🔴 اسرائیل گفته بعد از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی تمام نگرانی هایی ما از سردار حاجی زاده است 🔹 و چند مرتبه وی را تهدید به ترور کرده اسرائیلی ها به سردار حاجی زاده میگن قاسم سلیمانی دو 😎🇮🇷 #عین_الجسد #افول_آمریکا

🔵واکنش آقا به اهانت به مقام رهبری... #پدر_یه_ملت

اگر تو نیز یقین کنی که آتش، بدون اذن خالق آتش، نمی‌سوزاند، بر تو نیز، سرد و سلامت خواهد شد... شهید سید مرتضی آوینی🕊🌹 اللهم ارزقنا از این یقین ها...

اگر ما #هوای_نفس را کنار نگذاریم کارهایی که انجام می دهیم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت ، چون کارمان در جهت #رضای_خدا نیست و خودمان را #گم می کنیم... سردار شهید #محمد_ابراهیم_همت❤️ 🌷یاد شهدا با ذکر #صلوات

یه صوت فوق العاده بفرستم با هم گوش کنیم؟!

یکی از اولیای خدا از بزرگان مراجع تقلید ما تا ۷۰ سال پیش زنده بود، آیت الله آقا جمال گلپایگانی قبل از اینکه بره نجف تو اصفهان درس میخوند و یه مراحل سیر و سلوک رو می‌گذروند میگفت: من تو قبرستان تخت فولاد اصفهان بودم داشتم فاتحه میخوندم دیدم یه جمعیتی دارن یه تشییع جنازه می کنن یکی از اون جمعیت دوید اومد سمت من گفت: حاج آقا شما سیدی اگه میشه بیاید تلقین این میت ما رو بخونین (نمی شناخت این کیه و چه عظمتی داره) میگه من گفتم چشم میام...

سریع از قبر اومدم بیرون گفتم باباش کیه؟! نشون دادن یه آقایی رو که داشت آروم آروم گریه میکرد رفتم پیشش گفتم شما پدر این شخصی که از دنیا رفته؟! گفت: بله گفتم: شما مشکلی داشتی با این جوونتون؟! چه جوری بود جوونتون؟! گفت: حاج آقا خیلی بچه خوبی بود متدین بود اهل علم بود طلبه بود...

میگه من شونه های او رو که یه جوانی هم بود گرفتم تکون دادم اسمع افهم یا فلان بن فلان... میگه برزخش رو دیدم عالم قبرش رو دیدم... دیدم میگه که من نمیفهمم چی میگی آقا!!! دیدم وضعش خرابه دور قبرش یه شیطانک هایی دارن میخندن میرقصن و خوشحالن که یک کسی داره بی دین از دنیا میره...

گفتم: با همدیگه اختلافی چیزی داشتید؟! گفت: حاج آقا فقط یه بدی داشت و اون اینکه اگه توی مجلسی من اظهار نظر میکردم منی که باباش بودم بهم میگفت تو حرف نزن تو سواد نداری... من خیلی دلم از بچه ام گرفته بود که آدم چهار تا کلمه یاد میگیره باباشو باید اینجوری خیط بکنه تو جمع؟!

آیت الله آقا جمال گلپایگانی میگه من دیگه بهش نگفتم وضعش خرابه تو قبر... گفتم الان دیگه بگذر ازش گفت: حاج آقا انقدر خوبی داشت که... میگذرم ازش خدایا بخشیدم، ازش گذشتم... دیدم دارن سنگ قبر رو میذارن گفتم صبر کنین باز رفتم تو قبر شونه هاشو گرفتم تکون دادم گفتم اسمع افهم یا فلان بن فلان... باز عالم قبر و برزخش رو دیدم گفت میفهمم حاج آقا داری چی میگی... و دیگه از اون شیطانک هایی که داشتن میخندیدن و می‌رقصیدن خبری نبود!!