eitaa logo
حوض خون ؛روایتی اصیل از نقش آفرینی بانوان ایثارگر درپشتیبانی جبهه های نبرد ۸ سال دفاع مقدس
140 دنبال‌کننده
553 عکس
197 ویدیو
11 فایل
⭕ حوض خون : @houzekhoon ⭕ روایتی اصیل از رخت‌شویی بانوان مبارز و ایثارگر در سال‌های دفاع مقدس و پشتیبانی جبهه ⭕ با حضور بانوی ایثارگر صغری بستاک ( از راویان اثر ) 🆔️ 🆔️ @Bostak1337
مشاهده در ایتا
دانلود
اردوی گلستان شهرستان گرگان دیدار با حجت الاسلام دیلم ریئس مرکزبزرگ اسلامی شمال کشور وهدیه کتاب حوض خون وکتاب نعمت
هدایت شده از آرشیو تولید محتوای حوض خون
دیدار با امام جمعه گرگان و نماینده ولی فقیه امروز ۳۰اردیبهشت۱۴۰۲
هدایت شده از انتشارات راه یار
⭕️پرفروش‌ترین‌های انتشارات راه‌یار در سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 🔻حوض خون 🔻عملیات احیا 🔻خانه‌ای برای همه 🔻قهرمان به شکل خودم 🔻سلول‌های بهاری 🔻تو شهید نمی‌شوی 🔻آرزوهای دست‌ساز 🔻داستان رویان 🔻خیرالنسا 🔻دختر تبریز 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 Raheyarpub.ir@Raheyarpub
هدایت شده از انتشارات راه یار
📚 صغری بستاک؛ راوی کتاب نعمت جان و از راویان کتاب حوض خون ⭕️ سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 Raheyarpub.ir@Raheyarpub
هدایت شده از آرشیو تولید محتوای حوض خون
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کانال⬅️ حوض خون 🆔️ @yusofvand 🆔️ @art_mousavi 🆔️ @Bostak1337 ⭕ حوض خون : @houzekhoon
هدایت شده از آرشیو تولید محتوای حوض خون
📚 تعدادی از نویسندگان و محققان انتشارات راه‌یار 🔸زهره یزدان پناه ؛ محقق و نویسنده کتاب «دایکه‌کان ایستاده‌اند» و «اینجا سوریه است» 🔹 سمانه آتیه‌دوست؛ محقق و نویسنده کتاب «خیراانساء» 🔸 فاطمه‌سادات میرعالی؛ محقق و نویسنده کتاب «حوض خون» 🔹 سمانه نیکدل؛ محقق و نویسنده کتاب « نعمت جان» ⭕️در سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران منتظرتان هستیم 💢شبستان(درب58)؛ راهروی ۹_ غرفه ۸ 🔶و همزمان در بخش مجازی نمایشگاه: book.icfi.ir 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 Raheyarpub.ir@Raheyarpub
هدایت شده از آرشیو تولید محتوای حوض خون
💢قصه‌هایی که دنیا را به آخر نمی‌رسانند در چند قدمی غرفه ایستاده و چشم دوخته بود به نقطه ای روی میز کتاب ها. چند ثانیه ای زبان به دهان گرفتم و صبر کردم تا ببینم دنبال چیست. داشت کم کم عقب می رفت که صدایش زدم. شال روی سرش را با دستپاچگی مرتب کرد و جلو آمد. لبخند روی صورتم را پهن تر کردم و گفتم:« بفرمایید کدوم کتاب انقد چشمتونو گرفته بود بهم بگید. اصلا می خواین همشونو بهتون معرفی کنم ببینید کدوم به سلیقه تون نزدیکه.» با صدای آهسته گفت:« نه نه زحمت نمیدم. فقط یه سوال داشتم می تونم بپرسم؟» تندی گفتم:« حتما با کمال میل در خدمتم.» انگشت اشاره اش را گرفت سمت کاغذ سفیدی که روی کتاب حوض خون بود. پرسید:« ببخشید معنی تقریظ ینی چی ؟ ینی رهبر خودش تو این کتاب متن نوشته ؟» کتاب را برداشتم و گفتم:« نه ینی یه جور نظر رهبری در مورد کتاب! دوس داری بدونی چی گفتن در مورد حوض خون؟» کمی مکث کرد و گفت:« آره آره دوست دارم بدونم. کجا نوشته؟» کتاب را برگرداندم و اشاره کردم به نوشته پشت کتاب. با هیجان پرسید:«میشه برام بخونید؟ اگر اشکال نداره.» با خوشحالی گفتم:« بله حتما.» خودم را روی میز خم کردم تا توی هیاهوی نمایشگاه صدایم بهتر به گوشش برسد. شروع کردم به خواندن! «...بسم الله الرّحمن الرّحیم اولین احساس، پس از خواندن بخش‌هائی از این کتاب، احساس شرم از بی‌عملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدانِ خاموش و بی‌ریا و گمنام بود. آنچه در این کتاب آمده بخش ناشناخته و ناگفته‌ئی از ماجرای عظیم دفاع مقدس است. باید از بانوی پرکار و صبور و خوش‌سلیقه‌ئی که این کار پرزحمت را به‌عهده گرفته و بخوبی از عهده برآمده است و نیز از مؤسسه‌ی جبهه‌ی فرهنگی عمیقاً تشکر شود.» لبخندی زد و گفت:«چه قشنگ مگه این خانوما چیکار کردن؟» کتاب را باز کردم و رفتم به قسمت تصاویر. چند دقیقه ای از ماجراهای کتاب برایش روایت کردم. لا به لای روایت، مدام صدای تحسین کردن هایش توی گوشم می پیچید. کتاب را بستم و گذاشتم روی میز. کیف مشکی کوچکش را روی دوشش انداخت و دستش را به طرفم دراز کرد و گفت:« خیلی حال خوبی پیدا کردم از صبح یه سردرد بی امان داشتم. پسرم همین امروز مهاجرت کرد و رفت از ایران. حالم خیلی بد بود. حالا خیلی بهترم. خوشحالم از آشنایی با شما و مجموعه تون.» دستش را محکم فشار دادم و تشکر کردم. همین طور که داشت دست تکان می داد و دور می شد، یک دفعه به ذهنم رسید کتاب را بهش هدیه بدهم. دویدم بیرون از غرفه. صدایش زدم و گفتم :« راستی می خواستم این کتابو بهتون هدیه بدم.» خودش را عقب کشید و گفت :« نه نه نمی تونم قبول کنم. آخ انقد غرق کتاب شدم یادم رفت اصلا اینجا نمایشگاهه و میشه کتابا رو خرید. لطفا بگید کجا برم حساب کنم.» هرچه پاکوبیدم به زمین هدیه را قبول نکرد. اصرار داشت کتاب را خودش بخرد. می گفت:«آدم احساس می کنه پولش حلال حلال میشه وقتی می‌ره تو جیب جاهایی که ازین قصه ها حرف می زنن. اینا نمیذارن دنیای ما به آخر برسه...» حاشیه‌نوشتی از غرفه انتشارات راه‌یار در سی‌وچهارمین نماایشگاه بین‌المللی کتاب تهران @koookhak 💠 انتشارات راه‌یار؛ ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 Raheyarpub.ir@Raheyarpub
هدایت شده از آرشیو تولید محتوای حوض خون
هدیه کتاب حوض خون ونعمت جان به جناب آقای دکترسیدیاسر محمودی از دانشگاه ادیان قم ومسول اردو که واقعا سنگ تمام گذاشتند