1_146790110.mp3
6.1M
پیشنهاددانلود
@hazratkhadijekobra
1_122132454.mp3
2.29M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃منم و هوای تو
🍃هوای قشنگ ترین دقیقه ها
🎤 #حسین_خلجی
⏯ #نوآهنگ
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@hazratkhadijekobra
🔸شهیدمهدی زین الدین:هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند،شهداهم او رانزد اباعبدالله یاد میکنند.
🔸شهدا را یاد کنیدحتی با ذکر یک صلوات.
💠شادی روح شهدا صلوات 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا
#شهدا_شرمنده_ایم
#صلوات
#زین_الدین
#شب_جمعه
@hazratkhadijekobra
علامه مجلسی: شب جمعه مشغول مطالعه بودم به این دعا رسیدم:
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لله مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِها وَ مِنَ الآخِرَه اِلی بَقائِها, اَلْحَمْدُاللهِ عَلی کُلِّ نِعْمَه، اَسْتَغْفِرُالله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه، وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
بعد یک هفته مجدد خواستم آنرا بخوانم که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم.
(قصص العلماء ص۸۰)
@hazratkhadijekobra
🥀اگر بدی را با بدی پاسخ دهیم ... کی بدی پایان خواهد یافت؟
💕💕💕
@hazratkhadijekobra
❇️💠❇️💠❇️💠❇️💠❇️💠
‼ کودکی که دوست دارد موبایل باشد...
🔹در دبستانی، معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن. اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد .یکی از برگهها؛ معلم رو خیلی متاثر کرد.
🔹در همون اثنای خوندن بود که همسرش وارد شد و دید که اشک از چشمای خانمش جاریه. پرسید چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی؟
🔹زن جواب داد، این انشاء را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشت، گفتم آرزوهایشان را بنویسند و اون اینجوری نوشته . مرد کاغذ را برداشت و خواند.
♦ متن انشاء اینگونه بود:
🌸«خدایا، میخواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. میخواهم که مرا به موبایلی هوشمند تبدیل کنی! میخواهم که جایش را بگیرم
🔹 میخواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانوادهام اطراف من حلقه بزنند. میخواهم وقتی که حرف میزنم مرا جدّی بگیرند همچون ناتیفیکیشن های نرم فزارهای گوشی شان؛
🔹 میخواهم که مرکز توجّه باشم و بی آنکه سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم میخواهد همانطور که وقتی گوشی شان را در منزل جا می گذارند و به سرعت به دنبال آن میایند و به آن میرسند، به من هم برسند و توجّه کنند
🔹دلم می خواهد شب ها همانطور که پدر و مادرم با گوشی به رختخواب می روند و آن را در آغوش می گیرند چندوقت یکبار من آن ها را در آغوش بگیرم،
🔹دلم میخواهد پدرم، وقتی از سر کار برمیگردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بیتوجّهی، به سوی من بیاید.
🔹 دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند همان طور که برای بازی بر سر دسته های بازی های کامپیوتری دعوا می کنند.
🔹دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلفن همراهی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم.
🔹 خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل یک آی فون یا حتی یک گوشی هوآوی زندگی کنم. انشاء به پایان رسید.»
🔹مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکیاند! زن سرش را بالا گرفت و گفت: این انشاء را دخترمان نوشته است.
👈 نتیجه گیری از داستان با شما...
_💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@hazratkhadijekobra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به #محمد(ص)سبب خلقت دنیا #صلوات
🍀به محبت که نمودهدیه به دل هاصلوات
🌸به #علی(ع)شیرخدا آن شه مردان جهان
🌸به تمامی عفاف #فاطمه(س)آن دخت نبی
🍀به همه حجب وحیاعصمت زهرا صلوات
🌸به کرامت به درایت به صبوری حسن(ع)
🍀به کریمی که دهدحاجت دل هاصلوات
🌸به حسین(ع)خون خداآن شه مظلوم وغریب
🍀به شهیدی که غمش شد به دل ماصلوات
🌸به سجودی که نمودآن شه سجاد(ع)خدا
🍀به عبادت که نمودحضرت حق راصلوات
🌸به شکافنده هرعلم وبه باقر(ع) به خرد
🍀به شعوری که نمودحل معماصلوات
🌸به علمدارتشیع به صداقت به صفا
🍀به امام جعفرصادق(ع)همه ازماصلوات
🌸به نشاننده خشم کاظم(ع) محبوس واسیر
🍀به نه تسلیم شده برظلم وستم هاصلوات
🌸به غریبی که غم ازدل ببرد قربت او
🍀به رضا(ع)آن که ستاند غم دل راصلوات
🌸به نهم اخترآسمان امامت به تقی(ع)
🍀به جوادوهمه جودکرم ها صلوات
🌸به نقی(ع)هادی مادرره رستگاری ودین
🍀به هدایتگرمادرره عقبا صلوات
🌸امامی که حسن،عسکری(ع)است نام خوشش
🍀به اباحجت حق،شاه نه پیدا صلوات
🌸به وجودخوش آن مهدی(عج)پنهان زنظرصلوات
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@hazratkhadijekobra
💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼💚🌼
🍀حکایت پند آموز🍀
سنگ سرد
❇️چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد.
زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود.
تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: «خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.»
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@hazratkhadijekobra