🔻تبار یهودی خاندان قوام شیرازی
✍در منابع متعدد ایرانی و خارجی، بکرّات این موضوع ذکر شده است. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه مینویسد:
در نسب حاجی ابراهیم خان بن هاشم، معمرین اهل شیراز که مقارن همان زمان بودهاند، سخنانی میگویند و متفقاً در میان آنها چنین معروف است که اینها جدیدان اسلام قزوین بوده، از آنجا مهاجرت کرده به شیراز آمدهاند
دکتر یاکوب پولاک یهودی که در دهه ۱۸۵۰ از شیراز دیدن کرده، مینویسد:
در شیراز رویهم رفته وضع یهودیان نظم و نسقی دارد زیرا آنان از حمایت خانواده متنفذ حاجی قوام برخوردارند. جد اعلای حاجی قوام خود یهودی بود
و حبیب لوی مورخ مطلع یهودی مینویسد:
حاجی ابراهیم فرزند حاجی هاشم یا آشر یهودی، و پدر یا جدش به دین اسلام گرویده بود
📚 منابع:
۱_ محمدحسن خان اعتمادالسلطنه،؛صدرالتواریخ
۲_ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک
۳_ تاریخ یهود ایران؛ حبیب لوی
📜🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻زمانی که دوچرخه به تهران آمد
✍زمانی که دوچرخه به تهران آمد برخی مردم به آنهایی که دوچرخه سوار میشدند "بچه شیطان" و "تخم جن" میگفتند و معتقد بودند که راکبین از طرف شیاطین و پریان کمک میشوند چون بغیر از این کسی نمیتواند روی دو چرخ حرکت بکند و دلیلشان هم این بود که میگفتند مرکبی که اگر کسی آنرا نگه ندارد، خودش نمیتواند خودش را نگه دارد چگونه میتواند یکی را هم بالای خود نشانیده راه ببرد؟!
پس این کار ممکن نیست مگر آنکه خود آن روروئک را جنیان ساخته و راکبین آنها نیز بچۀ جن ها و شیطان ها میباشند. چنانکه اولین باری که این مرکب به تهران آورده شد دو پسر بچۀ انگلیسی با شلوارهای کوتاه در میدانِ مشق آنها را به نمایش مردم گذاشتند . پیرها و سالمندانی که به تماشایشان رفتند بسم الله و لاحول گويان و شگفت زده که گویی به تماشای غول و آل و پریزاد رفته اند باز میگشتند و آمدن دوچرخه را یکی از علائم آخرالزمان میگفتند.
📚 منبع: تهران قدیم؛ جعفر شهری
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
📸بازار بزرگ کاشان، تیمچه امین الدوله
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻 پروفسور هانری کُربَن
✍هانری کُربَن فیلسوف، ایرانشناس و اسلامشناس فرانسوی، در بیان زیبا و دقیقی میگوید:
همه ادیان با مرگ پیامبران خود ، یهودیت با مرگ موسی ، مسیحیت با مرگ عیسی و سنیها با مرگ محمد(ص) مردند و فقط شیعیان از مرگ امتناع کردند ، همانطور که آنها نامزد مرگ نیستند ؛ چون آنها حسین را در ابتدای راه و مهدی را در انتهای راه قرار دادند ، امام حسین از عمق تاریخ آنها را هُل میدهد و از آینده امام مهدی آنها را دعوت میکند تا بیایند. چنین جامعهای نمیتواند بمیرد ، رهبری آن در حال حاضر است ، و آرمانهای آن حاضر و در حال تجدید شدن است
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻 توبه طیب
گاهی یک جمله مسیر زندگی آدم را عوض میکند
✍ یکی از رفقا تعریف میکرد روزی داشتم از خیابان لالهزار عبور میکردم. کافهای در آنجا وجود داشت به نام «کافه کرامت». آن کافه پاتوق مرحوم طیب بود. آن روز طیب جلوی کافه ایستاده بود. با یکدیگر سلام و احوالپرسی کردیم. طیب آنچنان دست مرا فشار داد که احساس کردم آهن به دست دارد. طیب گفت: به همراه من به کافه میآیی؟ گفتم به شرطی میآیم که چیزی( مشروبات الکلی) جلوی من نخوری. طیب هم قبول کرد.
🔸وقتی وارد کافه شدیم و پشت میز نشستیم؛ گارسون به مانند عادت همیشه میز جلوی مارا کاملا چید. طیب گفت دوست دارم که شما مرا نصیحت کنید. جریان حُر را برای طیب تعریف کردم. خب حُر از شجاعان و جنگجویان عرب بود. او اولین کسی بود که جلوی سپاه امام حسین را گرفت و دل اهل بیت را لرزاند. اما وقتی به امام حسین رسید و مظلومیت ایشان را دید متحول شد و به سپاه امام پیوست.
طیب که خودش اهل هیئت و روضه بود و جریان حُر را شنیده بود اما وقتی خدا بخواهد آدم را متحول کند این گونه کار میکند. طیب همانجا بطری مشروب را شکست وگفت: خدایا پاکم کن. از همان جا جریان تغییر طیب شروع شد
نقل از حاج قاسم نظیفی صاحب انتشارات اسلامی
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻 ماجرای غربت سه سرباز وطن
✍صبح روز سوم شهریور سال ۱۳۲۰ شمسی به پاسگاه مرزبانی جلفا خبر میدهند لشکری عظیم از ارتش سرخ شوروی به سوی مرز میآید و قصد دارد از پل آهنی گذشته و وارد ایران شود. اما از پایتخت دستور میآید که پادگان را تخلیه کنید و اجازه ورود به ارتش شوروی را بدهید. سرجوخه جسور پاسگاه خطاب به سربازانش میگوید: هرکسی میخواهد، برگردد. من اینجا میمانم. میخواهم از کشور مقابل اجنبیها دفاع کنم. سرجوخه ملک محمدی همراه با سه سربازش هم قسم میشوند و میمانند. درگیری سنگینی بین نیروهای ارتش شوروی و سرجوخه و ۳ سربازش در میگیرد. به گفته شاهدان، درگیری ۴۸ ساعت به طول میانجامد و در نهایت سرجوخه و دو سربازش زیر آتش شدید ارتش شوروی شهید میشوند
مقاومت شجاعانه این سه سرباز تحسین فرمانده ارتش شوروی را برانگیخت. وی با عبور از پل متوجه شد که سربازانش ۷۲ ساعت، تنها با ۳ سرباز ایرانی در حال نبرد میباشند، به نشانه احترام یکی از درجههایش را از روی دوشش باز کرده و روی سینه سرجوخه محمدی گذاشت و از چوپانی خواست تا ۳ سرباز شجاع را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻 یخچال نفتی
✍شاید اولین باری باشد که نام یخچال نفتی را می شنوید و این نام به نظرتان کمی خنده دار هم باشد. اما واقعیت این است که یخچالهای نفتی پدر بزرگ یخچالهای امروزیند
اختراع یخچال نفتی بطور مشترک به نام آلبرت اینشتین و لئو زلارد به ثبت رسیده است. نفر اول که شهرت جهانی دارد اما نفر دوم یک دانشمند مجارستانی است که ابتدا دانشجو و سپس دوست و همکار اینشتین در پروژه های تحقیقاتی زیادی شد. (از جمله پروژه ی منهتن که به ساخت اولین بمبهای اتمی آمریکا منتهی شد)
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
شهید رجایی در سفری به کردستان در کنار کیومرث صابری فومنی (گل آقا)
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
شاهزاده نصرالله میرزا نوه فتحعلی شاه قاجار معروف به شاهزاده ریش بلند
ناصرالدین شاه برای تفریح و عکاسی ایشون رو تو ساحل مازندران چال کرده و عکاسی میکردن
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻نه سیخ بسوزه نه کباب!
✍شجاع السلطنه پسر فتحعلی شاه، زمانى حاکم کرمان بود. او در آنجا متوجه شده بود که ترکه های نازک انار میتوانند نقش سیخ کباب را ایفا کنند. و کباب بر سیخی که چوبش انار باشد خوشمزه تر هم میشود.
بدین جهت پخت کباب با چوب انار را باب کرد که در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد؛ و حاکم وقتی میل کباب داشت به نوکرها میگفت: طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزد نه کباب
این دستور او بعدها ضربالمثل شد و در واقع مصداق همان اعتدال است که این روزها ورد زبان این و آن شده است...
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻جام زیبای تپه مارلیک واقع در شهرستان رودبار استان گیلان و متعلق به سه هزار سال پیش (۵۰۰ سال قبل از هخامنشیان )
محل نگهداری در موزه متروپولیتن نیویورک
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh
🔻حکایت !
✍آورده اند که عقابی بود.
بر بچه گوسفند حمله آورد و او را به چنگال صید کرده، در ربود.
کلاغی که شوق تقلید داشت، این احوال را دید.
خواست که زور خود بر گوسفندی بیازماید، و لیکن پنجه اش در پشم گوسفند چنان اسیر ماند که بیچاره خود را از آن خلاص دادن نتوانست.
شبان آمد و او را اسیر یافته، بگرفت و به خانه برد تا از بهر بازیچه به فرزندان خود دهد.
چون فرزندان شبان کلاغ را دیدند، از پدر خود پرسیدند که این پرنده چه نام دارد؟
راعی گفت این پرنده ای است که پیش از یک ساعت خود را عقاب تصور کرده بود، اکنون خوب دانسته، که کلاغ بیشه است حماقت پیشه.
🔸 آدمی را باید که در کاری که مافوقِ توانایی اوست، قدم نگذارد و اگر کند، هم از سرانجام آن نومید شود و هم مصدر تضحیک ابنای روزگار
🇮🇷کانال تاریخ ایران /جهان👇
@iran_Tarikh