بسم ِ رب ِ مجنون ؛
نویسندگان تمام وجود و ذوقشان را میچپانند میان برگههای دفترشان ، کتابهایشان همیشه از بقیه چاقتر است. شاید بپرسید چـرا ؟! حقیقت را درگوشی برایتان میگویم .. آنها حجم زیادی از افکار و احساسات خود را بعد خواندن هرکتاب در آن جا میگذارند. آنها مدام درحال یافتن موضوعات جدیدند ، ساعتها فکر میکنند ، فکر میکنند و فکر میکنند ! و ایدههای خود را گوشهکناری یاداشت میکنند. چشمانت را ببند ، با من همراه شو تا لحظاتی را مهمان اتاق یک نویسنده باشیم :
از جای خود بلند میشود دور اتاق قدم میزند. کنار پنجره میایستد و شاید باورتان نشود ، ولی بازهم به فکر میرود و به جستجوی خود ادامه میدهد. در نهایت چشمانش برق میزند ، او بعد از ساعتها موضوع خود را یافته است. پشت میز گوشه اتاق مینشیند دفترش را صاف میکند. انگشتانش به دور [قلم] حلقه میزنند ، اینبار او ساعتها قلم را به روی کاغذ میدواند. گاهی هم قلم او را به دنبال خودش میکشاند. شب از راه میرسد ولی چشمان نویسنده بیدار است ! غرق در واژگان میشود تا اثری را خلق کند. شاید جملاتی که قرار است التیامی باشد برای دردهایمان. خورشید طلوع میکند ، بلاخره دست از نوشتن برمیدارد. دستی به موهای آشفتهاش میکشد و با صدای بلند آنچه را که نوشتهاست میخواند ، لبخندی از سر رضایت روی لبهایش جاخوش میکند ، چشمان خستهاش را میبندد و به خواب میرود. ساعتی بعد از خواب برمیخیزد ، برای دقایقی به نوشتههایش خیره میشود. آنها را همانجا رها میکند و به زندگیاش ادامه میدهد ، زیرا کمتر کسی حاضر میشود برای خواندن آن چند برگ کاغذ وقت بگذارد . .
و اینگونه میشود که [ نویسندگی ] غریبترین هنر و البته زیباترین استعداد بشریت به حساب میآید. اصلا اهلِ قلم دنیایی دارند برای خودشان. و من ؟! من دچارم به نوشتن و متوهم به نویسندگی.
« کاٰتب متنهای غریب »
✍🏻 #موسوی
May 11
عزرائیل جان ؛
تا بعد ِ محرم دور ما رو خط بکش .
اجرت با امام حسین ..
هدایت شده از ما آدمزاٰدهها | ناشناس
📪 #ناشناس
فور هم مجاز نیست؟
__
بابت فوروارد خیلی هم خوشحال میشم
و تشکر هم میکنم 🤝
مسعود انقدر تکست داد تا مخ همه رو زد. ولی دقت کردید از وقتی سرش شلوغ شده دیگه خبری از تکست نیست ؟!
فقط خواستم بگم پسرا همهشون همینن ..
هدایت شده از ما آدمزاٰدهها | ناشناس
📪 #ناشناس
از کانالت خوشم میاد
__
کانالمم از شما خوشش میاد
یعنی چیزه لطف دارید 🌱