eitaa logo
"هیئت‌الرسول‌وبسیج‌دانشکده‌علوم‌قرآنی‌بجنورد"
227 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
239 فایل
بسم‌اللھ... •فعالیت‌این‌کانال‌به‌نیت⇩ ظهور‌آقا‌امام‌زمان‌"عج" •اطلاع‌رسانی‌ _ بسیج‌ دانشجویی‌‌ دانشکده‌ علوم‌ قرآنی‌ بجنورد _ هیئت الرسول 'ص' دانشکده علوم قرآنی بجنورد •ناشناس: https://daigo.ir/secret/5851405521 📍دانشکده علوم قرآنی بجنورد
مشاهده در ایتا
دانلود
فرض کن که خدا درِ گوشِت میگه {فَإنى قَريبٍُ} {من نزدیکم..} و چقدر آروم میشی با این حرف خدا..♡ بقره۱۸۶
دهه‌ی اول ماهِ غمتان رفت حسین، ‏من همان آدم قبلم، به بزرگی‌ات ببخش ...
من‌همـٰان‌‌خسـته‌ی‌ِ‌بی‌حوصـله‌یِ‌غـم‌زده‌ام؛ آدم‌بدقـلقی‌که رگ‌خـوابش‌حـرم‌اسـت(:🩶‌❤️‍🩹
"هیئت‌الرسول‌وبسیج‌دانشکده‌علوم‌قرآنی‌بجنورد"
__
روز یازدهم‌ روضه‌ دگر لازم‌ نیست شصت‌ و نُه‌ بار امان‌ از دلِ‌ زینب‌ بنویس🖤 -یازینب‌کبری-
مداحی آنلاین - از دل زینب ای وای - مطیعی.mp3
8.81M
تنت تنها ماند به خاک صحرا خیمه‌های تو به خاکسترها مانده غم‌ها زینبت تنها 🔊 💔 🎙
سلام بر آن آقایی که مرکز جنگ را طوری چیده بود که به خیمه‌ها اشراف کامل داشته باشد .. - ۱۱محرّم‌الحرام؛ حرکت کاروان اُسراء از کربلاء .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ايام سوگوارى سيدالشهداء مخصوصا از روز عاشورا تا روز اربعين، اين چهل روز را زيارت عاشورا بخوانيد و در روز اربعين زيارت اربعين بخوانيد ؛ اين ها همه به خاطر اين است كه در خواندن فقرات زيارت ، توجه به اهداف آن شخصى كه زيارتش میكنيد ، پيدا كنيد . - آیتﷲمصباح‌یزدی .
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🗡 ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🩸 ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [۱] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🔥 ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🎺 ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: 🔹 «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ✡️ ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: 🔹 این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ⛓ ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 💥 ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📝 پی نوشت: [۱] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند. ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشا