7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔺رزق امروزمون👆
#حال_خوب_کن
@behsho
.
12.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥اصلاً چیزی به اسم اضطراب، وجود نداره!
💥پس این احساس اضطراب که ما حسش میکنیم، چیه؟
✅کانال #میثم_تمار 👇
@meysame_tammarr
این روزها که با هم سر سفره مادر نشستیم حالمون خوبه.
به خاطر غصه های مادر با اینکه غم داریم اما حضرت مادر ما رو مثل دانه های تسبیح کنار هم جمع کرده...
عشق و ارادت خانمهایی که میزبان روضه هامون هستند و ارادت بزرگوارانی که میان و می نشینند و دل سبک می کنند....
و منتظرنگاه مادرانه هستیم
حکایت غیرت رشتی ها
.
حکایت غیرت رشتی ها این است که حدفاصل ۱۲۹۳ تا ۱۱ آذر ۱۳۰۰ وقتی مشروطه شکست خورد و شعله های آتش جنگ جهانی اول به ایران رسید. رجال شریف ایران با دولت در تبعید و مهاجر آواره شدند. رجاله های وطن فروش به دامن روس و انگلیس پناه بردند در آن زمان که سلیمان میرزا در بازداشت و مدرس در تبعید خارج از ایران بود. آن زمان که نور امیدی برای مقاومت وجود نداشت رشتی ها با نهضت میرزا کوچک خان مسیر را بر اجنبی بستند.
انگلیس ها بدنبال قفقاز بودند و مسیر دسترسی رشت و انزلی بود. میرزا و نهضت جنگل مانع شدند. انگلیسی ها انتقام خود را از بازار رشت گرفتند. آتش به آن انداختند. سینما خورشید که از نخستین سینماهای ایران بود را به آتش کشیدند. این حکایت استقامت گیلانی ها برای انگلیسی ها گران آمد. بعدتر چپی ها هم انتقامشان را از رشت گرفتند و آن تلاش برای تغییر هویت مبارزه و مقاومت بود.
نسل امروز باید بداند در سال ۱۲۹۶ انگلیسی ها فقط مغازه ها و خانه عالم را به آتش نکشیدند. سینما که مظهر تمدن غرب بود را سوزاندند. منافعشان در خطر باشد بین مسجد و سینما تفاوت وجود ندارد.
#علیرضا_زادبر
.
.
برای دانستن نسل جدید، منتشر کنید
https://eitaa.com/Politicalhistory
۱۱ آذر
.
تن میرزا یخ زده بود
سر را که بریدند تا برای رضاخان ببرند، خون فواره نزد
جسم آن مرد یخ زده بود
البته میتوانست خودش را نجات دهد
یار آلمانی او، گائوک زخمی بود
میرزای تنومند و هیکلی در آن پیاده روی و کوهپیمایی، گائوک آلمانی را که نام هوشنگ را برگزیده بود بر دوش داشت. اگر گائوک را رها میکرد با سرعت بیشتری جنگل را می پیمود و شاید پیکر یخ زده و بی جان او دست عمال حکومت نمیرسید.
نهصت میرزا یک نهضت قومی و محلی نبود. ملی بود. از اقوام گوناگون در آن حضور داشتند. میرزا دنبال بازگشت مشروطیت بود. تهران دوباره باید فتح می شد، همانند آن روز سقوط استبداد صغیر محمدعلی شاه که میرزا توپ را پشت کمر انداخته بود.
نهضت میرزا در میانه و اواخر کار، مطیع افکار میرزا نبود. علیه او کودتا کردند. قهر کرد. از رشت رفت. باید بین میرزا و رفتار برخی از سران میرزا تفاوت قائل بود.
تا ۱۳۵۷ قاتلین او
چهره او را ضد ایران معرفی کردند
البته پیشتر انگلیسی ها دست به تبلیغات زدند. چون میرزا مانع عبور آنها شده بود. آنها تمایل به نفت قفقاز داشتند. انگلیسی ها گروهی را برای غارت روستاها به راه انداختند تا پس از آتش زدن محصولات دهاتی ها، مقصر را میرزا جلوه دهند.
۱۱ آذر سر میرزا را جدا کرده و برای رضاخان بردند.
بدن یخ زده بود.
خون فواره نزد.
میرزا وطندوست، مشروطه خواه و دیندار هیات اتحاد اسلام بود.
#علیرضا_زادبر
https://eitaa.com/Politicalhistory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
من همسرم رو دوست ندارم!
باید باهاش چجوری رفتار کنم ؟
#داستان_آموزنده
دوستم برام تعریف می کرد که:
رفیقی داشتم که از دار دنیا یه پیکان درب و داغون سفید یخچالی داشت و میپرستیدش!
با اینکه ماشینه خیلی هم سرِ پا و مدل بالا نبود ، اما خیلی هوای اون رو داشت.
میگفت : من که پول ندارم عوضش کنم ، پس بهتره از همین چیزی که دارم خوب مراقبت کنم.
یه روز اومد دنبالم که باهم بریم بیرون. دیدم یه برچسب بزرگ طرح برندهای معروف ماشینهای خارجی رو روی شیشه سمت شاگرد چسبونده...
خندم گرفت و گفتم این چیه چسبوندی بابا ، خیلی ضایعه ، انگار ندید بدیدی ، بعد برچسب شیشه رو کشیدم و کندم .
دقیقهای نشد که یهو نصف شیشه ماشین افتاد پایین و خورد شد. خیلی ناراحت شد و منم از اتفاقی که افتاده بود کلی جا خوردم .
در بین راه گفت که پول نداشته شیشه ماشین رو عوض کنه ، واسه همین یه برچسب زده روش که کسی جای ترک خوردگی رو نبینه تا بلکه پولی دستش بیاد و یه شیشه نو بندازه.
کلّ اون روز رو دمق بودم . با اینکه چیزی بهم نگفت اما از خودم و کاری که کرده بودم شرمنده شدم. 😔
وقتی منو رسوند دم در خونه ،بهم گفت :
"غصه نخور، فدای سرت رفیق. اینکه ارزش یه تار مویت رو نداره، فقط یه چیزی رو رفاقتی بهت بگم!؟
گفتم بگو...
گفت، اینکه یه شیشه بود و مهم نیست ، بالاخره حلش میکنم ، اما خواستم بهت بگم که مواظب باشی اگه یه روز کسی رو دیدی که یه جای زندگیش رو خیلی دوست داره و قشنگ نشونش میده ، نزنی تو پَرش . حالش رو نگیری ، شاید خواسته جای یه زخم رو بپوشونه تا کسی باخبر نشه .
خیلی وقتها مجبوریم روی یه سری مشکلات ، غم و غصهها مون برچسب خوشحالی و امید بچسبونیم تا حداقل کسی از وجودشون باخبر نشه.. ☘
حواسِت باشه به برچسبهای قشنگِ زندگیِ آدمهادست نزنی و تا میتونی به همه امید و حال خوب هدیه بدی. با یه لبخند با یه حرف خوب و.... 👌👌👌
#حکایت
#پندانـــــــه
#تفکر