eitaa logo
حسینیه الزهرا ،خانه مادری
401 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
32 فایل
•{﷽}• شکرخدا که درپناهِ مادرساداتیم🌱 . . . . السَّلام عَلیک یافاطمَه الزَّهرا(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙🕊 🔻شرافت شب های ایّام البیض عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الْعَيْنَاءِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ السَّلامُ قَالَ: أُعْطِيَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ ثَلَاثَ لَيَالٍ لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِثْلَهَا: لَيْلَةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ وَ لَيْلَةَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ وَ لَيْلَةَ خَمْسَ عَشْرَةَ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ. (وسايل الشيعة، ج۸، ص۲۴ به نقل از اقبال الاعمال) 🌸حضرت صادق علیه السلام فرمود: به این امّت سه شب داده شده است که به کس دیگری مثل آن اعطا نشده است: شب سیزدهم شب چهاردهم وشب پانزدهم هر ماه.@hussainiyah135
🔴 عملی بی نظیر معادل کل فضایل و ثوابهای رجب و شعبان و رمضان 🔵 در شب سیزدهم ماه رجب مستحب است دو رکعت نماز بگذارند، در هر رکعت حمد و یک مرتبه سوره «یس» و «تبارک الملک» و «توحید» بخواند و شب چهاردهم ماه رجب هم چهار رکعت این نماز به دو سلام وارد شده است و شب پانزدهم ماه رجب هم ۶ رکعت نماز به سه سلام وارد شده است به همان کیفیت که در بالا گفته شد. و این عمل را در ایام البیض شعبان و رمضان نیز تکرار کند. 🟢 از امام صادق(ع) روایت شده است که هرکس چنین کند، جمیع فضیلت این سه ماه را دریابد و جمیع گناهانش غیر از شرک آمرزیده شود. 📚 مفاتیح الجنان / اعمال شب ۱۳ رجب ‌@hussainiyah135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜 از حضرت موسی بن جعفر (عليه‌السلام) پرسيده شد که چه کنیم تا توفیق نمازشب پیدا کنیم؟ 💜 حضرت فرمودند: «اين از اسرار ما اهل‌بيت است، قضای نماز شب را به جا آورید». 💜 اگر بیداری و نماز شب نشد، ، فریاد شيطان را بلند می کند. 💜يک نفر مثلا قبل از ظهر، قضای نماز شب فوت شده را به جا بياورد، شيطان دادَش درمی‌آيد ديگر دست برمی‌دارد. بعد هم ذکر استغفار اهميت دارد.‌ ‌ 🖋 شیخ جعفر ناصری رحمه الله علیه ماه رمضون نمازشب نخونیم پس کی بخونیم ؟@hussainiyah135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5839251928629907127.mp3
21.45M
🌼 استاد ماهرالمعیقلی
💠تلاوت با صوت زیبا و حزین 🌸مرحوم حاج سیدهاشم حداد رضوان تعالی عليه به تلاوت قرآنی که با صوت حزین باشد بسیار علاقمند بود و صوت و آهنگ او نیز بسیار جذاب و دلربا بود. 🍀در وقت خواندن قرآن در تفکر پیرامون آیات الهی محو می‌شد هرکس هم که شاهد بود و تلاوت‌های او را می‌شنید تغییر حالت پیدا نموده و جذبه برایش دست می داد. 🌼در نافله‌ی شب، با تکیه بر صوت و صدای زیبا و آهنگ حزین سوره‌های طولانی را می‌خواندند و نماز شبشان چندین ساعت طول می‌کشید. 📚عارف شرق ص ۵۵ @hussainiyah135 انتشارحداکثری🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃 💚🍃 داستان باغبان بی نظیر هوا تاریک شده بود. همه‌ی افراد قافله نگران بودند. یکی گفت: حالا چه کنیم؟ اگر از مدینه و مکه بازگشتیم، جواب زن و بچه‌اش را چه دهیم؟ یکی دیگر گفت: اگر ما تند نمی‌رفتیم، سید احمد عقب نمی‌ماند. دیگری گفت: اگر سید گرفتار راهزن‌های جاده نشده باشد، حتماً تا الان گرگ‌های گرسنه حسابش را رسیده‌اند. کاروان برای نماز صبح ایستاد. همگی وضو گرفتند و نماز را به جماعت خواندند. بعد از اتمام نماز، ناگهان صدای ناله‌ای بلند شد. چشم‌ها به سوی صاحب ناله خیره گشت. همه تعجب کرده بودند! سید احمد!؟ آن هم در این موقع که کاروان چند کیلومتر از او دور شده بود! این غیر ممکن بود! اما واقعیت داشت! همگی دور سید حلقه زدند و از او خواستند تا شرح ماجرا را بگوید. او آرام آرام شروع به سخن نمود: وقتی بارش برف، شدید شد من از قافله عقب ماندم. هر کاری می‌کردم که اسب را تند برانم نمی‌توانستم. لحظه به لحظه فاصله‌ی من با شما بیشتر می‌شد تا جایی که دیگر هیچ یک از شما را نمی‌دیدم. حیرت زده و درمانده شده بودم. وحشت سراسر وجودم را در بر گرفته بود. هیچ راهی برایم باقی نمانده بود. شروع کردم با خدا حرف زدن. به پیامبر متوسل شدم و گفتم: «آقا زائرت را نا امید مکن» بعد یادم آمد که اگر گم شدگان می‌خواهند امام زمان را به یاری بخوانند، او را با لقب « ابا صالح » صدا بزنند. امام زمانم را صدا زدم. با او درد و دل کردم. با لقب ابا صالح اشک از گونه‌هایم جاری می‌شد. از جا برخاستم و کمی به جلو حرکت کردم. به اطراف نگاهی انداختم. ناگهان باغی در جلویم ظاهر شد. با خود گفتم: «شاید در این باغ باغبان یا سرایداری باشد تا بتوانم شب را در آن‌جا پناه ببرم» با خوشحالی وارد باغ شدم. مردی را دیدم که بیل در دست گرفته بود و آرام به شاخه‌های درخت می‌زد. چهره‌ی گشاده و چشمان نافذش اضطرابم را شست، آرامشی عجیب سراسر وجودم را در بر گرفت. سلام کرد. پرسید: «این جا چه می‌کنی؟» بی اختیار به گریه افتادم: «می‌ترسیدم در این بیابان بلایی به سرم بیایید، تو را به خدا کمکم کنید.» با اطمینان پاسخ داد: «این که چاره‌اش آسان است. 🌸نماز شب بخوان تا راه را پیدا کنی.» ابتدا فکر کردم شوخی می‌کند، اما جدّیت از کلام و صورتش می‌بارید. او طوری صحبت می‌کرد که جای چون و چرا باقی نمی‌گذاشت. سجده‌ی خود را پهن کردم و شروع به خواندن نماز شب کردم. اصلاً احساس غربت و تنهایی نمی‌کردم. احساس می‌کردم که در جایی بهتر از خانه‌ی خود قرار دارم. وقتی نمازم به پایان رسید باغبان نزدیک آمد و آهسته گفت: 🌸«حالا جامعه بخوان» شگفت زده پرسیدم: «جامعه!؟» پاسخ داد: «زیارت جامعه، مگر نمی‌خواستی به دوستانت برسی؟» پوزخندی  زدم و گفتم: «زیارت جامعه چه ربطی به پیدا کردن قافله دارد؟ زیارت جامعه را باید کنار صحن و سرای امامان خواند!» به یاد فضای روحانی این زیارت افتادم. دلم هوای زیارت کرده بود اما فقط چند جمله‌ی اول آن را حفظ بودم. شروع به خواندن ابتدای زیارت کردم: « السّلام عَلَیْکُم یا اَهل البَیتِ النّبوه و موضع الرسالة...» باغبان گفت: «علیک السلام» زیارت را ادامه دادم: «السلام علی ائمه المهدی و مصابیح الدجی...» دوباره باغبان جواب سلامم را داد. از کارش تعجب کرده بودم اما جای گفت و گویش نبود چرا که با گفتن هر جمله از زیارت جمله‌ی بعد به  زبانم می‌آمد. زیارت جامعه با اشک و آه به پایان رسید. باغبان جلو آمد و گفت: 🌸«حالا عاشورا را بخوان که دیگر دارد کارت درست می‌شود» من زیارت عاشو را را حفظ نبودم. با خود گفتم: «حالا که توانستم زیارت جامعه را به این بلندی بخوانم شاید بتوانم زیارت عاشورا را هم بخوانم» رو به قبله ایستادم و شروع کردم: «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا بن رسول الله...» دوباره آن نیروی قبلی به سراغم آمده بود. با خواندن هر خط خط دیگر به یادم می‌آمد. هنگام خواندن این زیارت باغبان به شدت گریه می‌کرد و شانه‌هایش به شدت می‌لرزید. زیارت عاشورا هم به پایان رسید. باغبان افسار الاغی را بر دست گرفت و جلو آمد. رو به من کرد و گفت: « بلند شو، می‌خواهم تو را به قافله‌ات برسانم» خنده‌ام گرفت و گفتم: «دو تایی با یک الاغ؟ حتماً خیلی هم زود می‌رسیم» چاره‌ای نبود. سوار شدم. به سراغ اسب رفتیم. افسارش را کشیدم که به دنبال ما بیاید. اما اسب از جایش تکان نمی‌خورد. دوباره تلاش کردم، اما فایده‌ای نداشت. باغبان افسار اسب را از من گرفت. اسب بدون هیچ مقاومتی از جای خود حرکت کرد. به راه خود ادامه دادیم. باغبان پرسید: «چرا نماز شب را به فراموشی سپرده‌اید؟ چرا زیارت جامعه را نمی‌خوانید؟ چرا عاشورا را ترک کرده‌اید؟»👇
من سخنی برای گفتن نداشتم و فقط گوش می‌دادم. با خود می‌گفتم: «اهالی این منطقه ترکی صحبت می‌کنند و مذهب آن‌ها هم مسیحی است پس چگونه این مرد به خوبی فارسی حرف می‌زند و مذهبش هم با ما یکی است.» حسابی گیج شده بودم. لحظاتی بعد باغبان به صدا در آمد: «این هم از دوستانت نگاه کن دارند نماز صبحشان را می‌خوانند» خدای من! چه می‌دیدم، چگونه ممکن بود؟! ما که هنوز راهی نیامده بودیم! باور کردنی نبود اماا چشم‌هایم درست می‌دید! با خوشحالی از الاغ پایین پریدم. سوار اسب خودم شدم. لگدی به آن زدم تا به راه بیفتد. اما اسب از جایش تکان نمی‌خورد. باغبان جلو آمد و دستش را روی اسب گذاشت. اسب آرام به راه افتاد. در حین حرکت همه‌ی حوادث را در ذهنم مرور کردم. آن‌چه در باغ گذشته بود و آن‌چه بیرون باغ اتفاق افتاده بود، از ذهن گذراندم. نه، چنین چیزی باور نکردنی است! غیر ممکن است! چرا من از آن همه نشانه به راحتی گذشتم؟ نکند او خودش باشد؟! قلبم به تپش افتاد. هیجان وجودم را فرا گرفته بود. بدنم می‌لرزید. ترسیدم برگردم و او را نبینم. افسار اسب را کشیدم و به عقب برگشتم اما از او خبری نبود. از اسب پایین پریدم به دنبالش به این سو آن سو دویدم اما اثری از او دیده نمی‌شد. خودش بود. می‌دانم خودش بود. من نادان بودم که او را نشناختم. حالا دیگر امام زمانم رفته بود.😭 @hussainiyah135 انتشارحداکثری🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱منتظر واقعی امام زمان عجل الله تعالی فرجه بی خیال و بی تفاوت نیست... أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🤲 ▫️زیبا و آموزنده @hussainiyah135 انتشارحداکثری🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰احڪــ🔎ــام رو🌙زه ⁉️مسواک زدن با خمیر دندان در ماه رمضان چه حکمی دارد؟🧐 @hussainiyah135 انتشارحداکثری🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مورد مشکلات فرزندان با ماهواره می گوید.... 👌بسیار عالی و آموزنده 🌱حتماببینید 🎙 @hussainiyah135 انتشارحداکثری🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.93M
👌مطلب بدون سند را باور نکنید 🔰خاطره ای از یک امام جمعه
486.6K
🔰چرا رهبری معظم با آنکه بزرگ شده مشهد هستند و ایشان محسوب میشود ، امسال به خاطر سخنرانی اول سال را در مشهد ندارند ⁉️ 👆از یکی از اعضای ارشد بیت رهبری این سوال را پرسیدم و این جواب را دادند 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه حِرز امام جواد از زبان 👌چه مشکلات زیادی که با این حرز حل شد و خود بنده با جشم خودم دو مورد حفظ عجیب جان افراد به واسطه این حرز ( البته در طول اراده خدا) دیدم. 👈 برای خرید حرز معتبر با قیمتی پایین به خانم حسنی به آیدی @banooye_mahdavi رجوع کنید. ایشان مورد اعتماد هستند و حتی برخی فروشندگان عمده حرز هم از ایشان خرید دارند. شما میتوانید مستقیم و بدون واسطه از ایشان خرید کنید. 👆👆👆👆 قیمت ایشان از سال ۹۸ تا الان با وجود تورم و... همچنان ثابت مانده ، اما بعد از عید کمی قیمتها افزایش دارد. 👈 اگر تا پایان روز چهارم فروردین سفارش خود را ثبت کنید ، با همان قیمت قبلی برای شما حساب می کنند. ❌❌ هشدار مهم ، هرجا برای فروش حرز به شما گفتند نام مادر بگویید ، بدانید یا با یک روبرو هستید یا یک فرد نا آگاه و ساده که خبر ندارد، گرفتن نام مادر یکی از راههای وارد کردن جن به بدن هست ❌❌ 👆خودتان یکبار متن روایت حرز را بخوانید ،کجا نوشته نام مادر گفته شود ⁉️ از بی اطلاعی علوم حدیثی مردم سوء استفاده می کنند.
_دعای _روز _سیزدهم ماه مبارک رمضان توسط آیت الله مجتهدی تهرانی ره👇👇👇
عشاق الحسین محب الحسین.mp3
4.48M
باید هر جور شده من دگر آدم بشوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ خدایا ما را ی لحظه به خودمان وامگذار 🔹‌ این خانم یه شب سگش رو گم کرده بوده ظاهرا حالا پیداش کرده، اینجوری داره ازش عذرخواهی میکنه که غلط کردم گُمت کردم😳 🔹‌ سوغات زن،زندگی،آزادی اینه که دختران سرزمین ما رو بکنه مادرسگ! دلا غافل زسبحانی چه حاصل اسیر نفس و شیطانی چه حاصل 💚ماه خدا در حسینیه الزهرا👇 https://eitaa.com/joinchat/1019478368C8ebab139e4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃 🎥امر به معروف از نوع ژاپنی 👌 آموزنده،خیلی جالب بود،حتما گوش بدین،بعضی از این کلیپ ها یه توفیقه که شامل حال هر کس نمیشه. 💚ماه خدا در حسینیه الزهرا👇 https://eitaa.com/joinchat/1019478368C8ebab139e4