eitaa logo
پژوهشکده تاریخ معاصر
2.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
74 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ سیاست قتل‌درمانی رضاشاه دکتر نیز با موضوع «سیاست قتل‌درمانی» عنوان کرد: در سال‌های متعاقب کودتای 3 اسفند 1299 و سپس دوره حکومت رضاشاه، قتل‌های سیاسی عمدتا مخفی و البته سبعانهِ متعددی به‌وقوع پیوست. این قتل‌ها ترکیبی از افراد و شخصیت‌های سیاسی شاخص و درجه اول مخالف و بعضا موافقِ رضاشاه را در برمی‌‎گرفت؛ اشخاص مخالف و موافقی که به‌هر دلیلی، رضاشاه نسبت به‌‌ وجود و حضور آنان در عرصه کشور (در درون و حتی بیرون از حاکمیت)، سوء ظن داشت و از ناحیه آنها، احساس نگرانی و خطر می‌کرد.   وی در ادامه افزود: شمار فراوان‌تری از رجال و شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبیِ دیگر هم، در تمام دوره حکومت رضاشاه، کمترین اطمینان و تضمینی برای ادامه حیات و بقای خود نداشتند و همواره این احتمال و خطر وجود داشت که هر آن، بر رقم قتل‌های سیاسی عمدتا مخفی سبعانه افزوده شود. در منابع مختلف، درباره شمار قتل‌های سیاسی و غیرسیاسی آن دوره، ارقام متعددی ذکر شده است؛ این ارقام از صدها تن تا حدود چندین هزار نفر ذکر شده است.   شاهدی اظهار داشت: درباره رقم دقیق کسانی که در دوره رضاشاه، به انحای گوناگون و توسط آدمکشان شهربانی و دیگر دستگاه‌های نظامی و امنیتی به‌قتل رسیدند، آماری وجود ندارد. برخی منابع، گاه رقم 24000 نفر را اعلام کرده‌اند. پرسش ما در اینجا این است که چرا ترجیح می‌داد مخالفان و حتی رجالی وفادار صاحب‌نام و شناخته‌شدهِ ‌خود را با ترور و اقسامی از دیگر روش‌های مخفی سبعانه و غیرانسانی به‌قتل برساند؟ تا جایی که تحقیقات ما نشان می‌دهد، دلیل آن: فقدان مشروعیت و مقبولیت حکومت رضاشاه در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی بود.   وی افزود: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌بخشِ اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیانا منتقد خطرآفرین را تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.   این نویسنده و پژوهشگر تاریخ با اشاره به نظریه مشروعیت ماکس وبر نیز گفت: به‌نظر ما اگر حکومت رضاشاه دارای حداقل یکی از سویه‌های سه‌گانه مشروعیت سیاسی بالا بود، هیچ ضرورتی و حتی امکانی برای وقوع آن‌همه جنایات سیاسی سبعانه و غیرانسانی وجود نداشت. هم وقوع کودتا، هم فرایند صعود رضاخان به سریر سلطنت و هم کارنامه دوره شانزده‌ساله سلطنت رضاشاه، سراسر قانون‌گریزی، مشروطه‌ستیزی و برپایی یک حکومت سرکوبگر و فراقانونی شخصی بود. بدین‌ترتیب حکومت رضاشاه فاقد مشروعیت عقلانی و قانونی بود.   وی همچنین اظهار داشت: رابطه حکومت‌شوندگان با شخص رضاشاه هیچ‌گونه پایه‌ای در «احترام و اطاعت احترام‌برانگیز» نسبت به او نداشت. فرامین و احکامی هم که رضاشاه صادر می‌کرد هیچ بنیادی در «سنّت‌ها» نداشت و چه بسا سراسر تخطی از سنّت‌ها بود (مانند: مقابله سرکوبگرانه با سنّت دیرپای عزاداری و حجاب اسلامی و امثالهم). همچنین رضاشاه در میان اکثریت جامعه ایرانی، مطلقا در جایگاه یک رهبر کاریزماتیک قرار نداشت.   این نویسنده و پژوهشگر تاریخ در پایان گفت: بنابراین، حکومت رعب و وحشت رضاشاه،‌ که سیاست قتل‌درمانی و جنایات فجیع و سبعانه سیاسی از مهم‌ترین دستاوردهای آن بود، در درجه اول، از همان فقدان مشروعیت سیاسی حکومت او در میان جامعه ایرانی ناشی می‌شد؛ بدین‌ترتیب رضاشاه، که هیچ نقطه اتکایی در میان اقشار مختلف مردم ایران نداشت، قتل و حذف فیزیکی مسئولیت‌گریزانه، تروریستی و دزدانهِ مخالفان، منتقدان و حتی وفاداران به‌ خود را (که سوءظنی به‌آنها پیدا می‌کرد) تنها راه تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ رضایی: قرارداد نفتی ۱۳۱۲؛ قراردادی استعماری و سلطه‌گرایانه بود در ادامه همایش، ، پژوهشگر، درخصوص «قرارداد نفتی ۱۳۱۲ و زمینه‌ها و پیامدهای آن» گفت: قرارداد نفتی ۱۳۱۲ یکی از مهم‌ترین کارهایی است که در دوران رضاشاه برای تثبیت سلطه انگلیس بر ایران انجام می‌شود و یک چشم‌انداز طولانی‌مدتی را برای این سلطه می‌بینیم، اما زمینه‌های این جریان شامل چه مواردی می‌شود و ایران سال ۱۳۱۲ در چه شرایطی به سر می‌برد؟   وی ادامه داد: یک شرایطی درباره قرارداد نفتی داریم که به جریان قرارداد دارسی برمی‌گردد. این قرارداد در سال ۱۲۸۰ به مدت شصت سال در زمان سلطنت قاجار و زمانی که انگلیسی‌ها درحال بسط و گسترش نفوذ خودشان در کشور ما هستند، بسته شد. این قرارداد تا زمان کودتا و دوران پس از کودتا ادامه داشت. اتفاقاتی در این دوران می‌افتد که اهمیت بالایی دارد و انگلیسی‌ها پس از انقلاب شوروی، در ایران بعد از بیش از صد سال رقابتی که با روسیه داشتند، یکه‌تاز می‌شوند و ایران را خالی از رقیب می‌بینند و تلاش می‌کنند سلطه خود بر این محل را تحکم بخشند.   رضایی افزود: اتفاق دیگر این است که فردی روی کار آمده که بسیاری از موانع گذشته بر سر راه قدرت انگلیس را برداشته است. قرارداد ۱۳۱۲ نخستین قرارداد انگلیس با ایران نبود و جنبش‌های مقاومتی در برابر این قراردادها شکل می‌گیرد که در رأس آنها یک روحانی عالی‌مقام است. با روی کارآمدن ، روحانیت، حوزه‌ها و جامعه سرکوب می‌شود؛ یعنی جامعه از تمام ظرفیت‌های اعتراضی خالی شده و هیچ مانعی برای بسته نشدن قرارداد نیست.   رضایی اشاره کرد: رضاخان حاکمیت کاملا دیکتاتوری در ایران برقرار کرده بود تا حدی که کسی جرئت نفس کشیدن نداشت. موضوعی درباره رضاخان وجود دارد که همگی نویسندگان در این خصوص متفق‌القول هستند و آن این است که رضاخان یک دیکتاتوری سیاه را بر ایران حاکم کرد؛ دیکتاتوری سنگین که امکان تحرک سیاسی را گرفته بود.   این پژوهشگر تأکید کرد: این قرارداد دو طرف دارد که انگلیس یک طرف آن است. انگلستان در این زمان سابقه سیصدساله استعماری در شرق دارد و در همان زمان که پای قرارداد می‌نشیند، به خاطر سابقه استعماری‌اش‌، پیر استعمار شناخته می‌شوند و تمام زیر و بم ایران را می‌شناسد. در این قرارداد انگلستان با توجه به سابقه طولانی در تسلط بر ایران، منافع بیشتری برای خود به‌دست می‌آورد. البته از نظر من مهم‌ترین ماده این قرارداد این است که مهلت زمانی آن تا ۱۹۹۳م و ۱۳۷۲ش است و ایرانی‌ها هیچ نظارتی بر استخراج و فروش نفت نداشتند و همه مسائل زیر نظر انگلیسی‌ها اداره می‌شد.   وی در پایان بیان کرد: قرارداد نفتی ۱۳۱۲ کاملا استعماری و سلطه‌گرایانه بود و رضاخان عامل اصلی آن و اعضای شبکه ، امضاکنندگان آن بودند و این امضاکنندگان از اینکه حتی از این قرارداد حمایت کنند، امتناع می‌کردند. قرارداد نفتی یک خیانت بزرگ در کشور محسوب می‌شود و باید پژوهش‌های بسیاری در این‌ حوزه انجام شود.   https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ برجستگی ویژگی‌های فردی در سیاست خارجی دولت رضاخانی دکتر ، استاد دانشگاه تهران، نیز با موضوع «اشغال نظامی ایران نتیجه ناکامی سیاست خارجی رضاشاه» عنوان کرد: در رابطه با فهم سیاست خارجی رضاشاه دو نگاه ساختارمحور و کارگزارمحور مطرح است.   وی افزود: وقتی ما صحبت از سیاست خارجی می‌کنیم، در بین متغیرهای پنج‌گانه جیمز روزنا، متغیر مختلف فردی وزن بیشتری در فهم سیاست خارجی دولت ایران در آن مقطع زمانی دارد. این متغیر ناظر بر ویژگی‌ها و مختصات فردی تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران سیاست خارجی است. ما مختصات شخصیتی رضاشاه را همراه با سوءظن و بدبینی می‌دانیم که شناختی نسبت به موضوع حکمرانی نداشته و نگرش‌های متوهمانه داشته و طبیعتا این مسئله در خروجی سیاست خارجی اثر می‌گذارد.   حقگو اظهار داشت: متغیر دوم منابع نقش‌گرایانه است که براساس این مؤلفه، وقتی فردی در یک نقشی قرار می‌گیرد یا از آن اثر می‌پذیرد یا برعکس بر روی دامنه آن اثر می‌گذارد. بیشتر از اینکه رضاشاه در آن دوره اثرپذیر باشد، بر روی نقش اثر می‌گذارد و ملزومات نقش را به حاشیه می‌برد. متغیر سوم منابع حکومتی است که این مؤلفه هم تحت تأثیر ویژگی‌های فردی رضاشاه شکل می‌گیرد و متغیر چهارم منابع ملی است و متغیر پنجم هم منابع خارجی است.   وی با اشاره به این نکته که رضاشاه به جای اینکه متغیر فرهنگی را که باعث چسبندگی جامعه و انسجام ملی می‌شود، مورد توجه قرار دهد، گفت: این متغیر پاشنه آشیلش می‌شود. از این منظر فراز و فرودهای سیاست خارجی او قابل تبیین است که برگرفته از مختصات فردی است. او در مقاطعی به خاطر برداشت خاص از هویت ملی احساس می‌کند که باید به آلمان نازی نزدیک شود و همین باعث یک محاسبه غلط از نظام بین‌الملل و به تبع شکست نظامی ایران و ماجراهای اسفناک در تاریخ معاصر می‌شود.   حقگو در پایان گفت: در بررسی متغیر اول نقش‌آفرینی اساسی دارد و سایر متغیرها را می‌توان در ذیل متغیر اول قرار داد.   لزوم بررسی تطبیقی شکست ارتش ایران در آن دوره و ارتش افغانستان در این دوره آخرین نکته‌ای بود که توسط این پژوهشگر به عنوان یک ضرورت پژوهشی مطرح شد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ متجددین عصر رضاشاهی و زمینه‌سازی فرهنگی در جهت تثبیت حکومت مطلقه ، به‌عنوان پژوهشگر دیگر این همایش، درخصوص «واکاوی جایگاه متجددین در سمت‌وسوبخشی به عرصه فرهنگ عمومی در دوره پهلوی اول» بیان کرد: افزون بر مسائل سیاسی ـ نظامی، تحولات بین‌المللی و حمایت‌های پیدا و پنهان انگلستان از رضاخان بایستی در پژوهش‌های تاریخی به نقش متجددین در بسترسازی فکری و فرهنگی جامعه ایرانی در برکشیدن و نشاندن رضاخان بر سریر قدرت در ایران توجه نمود. وی در ادامه به این نکته پرداخت که اگر ما بخواهیم دوره‌بندی برای فعالیت‌های متجددین در برکشیدن به قدرت تا دورانی که وی از سلطنت خلع می‌شود داشته باشیم بایستی به سه دوره زمانی اشاره کنیم. او در این زمینه افزود: دوره اول فعالیت‌های متجددین برای زمینه‌سازی سلطنت رضاشاه با فعالیت مطبوعاتی روشنفکران داخل و خارج از کشور مخصوصا حلقه برلین در زمینه طرح دیکتاتوری منور در دوره پیشارضاشاهی آغاز می‌شود و این دوره تا سال ۱۳۰۴ ادامه می‌یابد. دوره دوم فعالیت‌های متجددین از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۳، یعنی تا پیش از سفر رضاشاه به ترکیه، ادامه می‌یابد. در این دوره متجددین که برخی از آنها به عنوان کارگزاران حکومت و برخی دیگر در کسوت روزنامه‌نگاران و اصحاب فرهنگی به تنویر افکار عمومی جامعه می‌پرداختند در واقع در مقام توجیه‌گری و تبلیغ اقدامات رضاشاهی در زمینه نوسازی ارتش و دیوان‌سالاری اداری گام بر می‌داشتند. عربانی در ادامه غرب‌گرایی افراطی و توجه به باستان‌گرایی با هدف مبارزه با مذهب و سنّت را از دیگر مؤلفه‌های متجددین در این دوره دانست. وی در ادامه سخنان خود، به دوره سوم فعالیت‌های متجددین اشاره کرد و این دوره را به دو برهه زمانی، یعنی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۷ و برهه دوم از ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ تقسیم‌بندی نمود. او در این تقسیم‌بندی به این موضوع تأکید کرد که در برهه اول، تمرکز حکومت و متجددین بر تسریع روند رسوخ فرهنگ غربی و در واقع تغییر سبک زندگی ایرانیان با استفاده از قوه قهریه است. او اضافه کرد در این دوره حکومت در تلاش بود تا با تکیه بر قوه قهریه منویات خویش را پیش برد، اما با قیام مسجد گوهرشاد منورالفکرانی چون احمد متین‌دفتری با پیش کشیدن موضوع تأسیس سازمان پرورش افکار کوشیدند با تغییر تاکتیک، منویات رضاشاهی را در زمینه تسریع در متجدد ساختن جامعه ایرانی را این بار با شیوه اقناع‌گرایانه در پیش گیرند که این موضوع نیز نتوانست تجدد آمرانه در این دوره را جامعه عمل پوشاند. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ دلایل انحلال ارتش رضاشاهی/ دادگاه‌هایی که به تبرئه نظامیان انجامید در ادامه ، تاریخ‌پژوه، با موضوع «سامان تصمیم‌گیری در ارتش زمان » طی صحبت‌هایی عنوان کرد: نخستین شاخص ارتش مدرن این است که نیازهای اولیه ارتش تأمین شود که درباره آن در سخنرانی قبل صحبت کردم. امروز درباره شاخص دوم صحبت خواهم کرد که برخورداری از ساختار تصمیم‌گیری عقلایی است و من مدعی هستم که چنین ساختاری در ارتش رضاخان شکل نگرفت و این هم یکی از دلایل ناکامی نظامیان و انحلال ارتش بود. وی در ادامه افزود: در دوره پهلوی دوم دادگاه‌هایی تشکیل شد تا نظامیان را محاکمه کنند، پرونده‌هایی هم برای این نظامیان تشکیل شد که اسنادش موجود است، اما همه این افراد به نوعی تبرئه شدند و این تبرئه شدن یک معنا دارد و آن هم این است که کسانی که دادگاه تشکیل داده بودند می‌دانستند که این امرای بازداشت‌شده هیچ‌کاره هستند و تصمیم‌گیر صرف، رضاخان بود؛ به همین دلیل هم پیگیر محاکمه نشدند. مولایی با بیان اینکه کار عملیات‌های نظامی می‌بایست به متخصصان سپرده شود، گفت: اینکه کوچک‌ترین جزئیات به نظامیان دیکته شود به کارایی نظامیان ضربه می‌زند که مصداق آن ارتش رضاخان است. نظامیان می‌بایست براساس تخصصشان دستشان باز باشد. ذیل سامان تصمیم‌گیری دوره پهلوی، که نمود واقعی سلطانیزم است، امرا تجربه تصمیم‌گیری بدون رضاخان را نداشتند. آنها در شرایطی بودند که از نوآوری، ابداع و روحیه عشق به وطن محروم بودند. در این رابطه فقط سلطانیزم می‌تواند تمام ویژگی رابطه رضاشاه با نظامیانش را توجیه کند. ذیل بازیگری و ناکامی رضاشاه باید بر این نکته تأکید کنیم که ناکامی نظامیان بیشتر به اعتماد عمومی از منظر تاریخی ضربه زد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ رضاخان و پروژه سرکوب روحانیت شیعه حجت‌الاسلام (نویسنده و تاریخ‌پژوه)، سخنران دیگر همایش بود. ایشان به ابعاد روحانیت‌ستیزی در عصر رضاخان پرداخت و اظهار کرد: در قرآن و روایات، به ۸ عامل انحطاط قدرت‌ها و تمدن‌ها اشاره شده که اگر بخواهیم سقوط سلطنت پهلوی را با یک نگاه فلسفه تاریخی تحلیل کنیم، تمام آن عوامل به نحو بارزی در سقوط رضاخان دیده می‌شود. ظلم و استکبار، تقلید کورکورانه از فرهنگ‌های شرک‌آلود، خیانت و مصادره حقوق مردم، فساد اخلاقی، غرور، تکبر و تکذیب آیات الهی از عوامل سقوط دولت‌ها و قدرت‌هاست که اتفاقا به سقوط سلطنت رضاخان انجامید. وی افزود: یکی دیگر از عوامل انحطاط حکومت‌ها در بیان امیرالمومنین(ع) «تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل» است؛ یعنی منزوی کردن نخبگان شایسته و میدان دادن به عناصر پست و منحط که رضاخان عملا با میدان دادن به امثال تیمورتاش‌ و منکوب ساختن عالمان بزرگی مثل شهید مدرس‌ همین کار را کرد. اما چرا چنین کرد و به ستیز با روحانیت پرداخت؟ اصولا «ایران و تشیع» حکم ظرف و مظروف را دارد و ارزش والای ایران به همین مظروف یعنی «تشیع» است و همین منطق عاشورایی بود که از تجزیه ایران در تاریخ جلوگیری کرد؛ چرا که تمامیت ارضی ایران در گرو نگاه عاشورایی شیعه است که پاسدار آن، جریان روحانیت است. ابوالحسنی در ادامه عنوان کرد: استعمار روس و انگلیس از ابتدا فهمیدند که باید با روحانیت شیعه مبارزه کنند و از همان ابتدا با هم متحد شدند. سرکوب روحانیت شیعه نیز، در متن ایدئولوژی پهلوی قرار گرفت و با حمایت انگلستان دنبال شد. ابوالحسنی از چند شیوه برای تبیین سیاست روحانیت‌ستیزی رضاخان استفاده کرد: ۱. پیشینه‌شناسی و شخصیت‌شناسی رضاخان و رمز انتخاب او برای مذهب‌زدایی و روحانیت‌ستیزی؛ ۲. ذهنیت‌سازی امثال اردشیر جی، سر جاسوس بریتانیا، از قبل کودتا، برای رضاخان علیه روحانیت؛ ۳. ایدئولوژی‌شناسی حکومت رضاخان که ۴ خصلت‌ مهم آن را نشان می‌دهد: اول خصلت نظامی‌گری (دیکاتوری و استبداد)، دوم خصلت تجددگرایی (حذف سنّت‌های ایرانی و اسلامی)، سوم خصلت ناسیونالیستی (باستان‌ستایی) و چهارم خصلت سکولاریستی (جدایی دین از سیاست). پیداست که همه این خصلت‌ها، آهنگ ستیز با روحانیت شیعه داشت؛ ۴. سیر حرکت رضاخان و اجرای سیاست روحانیت‌ستیزی در منظومه مذهب‌زدایی؛ لذا بگیر و ببند علما از همان صبح کودتا آغاز شد؛ ۵. میدان دادن به روحانیون منحرف و جایگزین‌کردن آنها (مثل شریعت سنگلجی و شیخ ابراهیم زنجانی) به جای روحانیون اصیل؛ ۶. حبس و تبعید و قتل روحانیون بزرگی چون شهید مدرس و مرگ مشکوک حاج آقا نورالله اصفهانی؛ ۷. ارسال جاسوس برای نفوذ به کانون‌های مذهبی و بیوت علما جهت تفرقه‌اندازی و خنثی‌سازی اقدامات آنان. این پژوهشگر تاریخ معاصر خاطرنشان کرد: نظام روحانیت شیعه به لحاظ تئوریک، دارای یک نظام‌واره خاصی در تاریخ معاصر است که بر دو پایه استوار می‌گردد: یکی نفوذ و قدرت معنوی (جنبه نرم‌افزاری) و دوم نفوذ و قدرت تشکیلاتی (سخت‌افزاری). نفوذ معنوی بر اساس فلسفه نیابت در عصر غیبت است که روحانیت را به صورت حلقه واسط بین امت و امامت مطرح می‌کند. نفوذ تشکیلاتی روحانیت نیز بر چهار پایه استوار است: نظام آموزش (مکتب‌خانه‌ها و مدارس علمیه)، نظام پرورش (منبر و خطابه) نظام حقوقی و قضایی (محاکم شرع) و نظام استقلال اقتصادی (اوقاف). با این حساب، رضاخان روحانیت را به مثابه خیمه عظیمی می‌دید که یک ستون اصلی دارد (نفوذ معنوی) و این خیمه با بندهای مهارکننده محکم شده است (نفوذ تشکیلاتی). او به هر دو بخش خیمه حمله کرد و کوشید یک مشروعیت معنوی دروغینی چون ناسیونالیسم افراطی و ایدئولوژی شاهنشاهی را جایگزین مشروعیت شیعی سازد. ابوالحسنی در پایان گفت: اما اینک که هشتادمین سال سقوط رضاخان را با صدمین سال تأسیس حوزه مقایسه می‌کنیم به ثمربخشی کار آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری پی می‌بریم‌. سقوط کرد، ولی روحانیت شیعه و حوزه علمیه قم هنوز می‌درخشد و بالنده است. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ رضاخان و بازی سیاسی در دوران جنگ جهانی دوم ، پژوهشگر تاریخ، با روایت علل سقوط رضاخان عنوان کرد: روس‌ها در گذشته یک مردم قبیله‌ای و در مقایسه با اروپایی‌ها قدری وحشی‌تر بودند، اما در دوره پتر کبیر اروپایی‌سازی روسیه شروع و در زمان کاترین نیروهای نظامی‌شان قدرتی یافتند که برای فتح سراسر بخش شمالی قاره آسیا پیشروی خود را داشتند. در جنگ‌های ایران و روس ما با ارتشی روبه‌رو بودیم که از قوای عشایر ما برتری چشمگیری داشت. وی در ادامه افزود: زمانی که ارتش قاجار در ایران شکست خورد، قوای روسیه در تلاش برای رسیدن به آب‌های گرم خلیج فارس بود که این دوره آشتی بین ایران و روس ایجاد می‌شود. این آشتی یک مذاکره جدی از طرف انگلیسی‌ها بود که از تصرف ایران توسط روس‌ها به‌شدت نگران بودند؛ زیرا دسترسی روسیه به خلیج فارس باعث پایان هژمونی انگلیس در منطقه می‌شد؛ بنابراین میانجیگر آنها همراه با فشار جدی به مسکو بود، اما روس‌ها به عنوان پیروز جنگ کماکان در راستای فشار به ایران، غرامت سنگینی گردن ایران گذاشتند که با رایزنی انگلیس این غرامت کم شد. در آن دوره، رجال سیاسی ایران تبدیل به افرادی شیفته غرب شده بودند، درحالی‌که موازنه قدرت بین انگلیس و روس برقرار شده بود. بختیاری‌منش در مقایسه بین استعمار انگلیس و سلطه‌طلبی روس گفت: انگلیسی‌ها خیلی به‌ظاهر متمدن‌تر از روس‌ها بودند، اما روس‌ها وحشی‌گری داشتند. در این دوره انگلیسی‌ها موزی‌تر هستند و سعی می‌کنند اول آشنا شوند و سپس قدرت را از طریق واسطه اعمال کنند؛ حال‌آنکه روس‌ها در فکر درندگی و قلدری بودند. وی با اشاره به اینکه با روی دادن انقلاب بلشویکی در روسیه، استالین روی کار آمد و او هم در دوره اول، مشغول پاکسازی بود و نگاه برون‌مرزی نداشت، گفت: پس رضاخان فرصت این را داشت که از راه حمایت‌هایی که ابتدای کار از او می‌شد، ارتشی به‌وجود بیاورد، نیروی دریایی بسازد و در سرپرستی نخجوان یک نیروی هوایی ایجاد کند و به ریاست بایندر نیروی دریایی بسازد. منتها در سه، چهار سال آخر دوره سلطنت رضاخان، که مقارن با جنگ جهانی اول بود، ما اینجا با عدم شناخت فضای جهان و علم ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک در خصوص تشخیص تحولات روبه‌رو هستیم. بختیاری‌منش با اشاره به نقش ورود آلمان‌ها به ایران هم‌زمان با جنگ جهانی دوم و سقوط رضاخان گفت: آلمان در ابتدای جنگ دست بالاتر را داشت، اما این کشور یک جزیره نهفته کنج اروپا بود؛ درحالی‌که انگلستان تمام نفت حوزه خلیج فارس را در دست داشت و روسیه هم شمال آسیا تا چین را. ظرفیت نظامی آلمان بیش از چهار سال کفاف تداوم جنگ پیروزمندانه را نمی‌داد. آنچه آلمان را شکست داد فرسایش در جنگ بود. انگلیسی‌ها ابتدا به رضاخان اعتراض کردند که نمکدان‌شکنی نکند و به آلمان نگراید و ضمن اخراج کارشناسان آلمانی امکان استفاده از خاک ایران برای کمک‌رسانی به شوروی را فراهم سازد، اما رضاخان فکر می‌کند که آلمان در حال بردن جنگ است و نباید با آنها مشکل پیدا کند. وی یادآور شد: از سوی دیگر هم خود را صاحب قدرت و ارتش و تسلیحات قوی می‌بیند و در یک توهم است؛ درنتیجه در پاسخ به بیرون کردن آلمان جواب منفی می‌دهد. در مرحله بعد هم سفرای روس و انگلیس او را تهدید می‌کنند، اما باز هم رضاخان اعتنا نمی‌کند، حال اینجا متفقین تشخیص می‌دهند که باید به ایران حمله کنند و او را براندازند. انگلیسی‌ها اطلاعات ارتش ایران را در اختیار روسیه قرار می‌دهند تا با هم از پس رضاخان برآیند و نیرویی بزرگ‌تر از ارتش ایران برای حمله به کشور فراهم می‌آورند. بختیاری‌منش در پایان گفت: در مجموع ایران در زمان جنگ جهانی دوم لطمه زیادی خورد، اما مردم ایران خوشحال بودند؛ چون دیکتاتوری رضاخان در قرن بیستم یک استبداد عقب‌مانده متوحش بود تا آنجا که حتی وزیر جنگ نخجوان نیز در بحرانی‌ترین لحظه حمله متفقین در همکاری با آنها ارتش را منحل می‌کند و هرگونه امکان بقای رضاخان را از بین برد و تیر خلاص را به او شلیک کرد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
پژوهشکده تاریخ معاصر
✳️ رضاخان و بازی سیاسی در دوران جنگ جهانی دوم #مهرزاد_بختیاری‌_منش ، پژوهشگر تاریخ، با روایت علل سق
مهرزاد بختیاری منش.mp3
21.47M
✳️ رضاخان و بازی سیاسی در دوران جنگ جهانی دوم بختیاری‌منش با اشاره به نقش ورود آلمان‌ها به ایران هم‌زمان با جنگ جهانی دوم و سقوط رضاخان گفت: آلمان در ابتدای جنگ دست بالاتر را داشت، اما این کشور یک جزیره نهفته کنج اروپا بود؛ درحالی‌که انگلستان تمام نفت حوزه خلیج فارس را در دست داشت و روسیه هم شمال آسیا تا چین را. ظرفیت نظامی آلمان بیش از چهار سال کفاف تداوم جنگ پیروزمندانه را نمی‌داد. آنچه آلمان را شکست داد فرسایش در جنگ بود. انگلیسی‌ها ابتدا به رضاخان اعتراض کردند که نمکدان‌شکنی نکند و به آلمان نگراید و ضمن اخراج کارشناسان آلمانی امکان استفاده از خاک ایران برای کمک‌رسانی به شوروی را فراهم سازد، اما رضاخان فکر می‌کند که آلمان در حال بردن جنگ است و نباید با آنها مشکل پیدا کند. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ در روز سوم همایش ملی هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان: محمدی: مسئله حضور آلمان‌ها در ایران بهانه بود سومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در ۳ شهریور ۱۳۲۰» به دبیری دکتر ، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ برگزار شد. ، پژوهشگر، با موضوع «علل و عوامل برکناری با تأکید بر آلمان‌گرایی» طی سخنانی عنوان کرد: متأسفانه تاریخ گذشته در دست بیگانگان و کسانی بوده که آلت دست آنها بودند، اینها مطالب را طوری که خودشان می‌خواستند، نوشتند. یکی از دروغ‌های بزرگ تاریخ درباره رضاخان است؛ چرا که در تاریخ این‌طور به ما القا کردند که رضاخان گرایش به آلمان‌ها داشت؛ چون رضاخان اصرار داشت که آلمان‌ها در ایران باشند، درنتیجه با یک اولتیماتوم ۲۴ ساعته ایران را اشغال و رضاخان را عزل کردند. این یک دروغ بزرگ تاریخ است، درحالی‌که در واقعیت امر چنین چیزی درست نیست.   وی با بیان اینکه رضاخان را خود انگلیسی‌ها سرکار آوردند، توضیح داد: پس از کودتای ۱۲۹۹ و در 3 شهریور ۱۳۲۰ چون تاریخ مصرف رضاخان تمام شده و می‌بایست می‌رفت، خودشان هم او را عزل و به تبعیدگاه فرستادند؛ بنابراین مطلقا این نیست که چون او به آلمان‌ها گرایش یافت و حاضر نشد آنها را از ایران بیرون کند، آنها برکنارش کردند.   محمدی با اشاره به اینکه آلمان‌ها با توصیه خود انگلیسی‌ها وارد ایران شدند، افزود: علتش هم این بود که حکومت بلشویکی در روسیه، خطری برای اروپا و غرب بود و انگلیس که توان مقابله با آنها را نداشت، دنبال یک موازنه بود. چون آمریکایی‌ها حاضر نشده بودند در مقابل شوروی بایستند، انگلیس ناچار شد هم حزب نازی به رهبری هیتلر را تقویت کند و هم با ایجاد یک کمربند بهداشتی به قول خودشان جلوی میکروب بلشویک را بگیرند.   این پژوهشگر اظهار داشت: با توجه به مرز ۲۵۰۰ کیلومتری ما در ایران با ، اینجا هم می‌بایست در مقابل شوروی، که هم تمایل به آب‌های گرم خلیج فارس داشت و هم دنبال نفوذ اقتصادی و کمونیستی بود، ایستادگی می‌کردند و لذا آلمان‌ها را تشویق کردند تا به ایران بیایند و جالب است که تا آخر هم به آنها اجازه دادند که هر فعالیتی کنند جز اینکه به نفت طمع نداشته باشند.   وی با بیان اینکه در تیرماه ۱۳۲۰ به جمع‌بندی رسیدند که ایران باید اشغال شود، توضیح داد: به همین دلیل تصمیم می‌گیرند مسئله حضور آلمان‌ها را در ایران بهانه بکنند و به این وسیله ایران را اشغال کنند. رضاخان در این زمان دچار توهم شده بود که واقعا مسئله تدارکات متفقین است؛ بنابراین رضاخان پس از اشغال ایران تاریخ مصرفش تمام شد و از ایران تبعید شد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ سلیمی نمین: ملت ایران در نهضت مشروطه به هیچ وجه به دنبال تغییر بنیادین در کشور نبود عباس ، پژوهشگر، در روز سوم همایش بیان کرد: موضوع سخنرانی من این است که چگونه خیزش بسیار پراهمیت تاریخ ایران، که یک گام بلند در مسیر توسعه سیاسی به‌شمار می‌آمد، نه تنها خنثی شد، بلکه موجب شد ملت ایران دو گام به عقب بردارد. درباره نهضت مشروطه، که از نام آن برمی‌آید به‌معنای مشروط کردن قدرت و مشارکت مردم در امور خودشان است، سخن می‌گویم.   وی افزود: شرایط سرکوب مردم در این جریان این‌طور نبود که به قبل از مشروطه برگردیم؛ آن‌چنان تیغ این سرکوب برنده بود که ملت ایران نتوانست گامی در بحث سیاسی بردارد و استقلال خود را حفظ کند.   سلیمی‌نمین با طرح این پرسش که با چه ساختاری مطالبه ملت ایران این‌گونه سرکوب شد، گفت: ملت ایران در نهضت مشروطه به هیچ وجه به دنبال تغییر بنیادین در کشور و انسداد سیاسی نبود؛ چراکه می‌توانست در قدرت تأثیر داشته باشد. اگر انسداد سیاسی وجود داشت، مطالبه ملت حداکثری می‌شد و تغییرات بسیاری مطالبه می‌کرد، اما وقتی در حد مشروط کردن قدرت مطالبه می‌کند؛ یعنی می‌تواند بر روند قدرت تأثیر گذارد.   این پژوهشگر بیان کرد: ما هزینه چندانی چون قتل‌عام‌های گسترده برای میل به خواسته‌ها و دستیابی به پرداخت نکردیم. این مطالبه یک مطالبه حداقلی و تأثیرگذاری در قدرت و تقویت‌کردن آن است. نهضت مشروطه نخواسته است که تمام پایه‌های قدرت را تغییر بدهد، اما یک گام بزرگ در حوزه سیاسی محسوب می‌شود و اگر مردم می‌توانستند قدرت پادشاه را مهار کنند، نگرانی جدی از مردم گرفته می‌شد.   وی ادامه داد: آنچه محور تحرکات مردم است، نگرانی از سلطه بیگانه است؛ یعنی اهدای امتیازات پادشاه به بیگانگان، نگرانی‌هایی را از بحث استقلال و صیانت از شئون خود مردم ایجاد کرد.   سلیمی‌نمین تأکید کرد: البته در این میان، جریاناتی را شاهد هستیم که به دنبال برهم زدن تعاملات در کشور است؛ یعنی با اینکه شاه مشروطه را امضا کرده است، اما حرکت‌هایی در جامعه صورت می‌گرفت که تلاش می‌کرد تعاملات سازنده را به بن بست بکشاند و جامعه را با هرج‌ومرج یکی کند.   وی بیان کرد: یکی از مسائلی که توانست در تاریخ معاصر، ملت ایران را در مطالبه خود ناکام بگذارد، طرح شعارهای تندروانه و حرکت‌های تند نسبت به شرایط جامعه است؛ در شرایطی که می‌توان با کمترین هزینه یک مطالبه سیاسی را رقم زد، دست به اقدامات پرهزینه آن زمان نه تنها مطالبه مردم را تحقق نبخشید، بلکه موجب تثبیت بیگانگان برای کسب منافعشان در ایران شد و ملت ایران را در گامی که برداشته بود، به عقب زد. درباره مشروطه، پژوهش‌های بیشتر و جدی‌تری باید صورت بگیرد؛ مطبوعاتی که می‌توانستند در مسیر توسعه مشروطه باشند، بدترین توهین‌ها را به شاه داشتند و این جریان پیش‌نیاز کودتا به‌شمار می‌آمد. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ تقابل روحانیت و رضاخان چطور شروع شد ، پژوهشگر، با موضوع «چالش‌های روحانیت با » طی صحبت‌هایی گفت: در روی کار آمدن رضاشاه در کشور ما روشنفکران نقش عمده داشتند. رضاشاه در ابتدای کودتا و در مسند وزارت جنگی و سردار سپهی تظاهر زیاد به مذهب کرد تا اعتماد روحانیت را جلب کند؛ چرا که روحانیت و مراجع عظام مخالف حضور او بودند.   وی در ادامه افزود: بنابراین وی در عزاداری سیدالشهدا دسته قزاق‌ها را راه می‌اندازد و پای پیاده به زیارت سیدالشهدا(ع) می‌رود و در نهایت قسم می‌خورد که پاسدار مذهب تشیع باشد؛ در واقع همان چیزی که در قانون اساسی مشروطه هم آمده است، اما می‌بینیم که پس از جمهوری‌خواهی، رضاشاه دیگر طور دیگری عمل می‌کند و به بهانه هرج‌ومرج جامعه دستورالعمل‌های مختلف صادر می‌کند.   امینی با اشاره به قانون‌شکنی رضاشاه در زمینه حوزه‌های علمیه و تقابل او با ماهیت امر به معروف و نهی از منکر، گفت: وی از همان زمان، مقابله خود را با دستورات دینی و روحانیت علنی می‌کند و پس از آن، مسئله نظام اجباری را مطرح می‌کند و می‌گوید که سربازان می‌بایست به پادگان‌ها بروند و بعد هم شاهد تحصن و اعتراض علما در قم هستیم.   وی با بیان اینکه برای ختم قائله تحصن روحانیت عملا رضاشاه در تقابل با روحانیت قرار می‌گیرد، گفت: حرکت‌های رضاشاه در زمینه غربی شدن ضربه‌ها و هزینه‌های زیادی برای کشور داشت. در قضیه  چقدر لباس، کلاه و اقلام ضدفرهنگی به کشور وارد شد. رضاخان می‌خواست زبان کشور را نیز همچون اتاتورک در ترکیه تغییر دهد که با تهدید علما و روحانیت روبه‌رو شد.   امینی در ادامه افزود: تلاش کرد روحانیت را تهدید و محدود کند؛ بنابراین به یک سری حرکات مثل درآوردن آمار ائمه جماعات، طلبه‌ها، مدرسین، مساجد و روحانیت دست زد؛ چرا که تصمیم داشت با دین و مذهب مبارزه کند. لذا به مساجد دستورالعمل می‌دهد که دیگر ختم‌ها با میز و صندلی برگزار شود تا دیگر روحانیت بالای منبر نروند. وی هم‌زمان قضیه تبدیل کلاه پهلوی به فرنگی را مطرح کرد که آیت‌الله قمی مرجع تقلید برمی‌خیزد. حتی تلاش می‌کرد که افکار غرب‌زدگی را به طلبه‌ها آموزش دهد که در همه اینها به استثنای تربیت روحانیون دربار، شکست خورد.   این پژوهشگر در پایان گفت: در نهایت تقابل رضاشاه با دین، مذهب، فرهنگ و روحانیت هر یک بسیار مفصل است که تحقیق زیاد می‌خواهد. رضاشاه زمانی که می‌خواهد قضیه شهریور 1920 اتفاق بیفتد در بین روشنفکران، نظامیان، سیاستمداران، دانشجویان، حوزویان، عامه مردم و نظامیان طرفدار ندارد؛ لذا در عرض چند روز حکومتش بر باد رفت و این نتیجه چکمه‌پوشی و دیکتاتوری رضاشاه است. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir
✳️ پاسخ به برخی شائبه‌ها درباره مدرنیته رضاخانی/ پادشاهی که به مرزهای ایران بی‌تعصب بود ، پژوهشگر تاریخ معاصر، پس از اشاره به ضایعه درگذشت دوستان تاریخ‌پژوهش چون دکتر رحیم نیک‌بخت به دلیل کرونا درباره «رضاشاه و تمامیت ارضی ایران» سخنرانی کرد و گفت: به ادعای برخی دوستان تاریخ‌نگار اگر نبود، ایرانی نبود و رضاشاه بود که با ایجاد ارتش و ساختارهای مدرن تمامیت ارضی ایران را حفظ کرد!   وی در ادامه افزود: نیروهای نظامی ایران قبل از رضاشاه هم بودند مثل ژاندارمری و پلیس و مدرسه نظام. شک و تردیدی در این نیست؛ همان نیروی قزاقی که از دل آن بیرون آمد، مدرن و آموزش‌دیده بود. پس این‌طور نیست که نیروهای نظامی را رضاخان درست کرد. این ادعایی واهی است و پایه‌های قشون مدرن در دوره محمدشاه توسعه یافته و بعد در دوره ناصرالدین‌شاه توسط و بعد هم مشروطه وجود داشت.   یادآور شد: بیشتر نظامیان برجسته دوره پهلوی مثل  در مدرسه نظام مشیرالدوله تعلیم پیدا کردند. با توجه به این وضعیت، نیروی نظامی شالوده‌اش بوده و ما پیش از رضاشاه با تجزیه‌طلبی در ایران مواجه نبودیم. ما سه دسته نیرو داشتیم که خودسر و معاند بودند: اول شورشی و گریز از مرکز با محدوده قلمرو کم‌وسعت و سپس یک سری حکومت‌های محلی و موروثی مثل شیخ خزعل و سوم هم یک‌سری خودسری‌هایی که به انگیزه‌های مختلف ایجاد شده بودند.   وی بیان اینکه هر سه این نیروها به نوعی برای دولت مرکزی مخرب بودند، اما در هر صورت هر دولتی در ایران تا حدودی تثبیت می‌شد، آنها را سرکوب می‌کرد، افزود: این ادعا که رضاشاه با پوتینش ایران را نجات داد و دور تا دور ایران را گرفت و دولت مرکزی نیرومند ساخت، اغراق و بزرگنمایی است. درست است که ارتش مدرن در این دوره توسعه یافت و خودسران محلی سرکوب شدند، اما این روند همیشه در تاریخ ایران بوده و قبل از رضاخان هم به طور پیوسته انجام می‌شده است.   این پژوهشگر تاریخ درباره مرزهای بین‌المللی ایران گفت: وارد فضایی شد که بسیار مورد زیان ایران بود؛ چرا که هر آنچه شوروی‌ها می‌خواستند درباره مرزها به آنها داد. همچنین رویکردی که رضاشاه درباره تمامیت ارضی ایران در ارتباط با ترکیه و شوروی و افغانستان پی گرفت خیلی نامناسب بود و باعث ضرر به ایران شد. او هیچ حساسیتی نسبت به مرزهای ایران نداشت. https://instagram.com/iichs.ir @iichs_ir