eitaa logo
حوزه هنری خراسان شمالی
289 دنبال‌کننده
424 عکس
83 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب می بیند پشت سیستم کامپیوتر مشغول کار بود و کمتر به اطرافیانش توجه میکرد. دقت او به تصویری که داشت رسم میکرد باعث شد تا از خودم بپرسم چه چیزی در وجود این نوجوان می‌گذرد که اینطور مشتاقانه وقت خودش را صرف کارش می‌کند! شاید اگر او را در خیابان در حال گذر میدیدم درباره ی او اینطور قضاوت میکردم که به قول خودمانی در این فازها نیست که بخواهد برای شهدا کاری بکند! آرام کنارش ایستادم و به کارش دقت کردم. کمی با او صحبت کردم و خندیدم تا با من احساس راحتی کند. میخواست دوستش اول صحبت کند، اما او آنقدر خجالتی بود که هرچه اصرار کردم حاضر نشد از احساساتش چیزی بگوید. دوباره سراغ خودش رفتم که وقتی مصمم بودن من برای صحبت کردن با خودش را دید، درهای ذهنش را به روی من باز کرد. از او پرسیدم که انگیزه اش برای کاری که انجام می‌دهد چیست و چه احساسی دارد؟! کمی فکر کرد و بعد سعی کرد کلمات را جفت و جور کند. می‌گفت از نظر او هنر پوستر، یک زبان بین المللی است. زبانی که همه آدم ها آن را با قلبشان می‌شناسند، که می‌تواند حس درونی آدم را به همه مردم نشان دهد! نیازی نیست حتما آدم لب وا کند. به چشم هایش که حالا مصمم به من خیره شده بود، نگاه کردم که در ادامه توضیح داد؛ وقتی خبر شهادت را شنید، تازه از خواب بیدار شده بود. مادرش سراسیمه خبر سقوط هلی کوپتر را به او رسانده بود و او در همان شوک خبر، فکر می‌کرد هنوز دارد خواب میبیند ... از نظرش کسی که به آدمها خدمت می‌کند و در این راه از دنیا می‌رود خودش از مرگی که داشته حس خوبی می‌گیرد و خوشبخت می‌شود. عدد هشت برای او فال نیک بود. عددی که در سرنوشت رئیس‌جمهور که خادم حرم امام رضا علیه السلام امام هشتم بوده و خبر شهادتش در ولادت ایشان به عنوان هشتمین رئیس جمهور منتشر شده، گره خورده. روایت ورکشاپ بجنورد[۲ خرداد، ساعت ۱۷:۳۰] مائده گوهری خراسان شمالی https://eitaa.com/hoze_nkh
عصر یکشنبه به سختی خودم را به جمعیت حاضر در مسیر مراسم تشییع شهدا رساندم. آرام و قرار نداشتم، کمی که جلوتر رفتم، جوانی رشید را میبینیم که مقوا نوشته ای در دستانش هست، توجه ام را جلب کرد، جلوتر رفتم تا چشمانم یاری کند که نوشته پلاکارد را بخوانم. با خط خوش نوشته بود: ماهم صبح با خبر شدیم! اما نه صبح جمعه! آسمانی شدنت مبارک _ برخادم به مردم، رحمت الهی _ بر خائن به مردم، لعنت الهی ** روایت مشهد[سوم خرداد، ساعت ۱۷] سیده فاطمه دامن جان[۱۲ ساله] خراسان شمالی https://eitaa.com/hoze_nkh
❁﷽❁ نوسفیر قابل توجه دانش آموزان شهرستان بجنورد: 📌دوره یک روزه برگزار می گردد. 1⃣تیم پنج نفری دانش آموزی تشکیل دهید. 2⃣مربی و یا سرگروه تیم جهت ثبت نام طی ۴۸ ⏰️ آینده با شماره ☎️ ۰۹۱۵۱۸۹۹۵۵۴ جهت ثبت نام اقدام نماید. 3⃣صرفا ۱۶ تیم اولی که اقدام به ثبت نام نمایند شرایط حضور خواهند داشت. 4⃣مکان برگزاری متعاقبا اعلام خواهد شد. ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ اَللّهُــــمَّ‌عَجـِّــل‌لِوَلیِّـــکَ‌الفَــــرَج ╭┅────────┅╮ 💠لیگ‌جت‌دانش‌آموزی‌خراسان‌شمالی 🆔 @jet_nkh ╰┅────────┅╯ •┈•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈ https://eitaa.com/hoze_nkh
قدر نشناسی نزدیک باب الهادی که رسیدم، صدای زیبای قران همه جا شنیده می شد. مرد میانسالی که عکس رئیس جمهور را محکم به سینه اش فشار می داد و سرگردان به این طرف و آن طرف می رفت، نظرم را جلب کرد. سمتش رفتم و باب گفتگو را باز کردم. گفتم: ان شاالله ادامه دهنده راهش باشیم. چشمانش پر از اشک شد و گفت: ما آمدیم تشییع جنازه پدرمان، سیدابراهیم رئیسی و زد زیر گریه، مات و مبهوت بودم از گریه مرد. اهل قاسم آباد بیرجند بود. حرف قشنگی زد که به دلم نشست، گفت: فقط مردمی بود، شهید بهشتی زنده بود. دوباره شهید بهشتی رو از دست دادیم. باید مثل ایشون متواضع باشیم، فروتن باشیم، مردمی باشیم، خاکی باشیم، اهل تقوا باشیم، پیرو رهبری و ولایت باشیم ... با حسرت می گفت: دیگر مثل این رئیس جمهور گیرمان نمی آید، نمی آید، نمی اید. تنها رئیس جمهوری بود که برای مردم دوندگی کرد. شبانه روز برای مردم دوندگی کرد، برای رفاه مردم، همین مردمی که می بینی. دلش نمی آمد ولی به مردمش توصیه ای برادرانه و پدرانه کرد: مردم مثل رئیسی انتخاب کنید که شبانه روز برای شما کار کند. از صبح تا شب بدود. رئیسی نه تعطیلات داشت نه اوقات فراغت، نه مرخصی. فقط شیفته مردم بود، تیر آخر را زدم: قدرش را دانستیم؟ _ ندانستیم، ما که ندانستیم و زد زیر گریه و های های گریه کرد. دلم آشوب گریه بود ولی خوم را حفظ کردم بغضم را بلعیدم خداحافظی کردم تا دلی سیر برای قدرنشناسیمان گریه کند ... روایت مشهد[۳ خرداد، ساعت حوالی ۱۶] سارا عصمتی خراسان شمالی https://eitaa.com/hoze_nkh
رفیق سردار: قدِ بلند و هیکل درشتی داشت، پوستر عکس شهید رئیسی رو با دوتا دستش بالای سرش گرفته بود و هر از چند گاهی روی پنجه پا می‌ایستاد تا ببینه پیکر شهدا رسیدن یا نه! ازش پرسیدم از کجا اومدی؟ گفت: ما أدري! (نمی‌دونم) فهمیدم ایرانی نیست دوباره گفتم: أنت من وین؟ (اهل کجایی) گفت: کربلا گفتم: لیش أتیت بالجنازه؟ (چرا اومدی تشیع جنازه) أ تعرف الشهید الرئیسي! (شهید رئیسی رو میشناسی!) گفت: أي! (آره) صدیق سلیماني، صدیق سلیماني... (رفیق شهید سلیمانی بود...) زیر لب گفت: رحمَ الله... (خدا رحمتش کنه) و دوباره روی پنجه پا ایستاد و به جمعیت سمت خیابون امام رضا (ع) نگاه کرد تا ببینه پیکر شهدا رو آوردن یا نه! علی مینایی سوم خرداد ۱۴۰۳ مشهد، میدان بیت‌المقدس (فلکه آب) ساعت ۱۶:۰۵ خراسان شمالی https://eitaa.com/hoze_nkh
سبزی سجاده‌ ات سرسبزی تبریز بود اشکهای آسمان پشت سرت لبریز بود خستگی را خسته کردی خواب شب را خسته‌تر سهم خواب از چشمهایت اینقدر ناچیز بود کوه بودی که تو را کوهی در آغوشش کشید آنکه حسرت خورد بیش از ما برایت میز بود صبح می فهمید دختر از سفر برگشته ای از عبای خاکی‌ات که روی رخت‌آویز بود از شهیدان برگزیدی در صف کابینه ات تازه فهمیدم چرا کابین شهادت‌خیز بود بازگرد ای بالگرد از آسمان ورزقان خواب دیدم آسمان ورزقان پائیز بود غیر یاران شهیدت لحظه تشییع تو حضرت موسی‌الرضا شاه خراسان نیز بود شاعر: میثم آذری https://eitaa.com/hoze_nkh
پنجره فولاد بخاطر ازدحام جمعیت و جلوگیری از حادثه در مراسم تشییع پیکر شهدای خدمت، تمام درهای ورودی حرم امام رضا علیه السلام را بسته بودند. مسافرانی که برای مراسم تشییع و بدرقه رئیس جمهورشان از شهرهای دیگر آمده بودند، دیگر به زیارت پنجره فولاد صحن گوهرشاد بسنده میکردند ... روایت مشهد[ساعت ۱۷] زهرا حق پناه خراسان شمالی https://eitaa.com/hoze_nkh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معیار انتخاب ما ملت داغدار: کسی مثل خودت را انتخاب خواهیم کرد ... روایت مشهد[۳ خرداد، باب الجواد، ساعت ۱۸] سارا عصمتی خراسان شمالی https://eitaa.com/hoze_nkh