eitaa logo
بانوی ایده آل😍👌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
25 فایل
🌸قراره با هم یکم پیشرفت کنیم! 🌸در هر زمینه ای : #فرهنگی #هنری #آشپزی #رواشناسی #تجربه #خیاطی و ... ♥️تب و درخواست هرنوع مشاوره: @m_haydarii 💚لینک گروه: eitaa.com/joinchat/4222091472C4859ce0158 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی از بهترین عادت‌هایی که میتونید در خودتون برای موفقیت و رسیدن به اهدافتون در خودتون نهادینه کنید اینه که اقدام کردن و عمل کردن رو تمرین کنید اونقدری باید این کار رو تمرین کنید تا وقتی هر قدمی یا ایده به ذهنتون اومد برای این‌که به هدفتون برسید یا هدفتون رو گسترده کنید همون لحظه اون رو اجرایی کنید.
🛑3‌.پای هدف خود بایستید و سماجت کنید پای هدفی که داری بایستید و سماجت کنید فقط سماجت کنید و سماجت کنید. دنیای ما دنیای لیاقت‌هاست، هنگاهی که شما اثبات کنید که لیاقت داشتن اون مقصود و خواسته رو دارید دنیا هم اون مقصد رو بهتون میده
و این با سماجت به دست میاد. این جمله در زندگی‌ام برای اینکه سماجت داشته باشم خیلی بهم کمک کرد، و اینجا دقیقاً میخوام اون رو بهتون بگم و اون اینه که توی مسیر اهدافتون خسته شدید اشکالی نداره اما هیچ‌وقت ناامید نشید. تا مدت‌زمانی که دارید ادامه میدید یعنی شما امید دارید به اهدافتون برسید و همین امید و سماجت باعث میشه، تا جایی پیش‌بریم که به اون هدفمون برسیم هیچ‌وقت به خودتون این اجازه رو ندید که پشت به اهدافتون کنید یا اینکه بخواین بی‌خیال هدفتون بشید بالاخره که خورشید طلوع میکنه.
ما توی زندگیمون یعنی هر آدمی توی زندگیش دو مدل زندگی داره دوتا سبک زندگی داره هدف در زندگی بسیار پر اهمیته شما فردی رو در نظر بگیرید که مقصدی در زندگیش نداره روزها و ماه ها و سالها رو میگذرونه و تغییری در زندگیش نداره و دستاوردی هم نخواهد داشت. 🛑. زندگی کسی که داخل اون یه هدف رو مشخص می‌کنه 🛑. زندگی کسی که داخلش هدفی مشخص نیست و به قول معروف بادی به هر جهت می‌خواد زندگی کنه اومدم دوتا نکته رو بگم یکی در مورد هدف داشتن توی زندگی یکی در مورد مقصد نداشتن در زندگی که در توصیف هدف زندگی بسیار ساده است رندگی با مقصد معنا و مفهوم پیدا میکنه شما وقتی ندونید از زندگی چی میخواید طبیعتا تغییر و شور و اشتیاقی هم نخواهید داشت. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃دائم الوضو باشیم🍃 ✳️خواب با وضو، عبادت است ؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند 💫مرگ با وضو، شهادت است؛ رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود... 🔅در قیامت نورانی می شوی؛ پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند... 📚منابع: 1- بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5 2- وسایل الشیعه: ج1، ص 297 3- ثواب الاعمال، شیخ صدوق اللهم عجل لولیک الفرج🌹 @kadban0_bash
😳 راهی برای گناه نکردن در طول روز 📜 امان نامه از گناه... 💠 امیرالمومنین علی(؏) فرمـودند : ✍🏻 هر ڪس نماز صبح را بر پا دارد و پس از نماز در ابتدای روز یازده مرتبه «سوره توحید» را قرائت ڪند آن روز مرتڪب گناه نمےشود، هر چند شیطان به سوی او طمع ڪند. 📕«ثواب الاعمال، صفحه ۳۴۱» @kadban0_bash
صلوات+امام+رضا.mp3
156.1K
🖤🥀🍂 🥀 ❇️صلوات خاصه امام رضا علیه‌السلام اللَّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَى عَلِیِّ‌ بْنِ‌ مُوسَى‌ الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
قرار هر شب ساعت ۲۰:۰۰ سلام بر اقا امام رضا علیه السلام 💗 به نذر ظهور ☘اللهم عجل لولیک الفرج☘ ‌ 💚 صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام... به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام... خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رضا داری....😍 @kadban0_bash
🌹به وقت رمان🌹
بانوی ایده آل😍👌
#قسمت 7 صبح زود بیدار شدم ،دست و صورتمو شستم ،کتابا رو گذاشتم داخل کیفم رفتم پایین مامان: سلام ،چه
8 هر روز به بهانه های مختلف میرفتم ازش جزوه میگرفتم،یه روز تصمیم گرفتم مستقیم باهاش حرف بزنم یه روز تو محوطه نشسته بودم که دیدم از داخل ساختمون دانشگاه داره میاد بیرون چند تا پسر هم همراهش میاومدن از طرز لباس پوشیدنشون فهمیدم که بچه های بسیج دانشگاهن رفتم نزدیکشون شدم - سلام همه برگشتن نگاهم کردن:علیک السلام - ببخشید آقای احمدی میتونم باهاتون صحبت کنم (همه به احمدی نگاه میکردن) احمدی: بله بفرمایید درخدمتم ( یه نگاهی به بقیه انداختم): اگه میشه خصوصی بقیه هم شنیدن این حرف از احمدی خداحافظی کردن و رفتن احمدی:بفرمایید،درخدمتم ... -هومممم، چه جوری بگم ... احمدی: اتفاقی افتاده؟ -نه،میخواستم بگم،من ازشما .‌.. (لعنتی،چقدر سخته گفتنش ) احمدی:از من چی؟ (چقدرخنگه این پسره،حتمن باید تاآخرشو بگم) - من از شما خوشم اومده... احمدی: (مثل چوب خشک شده بود) ببخشید من باید برم... - حرف بدی زدم؟ (احمدی،بدون هیچ حرفی رفت،منم دویدم سمتش رفتم جلوش) -کجای حرف بد بود که شما رفتین؟ احمدی(زیر لب یه استغفرلله گفت): خواهرمن گفتن این حرفا برازنده شما نیست - خوب چیکار کنم ،برم خونمون ،میاین خواستگاری... احمدی: لا اله الا الله،برین کنار خواهر (خواهر ،خواهر ،شیطونه میگه بزنم تو سرش ،اینگار کشته مرده اشم ) گوشیم زنگ خورد و احمدی رفت... - چیه سهیلا سهیلا: اوه او ،زد تو برجکت پس ،بیا نزدیک پارک بریم... - باشه اولین بارم بود که همچین حس تنفری داشتم نسبت به کسی که اینقدر مغرور و از خود راضی بود.... سوار ماشین شدم - من دیگه نیستم مریم : علیک سلام سهیلا: هنوز وقتت مونده هاا... -گفتم که ،دیگه نیستم، پسره ی احمق ،یه جوری خودشو تحویل میگیره که انگار یوسف پیامبره من ام زلیخا... مریم: خوشم میاد که یکی هم اومده روی مخ تو با کیفم زد تو سر مریم : زهره مار سهیلا: عع بهار،جا زدن نداشتیم... - به خدا این دفعه بگه خواهر میزنم اون عینکشو تیکه تیکه میکنم ... مریم: فک کردم میخوای خودشو تیکه تیکه کنی که... - بریم خونه حوصله ندارم سهیلا: باشه بابا آروم باش تو. .. ادامه دارد...
9 رسیدم خونه ،بدون هیچ حرفی از پله ها رفتم بالا مامان: بهاااار تویی؟ - اره مامان مامان: لباست و عوض کن بیا غذا تو بخور - نمیخورم مامان ،میخوام بخوابم خستم مامان: باشه ،فقط امشب باید بریم خونه خانم محمدی اینا، زیاد نخواب که سردرد بگیری - باشه مامان جان اینقدر ذهنم مشغول بود که نفهمیدم کی خوابم برد... جواد: بهار خانم،خواهری چشمامو به زور باز کردم - جانم داداش جواد: نمیخوای بیدار شی، نا سلامتی خواهر دامادی - الان بلند میشم میام جواد ( پیشونیمو بوسید): قربون خواهرم گلم بشم جواد بلند شد و رفت سمت در... - داداشی؟ جواد:جانم - نگفتی بچه دوتا نظامی چی میشه آخر... جوادم یه بالش گرفت پرت کرد سمتم منم رفتم زیر پتو جواد: پاشو بیا سرم اینقدر درد میکرد که رفتم یه مسکن گرفتم خوردم لباسمونو پوشیدیم و حرکت کردیم جوادم توی راه از یه گلفروشی یه دسته گل رز خرید رسیدیم خونه خانم محمدی زنگ درو زدیم وارد خونه شدیم... منو مامان کنار هم نشستیم بعد یه مدت عروس خانم با سینی چایی وارد شد،زیر گوش مامان آروم گفتم، مامان عروس اسمش چیه؟ مامان: زهرا زهرا اومد سمتم چایی رو به من تعارف کرد - دستت درد نکنه زهرا جون زهرا: خواهش میکنم عزیزم چهره آروم و دلنشینی داشت بعد مدتی داداش و زهرا رفتن باهم صحبت کردن بعد نیم ساعت از اتاق اومدن بیرون و همه با لبخند زهرا، صلوات فرستادن خیلی خوشحال بودم برای جواد که همچین خانومی نصیبش شده... ادامه دارد....