eitaa logo
توابین | سید مصطفی موسوی
13.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
83 ویدیو
16 فایل
کانال سید مصطفی موسوی توابین یعنی هنوز بعد از حسین(ع) هم میتوان شهید شد ۱۳۹۵-۱۴۰۲ ✅ تبلیغات: 🔸کانال بله: https://ble.ir/ir_tavabin 🔹کانال تلگرام: https://t.me/+QT6YvRmw2iOwNXwS
مشاهده در ایتا
دانلود
زن ها، گاهی اوقات حرفی نمی زنند چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود! تنها با نگاهشان حرف می زنند… به اندازه یک دنیا با نگاهشان حرف می زنند. اگر زنی برایتان اهمیت دارد، از چشمانش به سادگی نگذرید! به هیچ وجه! – سوءتفاهم اثر سیمون دوبوار @ir_tavabin
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد افکند سر به زیر، حیا را بهانه کرد آمد به بزم و، دید من تیره روز را ننشست و رفت، تنگی جا را بهانه کرد رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد آغشته بود پنجه‌اش از خون عاشقان بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد خوش می‌گذشت دوش صبوحی به کوی او بر جا نشست و، شستن پا را بهانه کرد شاطرعباس صبوحی @ir_tavabin
رزق و روزی همیشه پول نیست، گاهی یه رفیق و آدمی هستش که تو زندگیمونه @ir_tavabin
کسی که عشق رفتن دارد، زمین خوردن مانعش نمی‌شود! @ir_tavabin
‏خسرو شکیبایی می گفت: ‏بعضی وقت ها یکی طوری تو رو میسوزونه ‏که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن، ‏بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزاران نفر نمیتونن روشنت کنن... @ir_tavabin
قبل‌ترها میترسیدم از پیر شدن، از رعشه‌ی دستان چروکیده و رگ‌های کبود بادکرده که روی صورت کوچک و صاف نوه‌هایم کشیده شود. از فکر دیدن تار موهای سفید روی سرم، از چروک پیشانی بلندم، ته دلم خالی میشد! سخت بود تصور اینکه تنها بروم توی پارک مثل باقی پیرمردها بنشینم و ساعت‌ها زل بزنم به رقص شاخه‌ی درخت‌های لابد پیرتر از خودم و صدای خنده‌های از ته دل بچه‌ها که احتمالا باید لبخند بیاورد به لب‌هایم. قبل‌ترها میگفتم دلم نمیخواهد پیر بشوم! الان هم میگویم! چندسال پیش به آن شیخ پیرمردِ مقامِ مسئول هم گفتم که نشسته بود آن سوی میز چوبی که شاید همسنِ هم بودند. پیرمرد ریش‌هایش رنگ عمامه‌اش شده بود و تسبیح شاه‌مقصود به دست، یک خط حرف میزد یک دانه تسبیح می‌انداخت. گفت برای چه بروی سوریه؟ نگفتم جهاد، نگفتم جنگ، نگفتم خسته‌ام، نگفتم و فکر کرد جواب ندارم.. من حواسم به عکس امام پشت سرش بود که پیرمردی با عمامه‌ مشکی و نگاه پر‌ از جذبه‌اش داخل قاب چوبی قدیمی، زل زده بود به من و با نگاهش میگفت انقلاب نکردیم که بنشینند پشت میز جوان‌ها را نصیحت کنند! گاهی میان جملات تکراری و شعاری‌ دستی به ریش‌های سفیدش میکشید که یعنی این‌ها را در آسیاب سفید نکرده‌ام و بعد هرچه نصیحت بلد بود نقل قول، ولی افاقه نمیکرد! منِ جوانِ عمامه مشکی به سر، این سمت میز اسپند روی آتش شده بودم. گروه گروه هم‌قطارهایم میرفتند و حس جاماندن داشت ضربان قلبم را گرومپ گرومپ بالا میبرد! لنگ اجازه‌ی خروج از کشور با امضای این پیرمرد بودم! انگار که یاسین بخوانم هرچه میگفتم اثر نمیکرد و هرچه میگفت اثر نمیکرد! آخر سر ناله سردادم که حاج‌آقا هرچه بگویید سمعا و طاعتا! ولی من دلم نمیخواهد ریش‌هایم سفید بشود! نمیخواهم مثل همه بمیرم! از اینکه قطعه شهدا خاکم نکنند میترسم! من میگفتم و پیرمرد عمامه به سر فقط نگاه میکرد! سر آخر هم رضایت نداد و نشد آن چه باید بشود، اسم ما در لیست بنیاد شهید ثبت نشد.. الان نمیترسم! البته به همان قدری که از بالا رفتن سن شناسنامه‌ام نمیترسم، پیر شدن را هم نمیخواهم! قبل‌ترها که میترسیدم از پیر شدن، چون هنوز به آن پیرمردِ محبوبم، به تار موهای سفیدش، به چروک پیشانی‌اش، به صدای پخته‌ی مردانه‌اش دقت نکرده بودم! به اینکه او توی این سن مگر نباید بنشیند خانه‌شان قد کشیدن بچه‌هایش را ببیند و قربان صدقه‌شان برود؟ مگر نباید با شیرین‌کاری نوه‌هایش عشق کند؟ این پیرمرد با آن موهای سپیدش، آغوش عمیقش، لبخند گرمش، عراق چه میکرد؟ دور از وطن، نیمه‌ی شب، میان حجم آتش.. خدا رحمتت کند حاج‌قاسم @ir_tavabin
‏با زنی ازدواج کنید که اگه "مرد" بود بهترین دوستِ شما میشد! @ir_tavabin
voice.ogg
2.47M
تجربه‌ی تلخِ زمین خوردن.. @ir_tavabin
خواستم تقلید کنم از خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لویی، از مریم مقدس سخن می‌گفت. گفت ۱۷۰۰ سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم داد سخن داده‌اند. ۱۷۰۰ سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت‌ها در شرق و غرب، ارزش‌های مریم را بیان کرده‌اند. ۱۷۰۰ سال است که همه هنرمندان، چهره‌نگاران، پیکره‌سازان بشر، در نشان دادن سیما و حالات مریم، هنرمندی‌های اعجازگر کرده‌اند. اما مجموعه گفته‌ها و اندیشه‌ها و کوشش‌ها و هنرمندی‌های همه در طول این قرن‌های بسیار، به اندازه این یک کلمه نتوانسته‌اند عظمت‌های مریم را بازگویند؛ که «مریم مادر عیسی است». و من خواستم با چنین شیوه‌ای از فاطمه بگویم. باز درماندم. خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجه بزرگ است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه، دختر محمد (ص) است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست. نه! اینها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه، فاطمه است. دکتر شریعتی @ir_tavabin
- @hajmansourarzi.mp3
10.45M
حاشا که فاطمه به مدارا بایستد! حاج منصور ارضی @ir_tavabin
فرض بر این است که نماز، انسان را از فحشا و منکر دور می‌کند، پس نمازی که چنین نمی‌کند، عبادت شمرده نمی‌شود! امام موسی صدر کتاب ادیان در خدمت انسان @ir_tavabin