eitaa logo
✧══•یٓـاوَرانـِ ظُـهـُور•══✧
113 دنبال‌کننده
1هزار عکس
316 ویدیو
1 فایل
تاسیس کانال ۱۳۹۹/۱۲/۱۰ برای‌انتقادات سوالات و.... به پیوی خادم کانال مراجعه کنید @alireza313iar برای تبادلات و تبلبغات‌به پیوی مربوطه مراجعه کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عید همگے همسنگریان مبارڪ🌸 ان شالله سال خوبی داشتھ باشید با فࢪج امام زمان(عج)💚 …🤲🏻 به امید اینکہ تا سال بعد اسم هایمان در لیست شهدا جاے گیرد🤲🏻🥀 @iavaranezohor
آخ آخ آخ 😐😐 از امشب در سراسر ایران تا شب عید شام نهایتا نیمرو 🍳 ☹️ خانوما یه روز خونه تکونی کردن تا یه ماه جرات داری بهشون بگی یه لیوان آب بده 😐 ماهیتابه رو میکنن تو حلقت 😡 به همین برکت قسم 👈🍳 رو فرش باید پر بزنی ، مگه میذارن تو خونه راه بری 🙄 دیدم که میگما 😜😂😂😀✌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@iavaranezohor
- وقتےنمیدانےڪجاهستے؛ قبلھ‌راپیداڪن‌ودورڪعت‌نمازبخوان! وقتےنمیدانےبھ‌ڪجامیروے، وقتےخودت‌راگم‌ڪردھ‌اے، وقتےخودت‌راازدست‌دادھ‌ای، وقتےنمیتوانےباخودت‌ڪناربیایے؛ برسرسجادھ‌بایست‌، ونمازت‌رابادقت‌بخوان... ازخودفارغ‌شوتابھ‌خودت‌بیایے!!! _استاد‌پناهیان @iavaranezohor•↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✍همیشه امیدتان به خدا باشد نه بندگانش؛ چون امید بستن به غیر خدا همچون خانه عنکبوت است : سست، شڪننده و بی اعتبار... خدا به تنهایی برایتان ڪافیست.. التماس به خدا جرأت است اگر برآورده شود ، رحمت است اگر برآورده نشود ، حکمت است... التماس به انسان خفت است اگر برآورده شود ، منت است اگر برآورده نشود ، ذلت است ... ✅در همه حال به او اعتماد ڪنید •┈••✾••┈• @iavaranezohor                         •┈••✾••┈•
12211216002448.mp3
زمان: حجم: 849.4K
📎 وصیت شهید حججی به فرزندش 🔊 با صدای خود شهید حججی 😍 💐 🇮🇷 🍀 🌸 🇮🇷 🌷 @iavaranezohor
شݕٺۅݩ مھدۅۍ✨ عشقتۅن حیــــ🌹ــــدࢪے مهࢪتۅن عباݭے🌱‌•° نمآز شب و وضۅ یادټؤݩ ڹࢪه🦋|• آرزۅتون هم حࢪم اࢪباب ان شاءالله💫°` التݦاس دعآے فࢪج ۅ شھادٺ🕊❤ |•✋🏻 @dokhtaranzeinabi80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲 @iavaranezohor
□■گفت وگوبین استادپناهیان وجوانے که چندروزبیشترزنده نبود... (ارزش خوندنشودارھ) 🚶🏻‍♂جوانِ آمد گفتش که حاج آقا من کار دارم یک مشکلی دارم با شما صحبت کنم. گفتم بفرمایید.🙂 بنا شد که با همدیگر صحبت کنیم. بعد گفتش که من مشکل اوّلم این است که مرگم دیگر قطعی است و به خاطر مشکلی که هست رفتنی هستم. گفتم نه ان‌شاءالله عمر دست خداست، خیلی‌ها بدترین مریضی‌ها را داشتند. گفت نه این قصه فرق می‌کند. ●من هم برای اوّلین بارم بود شاید، بله شاید که یک کسی که رفتنی بود داشتم می‌دیدم. این چند وقت دیگر نیست یعنی؟ خیلی عجیب بود.🧐 گفت حالا من باهاش کنار آمدم، اول‌ها خیلی سخت بود برایم پذیرفتن این واقعیت؛ یک روز صبح از خواب بیدار شدم گفتم خب حالا قبل از مردن می‌خواهی بمیری؟ این چند روز را زندگی کن، برو بیرون، کار کن، حرف بزن، ارتباط بگیر. بالاخره تو که می‌روی دیگر! می‌گوید بلند شدم آمدم زندگی‌ام را شروع کردم.   شروع کردم به زندگی‌کردن🧚🏻‍♂، کسی من را اذیت می‌کرد دیگر عصبانی نمی‌شدم😡❌. می‌گفتم خب ما که رفتنی هستیم حالا، اصلاً اذیت نمی‌شدم. حسادت نمی‌کردم؛ می‌گفتم حالا ما که چیزی نمی‌خواهیم، اینها هستند بگذار جمع کنند. 👑هر عروسی‌ای از جلوی من رد می‌شد خوشحال می‌شدم مثل مامانش. آخی عروسی‌شان است، خوش باشند ان‌شاءالله. مثل پیرمرد پیرزن‌ها دعا می‌کردم برای جوان‌های مردم. کسی پایش را می‌گذاشت روی من بالا می‌رفت، می‌گفتم خب حالا بگذار ببرد، بیا ببر. ♦️خدمتی می‌کردم دیگر دنبال نام هم نبودم. چون من نیستم که نامم را استفاده کنم که! خیلی بی‌خیال شدم خیلی ریلکس شدم، بدی‌هایم را اصلاً، اصلاً بدی چیست؟! ■خیلی حرف‌های خوب را راحت می‌فهمم. آقا این یکی یکی داشت می‌گفت اینها را، من احساس کردم خطبۀ اوصاف متّقین نهج‌البلاغه را دارد در مورد خودش می‌گوید.📖   گفتم خب! گفت حالا می‌خواهم بروم، خدا همین‌ها را از من قبول می‌کند؟ گفتم خب آره. گفت ولی من در اثر مرگ این‌جوری شدم ها! گفتم مگر ایمان نداری به خدا؟ گفت:چرا! ایمان که دارم. ولی من روی حساب‌ها آدم نشدم؛ خیلی علاقه هم دارم به خدا، تنها کسی که الآن دیگر دارم خداست. هیچ‌کی دیگر برای من نمی‌ماند. ولی این مرگ من را درستم کرد، اشکال ندارد؟ نمی‌گویند تو وقتی فهمیدی مردنی هستی درست شدی؟ گفتم نه امیرالمؤمنین فرمود «کَفی بِالْمَوْتِ واعِظاً»؛ موت به عنوان واعظ کافی است. تو هم موعظه شدی آدم شدی دیگر. گفت:خیلی ممنون من رفتم.🚶🏻‍♂👋   آقا شما الآن صبر کن با هم یک کمی رفیق بشویم.😅 یک آدم گیر آوردیم. گفت نه کاری ندارم مزاحم شما نشوم. نه حالا بنشینید با هم یک کمی ببینیم شما را! گفتم کسالت‌تان چیست؟😢 گفت من کسالتی ندارم.😄 گفتم شما می‌گویی من مرگم قطعی است🤔 گفت مرگم قطعی است دیگر. نگفتم مریض هستم🙁 گفتم کِی؟ یعنی چی مرگم قطعی است؟😨 گفت پرسیدم کسی می‌تواند مرگ من را برطرف کند؟ گفتند نه. چند وقت دیگر؟ گفت یک روز دیگر. یک هزار روز دیگر، سی هزار روز دیگر، چه می‌دانم؟ یک حساب کردم دیدم من هم یا یک روز دیگر یا چند هزار روز دیگر می‌میرم.😇 ○ ؟  •┈••✾••┈• @iavaranezohor •┈••✾••┈•