⚔3⃣⚔ ✋ در این وقت عباس عموی پیامبر گفت: «ای پسر برادر، بیا تا با تو بیعت کنم، که پس از آن، کسی با تو مخالفت نخواهد کرد.» #امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اکنون کار ما تجهیز پیکر پیامبر است.» 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

⚔5⃣⚔ 😈 ابوبکر آستینم را گرفت و گفت خونسرد باش. سپس خود از جای برخاست و در سخن خویش هیچ نکته ای را که من می‌خواستم بر زبان بیاورم فروگذار نکرد؛ یا همان را گفت یا بهتر از آن... 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

⚔6⃣⚔ 😉 عمر و ابوعبیده یک‌صدا گفتند: «با وجود تو(ابوبکر) هرگز ما جرأت نداشته که در امر خلافت بر تو پیش‌دستی کنیم در حالی که تو یار غار پیامبر هستی.» 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

⚔7⃣⚔ 🗣 آنگاه برخی از انصار بانگ برداشتند که ما فقط با علی بیعت می‌کنیم... 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله #امیرالمؤمنین علیه السلام #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

⚔8⃣⚔ 😏 عمر می‌گوید: من به پیروزی یقین نداشتم تا اینکه قبیله اسلم آمدند و کوچه های مدینه را پر کردند... 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

⚔9⃣⚔ 😠 ابوبکر به عمربن خطاب فرمان داد که علی علیه السلام را اگر چه به زور، در محضر وی حاضر کند... 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

⚔🔟⚔ 🕊 ای پسر خطاب! آمده ای که درب خانه‌ی مرا آتش بزنی؟! 📚 #اینو_خوندی؟ 📚 📔 #سقیفه ✏️ #علامه_سیدمرتضی_عسکری #حضرت_فاطمه سلام الله علیها 🌿 @motigraphic | @ino_khundi

📚 #اینو_خوندی 📕 #سربلند 📝 #محمدعلی_جعفری 📖 ۳۵۶ صفحه 📇 نشر #شهید_کاظمی 🔗 #شهدا #خاطرات #دفاع_مقدس 🔰 @ino_khundi 🌿 @almolahezat

📚 #اینو_خوندی 📌 "روزی که آمد خداحافظی برای اعزام، دست انداختم دور گردنش و گفتم: «دیدی آخر راهی شدی؟!» دستش روی کولم بود که گفت: «تورو خدا دعا کن مشکلی پیش نیاد.» گفتم :«خیالت راحت، فقط رفتی حرم #حضرت_زینب دعام کن؛ یه دونه پرچم هم برام بیار» چشم، انداخت توی چشمم و گفت:«من که دیگه برنمی‌گردم!» رو ترش کردم: «تو بچه داری،دلت میاد؟» دستش را زد به گردنش و گفت:«این رو می بینی؟ باب بریدنه!»" . ➕ بعضی کتاب‌ها هست که آدم باهاش یه مدتی زندگی می کنه. در واقع تو اون بازه زمانی که داره می خونش، زندگیشو با اون کتاب تقسیم می کنه. وقت می گیره دستش دیگه از زندگی عادیش خارج می شه و می ره تو فضای کتاب. این کتاب ها رو هم دوست داری تند تند بخونی و بری جلو و نمی تونی یه دقیقه زمینشون بذاری. هم می خوای زود تموم نشه و چندین ماه درگیرش باشی. "سربلند" برای من از این دست کتاب ها بود. یه زمان هایی با محسن می رفتم نجف آباد، دانشگاه، اردو جهادی و حتی کنارش تو موسسه شهید کاظمی کار می کردم و حتی دوبار رفتیم سوریه... اولای کتاب و دوران کودکی و نوجوانی و حتی اوایل جوانی خیلی بهم نزدیک بودیم ولی هرچی به آخر کتاب نزدیک می‌شد دورتر و دورتر می شدیم و آخرای کتاب من موندم و چندروز خاطره مشترک... و خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود.... محسن جان دست ما رو هم بگیر به حق همین چند روز معاشرت... 📕 #سربلند 📝 #محمدعلی_جعفری 📖 ۳۵۶ صفحه 📇 نشر #شهید_کاظمی 🔰 @ino_khundi 🌿 @almolahezat

📚 #اینو_خوندی؟ 📕 #میرزا_روبات 📝 #مهرداد_صدقی 📖 ۵۶ صفحه 📇 نشر #سپیدباوران

📚 #اینو_خوندی؟ 📕 #میرزا_روبات 📝 #مهرداد_صدقی 📖 ۵۶ صفحه 📇 نشر #سپیدباوران 📌 همه چیز به خوبی و خوشی پیش می‌رفت تا اینکه حاج عسرت برادر حاج نصرت که تازه به سفر رفته بود، یک روبات چینی به اسم «چینگ چونگ» برای برادرش سوغاتی آورد. چینگ چونگ با اینکه بلد نبود همه کارهای میرزا روبات را انجام دهد ویژگی‌های دیگری داشت که او را از #میرزا_روبات متمایز می‌کرد... ➕ میرزا روبات کتاب کوچک و جمع و جوریست در قالب #طنز اجتماعی که اگر قراراست مدت کوتاهی منتظر یا در راه باشید و یا در جلسه و قراری حوصله سربر شرکت کنید می‌توانید در جیب خود بگذارید، در قسمتی از زمان #مطالعه کنید و اندکی آن مدت کسل کننده رو شیرین کنید. برای بنده که اینطور بود و در یک سفر درون شهری در مترو و مهمونی بعدش اصلا گذر زمان رو حس نکردم... 🔗 #طنز #داستان_کوتاه #رمان 🔰 @ino_khundi 🌿 @almolahezat