eitaa logo
توابین | سید مصطفی موسوی
13.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
74 ویدیو
16 فایل
کانال سید مصطفی موسوی توابین یعنی هنوز بعد از حسین(ع) هم میتوان شهید شد ۱۳۹۵-۱۴۰۲ ✅ تبلیغات: 🔸کانال بله: https://ble.ir/ir_tavabin 🔹کانال تلگرام: https://t.me/+QT6YvRmw2iOwNXwS
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان یک مرجع مخالف سلسله استوری @ir_tavabin
” رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمهٔ زهرا کمک بخواید. گره‌های کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنن.» “ خداحافظ سالار @ir_tavabin
صبح یعنی بنشینم به تماشای طلوعِ چشمت.. @ir_tavabin
آری، تفاوتی نميكند اينكه تو دانشجو هستی يا كارمند، كارگر هستي يا كشاورز، طلبه هستی يا كاسب بازار... آنچه از همه‌ی اينها فراتر ميرود انسانيت توست و انسان، اگر انسان باشد و به وجدان خويش رجوع كند، ندای «هل من ناصر» سيدالشهدا را از باطن خويش خواهد شنيد كه ميثاق فطرتش را به او گوشزد مي‌كند. خداوند سر و جان را نيز همچون امانتی به انسان بخشيده است تا هر دو را فدای امام حسين‌(ع) كند شهیدآقاسیدمرتضی @ir_tavabin
شاید دوستِ خدا بود #story @ir_tavabin
دیر بجنبی حسرت‌ها آتش‌ت خواهند زد، میگفتند و باور نمیکردیم! ما که از دنیا چیزی نخواسته بودیم الا آن‌که دلخوشی‌های قلیل را بر عبد ضعیف ببخشد و رحم کند در دو جهان خدای لطیف! کار دنیا را میبینی؟! مردم آرزویشان آن است که با پرواز فِرست کِلس بروند آن سر اروپا و هتل پنج ستاره اقامت داشته باشند، در بهترین رستوران گوشت استیک بخورند و لذت ببرند.. ما دیوانه‌ها اما دلمان تنگ شده آن پیرمرد قد خمیده‌ی عرب کنار طریق بایستد و داد بزند " مای بارد " یا از فرط خستگی مسیر بنشینی روی آن مبل‌های زهوار در رفته‌ی جلوی خانه‌ها بعد جوانی به زور دستت را بگیرد و " هلبیکم هلبیکم " گویان ببردت خانه‌شان و بعد انگار که خیبر را فتح کرده باشد تو را به بزرگ عشیره نشان بدهد و او لبخند بنشیند به صورتش‌ و دست به چشمانش بگذارد که یعنی " رواق منظر چشم من آشیانه توست، کرم نما و فرود آ که خانه خانه‌ی توست " بعد هرچه داشتند و نداشتند خرج زائر حسین (علیه‌السلام) میکردند.. یا دلمان ضعف کند برای آن دختر بچه‌هایی که وسط مسیر می‌ایستادند و آن عطرهای کوچک را میگرفتند و معصومانه نگاهت میکردند تا معطر کنند به عطر محبتشان تو را.. من روی سر همه‌شان دست میکشیدم، برای من همه‌ی آن دخترکان معصوم رقیه بودند، دور از چشم محارمشان با صدای آهسته با لهجه عراقی قربان صدقه‌شان میرفتم و وقتی صورتشان از خجالت سرخ میشد و ریز ریز میخندیدند، اشک‌هایم باران میشد و بعد روضه میگرفت.. ما دلمان تنگ شده که جان بکنیم برای رساندن حرفمان به برادران ایمانی‌مان، به خادمان حسین، و بعد هر آنجا که کلمات به سختی ادا میشد سخت به آغوش میگرفتیمشان و هرچه حرف بود با چشم‌ها ادا میکردیم.. حالا که همه خاطراتتان مرور شد چشم‌هایتان را ببندید و روی پل مشرف به حرم بایستید و سلام بدهید السلام علیک یا اباعبدالله به تو از دور سلام.. هلبیکم! زیارت قبول زایر! سید مصطفی موسوی میدان ولیعصر عج‌الله‌تعالی‌فرجه، اربعین ۱۴۴۲ @ir_tavabin
مروح کن دل و جان را خدای برگ‌های پاییز 🌱 @ir_tavabin