eitaa logo
رَأسُ الْحُسِینْ عَلَیه‌ِالسَّلامْ
1.1هزار دنبال‌کننده
721 عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
تو ببینی ام مرا بس اگر عالمین نبیند... رسد ادمی بجایی که به جز حسین نبیند...🖤
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 امام حسین علیه‌السلام بر و 🔻 🥀 حج به جای آوردم با امام صادق علیه‌السلام، و گفتم: یابن‌رسول‌الله! اگر قبر حسین علیه‌السلام را بشکافند آیا در قبر او چیزی بیابند؟! 🥀 فرمود: چه بزرگ است سؤال‌های تو... به درستی که حسین بن علی علیه‌السلام با پدر و مادر و برادرش، در منزل رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله هستند و او بر جانب راست عرش و بدان درآویخته است و می‌گوید: 🥀 ای پروردگار من! بر آنچه به من وعده دادی وفا کن، و به خود می‌نگرد و می‌شناسد آن‌ها را به نام‌هاشان و نام پدرانشان، و نظر می‌کند به کسی که بر وی می‌کند و از خدا طلب آمرزش می‌کند برای او، و از پدر خود می‌خواهد که استغفار کند و می‌گوید: ای کننده! اگر بدانی که خداوند برای تو چه مهیا کرده است، شادمان می‌گردی بیش از آن که محزون شدی و از هر گناه و خطیئه برای او استغفار می‌کند! 📕 دمع‌السجوم، فصل ۲ ، حدیث ۵ کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
رَأسُ الْحُسِینْ عَلَیه‌ِالسَّلامْ
🔻 ۲۰ محرم‌الحرام، سالروز شهادت جانسوز حضرت فاطمهٔ شریفه بنت امام حسن مجتبی سلام‌الله علیهما 🔻 کانال
🔻 شرح احوالات حضرت بنت سلام‌الله علیهما 🔻 🥀 سیده شریفه () بنت امام حسن مجتبی سلام‌الله علیهما، و فرزند بلافصل آن حضرت، از امامزادگان مشهور و واجب‌التعظیم نزد شیعه و حتی اهل خلاف می‌باشد. 🥀 آن مخدره، در سال ۵۰ قمری، یک ماه پیش از شهادت پدر بزرگوارش، به دنیا آمد، و پس از شهادت امام حسن علیه‌السلام، تحت کفالت عمویش امام حسین علیه‌السلام قرار گرفت. 🥀 بنابر اقوال، هنگام ولادت او را و رقیه نامیدند، اما به سبب کثرت اسماء فاطمه و علی در اهل‌بیت علیهم‌السلام، کنیه‌اش را نهادند. 🥀 او به همراه عموی گرامی‌اش امام حسین علیه‌السلام از مدینه خارج شد، و پس از واقعه عاشوراء با کاروان اسراء همراه گردید. 🥀 اما به علت ضرب و شتم و جسارت اعداء لعنةالله علیهم اجمعین، در مدتی کوتاه دچار ضعف و بیماری شدید شد، و عمر شریفش از یازده سال تجاوز نکرد، و در ۲۰ محرم‌الاحرام سال ۶۱ در حله، به دست امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها به خاک سپرده شد. 🥀 رفته‌رفته مردم با محل دفن آن مخدره آشنا شدند، و با گرفتن حاجات خود از او، ایشان را با القابی مانند: باب‌الحوائج، ام‌محمد، ام‌هادی، و مسیح یاد کردند. 🥀 زنده کردن چند مُرده، باعث شد تا ایشان مشهور به اهل‌بیت علیهم‌السلام گردد، همچنین شفا دادن بیماران متعدد او را شهیر به آل‌محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم نمود. 🥀 بحث کرامات ایشان خارج از گفتار و نوشتار است و مشهور است، کسی متوسل به ساحتش نمی‌شود، مگر آنکه حاجت‌روا خواهد شد. 📕 أنساب‌العترة الطاهرة، صفحه ۶۶ 📕 حقیقت سیده شريفة بنت الحسن عليهاالسلام، صفحه ۸۴ کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
🔻 امام محمدباقر علیه‌السلام: 🔻 🥀 لو یعلم الناس ما فى زیاره قبر الحسین علیه‌السلام من الفضل، لماتوا شوقا؛ 🥀 اگر مردم مى‏‌دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیه‌السلام است از شوق زیارت مى‏‌مردند. 📕 ثواب‌الاعمال، صفحه ۳۱۹ 📕 کامل‌الزیارات 🆔 @hossinemazlom
🔻 🔻 🥀 هنگامی که سر امام حسین صلوات‌الله علیه را وارد قِنَّسرین کردند، راهبی از خود متوجه مقدس حضرت شد و دید نوری از رأس مبارک خارج می‌شود و به آسمان صعود می‌کند. 🥀 راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه السّلام را از آنان گرفت و داخل نمود. 🥀 پس آن راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید و آن گوینده به راهب می‌گفت: 🥀 خوشا به حال تو؛ و خوشا به حال آن کسی که از حرمت آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق قسم می‌دهم که این را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: 🥀 ای راهب! چه منظوری داری؟! 🥀 راهب گفت: تو کیستی؟! 🥀 فرمود: أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ 🥀 من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 🥀 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ. 🥀 راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آور... 🥀 راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و اشهد ان محمدا رسول اللَّه» و حضرت دعای او را قبول کرد تا در محشر شفیع وی شود. 🥀 هنگامی که صبح شد، موکلین، آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها همگی به سفال مبدل شده‌اند! 📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه٣٠٣ 📕 محن‌الابرار، جلد ۲ 🆔@hossinemazlom
🔻 صلوات‌الله علیه: 🔻 🥀 نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همّه لنا عبادة. 🥀 آنکه برای که به ما وارد شده، اندوهگین باشد، تسبیح و حزنش عبادت است. 📕 بحارالانوار، جلد ۴۴ صفحه ۲۷۸ 🆔 @hossinemazlom
🩸 ... 🩸 🥀 علامه مجلسی رحمه‌الله نقل می‌کند که شتربانی که همراه سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا آمده بود، در شب یازدهم مشاهدات خود در قتلگاه را این‌گونه گزارش می‌دهد: 🥀 ناگاه ديدم زمين دچار لرزه شد و آسمان به اهتزاز آمد. شور و شين و گريه و صدایى به گوشم خورد كه می‌گفت: وای پسرم! وای کشته شده‌ام! وای ذبح شده‌ام! وای حسینم! وای غریبم! ای فرزندم تو را کشتند و نشناختند و از نوشیدن آب منعت کردند. 🥀 وقتى من با اين منظره مواجه شدم فریادی زدم و خود را در ميان كشتگان انداختم. پس از اين جريان سه نفر مرد و يک زن را ديدم كه خلائق در اطراف آنان ايستاده بودند و زمين از صورت‌هاى مردم و بال‌هاى ملائكه پر شده بود. 🥀 ناگاه شنيدم يكى از ايشان می‌گفت: اى پسرم، اى حسين: جد، پدر، برادر و مادرت به فداى تو باد. ناگاه ديدم امام حسين علیه‌السلام درحالی‌که سرش به بدن مباركش پيوسته بود نشست و فرمود: لبیک ای جد من، ای رسول خدا، ای پدرم ای امیرالمؤمنین ای مادرم، ای فاطمۀ زهرا، و ای برادرم که به سم کشته شدی، بر شما از من سلام. 🥀 سپس امام حسين علیه‌السلام گريان شد و فرمود: ای جد من به خدا مردان ما را کشتند و ای جد من به خدا زنان ما را به اسیری بردند و ای جد من به خدا قسم خیمه‌های ما را به غارت بردند ای جد من به خدا قسم کودکان ما را سر بریدند. 🥀 ای جد من، به خدا قسم بر تو ناگوار است كه حال ما را به اين نحو بنگرى و اين عملى را كه كفار انجام دادند مشاهده نمایى. ناگاه ديدم آنان در اطراف امام حسين علیه‌السلام نشسته و براى مصيبت آن حضرت گريه می‌كردند. 🥀 حضرت زهرا علیهاالسلام می‌فرمود: يا ابتاه، ای رسول‌الله، آيا نمى‏بينى امت تو با فرزندان من چه عملى انجام داده‏اند؟ آيا به من اجازه می‌دهی من از خون محاسن حسينم بگيرم و پيشانى خود را به‌وسیله آن خضاب نمايم؟ و خدا را در حالى ملاقات نمايم كه با خون فرزندم خضاب‌کرده باشم؟ 🥀 پيغمبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: تو از خون حسين بگير، ما نيز خواهيم گرفت. من ايشان را ديدم كه از خون محاسن امام حسين علیه‌السلام می‌گرفتند و حضرت‏ زهرا علیهاالسلام آن خون را به پيشانى خود می‌مالد. پيامبر خدا و حضرت امير و امام حسن علیهم‌السلام خون رنگين حسين علیه‌السلام را به گلو و سينه و دست‌های خود تا آرنج می‌ماليدند. 🥀 شنيدم رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمود: فداى تو گردم اى حسين، به خدا قسم بسیار براى من ناگوار است تو را این‌گونه بنگرم: با سر بريده، دو جبين تو غرقه به خون، گلوى تو خون‌آلود، به قفا افتاده‏اى، رمل و ريگ بدن تو را پوشانده‏اند، تو مقتول شده‌ای و دو كف دست تو را مقطوع نموده‌اند. 📕 بحار، جلد ۴۵، صفحه ۳۱۷ 🆔 @hossinemazlom
🔻 آخرین دیدار 🔻 🥀 هنگامه از علیاءمخدره زينب کبری سلام‌الله علیها، بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهان بر حلقوم بريده برادر نهاد و بوسيد و فرمود: 🥀 یا اخى؛ لو خُيّرتُ بين الرّحيل و المقام عندك لاخترتُ المقام عندك و لو ان السباع تاكلُ مِن لحمى 🥀 اى برادر؛ همانا اگر مرا بين سكونت در كنار تو و رفتن به سوى مدينه، مخيّر نمایند، سكونت در کنار تو را بر مى‌گزینم، اگر چه درندگان صحرا مرا به قتل برسانند... 📕 معالی السبطین، جلد ٢، صفحه ۵۴ 🆔@hossinemazlom
☘مقتل شماره 41 🩸 | | 🩸 🥀 از علیه‌السلام پرسیدند:‌ سخت‌ترین مصائب شما در کجا بود؟! حضرت در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... 🥀 امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند، که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🥀 ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🥀 سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس علیه‌السلام را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم سلام‌الله علیهما نگه‌ داشتند و سر برادرم علی‌اکبر و پسر عمویم قاسم علیهماالسلام را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه سلام‌الله علیهما می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🥀 زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می‌ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🥀 از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» 🥀 ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن‌ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. 🥀 ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 🥀 ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📕 از تذکرةالشهداء، میرزا حبیب‌الله شریف کاشانی علیه‌الرحمه کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
🩸 روضه سلام الله علیها 🩸 🥀 یزید بن معاویه لعنةالله علیه فرمان داد تا خاندان پیامبر و سلاله نبوت و رسالت و دختران علی و زهرا علیهم‌السلام را در خرابه‌ای ساکن نمودند، که از گرما و سرما آنان را حفظ نمی‌کرد. 🥀 سقفی نداشت تا از خورشید بر سر آن ها سایه بیندازد. و خورشید در گرمای ظهر به آن ها می‌تابید تا جایی که صورت و آن‌ها از شدت حرارت پوسته پوسته شده بود. 🥀 اما فاطمه‌ی رُقیّه سلام‌الله علیها... 🥀 حضرت سلام‌الله علیها در مصیبت این از بقیه زنان خانواده بیشتر بی‌تابی می‌نمود و بیشتر می‌گریست. و مدتی که در شام حضور داشتند آرام نمی شد. 🥀 عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها به ایشان فرمودند: ای خواهرم! این بی‌تابی و گریه به خاطر چیست؟! همانا همه ما با رفتن این مصیبت زده شده‌ایم و تنها تو مصیبت ندیده ای! 🥀 سلام‌الله علیها عرضه داشت: ای خواهر! روزی هنگام عصر در کنار این در آستانه ایستاده بودم، هنگامی که کودکان شامی از مکاتب خود به سمت خانه و به سوی خانواده‌هایشان باز می‌گشتند. 🥀 بعضی از این کودکان ایستادند و کمی به ما نگاه کردند و سپس رفتند. این طفل به من گفت: ای عمه؛ این بچه‌ها به کجا می روند؟! به او گفتم: به سمت خانه‌ها و خانواده‌هایشان می‌روند. 🥀 گفت: ای عمه! برای ما مگر غیر از این منزل و پناهگاهی نیست؟! 🥀 و من ای خواهر؛ هر گاه این سخن را یاد می‌کنم، اشکهایم جاری می‌شود و دیگر آرام نمی‌گیرم... 📕 مقتل‌الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم صفحه ۲۹۶ کانال 👇 🆔@hossinemazlom
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 🥀 را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، و در حالي كه پرده بر روي آن سر بود، در حضور آن نهادند، پرده را برداشتند. آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْكَبَّتْ عَليهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكي و تَضربُ علي رَأسُها و وَجْهِها حَتّي امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» «خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود مي زد تا اينكه دهانش پر از شد». 🥀 و در «منتخب» آمده است كه او پدرش را مخاطب قرار داده مي فرمود: «يا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذي خَضبكَ بِدِمائكَ» «پدر جان، كي صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟» «يا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذي قَطع و ريدَيْكَ!» «پدر جان، چه كسي رگهاي گردنت را بريده است؟» «يا أبتاه، منْ ذا الَّذي أيْتمني علي صغر سِنّي» «پدر جان، كدام ظالم مرا در كودكي يتيم كرده است؟» «يا أبتاهُ، منْ لِلْيَتيمة حتّي تَكْبُر» «پدرجان، كي متكفّل يتيمه ات مي شود تا بزرگ شود؟» «يا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات» «پدر جان، چه كسي به فرياد اين زنان سر برهنه مي رسد؟» «يا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبيّاتِ» «پدر جان، چه كسي دادرسي از اين زنان بيوه و اسير مي كند؟» «يا أبتاهُ، منْ للْعيونِ الْباكياتِ» «پدر جان، چه كسي نظر مرحمتي به سوي اين چشمهاي گريان (ما كند كه شب و روز در فراق تو گريه) مي كند؟» «يا أبتاهُ، مَنْ لِلضّايعاتِ الْغريبات» «پدرجان، كي متوجّه اين زنان بي صاحب، غريب خواهد شد؟» «يا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات» «پدرجان، كي از براي اين پريشان خواهد بود؟» «يا أبتاهُ، منْ بَعْدكَ واخَيْبَتاهُ» «پدر جان، بعد از تو داد از نا اميدي!» «يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ» «پدر جان، بعد ا زتو داد از غريبي و بي كسي!» «يا أبتاهُ، لَيْتني كُنت لَك الْفِداء» «پدر جان، كاش من فداي تو مي شدم» «يا أبتاهُ، لَيْتني كَنت قَبل هذا الْيَومِ عمياءَ» «پدر جان، كاش من پيش از اين روز كور شده بودم، و تو را به اين حال نمي ديدم» «يا أبتاهُ، لَيْتني وُسدتُ الثَّري و لا أري شَيبكَ مُخضَّباً بِالدّماء» «پدر جان، كاش مرا در زير خاك پنهان كرده بودند و نمي ديدم كه محاسن مباركت به خون شده باشد» آن معصومه نوحه می‌كرد و اشك ميريخت تا آن كه نَفَس او به شماره افتاد و گريه راه گلويش را گرفت، مثل مرغ پركنده، گاهي سر را به طرف راست مي‌نهاد و مي‌بوسيد و بر سر ميزد، و زماني به چپ ميگذارد و می‌بوسيد... 🥀 پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طويلي از سخن افتاد گريست «فَناديِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إليَّ إليَّ، هَلُمّي فَأنا لَك بِالانْتظار. فغُشيَ عليها غشْوةً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ كوها فَإذا هيَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنيا...» 🥀 «آن رأس شريف دختر را صدا كرد كه به سوي من بيا، من منتظرت هستم، او كرد و ديگر به هوش نيامد، چون او را حركت دادند متوجّه شدند كه روح شريفش از بدن مفارقت كرده و به خدمت پدر شتافته است» کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
🔻 بزرگترین در 🔻 🥀 عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ علیه‌السلام مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ 🥀 امام صادق علیه‌السلام: 🥀 هیچ کس نیست در روز قیامت، مگر اینکه می‌خورد و می‌کند، که ای کاش علیه‌السلام را کرده بودم، آن هنگامی که می‌بیند با امام حسین علیه‌السلام چه می‌کنند، و چقدر نزد خداوند مورد واقع می‌شوند. 📕 وسائل الشیعه، جلد ۱۴ صفحه ۴۲۴ کانال 👇 🆔@hossinemazlom
🩸 🩸 شماره ۴۵ 🥀 هنگامی که زنان و فرزندان علیه‌السّلام از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، ساربان را گفتند: که ما را از طریق ببر... 🥀 هنگامی که به موضع رسیدند، جابر بن عبداللَّه انصاری را با گروهی از بنی‌هاشم و مردی از آل رسول‌اللَّه یافتند که برای امام حسین علیه السّلام وارد شده بودند. 🥀 فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ وَ أَقَامُوا عَلَی ذَلِکَ أَیَّاماً 🥀 همه در یک وقت وارد شدند و با یکدیگر شروع به و گریه کردند و به صورت زدند. و ماتمی به پا کردند دلخراش و جگرسوز... 🥀 پس، زنان آن دیار نیز به ایشان پیوستند و همگی چند روزی عزاداری کردند. 📕 لهوف، صفحه ١٩۶ 📕 بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ١۴٧ کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
🩸 و جانسوز اهل‌بیت علیهم‌السلام 🩸 🥀 هنگامی که در پایان اقامت اهلبیت علیهم‌السلام در فرارسید، بارها را بستند و آماده حرکت شدند. 🥀 در این هنگام حضرت سکينه سلام‌الله علیها اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مقدس جهت حرکت داد و همگی در اطراف گرد آمدند. 🥀 فحضنت القبر الشريف وبكت بكاءً شديداً حتّى غشي عليها، فلمّا أفاقت جعلت تنشد وتقول: 🥀 علیهاالسلام قبر پدر را در آغوش گرفت و شديداً گريست و به سختی می‌ناليد تا آنجا که از هوش رفت. 🥀 پس وقتی که به هوش آمد، اين ابياتی به این مضمون را زمزمه می‌کرد: رحلنا يا أبي بالرّغم منّا ألا فانظر إلى ما حلّ فينا ألا يا كربلاء أودعت جسماً بلا غُسْلٍ ولا كفنٍ دفينا ألا يا كربلاء أودعت نوراً لباري الخلق طرّاً أجمعينا ألا يا كربلاء أودعت كنزاً وذخر القاصدين الزّائرينا 🥀 ای پدر! به ناچار داریم از کنار تو می‌رویم. و حال تو بر آنچه که بر ما گذشته نظری کن. 🥀 ای کربلا! یک جسمی را که نه غسل و کفن شد، در تو به یادگار می گذاریم. 🥀 ای کربلا! یک نوری را در تو به یادگار برای خدای متعال از جانب ما می‌گذاریم. 🥀 ای کربلا! یک گنجی را در تو به یادگار می‌گذاریم تا ذخیره‌ای باشد برای کسانی که قصد این جا را دارند. 📕 ، ملا آقا دربندی رضوان‌الله تعالی علیه کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
🔻 یا 🔻 مقتل شماره 47 🥀 روزی رسول خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله و سلم در جمع اصحاب فرمودند: 🥀 أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ ( ای مردم، آنگاه که من به شهادت رسیدم، علیه‌السلام از خودتان بر شما سزاوارتر است ) 🥀 پس علی بن ابی.طالب علیهماالسلام از جای خود برخواست و درحالی که می‌گریست، گفت: پدر و مادرم فدای شما ای پیامبر خدا، آیا شما کشته می‌شوید؟! 🥀 حضرت فرمود: نَعَمْ أَهْلِكُ شَهِيداً بِالسَّمِّ؛ آری به وسیلۀ سمّ خواهم شد! 📕 كتاب سليم بن قيس الهلالی ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ صلی‌الله علیه و آله و سلم ❇️کانال 👇 🆔@hossinemazlom
🔻 یا 🔻 مقتل 48 🥀 امام صادق علیه‌السلام: حسن بن علی علیهماالسلام به اهل بیت خود فرمود: إِنِّي أَمُوتُ بِالسَّمِّ كَمَا مَاتَ رَسُولُ الله 🥀 من نیز همانند رسول خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله به واسطۀ سمّ کشته می‌شوم. 📕 مناقب آل أبي‌طالب علیهم‌السلام، ج‏لد ۴، صفحه ۸ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ صلی‌الله علیه و آله و سلم 🆔 @hossinemazlom  
🩸تیر باران بدن مطهر کریم اهل‌بیت، حضرت مجتبی علیه‌السلام🩸 مقتل شماره 51 🥀 هنگامی كه خواستند بدن مطهر امام حسن عليه‌السّلام را دفن كنند، آن سوار قاطرى شد و از بنى‌اميه و مروان‌حكم و ساير طرفداران ايشان كمك گرفت و مردم را بر علیه امام حسن علیه‌السلام می‌شوراند و می‌گفت: به خدا سوگند تا مو در سر من هست، نمی‌گذارم علیه‌السلام را در کنار قبر پیامبر صلی‌الله علیه و اله دفن کنید. پس، دستور به تیر باران بدن آن حضرت داد، تا آنکه تیر از بدن و تابوت آن حضرت بیرون کشیدند. 🥀 «و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا» 🥀 بدن مبارک آن‌ حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه‌ٔ تیر بر آن آویخته شد. 📕 مناقب آل أبی‌طالب علیهم السلام، جلد ۴، صفحه ۴۴ 📕 منتهی‌الآمال، جلد ۱، صفحه ۴۴۰ 📕 بحارالانوار، جلد ۴۴، صفحه ۱۵۷ کانال 👇 🆔 @hossinemazlom
🔻 حزن شدید و گریه پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم 🔻 مقتل شماره 59 🥀 اهل‌بیت پیامبر، در شب ایشان، بر گرد بستر او جمع بودند، رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم نگاهی به آنان انداخت، و با حزنی فراوان شروع به گریستن کرد. هنگامی که از علت آن جویا شدند، آن حضرت رو به امیرالمومنین صلوات‌الله علیه کرد و چنین فرمود: 🥀 «وَإِنَّما بُكائي وَغَمّي وَحُزني عَلَيكَ وَعَلىٰ هٰذِهِ أَن تُضَيَّعَ بَعدي، فَقَدأَجمَعَ القَومُ عَلىٰ ظُلمِكُم» 🥀 گریه و اندوه من تنها برای بی‌توجهی به و سلام‌الله علیها پس از من است؛ چون به راستی اینان، برای ظلم و ستم کردن به شما هم‌دست شده‌اند! 📕 طرف، سید بن طاووس، صفحه ۱۹۰ کانال رأس الحسین علیه‌السلام 👇 🆔 @hossinemazlom
🩸روضه جانسوز صلوات‌الله علیه🩸 مقتل شماره 60 🥀 هنگامی که از امام سجاد علیه‌السلام درباره طفل شش‌ماهه، علیه‌السلام سؤال شد، آن حضرت چنین فرمود: 🥀 «وَ قَدِ احتَضَرَ مِن شِدَّةِ العَطَشِ» 🥀 از اوج تشنگی در حال جان کندن بود! 🥀 پدرم او را به میدان برد، تا سیرابش کند، اما آن قوم ظالم با تیر سه شعبه‌ای سر از بدنش جدا کردند... 🥀 پس از آنکه پدرم او را به پشت خیمه‌ها آورد تا دفنش نماید، مادرش رباب سلام‌الله علیها او را در آغوش کشید گفت: 🥀 علی جان؛ پسرم؛ دلم را به تو خوش کرده بودم، تو را هم از من گرفتند، و جگرم را سوزاندند و پاره پاره کردند... 🥀‌سپس امام سجاد علیه‌السلام صیحه‌ای زد و گریه شدید سر داد و از هوش رفت! : 📕 خصائص الطفل الرضیع، صفحه ۱۹۱ 📕 اسرار الابتلاء، کزازی، صفحه ۳۱۳ کانال رأس الحسین علیه‌السلام 👇 🆔 @hossinemazlom
🩸 و حضرت فاطمه سلام‌الله علیها 🩸 🥀 سید مرتضی رازی، عالم قرن پنجم هجری در کتاب بحرالانساب می‌نویسد: 🥀 امامزادگان بیست و سه نفر بودند که با حضرت فاطمه ( ) علیهاالسلام از بغداد روی به نهادند و چون به شهر رسیدند، مُلحدانِ ساوه خبر یافتند و روی به شهر نهادند و با امامزادگان جنگیدند و بسیار محاربه کردند، تا آخرالامر حضرت خاتون سلام‌الله علیها را در شهر شهید کردند و آن بیست و سه نفر امام زادگان را نیز در شهر کردند. 🥀 علّامه سید جعفر مرتضی عاملی رحمةالله علیه، مورّخ معاصر شیعه می‌نویسد: 🥀 گفته شده در دسیسه کردند و به سلام‌الله علیها سم دادند؛ به همین خاطر، حضرت جز مدّت اندکی زنده نمانده و شدند. 📕 بحرالانساب، نسخه خطی، صفحه ۹۲ 📕 الحياة السياسية للإمام الرضا عليه‌السلام، صفحه ۴۲۸ کانال رأس الحسین علیه‌السلام 👇 🆔 @hossinemazlom
مقتل شماره 68 🩸 وصیت سلام‌الله علیها به اُم‌ایمن 🩸 🥀 حضرت امام محمدباقر عَلیه‌السلام: 🥀 در روزهای آخر، حضرت زهرا سلام‌الله علیها به ام‌ایمن فرمودند: 🥀 برای من تابوتی بساز که جسدم را مخفی سازد چرا که در اثر مصائب، بدنم ذوب شده است..! 📕 بحارالانوار، جلد ۸۱، صفحه ۲۵۵ کانال رأس الحسین علیه‌السلام 👇 @hossinemazlom
🩸بانویی که در شب عروسی‌اش تا صبح، مشغول پرستاری از امام‌حسن و امام‌حسین‌ علیهماالسلام شد... در نقلی آمده است: شب عروسی حضرت ام‌البنین عليهاالسلام بود که وارد خانه علیه‌السـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند. 🥀 آن بانوی مکرمه در آن تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیه‌السـلام فرمود: 📋 إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلام ▪️من خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمی‌کنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام. 📚العباس علیه‌السلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴ 📚المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲ کانال رأس الحسین علیه‌السلام 👇 🆔 @hossinemazlom
| امیرالمومنین صلوات‌الله علیه ⚜ 🔅 قالَ اَمیرُالمُوْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالب عَلَيْهِ‌السَّلامُ: 🔅 لَوْلَانَا مَا وُحِدَ الله بِنَا وُحِدَ الله 🔅 اگرما نبودیم، توحیدی در عالم نبود، همانا بوسیله ما توحید در عالم پیدا و شناخته شد. 📔 البرهان، جلد ۴، صفحه ۲۹۴ کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔 @hossinemazlom
🔰 گوشه‌ای از کینه‌ها و دشمنی‌های نسبت به امیرالمؤمنین علیه‌السلام... 💢 کینهٔ علیه‌السلام، مثل کورهٔ آتش در دلش می‌جوشید... امیرالمومنین علیه السلام در فرازی از خطبه ۱۵۶ نهج‌البلاغه خطاب به مردم بصره فرمودند: 📋 ...أَمَّا فُلاَنَةُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ وَ ضِغْنٌ غَلاَ فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَیْنِ وَ لَوْ دُعِیَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَیْرِی مَا أَتَتْ إِلَیَّ لَمْ تَفْعَلْ 🔻اما فلانی - عائشه -، پس افکار و خیالات زنانه بر او چیره شد، و کینه‌ها در سینه‌اش چون کوره آهنگری شعله ور گردید، اگر از او می‌خواستند آنچه را که بر ضد من انجام داد نسبت به دیگری روا دارد سرباز می‌زد. 📚 نهج‌البلاغه خطبه ۱۵۶ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 💢 با خبر شهادت امیرالمومنین علیه‌السلام، سر به سجده گذاشت... ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین» این‌گونه نقل می‌کند: 📋 لَمّا أنْ جاءَ قَتْلُ عَلیٍّ علیه‌السلام، سَجَدَت... 🔻وقتی که خبر شهادت امیرالمومنین علیه‌السلام به عایشه رسید، او سر به سجده گذاشت. 📚مقاتل الطالبین ص۵۵ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 💢 به خاطر «ابن‌مُلجم»، اسم غلامش را «عبدالرحمن» گذاشت... شخصی به نام مسروق گوید: نزد عایشه رفتم و نشستم. پس با من صحبت می‌کرد و در آن حین، غلام سیاهش را که به او عبدالرحمن می‌گفتند، صدا کرد. آن غلام حاضر شد. عایشه گفت: ای مسروق! آیا می دانی چرا نامش را عبدالرّحمن گذاشتم؟ گفتم: خیر. گفت: 📋 حُبّاً مِنِّي لِعَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ. 🔻به دلیل محبّتی که به عبدالرّحمن بن ملجم مرادی دارم. 📚 بحار الأنوار، ج‏۳۲، ص۳۴۲ کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔 @hossinemazlom
⭕️مقتل شماره 105 🩸دو جاییل که امیرالمؤمنین علیه‌السلام با صورت به زمین خورد، وسط معرکه جنگ نبود؛ بلکه ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی‌که امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سر از سجده اول برداشت، ابن ملجم ملعون، از پشت سر، با شمشیرش چنان ضربه‌ای بر فرق مبارک آن حضرت زد که: 📋ثُمَّ أَخَذَتِ الضَّرْبَةُ إِلَى مَفْرَقِ رَأْسِهِ إِلَى مَوْضِعِ السُّجُودِ، ▪️ضربه شمشیر آن لعین، سر مبارک امیرالمؤمنین علیه‌السلام را تا سجده گاهِ آن حضرت شکافت. 📋 فَلَمَّا أَحَسَّ الْإِمَامُ بِالضَّرْبِ لَمْ يَتَأَوَّهْ وَ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ وَ وَقَعَ عَلَى وَجْهِه ▪️پس در این هنگام، امام علیه.السلام اثر ضربه‌ای را که عادتاً قابل تحمل نبود، احساس کرد. اندکی صبر کرد و به همان اکتفاء نمود، اما ناگهان با صورت بر زمین افتاد. 📚بحارالأنوار، ج۴۲، ص۲۸۲ ✍ اما آن جای دیگری که مولا علی علیه‌السلام با صورت به زمین خورد، حتی ضربه شمشیری هم در کار نبود؛ اما یک خبر با دل مولا چه کرد که تاریخ می‌نویسد: 🥀 ... حسنین علیهماالسلام سراسیمه وارد مسجد شدند؛ مولا علی علیه‌السلام وقتی حالت پریشانی آنان را دید و از آنان پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ آنان گفتند : 📋 قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ سلام‌الله‌علیها ▪️مادرمان فاطمه سلام‌الله‌علیها از دنیا رفته است! 📋 فَوَقَعَ عَلِيٌّ علیه‌السلام عَلَى وَجْهِه ▪️در اینجا بود که مولا علی علیه‌السلام با صورت بر زمین افتاد... 📚کشف الغمه،اربلی، ج۱، ص۵۰۰ 📝 از بعد ماجرای زمین خوردنت مرا دست قضا غریب دو عالم نوشته است زهرای من! تو رفتی و از بعد رفتنت تنها خدا برای دلم غم نوشته است سی سال می‌شود که بدون تو مانده‌ام رفتی مرا برای دلم، تا گذاشتی شهر مدینه شیره‌ی جان مرا کشید من را میان این همه غم جا گذاشتی وقتی میان کوچه بن بست می‌رسم انگار میرسم به دو دست کبود تو امشب بیا به خانه قلبم سری بزن خسته شدم عزیز دلم در نبود تو درد بدی است درد فراق تو و علی من پیر بودم و ز غمت پیرتر شدم کردم وصیت، اینکه من از پا فتاده‌ام سی سال پیش، کشتهٔ دیوار و در شدم عمری است لب گزیدم و کابوس کوچه‌ها لحظه به لحظه بال و پرم را شکسته است تیغی که در سجود، شکسته سر مرا قبلا غلاف او کمرم را شکسته است ... کانال رأس الحسین علیه السلام 👇 🆔 @hossinemazlom