Sien hierdie Instagram-video deur @gomnam313_god: https://www.instagram.com/p/Bks9isTgtZi/?utm_source=ig_web_button_share_sheet
چرا بعضی ها از پشت با چادر عکس میگیرن
وقتی هیچ جاشون معلومنیست
میخوان بدن خودشون رو نشون بدن!؟
چرا؟🤔
فکرم در گیرشده
وقتی بهشون میگی اول گوش میدناما بعد از دوساعت فراموش میکنن
خواهرم هنوز معنای حجاب رو خوب یاد نگرفتی💔😔
اگه فڪر میڪنۍخودت چادرے شدی!
اشتباه میڪنی،😢 بدون ڪه
انتخابت ڪردند!😌 بدون ڪه یڪ جایۍ
خودتو نشون دادے!😊
بدون حتماااا یڪ یا زهرا گفتے❤️
ڪه بی بی خریدتت
ارزون نفروشی خودتو !!!🍃🌹
@bezibaeeyekrooya
سلاااام علیکم رفقا 🤗
خوبین الحمدالله 🙃
از امروز میخواییم یه سیل صلوات راه بندازیم ....📿
که هم یککار خیرباشه و ذخیره ثواب برای آخرتمون🤲😌
صلوات هایی که فرستاده میشه به نیت همه شهداس☺️
اینم لینک گروهش:
http://eitaa.com/joinchat/2308177953G06a2ccaa21
منتظرتونیم😇
ھـور !'
سلام رفقاے جاݧ 🌟 خوبین کہ الحمدالله ؟ 🌸🍃 میخوایم براے برطرف شدن گرفتارے همه ے رفقامون (کسایی که مشک
باهم بخوانیم
#حدیثشریفکساء ✨•°
بہ نیت رفع گرفتارے همگے ان شاءالله
براےهمہ دعا ڪنیم ♥ [حاجاتتونبراورهبخیر]
حدیث رو در پست بعدے قراردادم
ھـور !'
سلاااام علیکم رفقا 🤗 خوبین الحمدالله 🙃 از امروز میخواییم یه سیل صلوات راه بندازیم ....📿 که هم یککار
میخوای تو ثواب کار خیر شریک باشی ؟بسم الله....
ثوابشم واسه خودته عا از من گفتن📿🤗
ھـور !'
#ثواب_یهـویی🌱 یه اهنگ رو از تو گوشیت پاک کن بخاطر امام زمان☺️✋
شیش ماهه هیچ گونه آهنگی تو گوشیمندارم🤲📿
همش مداحیه😌🤞🏻❣
#طنزجبھه
••
تو که مھدی را کشتے
••
آقا مھدی فرمانده گروهان مان درست و حسابے ما را روحیه داد و به عملیاتے ڪه مےرفتیم تو جیه مان ڪرد. همان شب زدیم به #قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیڪ سنگر آقا مھدی بودم که ناغافل #خمپاره ای سوت ڪشان و بدون اجازه آمد و زرتے خورد رو خاکریز. زمین و زمان بھم ریخت و موج انفجار مرا بلند کرد و مثل هندوانه کوبید زمین. نعره زدم: #یامھدی! یڪ ھو دیدم صدای خفه ای از زیر میگوید: «خونه خراب، بلند شو، تو که مھدی را کشتے!»😂
از جا جستم. خاک ها را زدم کنار. آقا مھدی زیر آوار داشت #مےخندید. خودم هم خنده ام گرفت!
••
#شادیروحپرفتوحشھداصلوات
••
ʲᶤᵒᶰ↝
『 http://eitaa.com/joinchat/1236860949C0e9e584eaf 』
#عاشقےبهحدنیاز
♡
•• آشنا در آمديم😂 ••
يك روز #سيدحسنحسينے از بچههای گردان رفته بود ته درهای براب ما يخ بياورد.
موقع برگشتن پيش پای او را هدف گرفتن، همه سراسيمه از سنگر آمديم بيرون، خبری از سيد نبود، بغض گلوی ما را گرفت. بدون شك #شھيد شده بود. آماده مےشديم برويم پايين كه حسن بلند شد. سر و پا و لباسهايش را تكاند، پرسيديم: «حسن چه شد؟» گفت: «#آشنا در آمديم، پسرخالهی زن عموی باجناق خواهرزادهی نانوای محلمان بود. خيلے شرمنده شد، فكر نمےكرد من باشم والا امكان نداشت بگذارد بيايم. هرطور بود مرا نگه مےداشت!»
#شادیروحپرفتوحشھداصلوات
ʲᶤᵒᶰ↝
『 http://eitaa.com/joinchat/1236860949C0e9e584eaf 』