بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
محمدحسن_بیات_لو
▶️
قسم به ساحتِ ذکرِ شریف "هو" بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
"عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا
@hosenih
چه حیف شانه نداری که سر بر آن بِنَهم
بگویم از غمِ خود شرحِ مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهره ی تو نمانده ست رنگ و رو بابا!
خداش خیر دهد راهِب مسیحی را ...
که با گلاب تو را داده شُستِشو بابا !
الهی خیر نبیند که خولی نامرد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا !!
نمانده وقتِ زیادی به رفتنم ، حالا...
شدم کنارِ سرت گرمِ گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن "رقیه ی من"
تو هم بخواه ز من که "بگو بگو بابا"
چه خوشگذشت به من این سفر کنار عمو
چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا !
@hosenih
لبِ ترک ترکت را ندیده می بوسم...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
چه قدرسخت لبت چوب خورده، باباجان
چه قدر سخت بریده شده گلو بابا !
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_یوسفی
▶️
رفتی و بعد از تو این ایام خیلی بد گذشت
آه بابا کربلا تا شام خیلی بد گذشت
@hosenih
روی نی قرآن تلاوت کردی و طعنه زدند
پای نی ای حجة الاسلام خیلی بد گذشت
جای خوبی های پیغمبر فقط ما را زدند
بر من و دیگر ذوی الارحام خیلی بد گذشت
دست در دست پدرها دختران می آمدند
زندگی بر من بر این ایتام خیلی بد گذشت
@hosenih
عمه جان گرچه حواسش بود هر لحظه ولی..
آه بی بابام بی بابام خیلی بد گذشت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#ﺭﻭﺡ_ﺍﻟﻠﻪ_ﻗﻨﺎعتیان
▶️
از بس که سکوت ، با دلم ور رفته
از دست همه حوصله ام سر رفته
چادر که بپوشم ، عمه ام میگوید
قربان عزیزم ، چه به مادر رفته
@hosenih
من مختصرم کوچک وکوتاه و غریب
عمرم ، به سه تا ، آیه ی کوثر رفته
از گریه ی من حرامیان می لرزند
انگار علی ، به فتح خیبر رفته
با این همه درد ..... استخوانِ پهلوم
از جای خودش گمان کنم در رفته
جز زخم کف پا .... و تب تاول ها
باقی همه روضه ها به مادر رفته
آن قاصدکی که در بغل میچرخید
حالا ، سر نیزه هایِ لشکر رفته
@hosenih
من..من .. کـــِ نمی..نمی توانم بپرم
عمه تو بگو ، چه ها بر این پر رفته
بابا به خدا بیا ..... بیا جان عمو
من خسته شدم حوصله ام سر رفته
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_مدح
#مجتبی_خرسندی
▶️
بیت الغزل هر غزل ناب رقیه است
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه است
@hosenih
«نزدیکترین راه به الله حسین است»
نزدیکترین راه به ارباب رقیه است
در باب برآوردن انواع حوائج
یک باب خدا دارد و آن باب رقیه است
در زاویۀ عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت این قاب رقیه است
در خلوت خود معتکفند اهل محبّت
در مسجد این طایفه محراب رقیه است
دردانۀ ارباب که با دست اباالفضل
از چشمۀ کوثر شده سیراب رقیه است
@hosenih
حاجت طلبیدند از او عالم و آدم
زیرا که فقط مهر جهان تاب رقیه است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_یوسفی
▶️
رفتی و بعد از تو بابا دخترت از دست رفت
دلربایت دلنشینت دلبرت از دست رفت
@hosenih
گفته بودی تا عمو دارم خیالم راحت است
حیف اما پیش چشمم لشکرت از دست رفت
کودکم خب زیر آتش ماندنم معمولی است
پس مپرس از من چرا موی سرت از دست رفت
خواستم تا با تو درد دل کنم اما نشد
زیر نعل تازه بابا پیکرت از دست رفت
من شنیدم جدمان انگشترش را هدیه کرد
پس چرا انگشت با انگشترت از دست رفت
این وسط تا می توانستند حرف بد زدند
آه بابا احترام خواهرت از دست رفت
عمه را دیدم که بالای سرت اینطور گفت
من بمیرم یادگار مادرت از دست رفت
@hosenih
ظاهراً از پشت خنجر می کشید آن بی حیا
من نمیفهمم چگونه حنجرت از دست رفت
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
نزول کرده ای، ای آیه های روشن من
خوش آمدی به خرابه؛ بهار گلشن من
بنفشه زار تنم آمده به استقبال
هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن من
@hosenih
تو بارگاه تنت آسمان پنجم شد!
بیا که سر بگذاری به خاک دامن من
هماره تولیت گیسوی تو با من بود
شدند باد و تنور و شراب دشمن من
به بوریای تو تا حشر غبطه خواهم خورد
دوباره دست بینداز دور گردن من
همیشه صوت تو، آویز گوش های من است
اگر چه پنجه ی غارت، شده است رهزن من
بلند مرتبه بودم، ز ناقه افتادم
بلندتر شده حالا صدای شیون من
@hosenih
مرا به قصد فدک می زدند قنفذها
شبیه فاطمه بوده است جان سپردن من
خرابه نه، حرم من رواق علقمه است
که عرش شانه ی ساقی شده است مدفن من
.⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
دختر است و بلندی مویش
می رسد تا حدود زانویش
از پدر صبح و شام دل برده
با همین پیچ و تاب گیسویش
چقَدَر روی زانوان عمو
ناز کرده، نشسته پهلویش
سر خود را به خاک صحرا؟…نه!
تکیه می داده روی بازویش
دم ظهری میان خیمه کمی
خواب آمد به چشم جادویش
با خیال خوشِ پدر خوابید
زیر لب شد کمی دعا گویش
عمه اش چادرِ نمازش را
با لطافت کشید بر رویش
خاطرِ جمع، چشم خود را بست
که کنارش دوباره بابا هست
@hosenih
خواب می دید، خواب اینکه پدر
باز گشته ز راه دور سفر
سهم دختر از این سفر شده است
چادر و جانماز و یک گل سر
...چادرش را همین که بر سر کرد
همه گفتند آمده مادر!
چقدر ذوق می کند بابا
از نگاه به قامت دختر
...دختر چادری مراقب باش
بالاخص پشت در، میان گذر
ناگهان گر اسیر شعله شدی
چادرت را بگیر بالاتر
جان بابا بیا در آغوشم
چقَدَر ناز داری ای دلبر
خواب دختر که رو به پایان شد
…سر بابا به نیزه مهمان شد!
@hosenih
دیده وا کرد، خیمه غوغا بود
خیمه ها غرق دود و آوا بود
جای مردان خیمه بر نیزه
وسط شعله جای زن ها بود
یک طرف تازیانه و یک سو
بر سر گوشواره دعوا بود
پشت سر خار بود و آتش بود
پیش رو سنگ های خارا بود
عمه جان چادر مرا بردند
چادرم یادگارِ بابا بود
بر تن بد قواره ی مردی
جامه ی دست دوز زهرا بود
به عمویم بگو که برگردد
سایه اش روی خیمه ها تا بود
خاطر اهل خیمه راحت بود
کی کسی در خیال غارت بود؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#امین_فرخی
▶️
چیزی دگر مانده ست از این پیکرم؟ نه
تو فکر کن یک لحظه بودم محترم...نه
@hosenih
خولی همین که چادرم را با خودش برد
گفتم به او نامرد دیگر معجرم نه
تو آشنایی با کبودی های صورت
من را ببین هستم شبیه مادرم؟ نه؟
دروازه ی ساعات و بازار و خرابه
اینها نبوده درد های آخرم نه...
تازه رسیدم به یزید و بزم نحسش
خیلی جسارت کرده بر راس تو،کم نه
@hosenih
آن مرد شامی یک کنیز از ما طلب کرد
حلقه زده اشکم به چشمم خواهرم نه..
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#جواد_کریم_زاده
▶️
اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند
حتی کتیبه و علمش فرق می کند
دردانه ای که روی ضریحش عروسک است
با اهل بیت هم حرمش فرق می کند
@hosenih
در بارگاه او که زند طعنه بر بهشت
دربان و خادم و خدمش فرق می کند
دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است
اما حسین دُرِّ یمش فرق می کند
باب الحوائجیست که اندر مقام او
فرموده اند او کرمش فرق میکند
غمخانه ای که گشته به پا در عزای او
بانی مجد و محترمش فرق می کند
هرگز عجیب نیست که حیران شود مسیح
بیند که با مسیح دمش فرق می کند
با فاطمه مقایسه شد بین روضه ها
اما سه ساله قد خمش فرق می کند
زهراست کوه صبر ولیکن رقیه اش
کم طاقت است، سن کمش فرق می کند
دقت بکن به گونه ی خود وقت روضه اش
حس میکنی که اشک نمش فرق می کند
@hosenih
شد پاره گوش او و عدو گفت حرمله
این گوشواره هر گرمش فرق می کند
روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم
اصلا رقیه جنس غمش فرق می کند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#بردیا_محمدی
▶️
برای دردِ دلم همسُخن نمی آید
کسی به کلبه ی احزان من نمی آید
هنوز با پر پروانه کار دارد شمع
هنوز بوی خوشِ سوختن نمی آید
@hosenih
میان قبر شبی که شدم تک و تنها
کسی به غیر همین "پنج تن" نمی آید
اگر علی پدر خاک نام دارد پس
به شیعه کُنیه ی "دور از وطن"نمی آید
به روضه آمدن ما عنایت زهراست
بدون دعوت او سینه زن نمی آید
به غیر پیرهن مشکیِ عزای حسین
لباس دیگری اصلاً به من نمی آید
دم "حسین" گرفتیم و گریه راه افتاد
که "اشک"،بی مددش مطلقاً نمی آید
چه خوب می شد اگر روضه خوانمان می گفت:
صدای چکمه ی یک بددهن نمی آید
@hosenih
نَکِش،نَبَر،به خدا کهنهپیرُهَن،پاره است
به کار هیچکس این پیرهن نمی آید
**
حصیر مندرسِ روستا تن "شاه" است
قبول کن که به "نوکر" کفن نمی آید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#احسان_نرگسی
▶️
ای آیه به آیه زهرا
ای خط به خطِ اعطینا
@hosenih
مسجود ملائک هستی
ای فاطمه ی عاشورا
وصف غم تو ممکن نیست
قطره چه کند با دریا
از دست تو بر می آید
هر ناشدنی در دنیا
چون تو چه کسی بگذارد
پا بر سر دوش سقا
ذکر تو خود اعجاز است
ای معجزه ی بی همتا
پای علمت می میریم
از عشق تو دوری ، حاشا
@hosenih
دامان تو وقتی می سوخت
می سوخت جهان سر تا پا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_عسکری
▶️
امشب دل بیتاب وتنهایم شکسته
بغضم میان سیل غمهایم شکسته
@hosenih
بابا نشد برخیزم از جایم به پایت
خار مغیلان در کف پایم شکسته
زجرحرامی دخترت را زجرکش کرد
طوری مرا زد که همه جایم شکسته
این سنگ دلها از علی بد کینه دارند
آئینه ی مانند زهرایم شکسته
باید لب ودندان من برهم بریزد
باخیزران دندان بابایم شکسته
درخواب دیدم که سرت کنج تنور است
خیلی غرورم بعد روئیایم شکسته
@hosenih
امشب مرا با خود ببر از این خرابه
پشت سرت ای عشق می آیم، شکسته
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده
خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده
جای نوازش کردنِ دستان بابا
شعله، میان گیسویم شانه کشیده
هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را
از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را
طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته
حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را
@hosenih
درد کف پا، خسته ام کرده حسابی
دارم میان پهلویم دردِ حسابی
گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را
دادِ مرا دشمن در آورده حسابی
آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟!
پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟!
من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است
نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟
با که بگویم این همه داغ گران را
با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را
بر ما اهانت شد میان کوچه هایش
ویران کند حق خانه های عَسقلان را
خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی
از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی
دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود
سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی
@hosenih
از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا...
از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟
غصه شده در سینه ام با که بگویم
حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا
طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟!
من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟!
بار سفر بستم بیا آماده ام من
پایان بده بر این چهل منزل جدایی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه روزها که شمردم نیامدی بابا
چه غصه هاکه نخوردم نیامدی بابا
ز دست طعنه وزخم زبان مردم شام
هزار مرتبه مُردم نیامدی بابا
شاعر: #علی_ساعدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌹 #حضرت_رقیه_س_مدح
الــســلام ای دســتــگـیــر عــــالَـمِـیـن
ای بـه اربــابِ دو عــالــم نــورِ عــیــن
روزِ مَحشر چشمِ من بَر دَست توست
اِشــفَــعــی لـی فـاطـمه بنـتُ الحُسین
شاعر: #مصطفی_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌹 #حضرت_رقیه_س_مدح
بَر لُطف خـدا هر که تَوَکل بـکند
غـم هـای زمـانه را تَحَمـل بـکند
حاجاتِ دِلش رَوا شود؛ صَد دَر صَد
هَر کس به "رقیه جان" تَوَسل بکند
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زائرین محترم حسینیه
🏴با عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله(ع)
🔸برای دسترسی بهتر به اشعار شهادت حضرت رقیه(س) ، #هشتگ های زیر را لمس نمایید.
🔹 #حضرت_رقیه_س_شهادت
🔹 #حضرت_رقیه_س_مدح
🔹 #شب_سوم
🔸 #ورود_به_ماه_محرم
🔸 #امام_حسین_ع_مناجات
🔸 #امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
🔸 #امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
لازم به ذکر است: ان شاءالله اشعار شب چهارم محرم امشب منتشر خواهد شد.
التماس دعا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
با تمامِ هستیات خود را ندیدن مشکل است
سختتر از خود زِ اولادَت بُریدن مشکل است
نیمه شب از خوابِ طفلانت پریدن مشکل است
بعدِشان یک لحظه حتی آرمیدن مشکل است
یک شبه یکباره یکدَم قَد خمیدن مشکل است
@hosenih
از جگر از جان مگو وقتی که مادر نیستی
از غمِ طفلان مگو وقتی که مادر نیستی
از دلی سوزان مگو وقتی که مادر نیستی
آه از باران مگو وقتی که مادر نیستی
داغِ مادر را فقط قدری چشیدن مشکل است
از همه از هرکسی او بیشتر آورده است
هرکه با سر آمده خانم سه سر آورده است
او فقط خود را نه بلکه دو پسر آورده است
دو پسر نه دو سپر نه دو جگر آورده است
قبلِ قربانی شدن شانه کشیدن مشکل است
داد اول بازهَم روزیِ میکائیل را
بعد از آن خانم تَفَقُد کرد عزرائیل را
بعد لطفی کرد با پا بالِ جبرائیل را
بعد هم آورد از خیمه دو اسماعیل را
آه ابراهیم این غم را شنیدن مشکل است
زینب آمد یا که نه میآمد آنجا فاطمه
زینب است این یا حسن یا که علی یا فاطمه
گفت عباس از ادب این کیست آیا فاطمه؟
لافتا الا علی لا سیف الا فاطمه
کربلا را بی حضورش آفریدن مشکل است
در شُکوهِ او علی را حق تعالی ریخته
در حجابِ او خودش را نیز مولا ریخته
تشنه است اما به زیرِ پاش دریا ریخته
کاسه آبی پُشتشان با گریه زهرا ریخته
گفت پیشِ محضرش با سر رسیدن مشکل است
@hosenih
با برادر گفت آقاجان دو جانم را ببین
پیشِ رویِ خود تمامِ خانِمانم را ببین
پیرمردِ این حرم دو نوحه خوانم را ببین
ای جوانمُرده کمی دو نوجوانم را ببین
بعدِ اکبر ماندن و جامه دریدن مشکل است
چادرِ مادر به سر کرد و از این غم گریه کرد
گریه کرد و پیشِ او اربابِ عالم گریه کرد
گریه کرد و پشتِ او عباس یکدَم گریه کرد
زیرِ لب تا گفت مادر ، مادرش هم گریه کرد
گفت بی سوگند از اینجا پریدن مشکل است
بِینِ خیمه بود و میآمد صدایِ بچهها
مادر است و کاش میرفت او بِجای بچهها
حیف آبی نیست ریزد پُشتِ پای بچهها
وای میآمد زِ میدان نالههای بچهها
دیدنش که هیچ مادر را ندیدن مشکل است
اینکه هردَم با شهیدان بود حالا نیست نیست
اینکه با اکبر پریشان بود حالا نیست نیست
با حسینِ خویش نالان بود حالا نیست نیست
زیرِ تیر و سنگباران بود حالا نیست نیست
از میانِ نیزهها مادر شنیدن مشکل است
@hosenih
نالهها میآمد و زینب صدا میزد حسین
حالشان بَد میشُد و زینب صدا میزد حسین
یک نفر سَر میزد و زینب صدا میزد حسین
گفت عونَش اَشهدُ... و زینب صدا میزد حسین
سمتِ او در بِینِ نامحرم دویدن مشکل است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
*جامعُالاَسرارِ خدا زینب است
منبعُالانوارِ خدا زینب است
کاشفُالآیاتِ کتابُلَّهو..
اعظمِ اذکارِ خدا زینب است
مُنتهَلآمالِ همه انبیا
کعبهی اَبرارِ خدا زینب است
معنیِ نورُالثَقَلین است او
عینِ حسن عینِ حسین است او
@hosenih
هست اگر بارِ دگر فاطمه
بارِ دگر هست اگر فاطمه
نیست بجز نیست بجز زینبش
نیست مگر نیست مگر فاطمه
جمعِ حسین و حسن و زینبین
هست علی ضرب در فاطمه
اوست که خاتونِ دو عالم شود
فاطمه وقتی که مجسم شود
چادرِ او از جبروت آمدهاست
مقنعهاش از ملکوت آمدهاست
رفته به معراج زمانِ نماز
یاکه پیمبر به هُبوط آمدهاست
چشمِ حسین است به دستانِ او
تاکه دو دستش به قنوت آمدهاست
شیرترین حیدرِ بعد از حسین
حضرتِ پیغمبرِ بعد از حسین
ای همه وصفِ تو صفاتِ علی
ای کلماتت کلماتِ علی
عالِمهیِ عامِلهیِ کامِله
جامعِ نورِ جلواتِ علی
ریخته از چادرِ تو بر زمین
جلوه به جلوه برکاتِ علی
در همه اوقات سلامُ علیک
عمهی سادات سلامُ علیک
قامتِ تو قامتِ غم را شکست
دختِ علی را نتوان دست بست
دست به دامانِ تو هر آنچه بود
گوش به فرمانِ تو هر آنچه هست
ای شَرَفُالعِشق بتاب و بِبار
تاکه مسلمان بشود بُت پرست
خواست که غم دستِ تو بندَد ولی
غم که بُوَد در بَرِ دُختِ علی
* * *
با دو پسر آمده یا ذوالفقار
یاکه علی آمده با ذوالفقار
چادرِ زهرا به کمر بسته و..
با خودش آورده دوتا ذوالفقار
گفت برادر سه سپر را ببین
گفت که ای شاه بیا ذوالفقار
بیرقِ تو بیرقِ زهرایی است
با دو عَلَم رزم تماشایی است
@hosenih
با کَمری خُرد غمم را ببین
دار و ندارِ حرمم را ببین
موقعِ پیریِ من و هیچ نیست
با نظرِ لطف ، کمم را ببین
ای نفَسَم با دو نَفَس آمدم
آه دم و بازدمم را ببین
هیچ نگفتی و به سر آمدم
جایِ همه با دو جگر آمدم
آه جوانمُرده سه جان با من است
شکرِ خدا این دو جوان با من است
بعدِ علیاکبرت آقا چه غم
گفت محمد که اذان با من است
نعرهی عبدُالَهِ من را ببین :
بعدِ ابالفضل کمان با من است
آمده هنگامِ جداییشان
هردویشان رفته به داییشان
داغِ جوان دیدهای ای مو سپید
آمدهام تا که شوم رو سپید
پیر شدی بعدِ علیات چه زود
وای حسینم شده اَبرو سپید
اِذن بده ورنه در این لحظه من
میشوم از دردِ تو گیسو سپید
چاک گریبان کُنَمَت رَد مَکُن
موی پریشان کُنَمَت رَد مَکُن
آب اگر نیست دو دریا که هست
نیست کسی زینبِ کبری که هست
باز پس از این دو غمی نیست نیست
مادرشان روزِ مبادا که هست
غصه ندارم اگرم رد کنی
تا قسمِ حضرت زهرا که هست
اِذن گرفتند و به میدان زدند
بوسه بر آن مادرِ گریان زدند
موقعِ رزمِ دو برادر رسید
نیزه ولیکن دوبرابر رسید
پشت به پشتِ هم و رو بر همه
تیزترین تیغِ دو پیکر رسید
تشنگی انداختشان از رَمَق
رزم ولی زود به آخر رسید
لشکر دشمن چقدر نیزه داشت
هرکه رسیدهاست دو سرنیزه داشت
@hosenih
تاکه خجالت نکشد آه ، شاه
مادرشان مانده در این خیمهگاه
این یکی از تیغ فقط گفت آی
آن یکی از دِشنه لبش گفت آه
آی حسین است و دوتا نیمه جان
آی حسین است و دوتا قتلهگاه
مادری از بی پسری سوخت سوخت
در دلِ خیمه جگری سوخت سوخت
*جامعالسرار،منبعالانوار،نورالثقلین،منتهیالآمال
نام کتبیاست از علمای امامیه.
**استاد سید علی موسوی گرما رودی
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#عادل_حسین_قربان
▶️
عاشق، از دلربا نمیبُرد
در هجومِ بلا نمیبُرد
@hosenih
رشتهی عشقِ بنده و مولا
آخرِ ماجرا، نمیبُرد
گوش کن! نغمهی شهامت را
تا ابد این صدا، نمیبُرد
میبُرد دل، زِ کلِ این عالَم
یکدم از کربلا، نمیبُرد
سرِ خورشید را اگر بِبُرند
دل ز خونِ خدا، نمیبُرد
@hosenih
بوسهگاه پیمبر است اینجا
پس نگو سر چرا نمیبُرد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#احسان_نرگسی
▶️
قرارِ هر چه دلِ بی قرار می آید
امید این همه چشم انتظار می آید
@hosenih
به روسیاهیِ این بی نوا نگاه مکن
زغال نیز به وقتش به کار می آید
اگر چه دور و بر او پُر است از عاشق
خوشم که با دل ما هم کنار می آید
کجاست منتقم خون مادر سادات
همان امیر که با ذوالفقار می آید
@hosenih
هزار سال نشستم به انتظار ولی
دلم خوش است که روزی بهار می آید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حسن_کردی
▶️
ای راه مستقیم الی الله یا حسین
ای زینت همیشه ی عرش خدا حسین
باید طبیب ها به شما رو بیاورند
نامت دواست ذکر شما هم شفا حسین
@hosenih
دست مرا بگیر که این دست عمری است
بر سینه ام فقط زده سنگ تو را حسین
تنها به اشک روضه ی تو پاک می شود
بعضی گناه های گنه کار ها حسین
سوءالقضاست مهر تو در دل نداشتن
حُسن القضاست عشق به کرببلا حسین
آشوب درد بودم و حالا به مهر تو
آرامشی عجیب گرفته مرا حسین
محتاج مثل من که چنین سربلند دید؟
محتاج توست زندگی این گدا حسین
می خواستم که دل نسپارم به هیچ خاک
عشق به کربلای تو نگذاشت یا حسین
@hosenih
در خلسه ی حقیقت شبهای روضه هست
حالی که نیست بهتر از آن هیچ جا حسین
تعریف عشق با تو عوض میشود مدام
هر اربعین شروع دوباره ست با حسین
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#روح_الله_قناعتیان
▶️
وقتی که زیر سایه ی لطف تو بهترم
وقتی از عطر سیب نگاهت معطرم
وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده ام
در آسمان عشق که تنها نمی پرم
@hosenih
وقتی پناه برده ام از بی کسی به تو
وقتی شدی پناه دلم سایه ی سرم
صد بار دیده ای تو که دلتنگی مرا
لبریزِ ناله هایِ برادر ، برادرم
وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است
پس من بگو چگونه به رویم نیاورم
دارم به حال و روز خودم گریه می کنم
من زنده باشم و تو بسوزی برابرم
" خواهر نمرده " پشت سرت را نگاه کن
بعدش بگو به ناله ، که ای وای مادرم
بغضی کبود سینه ی تنگ مرا فشرد
چشمی شده است ابری و خون چشم دیگرم
(ای مایه ی قرار دل بی قرار ما)
من جان سالم از غم تو در نمی برم
اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم...
خنجر به کف گرفته فقط سینه می درم
تو حیدری ترین _ پسر کوثری و من
زهرا ترین _ مدافع بی باک این درم
ای آسمان صبر و فضیلت ، امام عرش
آورده ام دو تا پسرم ، ماه و اخترم
@hosenih
منت گذار بر سر من ، اذنشان بده
تا پیش چشم های خودت پر درآورم
پس رد نکن دو آهوی سر گشته ی مرا
نا قابل است ، آنچه برایت می آورم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_مدح
#محسن_راحت_حق
▶️
عصمت اللّه معظّم..جانِ جانان زینب است
حافظِ آیه به آیه خطِّ قرآن زینب است
زن نگو مرد آفرین حبل المتین یعسوبِ دین
نائبِ مولای عالم ..شاهِ مردان زینب است
@hosenih
در دهانش ذوالفقارِ حیدری آماده است
صاحبِ فنّ ِ بیان و تیغِ بُران زینب است
درسها آموخته از مادرش در پشتِ در
بعدِ زهرا مطمئنم خیرِ نسوان زینب است
کربلا را زنده کرده با نَفَس های خودش
پس بگو در هر شرایط مردِ میدان زینب است
غیرت و همّت..حمیّت در وجودش آشکار
در خطرها در جدل ها..شیرِ غرّان زینب است
جان به کف تر نیست از او..خطّ او خطّ حسین
باعثِ نشرِ ولایت ..بینِ دوران زینب است
@hosenih
برده بالا پرچمِ سرخِ حسینی را عجیب
دوّمین گریه کُنِ ذکرِ حسین جان زینب است
کربلا با کودکانش صحنه هایی زد رقم
آنکه در راه حسین داده دو قربان زینب است
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
زین دو طوفان سوار میسازد
مردِ روزِ شکار میسازد
زُلفشان را به شانه میریزد
چندتا آبشار میسازد
مثل خورشید باشد و از خود
دو قمر در مدار میسازد
دارد از سر به زیرهایِ حرم
شیعهی سربدار میسازد
هر دوتا تیغههایِ یک شمشیر
دارد او ذوالفقار میسازد
تیغشان را چه خوش تراشیده
هر دو را آبدار میسازد
به علمدار میکند نظر و
از رویِ او دو بار میسازد
کم اگر آورند - فرضِ محال-
از خودش تیغدار میسازد
میرود خود میانِ میدان و
همه را تار و مار میسازد
پیشِ او هرچه هست چیزی نیست
کوه باشد غبار میسازد
از سواران سراب میماند
از سپاهی مزار میسازد
از رجزهایشان مقابلِ خود
شیون و الفرار میسازد
او خودش مرتضای کرار است
زینب است این ، دوتا علمدار است
@hosenih
اگر اینجا کویر دریا من
اگر اینجا غبار صحرا من
اگر اینجا غریب اُفتادی
چه خیالیست کربلا با من
همهشان گرد و خاک ، طوفانم
همهشان کوچکاند اما من
پشتِ در میروم به خاطرِ تو
مرتضایی اگر تو زهرا من
غربتت دیدم و به من برخورد
رخصتم میدهی ، به مولا من
این زمین را به باد خواهم داد
تازه هم میکنم مُدارا من
دست ، بالا گرفتم از اول
بینِ یاران مَچرخ آقا من...
کیست در روزِ بیکسی هایت
کیست در لحظهی مبادا من
در دو راهی نشستهام آقا
یاکه این دو جوانِ من یا من
به تو سوگند که بنیهاشم
ماتِ اینان شوند حتی من
این غزالان غلام زاده شدند
هر دو از زینباند اینها من
کار مگذار بر مدینه کِشَد
مکش آقا زِ دستِ ما دامن
آمدم تا به من زیان نخورد
آب هم در دلت تکان نخورد
@hosenih
کربلا پیشِ این دو جان میداد
بوسه بر این دو نو جوان میداد
هر دو نِعمَالاَمیر میگفتند
آسمان دل به آسمان میداد
تا محمد کمی رجز میخواند
عون هم پاسخِ همان میداد
اشهد انَ یا ولی الله
مثلِ این بود که اذان میداد
آن یکی تا جواب این میگفت
این یکی هم جواب آن میداد
پشت بر پشتِ خویش چرخیدند
تیغِ مولا خودی نشان میداد
این یکی اهل کوفه را میریخت
دیگری حقِ شامیان میداد
مادری بینِ خیمهاش بود و
ظرفِ اسفند را تکان میداد
دردِ پا داشت از دویدنها
دردها را به استخوان میداد
فکر و ذکرش فقط حسینش بود
داشت در خیمهگاه جان میداد
تشنه بودند و ضعف میکردند
یک نفر کاشکی امان میداد
یک حرامی در آن طرف اما
به کفِ حرمله کمان میداد
به زمین روی خاک اُفتادند
وایِ من سینه چاک اُفتادند
@hosenih
خشک شد خشک خشک حنجرشان
خورد یکجا به سنگ ساغرشان
رو به سمتِ حریمِ زینب بود
بینِ خونها نگاهِ آخرشان
کارِ صیاد زنده کندن شد
به زمین ریخت بالشان پرشان
میرسد دشنهها به سینه چه سخت
میکُند ضربهها مُکررشان
نیزهها میشوند کوچکتر
تیغها میکنند اکبرشان
رویِ دوشِ حسین خون میریخت
کرده آن بوسهها معطرشان
کو محمد کدام عونِ من است
چه بِهَم ریخته سراسرشان
پیشِ روی حسین با عباس
پهن بودند در برابرشان
سوخت تا خیمهگاه ، دارُالحَرب
آتش اُفتاد رویِ پیکرشان
پیش نامردهای کوفه نشین
روی ناقه نشست مادرشان
پَرت میشُد حواسِ نامحرم
غلط میخورد بر زمین سرشان
سرِ عباس بود و محملِ زینب
گریه میکرد بر دلِ زینب
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e