🔹مولای مهربان من، با کوله‌باری پُر شده از درد و افسوس و تنهایی، با آبرویی زخم خورده از اشتباهاتی کوچک و بزرگ، دل سنگ آورده‌ام که برایم‌ جلا بدهید ... دردمندم، به من دوا بدهید بی‌بهایم، به من بها بدهید بال پروازِ من شکسته شده می‌شود که مرا شفا بدهید ...

چای چایخانه حرم، با عشق دَم می‌کشد ... 🔹 آقا جان، این لباس نوکری شما، تنها پناهِ روح و جان من است / من در دو جهان، جز تو، کسی یار ندارم ...

#ذکر_روز 🗓 شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ (۲۱ جمادی الاول) 📿 صد مرتبه «یا رَبِّ الْعالَمِین»

نم اشکی چکید و زل زده‌ام به تکان‌های پرچمت در باد قطره هستم رسیده از باران حل شدم در میان صحن قدیم

#ذکر_روز 🗓 یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ (۲۲ جمادی الاول) 📿 صد مرتبه «یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام»

#سلام_آقا تمام خیر و خوبی از شما فقط شنيده‌ام من آن‌ کبوترم که در هوای تو پریده‌ام

#سلام_آقا من همون بچه بازیگوش تو صحنم آقا

#سلام_آقا غیر از شما آرام دل‌های پریشان کیست دلدادگانت را خیال دل بریدن نیست

🔹 مولای مهربانم، دست به دامان شما که می‌شویم، دلمان قرص می‌شود و پشتمان گرم؛ ما با تمام گناه و دردهایمان به سراغ شما می‌آییم چون می‌دانیم شما با تمام دنیا فرق می‌کنید و دست‌های نیازمند ما را رها نمی‌کنید ... نوکرت آقا، جایی نمی‌ره از همه دنیا، غیرِ تو سیره کسی به جز تو، ما رو گردن نمی‌گیره ...

#ذکر_روز 🗓 چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ (۲۵ جمادی الاول) 📿 صد مرتبه «یا حَیُّ یا قَیّومْ»

#سلام_آقا ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل لایق برای نوکری این حریم نیست

#استوری | #ذکر_روز 🗓 پنجشنبه ۸ آذر ۱۴۰۳ (۲۶ جمادی الاول) 📿 صد مرتبه «لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین»