🌹همیشه میگفت :
زیباترین #شهادت را میخوام !
یڪ بار پرسیدم :
شهادت خودش زیباست ،
زییاترین شهادت چگونهست ؟!
گفت :
زیباترین شهادت اینه ڪه
جنازهای هم از انسان باقی نمونه .❤🙃
💕¦⇠"ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا"⇢¦💕
#ماهاچشمبهشفاعتشمادوختهایم😢
|سالگرد آسمانی شدنت مبارک داش ابرام❤🕊|
#شهید_ابراهیم_هادی
#سالگرد_شهادت💔
@ibrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهادتت مبارک♥️
*سالروز آسمانی شدن تو،ای مهربان..🕊*
درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا...
نه اینکه من خود آمده باشم...
تو مرا خواندی...
و راهم دادی به دنیای زیبایت...❤️
تو هادی دل هایی....🌸
#بی_نشانی، نشان توست..
تو نخواستی شهرت را...
نخواستی دیده شدن را...
و نخواستی دنیا را...
تو نخواستی عزیز مردم باشی...
تو خدا را خواستی و عزیز خدا بودن را...
خدا خواست که نام تو را بر سر زبان ها جاری کند...
خدا خواست که تو را عزیز کند...❤️
که نور باشی در ظلمات ما...
و چراغ راه باشی..
#هادی_دلها باشی..
برای همه ی ماگمشدگان...
تمام عمر مدیون مهربانی هایت هستیم...
🦋شهادت مبارک رفیق شهیدم❤️
•••••••••••••••••••••••••••••••
『شہید ابࢪاهیـــم هـادے』
#شهید_ابراهیم_هادی • برادر شهید که داشته باشی نیازی به عشقهای بیخودی نداری؛ میدونی یکی حواسش به
روابودکہگریبانزِهِجرپارهڪنم
دلمهواۍِتــوڪرده...
بگوچہچارهڪنم..؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲بهمن سالروز شهادت ابراهیم هادی🌸🌸
سالروز آسمانی شدن تو،ای مهربان..🕊
✋🏻#سلام_بر_شهـــــداء✨
شادی روح تمام شهــدا، و امام شهدا و سلامتی وتعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج #5صلـــوات🍃♥️
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
🌷شهیــــــــــــــــــــدانہ🕊
@ibrahim_hadi
با عرض سلام خدمت شما بزرگواران
باتوجه به سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی❤️😍
اگر دلنوشته یا خاطره ای از شهید دارید برای ما به این آیدی بفرستید تا ماهم در کانال قرار بدیم👌💚
@Shahid_ibrahim
*سالروز آسمانی شدن تو،ای مهربان..🕊*
درخلوت خودم بودم که صدا زدی مرا...
نه اینکه من خود آمده باشم...
تو مرا خواندی...
و راهم دادی به دنیای زیبایت...
تو هادی دل هایی....
#بی_نشانی، نشان توست..
تو نخواستی شهرت را...
نخواستی دیده شدن را...
و نخواستی دنیا را...
تو نخواستی عزیز مردم باشی...
تو خدا را خواستی و عزیز خدا بودن را...
خدا خواست که نام تو را بر سر زبان ها جاری کند...
خدا خواست که تو را عزیز کند...
که نور باشی در ظلمات ما...
و چراغ راه باشی..
#هادی_دلها باشی..
برای همه ی ماگمشدگان...
*تمام عمر مدیون مهربانی هایت هستیم...*
#شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#علمدار_کمیل
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
♥️🦋♥️
#شهید_ابراهیم_هادی
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.♥️
@ibrahim_hadi
🌹مشخصات #شھیدابراهیمهادۍ
🌹شادی روحش صلوات🌸
❤️اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم❤️
@ibrahim_hadi
العربية English français
گمنامی ابراهیم هادی در ۲۲ بهمن سال ۶۱
یکی از آشنایان ابراهیم درباره ادب او روایت میکند:« با موتور میرفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید و با اینکه مقصر بود، به ما بیاحترامی کرد. من دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قویای که دارد، پائین بیاید و جوابش را بدهد.ولی ابراهیم با آن لبخندی که به لب داشت در جواب عمل او گفت: سلام. خسته نباشید. موتور سوار عصبانی یکدفعه جا خورد.»
به گزارش ایسنا، ابراهیم هادی اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان متولد شد. او چهارمین فرزند خانواده بشمار میرفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت. او نیز منزلت پدر خویش را بدرستی شناخته بود. پدری که توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت کند.
ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. دوران دبستان را به مدرسه طالقانی و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان درس خواند. سال۱۳۵۵ توانست دیپلم ادبی بگیرد. از همان سالهای پایانی دبیرستان مطالعات غیردرسی را نیز شروع کرد.حضور در«هیئت جوانان وحدت اسلامی» و همراهی وشاگردی استادی نظیر «علامه محمد تقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد.
او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از پیروزی انقلاب در سازمان تربیت بدنی مشغول و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار و متعهد به تربیت دانشآموزانش پرداخت. اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد و در والیبال و کشتی بینظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه ایستاد.مردانگی او را میتوان در ارتفاعات سر به فلک کشیده «بازیدراز» و «گیلانغرب» تا دشتهای سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسههای او در این مناطق هنوز در یاد همرزمانش میدرخشد.ابراهیم در عملیات «والفجر مقدماتی»، پنج روز به همراه بچههای گردان «کمیل» و «حنظله» در کانالهای «فکه» مقاومت کردند و تسلیم دشمن نشدند.
سرانجام در روز ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به پشت خط مقدم او تنها ماند و از آن پس دیگر کسی او را ندید و گمنام باقی ماند. مزار یادبود این قهرمان شهید در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به چشم میخورد.
ابراهیم به دلیل ویژگیهایی اخلاقی، فرماندهی و شخصیتیای که داشته است تا کنون به عنوان یکی از شهدای مفقودالجسدی شناخته میشود که شنیدن زندگینامه او برای هر جوانی دلانگیز و هیجانآور است. در یکی از خاطرات درباره او نقل شده است:«درهمان ایام پایانی دبستان ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت که ابراهیم برو بیرون و تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کار کرده. اما روی حرف پدر حرفی نمیزدند. شب بود که ابراهیم برگشت با ادب به همه سلام کرد. سوال شد ناهار چه کار کردی؟ پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان میداد منتظر جواب ابراهیم بود. ابراهیم خیلی آهسته گفت که تو کوچه راه میرفتم دیدم یک پیرزن کلی وسایل خریده و نمیدونه چیکار کنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم کمک کردم وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمیخواستم قبول کنم، ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.»
یکی از آشنایان ابراهیم درباره ادب او روایت میکند:« با موتور میرفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید و با اینکه مقصر بود، به ما بیاحترامی کرد. من دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قویای که داره پائین بیاید و جوابش را بدهد.ولی ابراهیم با آن لبخندی که به لب داشت در جواب عمل او گفت: سلام. خسته نباشید. موتور سوار عصبانی یکدفعه جا خورد.»
درباره چگونگی شهادت ابراهیم نیز یکی از همرزمانش نقل میکند:« به بچههای گردان گفتم عراق دارد کار کانال کمیل را تمام میکند چون فقط آتش و دود بود که دیده میشد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین میخوردند و بلند میشدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند. پرسیدیم از کجا میآیید؟ گفتند: از بچههای گردان کمیل هستیم. با اضطراب پرسیدم:پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازهها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی میزد، یک طرف با تیربار شلیک میکرد.
عجب قدرتی داشت. یکی از آنها ادامه داد: همه شهدا را انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و آب رو تقسیم میکرد، به مجروحان رسیدگی میکرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.گفتم: از کی دارید حرف میزنید مگر فرماندههتان شهید نشده بود؟ گفت:جوانی بود که نمیشناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم میکرد و روحیه میداد. داشت روح از بدنم خارج میشد. سرم داغ شده بود.
آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچههای قدیمی آقا ابراهیم صداش میکردند. یکی دیگر گفت:تا آخرین لحظه که عراق آتش میریخت زنده بود، به ما گفت: عراق نیروهایش را عقب برده است حتما میخواهد آتش سنگین بریزد، شما هم اگر حال دارید تا این اطراف خلوت است عقب بروید. دیگری گفت: من دیدم که او را زدند. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین. بیاختیار بدنم سست شد. دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد. از گود زورخانه تا گیلان غرب و ...بوی شدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شده بود !رفتم لب خاکریز میخواستم به سمت کانال حرکت کنم یکی از بچهها گفت با رفتن تو ابراهیم بر نمیگردد . همه بچهها حال و روز من را داشتند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران در حال پخش بود:«ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان کو شهیدانتان؟ » صدای گریه بچهها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی سریع بین بچهها پخش شد. یکی از رزمندهها که با پسرش در جبهه بود گفت:همه داغدار ابراهیم هستیم. به خدا اگر پسرم شهید شده بود آنقدر ناراحت نمیشدم.هیچ کس نمیداند ابراهیم چه آدم بزرگی بود. او همیشه از خدا میخواست گمنام بماند.»
همچنین یکی از اعضای خانواده شهید ابراهیم هادی درباره چگونگی گفتن خبر شهادت به مادرشان را این چنین توضیح میدهد: «پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید که چرا ابراهیم مرخصی نمیآید با بهانههای مختلف بحث را عوض میکردیم و میگفتیم: الآن عملیات است ، فعلاً نمیتواند به تهران بیاید. خلاصه هر روز چیزی میگفتیم.تا اینکه یکبار دیدم مادر آمده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته است و اشک میریزد.
آمدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟، گفت:من بوی ابراهیم رو حس میکنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و..وقتی گریهاش کمتر شد گفت:من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده است. ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی به او گفتم: بیا برایت به خواستگاری برویم میگفت: نه مادر، من مطمئنم که برنمیگردم. نمیخواهم چشم گریانی گوشه خانه منتظر من باشد.چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه میکرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم از دایی بخواهیم به مادر حقیقت رو را بگوید. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد ودر سی سی یو بیمارستان بستری شد .
🌺 ابراهیم شهید شد .....🌺
🔵 امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنج روز است که در محاصره هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های کانال کمیل بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است.
امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود..
ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند.
در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند.
نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...
کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به قتل عام بچه های باقی مانده کمیل و حنظله
بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند.
ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد :
🌺 ابراهیم شهید شد...🌺
@ibrahim_hadi
🔴 ابراهیم دوست ماست ...
🔹 خون زيادے از پاي من رفتہ بود. بي حس شده بودم.عراقے ها اما مطمئن بودند كہ زنده نيستم حالت عجيبے داشتم. زير لب فقط مےگفتم:《يا صاحب الزمان ادركنی》
🔹 هوا تاريك شده بود. جوانے خوش سيما و نورانے بالاي سرم آمد. چشمانم را بہ سختے باز ڪردم. مرا بہ آرامے بلند ڪرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشہ اي امن مرا روے زمين گذاشت. آهستہ و آرام.
من دردے حس نمےڪردم! آن آقا کلے با من صحبت ڪرد. بعد فرمودند:
🌹 "ڪسي مےآيد و شما را نجات مي دهد. او دوست ماست!"
🔹 لحظاتے بعد ابراهيم آمد.با همان صلابت هميشگے مرا بہ دوش گرفت و حرڪت ڪرد.
آن جمال نوراني، ابـراهيــم را دوست خود معرفے ڪرد خوشا بہ حالش...
📚 سلام بر ابراهیم جلد ۱ ص۱۱۸
@ibrahim_hadi
🌱☘🌱☘
شهید ابراهیم هادی میگفت :
به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست .
#شهید_ابراهیمهادی
#سالروز_شهادت
@ibrahim_hadi
امشب رضويون همه شادند
دل در حرم رضا نهادند همه
عيدى ولادت از پدر مى گيرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
🎊میلاد حضرت امام جواد (علیه السّلام) برشما خوبان مبارکباد🎊
♥♥👏👏👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️❤️🦋🦋🦋💚💚💚💚💚🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@ibrahim_hadi
امشبرضویون همه شادند همہ
دل در حــرم رضــــا نهـــادند همہ
عیـــدے ولادٺ از پــدر مےگیرنـد
خشنــود ز مقـدم جـــوادنـد همہ
#میلاد_امام_جواد(ع)💫
#میلاد_حضرت_علی_اصغر(ع)❤️
#بر_همگان_مبارکباد💫😊💐💐
@ibrahim_hadi
سرود | امشب دلم کربلاست..._۲۰۲۲_۰۲_۱۱_۱۶_۱۶_۵۶_۵۵۵.mp3
2.57M
🎼 امشب دلم کربلاست.... 💐💐💐
حاج #سیدمجید_بنی_فاطمه
#ولادت_امام_جواد (ع) 🌸🌿
-بابالحوائجآمدهحاجتبگیرید
#عیدڪممبروڪ🎊🎈
@ibrahim_hadi
📌 «ابنالرضا» آمد...
🔸 آمد درست سرِ وقت. آمد تا شبپرستانِ خوشخیال آرزو به دل بمانند!
همانها که فکر میکردند «ابوالحسن» وارثی ندارد و نور ولایت با خورشید هشتم غروب میکند و تمام میشود. غافل از اینکه خدا اراده کرده است تا این خاندان را وارثان زمین قرار دهد.
🔹 «ابنالرضا» آمد تا فاصله را کوتاهتر کند.
با میلاد او فقط سه قدم تا تحقق این وعدهٔ الهی باقیست...
🌸 ولادت باسعادت #امام_جواد و حضرت #علی_اصغر مبارک باد.🌸🌸💐
@ibrahim_hadi
هدایت شده از 💚عـاشقانامـامزمـان(عج)💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 میلاد_امام_جواد(ع)
🌸 میلاد_حضرت_علی_اصغر(ع)
💐دل من دوباره شاد شاده
💐شب میلاد دو آقازاده
🎤 محمدرضا_طاهری
👏👏👏 سرود🌸🌸🌸🌸
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313