▪️ #شعر
سفر به خیر شهید عزیز
پرنده در دل باران و ابر و مه گم شد
برای مردم بود و فدای مردم شد
عقاب وار به آغوش آسمانها رفت
ولی نه؛ رود شد و مایه تلاطم شد
چه جمع اضدادی در عروج او رخ داد
سکوت و همهمه شد بغض شد تبسم شد
دوباره قصه آتش ؛ دوباره ابراهیم...
که با گذشتن از آتش خلیل دوم شد
چشید طعم خوش عاقبت به خیری را
که تا همیشه انیس امام هشتم شد
مطهره عباسیان
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #روایت
روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها بود. ساعت شش صبح سوار تاکسی شدم که بیایم به سمت منزل مادرم
از تقاطع روبه روی ساختمان ناشران، پلیس خیابان را بسته بود.
قرار بود ساعت ده صبح مراسم استقبال از رئیس جمهور باشد به سمت حرم مطهر.
راننده آقای رئیسی را دوست داشت اما اعصابش خرد شده بود.
می گفت خب چرا باید روز به این شلوغی از اول صبح خیابان ها را ببندند؟
خب همین مراسم را می گذاشتند توی جمکران
مردم هم از بلوار پیامبر اعظم می رفتند استقبال
هیچ جا هم راه بندان نمی شد...
گفتم واقعا ایده ی خوبی است
ان شاءلله دفعه ی بعد...
حسین بیاتانی
🆔 @hozehonari_ir
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ #نماهنگ
مستانه به خون خود تپیدن هنر است...!
شعرخوانی: زهرا نیکپور
تدوین: فاطمه نارنج
شعر: مریم زندی
از تولیدات حوزههنری استان همدان
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
می روی خداحافظ، ای بهار محرومان!
ای غرور و امّید و اقتدار مظلومان
ای شریف با غیرت! ای شهید با عزت!
ای غمت غم ملت! زندگانی ات خدمت
بوده خستگی خسته از جهاد پر بارت
عشق بوده سرتاسر، زندگی پر کارت
ردّ بوسه های خاک مانده بر عبای تو
صد فرشته می گردد دور ردّ پای تو
شهره ای تو در آفاق، ای مکارم الاخلاق!
در صداقت و اخلاص، تا ابد شدی مصداق
سوختی اگر دائم، در مصاف تهمت ها
روشنای فانوسی، جاده های خدمت را
با شهادتت گرچه آتشت گلستان شد
خانه های ما امّا کلبه های احزان شد
شعله میکشد داغت، زیر بارش باران
داغ دست و انگشتر، داغ پیکری بی جان
میروی به پابوسی...، میروی دعاگو باش
جان پناه مظلومان، بعد ازین از آن سو باش
ملیحه رجائی
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #پوستر
خورشیدی، تابیدی، ای شهید
در دلها جاویدی، ای شهید
طراح: زهرا عرب
از تولیدات حوزههنری استان بوشهر
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
غروب است و غمآوازی رسا در باد میپیچد
پریشانمویهای در گوش عشقآباد میپیچد
صدا میآید از عمق ارسباران بارانخیز
صدا در غزه، در بیروت، در بغداد میپیچد
«چرا رفتی؟ چرا؟» از چشمها اندوه میبارد
«کجا رفتی؟ کجا؟» در کوهها فریاد میپیچد
و در کابوس دره، بین مه، در ازدحام سنگ
فقط پژواکی از «ای داد، ای بیداد» میپیچد
چه رنجی میتواند کوه را از پا بیندازد؟
چه زنجیری به پای مرد طوفانزاد میپیچد؟
به دنبال کسی میگردم و بین شلوغیها
صدای گریهام در صحن گوهرشاد میپیچد
عجب صوت خوشی از دور میآید به استقبال
عجب عطر خوشی در خلوت میعاد میپیچد
فاطمه عارفنژاد
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
آیینه شکستهست که خود با دلِ تنگم
از دوست که بی دوست چه تنهاست بگوید
تو زندهای و زندگی از چشم تو جاریست
اخبار، بگو هرچه دلش خواست بگوید
مبین اردستانی
🆔 @hozehonari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ #نماهنگ
رهبر تو میگه حسین...
کاری از گروه سرود رهپویان احلیمنالعسل شهرستان بشرویه
از تولیدات دفتر هنر مردمی حوزههنری شهرستان بشرویه
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #پوستر
خداحافظ وزیر امور خارجه کودکان مظلوم غزه
نقاشی دیجیتال دیپلمات مظلومان
به یاد شهید حسین امیرعبداللهیان
اثری از علیرضا پورامید
تهیهشده در حوزههنری استان البرز
🆔 @hozehonari_ir
IMG_20240524_185536.jpg
33.05M
📂 فایل باکیفیت نقاشی دیجیتال دیپلمات مظلومان
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
او رفت و شد سهمِ تمامِ دوستان غم
شد قامتِ ایرانِ ما از داغ او خم
تنها نه ایران، زخم خورده جانِ عالم
اُردی بهشت سبز شد اُردی جهنم
در این مصیبت جامه ها برتن دریدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
روزی که این توفیقِ خدمت گشت میسور
کارش ریاست شد! نه شد،خدمت به جمهور
در بین مردم رفت و شد از میز خود دور
در شامِ غمها بود چون یک آسمان نور
از باغ لبخندش دمادم لاله چیدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
با هر توانی داشت شد یارایِ محروم
شد چون رجایی خادمِ جمهورِ مظلوم
در کارهایش بی ریایی بود معلوم
شد پر جوانه از بهارش خاک این بوم
با جان سلامِ روحبخشش را خریدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
از جنس مردم بود و با مردم عجین شد
بهر امام جامعه یاری امین شد
رنگ تبسم های او شور آفرین شد
با او مهیا عزت ایران زمین شد
با او به اوجِ قله ی عزت رسیدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
هرجا که مشکل بود خود می زد به جاده
همراهِ مردم بود با پایِ پیاده
درسی ست بر مسئولهای پر افاده
عکسِ لباس کهنه ی خاکی ساده
ما حرف حق را از زبان او شنیدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
او مردِ خدمت بود ،نه حرف و بهانه
می شد برای بی کسان اشکش روانه
مثلِ بسیجی ها تلاشش عاشقانه
رونق گرفت از او هزاران کارخانه
با همتش از چنگِ ویرانی رهیدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
او خادم مولا علی موسی الرضا(ع) بود
مثل امامش با ضعیفان آشنا بود
بر وعده هایِ خود به مردم با وفا بود
دلداده ی نامِ شهیدِ کربلا بود
می گفت :کی از یاریِ او نا امیدیم!؟
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
خدمت برایِ خلق شد بهرش عبادت
دیدیم او را اهل پاکی و صداقت
با جانِ عاشق بود مشتاقِ شهادت
با لطف یزدان شد شهید راه خدمت
می گفت :ما مدیونِ یاران شهیدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
بر برگه رایم نشان افتخار است
نام شهیدی رویِ برگه اعتبار است
رفته است اما مکتب او ماندگار است
هرکس که با او دشمنی کرده ست خار است
خوشبخت ما که چون تویی را برگزیدیم
والله ما از او به جز خوبی ندیدیم
احمد رفیعی وردنجانی
🆔 @hozehonari_ir