20.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | «یاران آخرالزمانی»
🔺حاج قاسم سلیمانی: اما من معتقد هستم، آن چیزی که دیدم، صحنههایی که دیدیم و شما هم دیدید خیلیهاتون، معتقدم، امام زمان(عج) که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد میکنند، قلهی آن حکومت آن دوره بود که در دفاع مقدس ما در بخشها و حالاتش اتفاق افتاد.
🇮🇷 به مناسبت هفته #دفاع_مقدس
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
عصبانیت عضو گروهک تروریستی منافقین از اعتراض به مسیح علینژاد!
پس از اینکه نوید محبی یکی از نزدیکان رضا پهلوی مسیح علینژاد را یک کاسب و دروغگو معرفی کرد؛ حسن داعی از همکاران گروهک تروریستی منافقین و برادر یکی از مسئولین رده بالای این گروه تروریستی در توییتی با حمله به نوید محبی و رضا پهلوی از مسیح علینژاد حمایت کرد!
چرا باید اعضای گروهک تروریستی منافقین از نقد و اعتراض به علی نژاد عصبانی شوند؟
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نگذارید نگذارید...
🔹یک سناریو و کاری که دشمن از قدیمالایام در کشور برنامه ریزی میکرده و الان هم همان را دنبال میکند مسالهی اختلافات مذهبی و قومیتی است و حضرت آقا هم این سناریوی دشمن را تذکر دادند و فرمودند:《آمریکا با دست گذاشتن روی اختلافات قومی و مذهبی دنبال بحران سازیه ولی شتر در خواب بیند پنبه دانه》.
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
نگاهی به زندگینامه شهید جهادگر
🔹زمانی که دشمن بعثی ایران؛ یعنی عراق به کشور ما حمله کرد، منصور به همراه دیگر مهاجرین جنگ تحمیلی به اردکان آمد و در سال ۱۳۵۹ درروستای “سرچاه وراعون” از توابع عقدای اردکان با دختری از خانواده ای مذهبی ازدواج کرد که ثمرۀ این ازدواج دو فرزند پسر بود که یکی از آنها بر اثر عقرب گزیدگی فوت کرد و اکنون یک پسر به عنوان یادگار از آن شهید عزیز باقی مانده است.
🔹منصور پس از تشکیل جهاد سازندگی وارد جهاد سازندگی شد و در جهاد سازندگی استان هرمزگان به خدمت مشغول شد. زمانی که احساس کرد جبهههای جنگ تحمیلی به وجود او نیاز دارد، زن و فرزند و خانه و کاشانه خویش را رها کرد و راهی جبهه شد و به عنوان جهادگر مشغول سنگر سازی و پشتیبانی از رزمندگان اسلام شد و به عنوان رانندۀ بلدوزر مشغول خدمت گردید.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
22.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ کمتر دیده شده | قسمتهای از عملیات و شوخی شهیدان مدافع حرم در سوریه
🔹یادشان بخیر رفقای شهید مدافع حرم نه اهل ریا بودند نه اهل منیت بودند و نه اهل جانماز آب کشیدن ،در چند متری داعش هم دست از شوخی بر نمیداشتند این جوانان شیرمردان حیدری با خدا معامله کردند و تاریخ ساز شدند...روحشان شاد و یادشان گرامی
🔹ناگفته ها زیاد است تمام کسانی که در کلیپ هستند همه در سوریه آسمانی شدند
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بسم ربِّ الشهدا🌺
خاطرات 🌷شهید ابراهیم هادی🌷
قسمت2⃣1⃣
پوریای ولی
مسابقات انتخابی کشوری بود.... ابراهیم در آن زمان در اوج آمادگی به سر می برد
و هرکسی یک مسابقه از ابراهیم میدید میگفت
:"امسال تو 74 کیلو هیچکس حریف ابراهیم نمیشه.
" مسابقات شروع شد و ابراهیم یکی یکی حریفها رو از پیش رو برمیداشت و با4 کشتی که برگزار کرد به نیمه نهائی رسید اکثر کشتیها رو هم یا ضربه میکرد یا با امتیاز بالا میبُرد.
با اون شور و حالی که داشت گفتم:"امسال دیگه یه کشتیگیر از باشگاه ما میره تیم ملی" ، دیدار نیمه نهائی هم با اینکه حریفش خیلی مطرح بود ولی ابراهیم با اقتدار برنده شد و به فینال رفت.
حريف پاياني او آقاي محمود .ك بود كه همان سال قهرمان مسابقات ارتشهاي جهان شده بود. قبل از شروع فینال رفتم رختکن پیش ابراهیم و گفتم:
" من کشتیهای حریفت رو دیدم .خیلی ضعیفه ،از این کشتی قبلی راحتتر میتونی ببری.
ابراهیم هم بندهای کفشهاش رو بست و در حالی که مربی آخرین توصیهها را به ابراهیم گوشزد میکرد،
با هم به سمت تشک رفتند.
وقتی ابراهیم روی تشک رفت، من در بین تماشاگرها رفته بودم و داشتم نگاهش میکردم، حریف ابراهیم داشت با او حرف می زد و او هم سرش رو به علامت تائيد تکون میداد
، بعد هم حریف ابراهیم یک جائي رو بالای سالن بین تماشاگرها به او نشان داد.
من هم برگشتم و نگاه کردم. دیدم یک پیرزن، تسبیح به دست اون بالای سکوها نشسته
. نفهمیدم چی گفتن و چی شد ولی ابراهیم خیلی بد کشتی رو شروع کرد و همه اش دفاع میکرد، بیچاره مربی ابراهیم، اینقدر داد زد و راهنمائیکرد که صِداش گرفت
. ولی ابراهیم انگار هیچی از حرفهای مربی و حتی داد زدن های من را نمی شنید و فقط داشت وقت رو تلف میکرد.
حریف ابراهیم با اینکه اولش خیلی ترسیده بود ولی جرأت پیدا کرد و هی حمله میکرد
و ابراهیم با آرامش خاصی مشغول دفاع بود. داور اولین اخطار و بعد هم دومین اخطار را به ابراهیم داد و در پایان هم ابراهیم باخت و حریف ابراهیم قهرمان 74 کیلو شد.
داور وقتی دست حریف را بالا میبرد ابراهیم میخندید و خوشحال بود انگار که خودش قهرمان شده.
بعد هم دو تا کشتیگیر یکدیگر رو بغل کردند
. حریفِ ابراهیم در حالی که از خوشحالی گریه میکرد خم شد و دست ابراهیم رو بوسید.
دو تا کشتی گیر در حال خارج شدن از سالن بودند که از بالای سکوها پریدم پائین و آمدم سمت ابراهیم و داد زدم:"
آدم عاقل، این چه وضع کشتی بود.
بعد هم از زور عصبانیت با مشت زدم به بازوی ابراهیم" و گفتم:
"آخه اگه نمیخوای کشتی بگیری بگو، ما رو هم معطل نکن"
. ابراهیم سریع رفت تو رختکن و لباسهاش را پوشید و خيلي آرام با یک لبخند گفت:"
اینقدر حرص نخور"
بعد هم سرش رو انداخت پائین و رفت.
از زور عصبانیت کارد میزدن خونم در نمیاومد، وهمينطور به دروديوار مشت ميزدم. رفتم بیرون.
جلوی در ورزشگاه همان حریف فینال ابراهیم را دیدم که با مادر و کلی از فامیلهایشان دور هم ایستاده بودند و خیلی خوشحال بودند.
یکدفعه همان آقا من را صدا کرد.
برگشتم و با اخم گفتم: بله ؟ آمد به سمت من و گفت: "
من متوجه شدم شما رفیق آقا ابرام هستید، درسته ؟" با عصبانیت گفتم:" فرمایش" ادامه داد:
"آقا عجب رفیق با مرامی دارید.
من قبل مسابقه به آقا ابراهيم گفتم: شک ندارم که از شما میخورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادرم وبرادرام اون بالای سالن نشستهاند، مواظب باش ما خیلی ضایع نشیم".
بعد ادامه داد: "رفیقتون سنگ تموم گذاشت نمیدونی مادرم چقدر خوشحاله"، بعد هم گریهاش گرفت و گفت: "
من تازه ازدواج کردم و به جایزه مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمیدونی چقدر خوشحالم".
من هم که مانده بودم چه بگویم کمی سکوت کردم و گفتم:"رفیق جون ، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کار رو نمیکردم.
این کارها مخصوص آدمای بزرگی مثل ابراهیمه".
از آن پسر خداحافظی کردم و نیم نگاهی به اون پیرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. بین راه به کار ابراهیم فکر میکردم،
اینجور گذشت کردن اصلاً با عقل جور در نمییاد.
با خودم فکر میکردم که پوریایِ ولی وقتی فهمید که حریفش به قهرمانی تو مسابقه احتیاج داره و حاکم شهر، اونها رو اذیت کرده به حریفش باخت اما ابراهیم... یاد تمرینهای سختش افتادم....عجب آدميه این ابراهیم
ادامه دارد....
🌷🌷🌷🌷🌷
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 هرچه بود نور بود
شگفتی نور و رنگ در تجربه ی نزدیک به مرگ
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
@madahi - حاج منصور ارضی.mp3
4.29M
🎧 #مناجات_با_امام_زمان(عج)
📝 خریدنی نشدیم و ز قیمت...
🎤 #حاج_منصور_ارضی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
اگر مقصودِ تو عشق است پس آرام باش ای دل!
چه فرقی میکند میخواهدم او یا نمیخواهد؟!
#بهوقتدلتنگی💔
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصبانیت نتانیاهو از پیشرفت ایران هستهای و عقبنشینی دشمنانش
🔸 نخست وزیر اسرائیل در سازمان ملل: ۸سال پیش قدرتهای بزرگ قول دادند اگر ایران از برجام تخلف کند تحریمها را بر میگردانند.
🔸 ایران از برجام تخلف کرد اما تحریمها برنگشت!
🔸کشورهای قدرتمند باید ایران را در برابر یک تهدید هستهای جدی قرار دهند.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran