه که رِشتند حق دور تو می‌گردد و آنان که نگردند در کعبه اگر هم بروند اهل کِنِشتند از نسل حسین و حسنی، بهتر از این چیست اجداد تو آقای جوانان بهشتند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با وضو باید از مقامت گفت خاتم الأنبیا سلامت گفت مهربانیِ بی حدی داری! خلق و خوی محمدی داری تا ابد علم را شکافنده دستِ مِهر خدای بخشنده دیدنت آرزویِ جابرهاست شیعه مدیونِ قال باقرهاست پندهایت فراتر از پندار معدن العلم، مخزن الأسرار واژه‌ها بر لبت زلال شدند فاتح قله‌ی کمال شدند عقل شد کودک دبستانت پای منبر نشست حیرانت مشق از کیمیایِ عشق بِده درس جغرافیایِ عشق بِده قلمت کی قرار می‌گیرد!؟ جوهر از ذوالفقار می‌گیرد مانده‌ام چند جبهه می‌جنگی!؟ رهبر انقلاب فرهنگی مکتبت اجتهاد علمی شد کربلایت جهاد علمی شد * "کربلا" گفتم و دلت لرزید مشک آبی مقابلت لرزید تشنگی، از بهار سیرت کرد گریه‌های رباب پیرت کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
استقبال از غزل مرحوم حسین منزوی با مطلع: اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم امشب میان گریه و لبخند خود گمم سرشار از طلوع بهار تبسمم دریایم و تپیده به لب‌هام نبض موج تا آسمان رسیده شعور تلاطمم جارو به برج و باروی اندیشه می‌زنم تا سائل مدایح معصوم پنجمم من شاعر صداقت گل‌های قاصدک من جابر سلام رسولان مردمم... صدها ابوبصیر شود طفل مکتبم دریای علم تو بچشاند اگر خُمم پیچیده در تلاوت معصوم نام تو عطر گل محمدی‌ات در تکلمم بر خاک‌های مرقد نورانی تو ساخت گلدسته‌ها و گنبد زرّین، تجسمم امشب دوباره شوق مرا بال و پر بده امشب که بین گریه و لبخند خود گمم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت حلول قال رسول الله صلی الله علیه وآله: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي [نادى‏] ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِي الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ اَلا که موسم عشق و طرب رسید، بیایید دوباره نفحه‌ی رحمت ز رَب رسید، بیایید خمار باده‌ی توحید! تشنگی به سر آمد هزار شکر که جام رجب رسید، بیایید دوباره موسم "شَهر الاَصَمّ" رسید، بشارت که پُر ز رحمت حق لب به لب رسید، بیایید دوباره فرصتِ با حق نشستن آمده از راه "جَلیسُ جالسنی" هایِ شب رسید، بیایید حیات تازه وزیدن گرفت از ملکوتش اگر چه جان‌ ز گناهان به لب رسید،‌ بیایید فسردگان تباهی و مبتلا به سیاهی! برای بخششِ عصیان سبب رسید، بیایید ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت حلول شده کارم پیاپی و مادام ذکر یاذالجلال والاکرام طلب عفو دارم این ایام مِن جمیع الذنوبِ والآثام یا من أرجوه، عشق حیدر را وَاصْرِف از اعتقاد من شر را أعطِنی کلَّ خیر، کوثر را أعطنی جرعه جرعه ساقی! جام گر غریبم، گر آشنا هستم گر اسیرم، اگر گدا هستم از یتیمان مرتضی هستم کیست غیر از علی ابوالایتام بی علی در گلو فغانی نیست در گلوی مناره جانی نیست بی علی هیچ جا اذانی نیست گو صداها رها شود بر بام أشهدُ أنَّ از علی دینم چون علی دیده‌ام خدابینم أشهدُ أنَّ حیدر آیینم أشهدُ أنَّ مرتضی اسلام هستِ حیدر به هستِ فاطمه است تا علی پای‌بستِ فاطمه است نار و جنت به دست فاطمه است او نخواهد، نمی‌کند اقدام ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷تقدیم به شجاعت علوی شیعیان اگر از استقامت، از تب ایمان سخن باشد تمام حرف باید بعد از ایران، از یمن باشد یمن کوهی‌ست پابرجا میان سیل طوفان‌ها یمن مردی کهن از جنس زال و تهمتن باشد یمن رودی‌ست پر غیرت، یمن سروی‌ست با عزت یمن باغ گلی خوشبوتر از مشک ختن باشد لباس روسفیدی را ببین بر قامت سرخش لباسی را که از جنس صدف‌های عدن باشد اگر روی لبت هیهات من الذله می‌گویی مبادا در سرت یک لحظه هم فکر کفن باشد شمیم صبح می‌آید، نگاهم روشن است آری بگو یعقوب را در انتظار پیرهن باشد به دشمن دل سپردن سرنوشتش غیر ذلت نیست خوشا آن‌کس که مُهر سینه‌اش مِهر وطن باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽در ابتدای ، این سخنرانی ۴ دقیقه‌ای مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)، بسیار است. حديث قدسى: جَعَلتُ هذَا الشَّهرَ (رَجَبَ) حَبلاً بَيني و بَينَ عِبادي فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِ وَصَلَ بِي. ترجمه: ماه رجب را ريسمانى ميان خود و بندگانم قرار داده‌ام؛ هر كس به آن چنگ زند، به وصال من رسد. 📚بحارالأنوار، ج ۹۵، ص ۳۷۶ مگذار که دل‌خسته و دل‌خون باشیم بگذار که برلطف تو مدیون باشیم در ماه رجب آرزوی ما این است ای کاش که ما از رجبیون باشیم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌷الحمدلله عمرمان به امسال رسید و باز می‌توانیم عرض کنیم: 🤲 يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ... ↳ @hosenih
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برما نظری اگر نمایی کافی‌ست از کارم اگر گره گشایی کافی‌ست عیدی ولادت امام باقر در مجلس ما اگر بیایی کافی‌ست @hosenih@dobeity_robaey
درخت‌ها قلم و هرچه بحر، جوهر تو نبود علمي اگر بسته بود دفتر تو تو گرم بحثی و چون کودکانِ مشق‌نویس، فرشتگان زده زانو به پای منبر تو حدیث و آیه و تفسیر، تیغ و شمشیرت محدثان و فقیهان سپاه و لشکر تو عجیب نیست که انقدرها کریم شدی که دختر حسن ابن علی‌ست مادر تو تویی که قبل ولادت توسط جابر رسانده است سلام تو را پیمبر تو طلوع صبح ظهورست وعده‌ی عشاق قرار و وعده‌ی ما مرقد مطهر تو ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیمبرزاده هستی، شیوه‌ی اعجاز می‌دانی بگو با علم خود قدری به ما اسرار پنهانی چنان نوری شتابان جاری از اقصای تاریخی که بخشیدی بیابان را نجات از حجم ویرانی ضریب نور در نوری، حسینی و حسن منسب احادیث نگاه تو سرآغاز گُل افشانی نمی از قال باقرها میان هر دلی کافی‌ست که بشکافد دل هر ذره را در هر بیابانی صدایت می‌زنم در خود، امیری ایهاالباقر صدایت میزنم در دل، به پا کردی چه طوفانی من از آن حُسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که پشت ابر تیره کی شود خورشید زندانی نسیم مهربانی تا وزید از دست‌های تو بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی علی الظاهر تو کودک بودی اما یک ولی الله که می‌بردند نامت را حسینی‌ها به حیرانی تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی دلی که بی تو می‌ماند، بیابان است، می‌خشکد نگاهت نور خورشید است در یک صبح بارانی گدای کوی تو بودن شرف دارد به اربابی بیا مسکین! در این خانه که پشت در نمی‌مانی بیا که سفره‌ی احسان در این بیت الکرم پهن است چه خوانی و چه احسانی، چه روزی فراوانی منم خرده گدایی که کریمی چون تو را دارم  تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی پریشانم پریشان هوای آستان تو زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرحوم (ره) 🔸از ابتدای ، همه مهمان خدا هستیم... 🔹کرامت صاحبخانه اقتضا می‌کند حاجت مهمان را همان اول بدهد یا آخر مهمانی؟! 💠 هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ الله وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ ماهی که در آن شما را به «مهمانی خدا» دعوت کرده‌اند و شما در آن از «اهل کرامت» خدا شده‌اید. @hosenih
ای از غم تو بر جگر سنگ، شراره وی در همه‌ی عمر، ستم‌دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره تو آیه تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از هجر تو باید کمر کوه شود خم جایی که گریبان ولایت شده پاره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره «میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدهوش می‌شد کوچه با عطر عبایت با هر قدم گل می‌شکفت از ردّ پایت همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی می‌بُرد نان از سفرۀ بی‌انتهایت حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی روشن شد آن شب قلب او با روشنایت وقتی برای درد دشمن هم دوایی، کی می‌شود درمانده باشد آشنایت؟ پر داده‌ام امشب به یاد تو دلم را تا گوشه‌ای از صحن پاک سامرایت ** از ظلم‌ها عمری دلت خون بود، آری آن زهر، مرهم شد برای دردهایت لب‌ها به هم می‌خورد با سوز مناجات می‌سوختی در ربّنای بی‌صدایت عمری دلت با روضه‌ها در کربلا بود در روز آخر حجره شد کرب‌وبلایت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم بدون تو محکوم بر پریشانی‌ست همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی‌ست سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رأفتت خراسانی‌ست تو در تمام حرم‌ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه‌خوانی‌ست علیِ چارمِ دین، هر که بنده‌ی تو نشد تمام بندگی‌اش کفر و نامسلمانی‌ست به میوه‌ی دلت آقا بگو که برگردد بهار، گم شده اینجا، هوا زمستانی‌ست ز خشکسالی و قحطی چه غم، که دل بستم به خانه‌ای که همیشه در آن فراوانی‌ست چه در کنار گدایان، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی‌ست * * عزیز مصر! بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده، غریب و زندانی‌ست چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی‌ست دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده دوشنبه‌های حسن‌ها همیشه بارانی‌ست حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوچه کوچه نسیم سامرّا عطر غم از عراق آورده بوی باران و بوی دلتنگی باز بوی فراق آورده! دست‌های ستم شود کوتاه که چنین از مدینه با اکراه ماه را همدم غریبی و آه سوی خاک عراق آورده ماه کی پشت ابرها مانده؟ هر کجا بوده نور افشانده بس‌که دشمن شده‌ست درمانده ماه را در مُحاق آورده دید دیگر حریف نورش نیست عاقبت زهر کینه‌اش را ریخت خنجر از پشت می‌زند این‌بار خنجری که نفاق آورده باز خاک عزا شده این خاک آسمان‌ها همه گریبان‌چاک غم جانسوز و داغ جانکاهش چه بر این نُه رواق آورده؟ یک دوشنبه مدینۀ غم‌ها... یک دوشنبه غروب سامرا... هر دوشنبه که می‌رسد از راه باز یک اتفاق آورده گردش این زمانه دل‌ها را می‌برد از دوشنبه تا جمعه روزهایی که با خودش حسرت با خودش اشتیاق آورده! حاجت سامرا روا گردد باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد می‌رسد آفتاب و می‌بینیم صبح‌دم را به باغ آورده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با شما عاقبت شیعه به عزّت ختم است آخر و عاقبت ما به سیادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقصد عالم امکان به امامت ختم است همه نورید، همه هادی اُمّت هستید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است ما گرفتار گناهیم ولی اهل رجا جاده‌ی جامعه‌ی ما به شفاعت ختم است از گناهان کبیره‌ست دل جامعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است «مَن أتاکُم»، چه نجاتی‌ست سر راه بَشَر! با تو پایان حوائج به سعادت ختم است چیست در حکمت «فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟! راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آن‌کس که در این سِیر، «لَکُم لاحِق» شد راه او - گرچه گنهکار - به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقیناً به اجابت ختم است * * یا علیِ بنِ محمّد! چه غریبی! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است چه به شمشیر، چه مسموم، جهان می‌داند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است آه! شش گوشه‌نشین! مثل حسینی چقدر جمله‌ی من به همین ذکر مصیبت ختم است، که حسین از نفس افتاد و حرم تنها ماند روضه‌ی زینب کبری به اسارت ختم است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حال و هوای چشم ترت جور دیگری‌ست ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری‌ست وقتی میان سجده به معراج می‌پَری پِی می‌برم که جنس پرت جور دیگری‌ست حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد عطر بهشتی گذرت جور دیگری‌ست در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست طعم زیارت سحرت جور دیگری‌ست هادی‌ترین چراغ هدایت کلام توست نور چراغ شعله‌ورت جور دیگری‌ست این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری‌ست درّندگان کنار تو آرام می‌شوند بر روی قلب‌ها اثرت جور دیگری‌ست ارباب‌های ما همگی با سخاوتند امّا عنایت پدرت جور دیگری‌ست کشکول چشم‌های مرا پر ز اشک کن حال گدای پُشت درت جور دیگری‌ست * * زهری رسید و شمع وجود تو آب شد سوسوی نور مختصرت جور دیگری‌ست دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون خون لخته‌های دور و برت جور دیگری‌ست او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را... آه دمادم پسرت جور دیگری‌ست * * شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد شکر خدا به پیرهنت نیزه‌ای نخورد شکر خدا که بر بدنت نیزه‌ای نخورد پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است آقا! دو پلک شب شکنت نیزه‌ای نخورد تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا بال تو وقت پر زدنت نیزه‌ای نخورد شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود شکر خدا که بر دهنت نیزه‌ای نخورد عمامه و عبای تو سهم عدو نشد با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکست بال و پرش آسمان تکان می‌خورد ز درد، روی تنش رنگ ارغوان می‌خورد میان بستر خود او ز درد می‌پیچید گره به کار اهالی آسمان می‌خورد برای زخم عمیقش دوا افاقه نکرد ز بس که زخم زبان او از این و آن می‌خورد تو را خدا دگر او را به کوچه‌ها نکشید خدا نکرده زمین گر در آن میان می‌خورد- -جواب مادر او را چگونه می‌دادید چه قدر خونِ جگر او ز دست‌تان می‌خورد میان بستر خود تشنه روضه سر می‌داد صدای گریه و آهش به گوش جان می‌خورد چنان ز چوب و لب خشک و خیزران می‌خواند که گوئیا به لبش چوب خیزران می‌خورد شبیه جدِّ غریبش چنان به خاک افتاد کأنَّ ضربه ز سر نیزه‌ی سنان می‌خورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e