111 :]

00:00 :] آࢪزۅ ؟! همان همیشگۍ..! :]

‏محبوب من! شما ڪہ میخواسٺید برۅید، پس چرا اینهمہ خاطرهـ در ڪۅچہ‌ے ما جاگذاشٺید؟! :] -محمد صالح اعلاء

مرا در خاطر داشٺ ٺمام رۅزهایی کہ خۅدم را فرامۅش میکردم... "اۅ" عاشق بۅد..! :] -معصومه صابر

گفٺ : ٺۅ ديوونه اۍ . پرسيدم چرا ؟! گفٺ: اين همہ داسٺان ۅ جملہ بندۍ نداره، يہ جمݪہ بنويس، دݪم ‌براٺ ‌تنگ‌ شده تمۅم شد ۅ رفٺ! گفتم آخہ فقط يہ جمݪہ؟! يہ جمݪہ، دݪم ٺنگ نشدهـ ڪہ.. اصن ڪيه ڪہ دݪش فقط اندازهـ يہ جمݪہ ٺنگ بشہ؟! يہ پۅنصد شيشصد صفحه‌اۍ ڪہ ميگذره ، ٺازه ميفهمۍ عه..! انگارۍ دݪٺ ٺنگہ ..! ميفهمۍ؟! :]

یڪے بهم گفت یه دختری ۱۰ سال عآشقم بود .. منۅ میپرستید ، حالا که خودم عآشقش شدم رفتہ ! فقط نگآهش ڪردم .. گفٺ چیہ ؟! گفتم تو چے میدونے از خستگے ؟! :]

2:02 :]

:]

3:03 :]

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست؟! عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است... :)

لغت‌نامه‌هاۍِ دنیا را باید آتش زد! جلوۍ واژه‌ۍِ نبودن نوشته اند: عدم حضور شخصۍ یا چیزۍ. همین ... ! _چرا نبودنِ‌ دلبر را اینقدر ساده فرض مۍ‌کنند؟! :]