▪️ #شعر
خدا به همراهت
کشاندهای دل یک شهر را به همراهت
سفر به خیر و سلامت! خدا به همراهت
عبای سادۀ تو سایهسار مردم بود
برو که سایۀ آل عبا به همراهت
چه کردهای مگر ای مرد با دل این قوم؟
که هست این همه دست دعا به همراهت
به روی شانۀ تو بار درد اُمّت بود
بگو که میبریاش تا کجا به همراهت؟
کبوتر حرمی! رو به آسمان رفتی
دعای خیر امام رضا به همراهت
دلم گرفته از این روزگار رنجآلود
ببر به شهر شهیدان مرا به همراهت
عاطفه خرّمی
🆔 @hozehonari_ir
45.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ #نماهنگ
یاران آذربایجان...
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
گذشتی خسته از اَمواج، دریا استراحت کن
شهید،ای نورِ در مِعراج، حالا استراحت کن
در اینجا که تلاشت خستگی را از نَفَس اَنداخت
محبّت کن کمی بنشین در آنجا استراحت کن
شهادت عاشقت بود و به وجد آمد بغل وا کرد
به گوشت زمزمه می کرد: آقا استراحت کن
همیشه دورِ شمعِ عشق بی اندازه می گشتی
کنارِ هر چه پروانه است زیبا استراحت کن
پسر ها مادری اند و تو از زهرا نشان داری
تنت می سوخت درآتش چو زهرا.. استراحت کن
همیشه در صفِ خدمت حماسه خلق می کردی
و حالا تا «اَنَالْمَهدیِ مولا» استراحت کن
تو از زخمِ زبان، طعنه، کنایه، خسته تر بودی
شهیدا استراحت کن شهیدا استراحت کن
امیرعلی گازارپور
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #پوستر
سوختی، آتش گرفتی ،جنگل اما سبز ماند
شک ندارم روضه ات را حضرت عباس خواند
شاعر: اعظم پشت مشهدی
طراح پوستر: محمود تنیده
کاری از حوزههنری استان هرمزگان
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
ای خادم عشق موسم پرواز است!
پایان تو نیست، تازه این آغاز است
در لحظه ی زیبای شهادت انگار
آغوش رضاست روبرویت باز است
سارا رمضانی
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
پروانهوار
تا آمدی بتهای معبد را شکستی
بر کرسی حق... در دل مردم نشستی
آشوب ابراهیمیات گل کرد و افتاد،
لرزه به جانِ پست هر دنیاپرستی
جنّت، درِ اخلاق بود، آن را گشودی
دوزخ، دهان یاوهگویان بود... بستی
نزدیکتر کردی صفوف مؤمنان را
زنجیرۀ تزویر را از هم گسستی
در چشم ایران خادمِ کوی رضایی
در چشم دنیا سیّد قرآن به دستی
پروانهوار از شعلۀ دنیا گذشتی
وارسته از این ملک خاکآلود، رستی
چندی رئیس خادم جمهور بودی
اکنون شهید خادم جمهور هستی
مرتضی حیدری آلکثیر
🆔 @hozehonari_ir
26.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ #نماهنگ
خدانگهدارت سید ابراهیم
کاری از گروه سرود ضحی شهرستان لاهیجان
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #روایت
- بابا جان تنهائی؟
جوابش بجای کلمات تکان دادن سری است که پائین انداخته.
- یادت رفته کفش بپوشی؟
سرش را کمی بالا میآورد و نه را به خورد ذهنم میدهد.
- میای بالا برسونمت؟ کجا میری؟
بدون اشاره و حرف مسیرش را با سرعت حلزونی ادامه میدهد.
قلبم برایش قرار ندارد، هم سن و سال بابا حاجی است.
ماشین را پارک میکنم و به طرفش میدوم.
- بابا جان، چرا باهام حرف نمیزنی؟ منم مثل نوههاتم.
میایستد، قامتش اگر بخواهد هم راست نمیشود.
صدای گرفته و آرامش به زحمت در مغزم ترجمه میشود:
- جگرم سوخته، حرف بزنم نمیتونم راه برم...
دستههای واکر کوتاه چرخ دارش را محکمتر میگیرد و به طرف موج سیاه پوش روبرو راه میافتد.
عکس خندان شهید را جلوی واکر چسبانده.
دست کنار دستش میگذارم و همداغ در سیاهی خیابان غرق میشویم...
سارا طهماسبی
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #پوستر
ما رجایی را شنیدیم و رییسی را دیدیم...
تولید کننده اثر: گروه خواهران طلاب
کاری از حوزههنری خراسانرضوی
🆔 @hozehonari_ir
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدئو
آقای بلندبالای شیکپوش.....
🔸کنسرتنمایش #کلنل که سال گذشته با نگاهی به زندگی قهرمان وطن «محمدتقیخان پسیان» در تالار وحدت روی صحنه رفت، یکی از شبها میزبان دکترحسین #امیرعبداللهیان و همسرشان بود.
🔹 او که خود در دوران حیاتش قهرمانانه برای منافع ملت زحمت کشید و اکنون قهرمان نامدار وطن است پس از تماشای این نمایش گفت:« معتقدم مروری بر یک بخش تاریخ ایران عزیز که تقویتکننده حس ملیگرایی وطنپرستی دفاع از ارزشهای ایرانی و اسلامی است، میتواند برای نسل جدید بسیار آموزنده باشد و ایجاد غرور میکندوقتی نسل جوان دوان پس از انقلاب را با دوران وابستگی نظامهای سیاسی قبل از انقلاب را در بخشی از این نمایش فاخر مقایسه کنند.»
🔸 «امین اشرفی» تهیهکننده نمایش کلنل در یادداشتی به ذکر خاطره حضور وزیر امور خارجه در تالار وحدت و تماشای کنسرتنمایش«کلنل» پرداخته است:«خاطره آن شب که به حضور شما برای ما به یادماندنی شد. همان شبی که حس متفاوتی از حضور یک مهمان ویژه به نسبت تمامی مهمانان خاص هر شبی داشتیم. آقای وزیر امور خارجه به دعوت دوستی مهمان ویژه ملاقات با «کلنل» شده بود و ما همه متعجب که مگر وزیری با این سمت دغدغه و فرصت تماشای نمایشی را هم دارد؟ آن هم به همراهی همسر محترمشان.»
🔹متن کامل خبر را در [پایگاه خبری حوزههنری] بخوانید.
🆔 @hozehonari_ir
▪️ #شعر
مه بود و آه رنگ خبرها پریده بود
مه بود و ماه قامتش از غم خمیده بود
مه بود و باد بین درختان سوگوار
دنبال بالگرد تو، هرسو دویده بود
بعد از شبی دقیقه دقیقه رجا و خوف
ساعت به هشتِ صبحِ شهادت رسیده بود
گل داده بود زخم تو در شیب دیزمار
آتش تمام راه گل لاله چیده بود
با جان هنوز میشنود مشکل مرا
آن گوشها که زخمزبانها شنیده بود
عطر حضور تو چقدر حرف تازه داشت
با نسل نورسی که بهشتی ندیده بود
ای دیده در رضایت مردم رضای او
ای خادمی که مشی و مرامت پدیده بود
دست تو مزد خدمت خود را چنین گرفت
از دستهای حق که تو را برگزیده بود
چون حاج قاسم، آن شبِ بی بازگشتِ سرخ
انگشتر عقیق تو در خون تپیده بود
عاطفه جعفری
🆔 @hozehonari_ir