eitaa logo
هیئت رائحة المهدي 🇵🇸
229 دنبال‌کننده
134 عکس
19 ویدیو
0 فایل
بسـم‌ربِ مهدی‌ زهـرا 'عج' 🌱 ‌ رایحه بهشت را از مسیر شما یافته‌ام .. یابن الحسن ‌ ‌ • هیئت رائـحـة المهـدي • قـــرارگاه جـوانِ منتـظـــر • بنیـاد مـهدویت اسـتان البــرز ‌ 🧕🏻 • جهت ارتباط : @D_entezar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به رفقای‌ عزیزِهیئت‌ رایحةالمهدی این هفته هیئت برگزار نمیشه ان شاءالله به شرط حیات تجدید دیدارما هفته آینده ❤️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 |۱۵ آذر ماه ۱۴۰۳ میدونی چیه؟ بعضی اوقات حتی مرور خاطرات غم‌انگیز هم خیلی قشنگ تر از اونیه که فکر شو میکنی. این کنار هم بودنه ،اون وحدته،اون عشقی که به مادرمون خانم فاطمه زهرا'س' دیده میشه،خیلی خوشحالم که به لطف مادرمون و نگاه اهل بیت مراسم به خوبی برگزار شد و کلی دوست جدید بهمون اضافه شدن❤️ 🆔 @ir_rayehe313
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. سلام‌بر‌کسانی‌‌که‌در‌قلبها🫀زندگی‌می‌کنند، بی‌آنکه‌کنارِتن‌ماباشند. ننه‌ام‌البنین‌به‌چادرت‌گرفتارم... 🆔 @ir_rayehe313
Abero Bordam.mp3
4.12M
همه‌ی‌دنیا‌خوشن‌انگااار من‌‌یکی‌غریبم‌💔این‌وسططط حرف‌بچه‌نداره‌قیمت😔 جز‌برا‌مادرش‌‌فقططط ننه‌ام‌البنین‌به‌چادرت‌گرفتارم دارم‌از‌غصه‌میمیرم‌به‌رو‌خودم‌نمیارم 🎙 🆔 @ir_rayehe313
📸 |۲۲ آذر ماه ۱۴۰۳ پنجشنبه ۲۲ آذرماه به مناسبت وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها و روز تکریم مادران وهمسران شهدا سعادت داشتیم که مادر شهید مهدی عسگری رو زیارت کنیم. بچه ها جاتون خالی ،مادر شهید مهدی عسگری کلی از اتفاقات و خاطراتشون با پسرشون و خواسته های شهیدشون گفتن ،کلی هم برامون دعای خیر کردن و مارو به نماینده از کل بچه های هیئت تشویق مون کردن که به حول قوه الهی پرقدرت به کارمون ادامه بدیم❤️ 🆔 @ir_rayehe313
[ بسم الله الرحمن الرحیم ] 'قراره بریم دیدار بامادرشهید مهدی عسگری' شنیدن این جمله هم برام خوشایند بود و هم متعجب از اینکه حالا چرا مادر شهید مهدی عسگری؟ قسمت و حکمتش چی بوده ؟ یجورایی هم از شوق دیدنشون به قول خودمون بال درآورده بودم و هم از استرس اینکه قراره با چه حرفایی روبرو بشم و دلم بلرزه وجلوی مادر شهید نتونم جلوی خودمو بگیرم دستام میلرزیدن. فردا شد و رفتیم پیش خانم معصومه قربانی مادر شهید مهدی عسگری ،عین دخترای خودشون باهامون برخورد کردن برامون کلی از بچه هاشون وشهید مهدی عسگری گفتن این جملات رو با دلسوخته و به قول خودشون جیگر سوخته میگفتن، گفتن که:پسرم مهدی برای اینکه من و راضی کنه که بره سوریه بهم گفت مامان جان میدونی که اهل بیت و اماما جسمشون حتی بعد چندین سال هم سالم سالم میمونه؟ اگه این داعشی ها به حریم حضرت زینب'س' تجاوز کنن و بخوان حرم و باخاک یکسان کنن و خدایی نکرده شده فقط یکی از انگشت های خانم جلوی دید نامحرمان قرار بگیره شما راضی میشی این اتفاق رخ بده؟ ومنم وقتی حرفش رو شنیدم اشک از چشمام جاری شد و بهش گفتم :پسرم حرفت حقِ ومن کی باشم که جلوتو بگیرم ونزارم بری از ناموس امام علی 'ع' دفاع کنی و توی دلم به حضرت زینب 'س' گفتم خانم جان پسرم رو در راه دفاع از حریمت هدیه میکنم). از بچه هاشون برامون گفتن که با نون حلال و سختی زیاد بزرگشون کردن و بااینکع خودشون سواد نداشتن به درس خوندن بچه هاشون خیلی اهمیت میدادن یه جاهایی این خاطره هارو با دل سوخته گفتن و اشک هامون و جاری کردن و یه جاهایی هم با گفتن شوخی های پسرشون خنده به لب مون آوردن خلاصه که اون روز تبدیل شد به بهترین روز زندگیم و از خدا و اشخاصی که واسطه این قضیه شدن خیلی سپاسگزارم❤️ 🆔 @ir_rayehe313