eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
درخت‌های اُمیدیم، از دیار حسن پُر از شکوفه‌ی عشقیم در بهار حسن به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست! رسیده است لبِ ما به جویبار حسن به دخل کاسبی‌ام برکتی فراوان داد از آن زمان که شدم خادم تبار حسن همین دو لقمه‌ی نان را حسن به ما بخشید گرفته سفره‌ی ما رنگ از اعتبار حسن کریم‌بودنِ او قابلِ محاسبه نیست... کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟! کدام شاه نشسته است با جذامی‌ها؟!... بلند می‌شوم از جا به افتخار حسن شنیده‌ام که به سگ هم غذا تعارف کرد! هنوز ماتم از این لطفِ بی شمار حسن بنازمش که چنان شیر، از جمل برگشت چه کرد در دل آن فتنه، ذوالفقارِ حسن من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم منم دچار حسین و منم دچار حسن در اربعین حسینی، حسن جلودار است قدم زدم همه‌ی جاده را کنار حسن عمودِ یکصد و هجده، بهشتِ مشّایه‌ست خدا رسانده خودش را سرِ قرار حسن حسین با همه‌ی دلرُبایی‌اش، حسنی‌ست ببین دل از همه بُردن شده‌ست کار حسن خیالبافی من‌ صحن‌سازیِ حسن است... شبیه مشهد ما می‌شود مزار حسن * * * میان معبری از نور، ناگهان شب شد چه دید در دل آن کوچه، چشم تار حسن؟! حرام‌لقمه به مادر دو دست سیلی زد... سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فقیر آمد سراغش، سیر برگشت سفیه ساده با تدبیر برگشت کرامت خواست سَر بالا بگیرد حسن را دید و شد تحقیر، برگشت هزاران حیله‌ی آل امیه برای جنگ، بی تأثیر برگشت خدا تنها خبر دارد که دستش کجاها رفت تا شمشیر، برگشت چه آمد بر سرش در کوچه آن‌روز که کودک رفت اما پیر برگشت مسیر خانه تا مسجد، کم، اما حسن با مادر خود دیر برگشت نوشتند او میان کوچه دق کرد فقط با معجزه، تقدیر برگشت برای زینب عاشورا شد آغاز چو تابوت حسن با تیر برگشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد هم آه شب آورد، هم اشک سحر آورد آن‌قدر کریمی که گدا از سر کویت_ از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد شرمنده اگر دیده‌ی پُر اشک ندارم نوکر به عزای تو همین مختصر آورد غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد صبر تو دگر حوصله‌ی صبر سر آورد گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد غم هرچه که آورد به روی جگر آورد سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟ دستی به روی جام غرورت ترک انداخت آن دست که پشت در خانه شرر آورد سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت_ از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد در لحظه‌ی تشییع تو از کینه، سپاهی_ با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد "یافاطمه" می‌گفت حسین بن علی با هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ و سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن ذکر لب‌هایم دمادم: یا حسین و یا حسن غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد هیچکس جز او خریدار جذامی‌ها نشد صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد در محبت، در وفا، در عشق بی‌همتا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل سفره‌دارِ اصلی اشک حسینی‌ها حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن کیست او آیینه‌ای از هیبت شیر خدا نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی فاتح دل‌ها حسین و شافع عقبا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن مَحرمی کو تا شود غم‌خوار و هم‌دم با حسن لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود! ماند با یک مشت بی‌غیرت تک و تنها حسن لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا شیعه می‌سازد برایش مرقد و صحن و سرا آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و هم گرفتار حسینم، هم گرفتار حسن هم هوادار حسینم، هم هوادار حسن با شفا بیگانه‌ام‌، این "درد" من را خوش‌تر است چونکه بیمار حسینم، چونکه بیمار حسن ای خدا را صد هزاران شکر که لبریز از_ عشق سرشار حسینم، عشق سرشار حسن نیستم میثم ولی لب تر کند، جان می‌دهم در پی دار حسینم، در پی دار حسن شیر پاک مادرم تأثیر خود را داشته تعزیه دار حسینم، تعزیه دار حسن هر چه دارم از کرامات حسین است و حسن هم بدهکار حسینم، هم بدهکار حسن جور ما را می‌کشد گاهی حسن، گاهی حسین دائماً بار حسینم، دائماً بار حسن هر زمان که غُصه دارم، می‌روم سر می‌نهم_ روی دیوار حسین و روی دیوار حسن کار ما را حضرت زهرا مشخص کرده است در پی کار حسینم، در پی کار حسن بر تنم رخت عزای بچه‌های فاطمه‌ست هم عزادار حسینم، هم عزادار حسن اسمشان وقتی می‌آید پلکمان تر می‌شود هم گهربار حسینم، هم گهربار حسن این یکی شد بی حرم، آن دیگری شد بی کفن روز و شب زار حسینم، روز و شب زار حسن * * * آتش و مسمار و سیلی و در و دیوار بود_ روضه‌ی ناگفته‌ی قلبِ شرربارِ حسن ✍ (وامی از شعر آقای حسن لطفی) 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای سفره‌دارِ شهر کرم‌دارها حسن هستند خادم تو حرم‌دارها حسن تو‌ در جمل امیر علمدارها حسن غم می‌بری ز صورتِ غم‌دارها حسن در آسمانِ چشم سیاهت هوایی‌ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی‌ام از راه دور، دست تمنا گرفته‌ایم عمری‌ست در حریم تو مأوا گرفته‌ایم دستانِ خویش، سوی تو بالا گرفته‌ایم هرچه گرفته‌ایم، ز زهرا گرفته‌ایم بیهوده نیست آبروی رفته می‌خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می‌برند چشمان ما به سوی درِ بسته‌ی بقیع بُغضی‌ست در گلویِ درِ بسته‌ی بقیع سر می‌نَهیم رویِ درِ بسته‌ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته‌ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می‌زدیم با گریه شبنمی سرِ این قبر می‌زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگیِ گوشواره بود در کوچه‌ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود، کسی در برابرش بگذاشت‌ پا به چادر و رد شد ز مادرش آهسته‌تر قدم بزن ای مردِ کوچه‌ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه‌ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه‌ها یادت نرفته خنده‌ی نامردِ کوچه‌ها دیدی ز مالیات، مغیره معاف شد! این‌ها سپاسِ شدتِ ضربِ غلاف شد! لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه‌ی درد‌آشنا زده صبر تو طعنه بر همه‌ی انبیا زده صلحِ تو ریشه‌ی همه‌ی فتنه را زده آری چکیده‌ی علی و مصطفی تویی بنیان‌گذار نهضتِ کربُبلا تویی با زهرِ همسرت، جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگرهای خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست‌وپا بزن خونین دهن! ز کرببلا حرف می‌زنی از ماجرایِ رأس جدا حرف می‌زنی از نیزه‌هایِ بی سر و پا حرف می‌زنی از لشگری بدون حیا حرف می‌زنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب‌اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب‌اند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای شورِ شوقِ نام تو، شیرین‌تر از همه ما درد محض و مِهر تو تسکین‌تر از همه دنیا و آخرت ز همه سربلندتر هر کس که هست پیش تو مسکین‌تر از همه هر سال کعبه دور سرت در طواف بود ای خاک پات، قُله‌ی زرین‌تر از همه یوسف‌ترین ستاره‌ی زهرا که بوده است؟! چشمان مهربان تو غمگین‌تر از همه "لا یومْ مثلَ یومِ حسین"از تو بوده لیک شد روضه‌های داغ تو سنگین‌تر از همه پیشانی بلند تو در ابتدای عمر از رنج کوچه‌ها شده پُر چین‌تر از همه شد کوچه‌ها برای تو کابوس کودکی لعنت به آن مُسبب ننگین‌تر از همه آه ای غریبِ فاطمه! تا قبل کوچه بود این گیسوی سفید تو مشکین‌تر از همه... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلی که غرق نگاه محبت حسن است همیشه شعله‌ور از داغِ غربتِ حسن است غریب اوست که حتی به خانه‌اش تنهاست بقیع، جلوه‌ای از این حکایت حسن است پس از علی که امیر است و قافله‌سالار ردای سبز امامت به قامت حسن است هنوز هم درِ بیتُ الولایه‌اش باز است گشوده سفره‌ی لطف و کرامت حسن است نَفَس نَفَس غم خود را به او توسل کن امید، غنچه‌ی باغ عنایت حسن است نمی‌زند به خدا دست رد به سینه‌ی تو دعای خسته‌دلان در اجابت حسن است   فقط به صلح، حسن را شناختن ظلم است جمل، شکوه بلند شهامت حسن است مسیر کرببلا را چه خوب تعیین کرد تمام راه، نشان و علامت حسن است * * * حدیث کوچه و سیلی و تازیانه، (کمیل) نبود روضه‌ی مادر، مصیبت حسن است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کریما، دستگیرا، فاتحا، شاها، جوانمردا! بزرگا، یکه تازا، بی همانندا، یلا، فردا! چه کس مثل تو صفین و جمل را زیر و رو کرده‌است؟! الا شیر علی! فرزند زهرا، بی‌هماوردا! به روی دوش داری کیسه‌ی خرما و نان هر شب تو تکرار علی هستی، اباالایتام و شبگردا! کشید از زیر پا سجاده‌ات را جهلِ سرداران «شگفتا و دریغا، حسرتا، واویلتا، دردا!» از آن یک مشت نامردی که دورت بود، معلوم است تو را زهر جفا از پای در می‌آورد، مردا! بگو "هر شب" فدای غربت آن قبرِ خاکی که بدون سایه‌بان خورشید می‌تابد بر آن "فردا"! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_ برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون! که می‌چینند مضمون، آسمان‌ها از مضامینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم مَحرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنها‌ترین تنها‌تر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میان هجمۀ غم‌ها اگر پناه ندارد حسین هست؛ نمی‌گویم او سپاه ندارد حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست زمانه حرمتشان را اگر نگاه ندارد حسین هست که سر روی شانه‌اش بگذارد حسین هست؛ نیازی به تکیه‌گاه ندارد میان لشکر او مَرد مانده؟ آه، نمانده درون خانۀ خود یار دارد؟ آه، ندارد زمانه تلخ‌ترین زهر را به کام حسن ریخت دلاوری که به جز تَرک جنگ، راه ندارد کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست امام مفترض الطاعة اشتباه ندارد درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر که احتیاج به گودال قتلگاه ندارد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر قدر که می‌خواست گدا، شاه، کرم داشت آن قدر که پیشِ کرمش، خواسته کم داشت در خانهٔ او بود که در اوج غریبی دل‌های غریبانِ جهان، راه به هم داشت دلخوش به نفس‌های مسیحایی او بود شب‌های مدینه که فقط غربت و دم داشت داغی شده بر سینه‌ی غم‌های وسیعش یک کوچه‌ی باریک که بیش از همه غم داشت راحت شد از اندوهِ جفاکاریِ یاران ای کاش که یاری به وفاداری سَم داشت ای آینه‌ها آینه‌ها! ذکر بگیرید ای کاش حرم داشت، حرم داشت، حرم داشت... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه سفره‌اش وا بود، با ما مهربانی کرد هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد دلش اندازۀ ریگ بیابان بی‌وفایی دید ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار» اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی که با دشنام‌گویِ خویش حتی مهربانی کرد چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟ چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟ الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید دل او می‌گرفت از آن همه زخم‌زبان هرگاه نظر می‌کرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت کسی که ریزه‌خوار سفرۀ او آفتاب و ماه مگر تاریخ غربت‌زا ! چه رخ داده‌ست در ساباط که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه قیامش مستتر گشته‌ست در غم‌نامۀ صلحش و صلحش می‌شناساند به مردم راه را از چاه خجالت می‌کشد حتی زره زیرِ عبای او از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید... مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد و اما بعد... یاد خطبه‌های مرتضی افتاد و اما بعد... «این مردم خدایا خسته‌اند از من» و پژواک صدایی مهربان در گوش‌ها افتاد مدینه کوفه شد، کوفی‌تر از آنی که بنویسم خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای مظهر جمال جمیل خدا حسن وی "طلعت تو آینه‌ی کبریا" حسن روح نبی، روانِ علی، قلبِ فاطمه گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن گویی که از لب تو عسل خورده مصطفی از بس که داده بوسه دهانِ تو را حسن وقتی که جای دست خدا می‌شوی سوار حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن از کائنات نغمۀ آمین شود بلند دست تو تا بلند شود بر دعا حسن باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن آل نبی تمام کریمند و تو شدی مشهور در کرامت و لطف و عطا حسن خلقند میهمان و تویی میزبان خلق مُلک وجود آمده مهمان سرا حسن روزی که نیست روز تو باشد کدام روز؟ جایی که نیست خاک تو باشد کجا؟ حسن صلح تو کرد روز معاویّه را سیاه صبر تو داد دین خدا را بقا حسن صبر و ثبات و صلح تو گردید از ازل بنیانگذار نهضت کرببلا حسن یک جلوه از فروغ تو ماه است و آفتاب یک صحنه از بقیع تو ارض و سما حسن گرد حریم تو که درش بسته روز و شب صف بسته‌اند سلسله‌ی انبیا حسن وهابیان به زائر تو راه بسته‌اند سد می‌کشند دور مزار تو، یا حسن بیچاره‌های کوردلِ پست، غافلند دارالزیارۀ تو بوَد قلب ما حسن از ماهیان بحر الی ساکنان عرش گریند در غم تو به صبح و مسا حسن ای چشم غیر بر کرمت! با کدام جرم دشنام‌ها شنیده‌ای از آشنا حسن آن خواست دست بسته بَرد سوی دشمنت این یک فشرد بر روی پایت عصا حسن این غم کجا برم که به منبر خطیب پست دشنام داد بر پدرت مرتضی، حسن این غم کجا برم که تو را یارِ آشنا گردید مار و کشت به زهر جفا حسن از فرط تیر تا تن و تابوت شد یکی قد حسین مثل کمان شد دوتا حسن دست بریده‌ی پسر کوچکت بس است بر دستگیری از همه‌‌ی ماسوا، حسن گر قاسمت به عرصه‌ی محشر قدم نهد بهر نجات خلق کند اکتفا حسن هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو _ دست هزار «میثم» بی دست و پا حسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرق دارد به یقین مزه‌ی احسان حسن لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته‌ست هرکسی هست در این دهر پریشان حسن کرمش دست گدا را به خداوند رساند سائلان را بنویسید: مسلمان حسن "بی حرم هست؛ ولی هرچه حرم زنده از اوست" زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف می‌شود ایوان حسن سَردَر باغِ حسن نام حسین است فقط نذر گل‌های‌ حسین است گلستان حسن پسرانش همه‌جا گوش به‌ فرمان حسین علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن :: بعد یک عمر فقط زهر توانست شود مرهم زخم دل و سینه‌ی سوزان حسن ظاهراً زهر شده قاتل او؛ اما نه کوچه‌ای تنگ شده نقطه‌ی پایان حسن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
او واسطۀ رحمت حق بود و کرم داشت ابر کرمش بر سر هر بام، علم داشت بخشید سه نوبت همۀ ثروت خود را ارباب کرم بود که بر خلق، کرم داشت تن داد به صلحی که در آن مصلحتی بود هرچند که مانند علی تیغِ دودم داشت زهر آمد و زد بر جگر و زود برون زد ازبس دل او ماتم و اندوه و الم داشت وقتی جگرش ریخت میان دل آن تشت گفتند که: این حجت حق، این‌همه غم داشت؟ با دیدن اشک دو برادر همه دیدند «دل‌های غریبانِ جهان راه به هم داشت» بنویس «وفایی» که پس از این همه غُربت ای کاش که این حجت معبود، حرم داشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره‌ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید گمان دیگرم این است لحظه‌ی آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بعد از به نام عشق و به نام خدا... حسن دارد ردیف می‌شود این شعر با حسن این تحفه‌ایست آمده از سمت آسمان این نسخه‌ایست آمده از کبریا حسن اینجا نوشته است به خطی شبیه نور طاها حسن، بُروج حسن، والضحی حسن در نسخه‌ای به خط خداوند آمده زهرا حسن، حسین حسن، مصطفی حسن با «اِنَّمَا وَلیُّّکُم» و «اِنَّمَا یُرید» پیچیده در کرامت سبز کسا، حسن تنها نه یوسف است شبیه جمال او هستند در جمال، همه انبیا حسن هستند اهل‌بیت جمالِ جمیلِ عشق هر یازده امام ز سر تا به پا حسن دارد چقدر خاطره از کوچه‌های شهر دارد چقدر خاطره از هَلْ أَتَیٰ حسن گاهی شکفته می‌شد و گهگاه می‌شکست با خنده‌ها و گریه‌ی خیرالنسا حسن جایی که هست حضرت مشگل‌گشا علی البته هست حضرت مشگل گشا حسن پای جمل به تیغ کجش پی شد... آفرین در جنگ و صلح، مقتدر و مقتدا حسن ما: سرفرود... بنده‌، همه خاک پای او به‌به که ما رعیت و فرمانروا حسن باید به سر دوید از این بیت تا حسین باید به دل دوید از این بیت تا حسن در مصرعی نوشت که یا مجتبا حسین در مصرعی نوشت که یا مجتبی حسن زهرائی است هر که بدون مکاشفه از یا حسین می‌شنود بوی یا حسن باید نوشت آخر این ماجرا حسین باید نوشت اول این ماجرا حسن * * بر خاک‌ها نوشت عطش، نینوا، حسین بر آب‌ها نوشت عطش، کربلا، حسن اصلاً عجیب نیست که بر نیزه‌ها حسین اصلاً بعید نیست که بر نیزه‌ها حسن اصلا عجیب نیست که اَدرِک اَخا حسین باشد همان روایت اَدرِک اَخا حسن شاید قرار بوده که آن کوزه را حسین... شاید قرار بوده که این نیزه را حسن... در پیش چشم شمر، نزن دست و پا حسین در خانه، پیش جعده نزن دست و پا حسن خنجر به چنگ جعده نیامد و گرنه بود پیش از حسینِ تشنه، ذَبیحَ القَفَا... حسن از دست جبرئیل می‌افتاد روی خاک می‌رفت بین خون و گِل و بوریا حسن ... جعده کجا و نجمه کجا! ایها الغریب شکر خدا که داشت همین نجمه را حسن افتاده روی خاک، خدایا کجا حسین پیچیده روی خاک، خدایا کجا حسن؟ روز بقیع، دست حسینی اگر نبود جا مانده بود زیر سم اسب‌ها حسن دختر، پسر، عسل، همگی‌ گل، غزل غزل دارد چقدر سهمیه در کربلا حسن جز ما که شیعه‌ایم، کسی درک می‌کند، این‌که چرا شده نمکِ روضه‌ها حسن؟... * * * قاسم، همان که خمره‌ی احلی من العسل آورده محض تشنگی جان ما حسن دست مسیح گونه‌ی او پشت کارهاست قاسم طبیب باشد و دارالشفا حسن دستی پر از کرامت و‌ دستی پر از شفا باب الحوائجی‌ست سریع الرضا حسن جای‌ جمال جلوه‌ی او مشهدُ الرّضاست پس السّلام حضرت موسیَ الرِّضَا حسن خاک مدینه تاب جمالت نداشته پس السّلام ای نفس سامرا حسن هم صاحبِ زمانی و هم صاحبِ زمین مثل تو کیست این‌همه روحی فدا حسن؟ دستی کریم داری و در بقعه‌های خاک کردی درست این همه زائرسرا حسن معماری تمام حرم‌ها به دست توست دادی به خاک، این همه گنبدطلا حسن اما به احترام غم و درد مادرت کردی به خاک‌های بقیع اکتفا حسن روح کمیل! جان توسل! دعای عهد! جانم فدای نام تو... اِشفَع لَنا حَسَن دارد بقیع می‌چکد از چشم‌های ما امشب سری به خانه‌ی ما هم بیا حسن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن ماه که در دامن زهرا بنشیند باید که چنین در دل دنیا بنشیند ای عرش نشین! شأن قدم‌های تو تنها این است که بر شانه‌ی طاها بنشیند حالا که تویی آیه‌ای از سوره‌ی کوثر_ باید که به تفسیر تو مولا بنشیند شد لؤلؤ حُسن تو، فقط قسمت آن دل_ آن دل که به درگاه دو دریا بنشیند آن‌قدر کریمی که فقیر آمد و گفتی: از ماست، بگویید که بالا بنشیند آقای جوانان بهشت است، جماعت! دورِ که نشستید؟ که تنها بنشیند اسلام شما چیست؟ که در آن پسر هند_ جای پسر امّ ابیها بنشیند شاید پسر فاطمه از پای بیفتد اما که شنیده است که از پا بنشیند؟ صلح تو چنان تیر که در چله نشسته‌ست گیرد هدف امروز، که فردا بنشیند :: در حیرتم از جَعده، چگونه دلش آمد آن زهر، به کام تو دل‌آرا بنشیند؟ این تیر که اینجا کفنت را به تنت دوخت فرداست که بر دیده‌ی سقا بنشیند لعنت به دلِ سنگ و سیاهی که سبب شد داغت به دلِ گنبد خضرا بنشیند شیرین دهن کرببلا، گل‌پسر توست از توست که این‌گونه به دل‌ها بنشیند می‌گفت: عمو! نامه‌ی باباست به دستم برخوان و بگو قاسمت آیا بنشیند؟ با اذن برادر، پسر تو، شب آخر برخاست که خیمه به تماشا بنشیند جسم پسرت، آه! شبیه جگرت شد تا خونِ تو هم، در دل صحرا بنشیند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی تو همان نَفخه‌ی روحانیِ جان در بدنی "عشق، رسواییِ محض است که حاشا نشود" پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی ساکن کشور سرسبزِ حسن‌آبادم با من انگار که هر جا بروم، هم‌وطنی این گدا جای غذا، مِهرِ تو را می‌خواهد می‌شود گاه‌گُداری به دلم سر بزنی؟! چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد هیچ‌کس مثل تو این‌قَدر نشد خواستنی! خودمانی بگذارید بگویم این‌بار: دست‌ و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت... تو گُلِ سر سبدِ شاکِله‌ی پنج‌تنی نقشِ نامِ تو نشسته‌ست میان دل من "یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را: حسنی‌ام، حسنی‌ام، حسنی‌ام، حسنی قبرِ بی زائر تو بازترین روضه‌ی ماست جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی! زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی! :: تیرها گرچه به تابوت، تو را دوخته‌اند لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای فروزنده ز رخ حُسن خدات وی همه حُسن‌فروشان بفدات جلوه‌گر آینه‌ی ذوالمننی پای تا فرق، حَسن در حَسنی مصطفی را تو فروع بصری وصی دوم و اوّل پسری خلد، گردی‌ست ز خاک حرمت چرخ، موجی‌ست ز بحر کرمت مهر را جلوه ز پیرایه‌ی تو آفتابش همه از سایه‌ی تو رمضان سفره‌ی مهمانی تو مشعلش چهره‌ی نورانی تو روزه‌داری که بُوَد تشنه‌ی دوست آتش عشق تو افطاری اوست ای فدای رُخ بهتر ز مهت روزه‌داران خدا خاک رهت ای به خلد غمت افسانه بهشت پیش رخسار تو زیبایی، زشت گنج توحیدی و دل ویرانت روی نادیده! همه حیرانت ای ز غم‌های تو خون بر دل خاک پنجه‌ی صبر، گریبان زده چاک صبر، دیوانه شده از صبرت حلم، خون خورده کنار قبرت صلح و جنگ تو درش سرّ و سری‌ست هر دو را هر که بداند اثری‌ست پای صلح تو در آن آتش جنگ سر بیداد‌گران خورد به سنگ تو امامی به قعود و به قیام به قعود و به قیام تو سلام مَرکب حکم، تو میرانی و بس جنگ یا صلح، تو می‌دانی و بس هر که با صلح و قیام تو نساخت بخدا مرتبه‌ات را نشناخت تو که مانند پدر در پیکار شعله‌ی مرگ زدی بر اشرار صف کفار ز هم پاشیدی فاتح جنگ جمل گردیدی راه تا قلب سپه طی کردی ناقه‌ی عایشه را پی کردی ای ز رزم‌آوری‌ات در صفّین بانگ تکبیر بلند از طرفین تو که نجل اسدالله استی تو که فرزند یدالله استی نَبُوَد در دلت از دشمن بیم نکنی صلح که گردی تسلیم تو، به هر حال ولیُّ اللّهی جنگ یا صلح کنی، آگاهی مصطفی کو سخنش وحی خداست گفته در شأن تو این گفته به راست: حسنین‌اند دو پاکیزه امام همگان را به قعود و به قیام ای رخت شمع جوانان بهشت سیّد جمع جوانان بهشت وصی دوم بر حق رسول پسر اول زهرای بتول تو که هستی که به رغم دشنام خصم خود را کنی از لطف سلام؟ صفت و خُلق تو از بسکه نکوست شود از یک نگهت دشمن، دوست ای فدای تو! من و امّ و ابم وی ثنای تو به لب روز و شبم ای تو بعد از پدر، اوّل مظلوم سوّمین نور و چهارم معصوم مهر افلاک به حُسنت خندان ماهی بحر به یادت گریان جگر صبر ز صبرت پُرخون چهره‌ی حلم ز شرمت گلگون دل عشّاق مزارت همه رشک آب باران بقیعت همه اشک سینه‌ها را به تمنّای تو داغ قلب‌ها را ز مزار تو چراغ کاش گردی شوم و از کرمت بنشینم به کنار حرمت کاش چون ماه به شب‌های دراز داشتم با حرمت راز و نیاز کاش مانند چراغی سوزم تا شبی در حرمت افروزم کاش مانند نسیم سحری داشتم بر سر کویت گذری کاش چون اشک کنارت افتم بر روی خاک مزارت افتم روی جان‌ها همه بر تربت تو سوز دل‌ها همه از غربت تو غربت آن است که فردی مظلوم شود از کینه‌ی یارش مسموم غربت آن است که بعد از کشتن بارش تیر ببارد به بدن تیر بارید ز بس بر بدنت بدنت گشت یکی با کفنت سینه‌ها از اِلَم، فروخته شد تن و تابوت، بهم دوخته شد ای بیاد تو دل هستی، خون وی حساب غمت از حد بیرون قلب احمد که برایت خون بود به همه مردم عالم فرمود: روز محشر که همه گریانند اشک ریزان حسن خندانند زین شرر سوخته «میثم» امروز بارالها تو به فرداش، مسوز ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حُسن، شرح خصائل حسن است ماه، عکس شمایل حسن است چون کرم لطف کامل حسن است هرکه شاه است، سائل حسن است با حسن من نمانده‌ام تنها پس نماندم به‌وقت غم تنها او کریم است؟ نه، کرم تنها کارِ خدامِ منزلِ حسن است شد نثارش درود هر شیعه او شد به سود هر شیعه شک‌ ندارم وجود هر شیعه همه از باقی گِل حسن است در معانی و در بیانِ خدا شد زبان حسن زبانِ خدا معجزات پیمبرانِ خدا قطره‌ای از فضائل حسن است در کرامت به شهرتِ غایی تا رسیده به عالم آرایی تازه گفتند: حاتم طایی از گدایان کاهل حسن است این نه تنها کلام من باشد حرف ما حرف پنج‌تن باشد قبله جایی‌ست که حسن باشد کعبه هم سخت مایل حسن است هرکه آمد به عرصه‌ی پیکار در نهایت گذاشت پا به فرار چاره‌ی‌ فتنه‌ی‌ جمل این‌بار حکمی از تیغ عادل حسن است هرکسی باحسن در افتاده نسل او تا ابد ور افتاده هرچه برخاک پیکر افتاده بر سرش مُهر باطل حسن است کار دشمن مقابلش شد لنگ سرشان بعد مرگ خورد به سنگ آخرِ کارِ هرکسی در جنگ سجده‌کردن مقابل حسن است خوش‌به‌حال و اشعارش که به عشق تو بسته شد بارش فاطمه می‌شود خریدارش شاعری را که مُقبل حسن است گرچه از دوستان محن دارد در دلش غصه‌ای کهن دارد در نمازش زره به تن دارد "غربت" اوج مقاتل حسن است از زمانه چه‌زود سیر شده بی‌سبب نیست گوشه‌گیر شده درجوانی اگر که پیر شده داغ یک کوچه در دلِ حسن است در مدینه غریب بود ولی... درد او بی‌طبیب بود ولی... همسرش نانجیب بود ولی... در و دیوار قاتل حسن است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از بس حسن بخشنده و مهمان‌نواز است از عالم و آدم گدایش بی نیاز است از سفره‌اش هر قدر می‌خواهی طلب کن دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است زانو بغل کردن دگر معنا ندارد وقتی که آقای کریمت چاره ساز است هر جای عالم چشم می‌چرخانم انگار پرچم سیاهِ «یا حسن» در اهتزاز است استادِ عباس است، باید هم بگویند شير جمل در هر نبردی یکه تاز است در جنگ‌ها، الحق جلودارش نبودند جنگاوری‌اش فخرِ تاریخِ حجاز است :: سجاده را از زیر پایش می‌کشیدند غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است اینکه چه‌ها شد در دل کوچه، بماند از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باید مرا گلیم مسیر نگار کرد زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم در ماجرای عشق نباید قُمار کرد فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد من که به دست هیچ ‌کسی رو نمی‌زنم نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد هر چند آفریده خدا چارده کریم اما یکی از آن همه را سفره‌دار کرد ما را پیاده کرد سر سفره شما این کشتی حسین که ما را سوار کرد باید به بازوی حسنی‌ات دخیل بست ورنه نمی‌شود که جمل را مهار کرد خشمت نیاز نیست در آن جا که می‌شود با قاسم تو قافله را تار و مار کرد ارزان تو را فروخت به حرف معاویه زهری به کام تشنه‌ی تو روزه‌دار کرد زهری که می‌شکافت دل سنگ خاره را در حیرتم که با جگر تو چه کار کرد زهرا شنیده بود تنت تیر می‌خورد تابوت را برای همین با جدار کرد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e