eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.9هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
23.1هزار ویدیو
231 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
📸| 🔵شهید مدافع‌حرم 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور نیروهای مردمی و طوایف در جوانرود برای پاکسازی تروریست‌ها نمیذاریم یه دونه‌تون فرار کنه ، همه‌تون مجازات میشید 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ ✍ ! آغوش داریم تا آغوش!!! زنی که سر کوچه میره آغوش رایگان میکنه! وقتی یه‌روز پنجره رو باز کردی که بگی و ! با صحنه مواجه بشی،صدات حنّاق میشه توی گلوت و خَفَت می‌کنه!! و بدونید که اون آغوش رایگــــان نیســــت! قبــــلاً حســــاب شــــده... ⁉️میدونی کجا؟ مادری که فقط استخوان های پسرش رو براش آوردن اینطوری پسرش رو به آغوش میگیره! ای مادرجان،آیا حال تو را آنان که شعار سر می‌دهند،درک خواهند کرد؟!! اینو هم بدونید! آشوبگر بی ریشه ایران دمشق نمیشه!! 🏴 🏴 🇮🇷 🇮🇷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
تو رو از ته دل شکر می کنم، بخاطر نعمتایی که بهشون عادت کردم و فراموشم شده به خاطرشون ازت تشکر کنم! را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
هوالعشـــق فاطمه هیجان زده اشاره میڪند: _ دستش رو نگهدار تو دستت تا عکس بگیرم. میخندی و طوری ڪه طبیعـے جلوه کند دستت را کنار دستم میگذاری... _ فکر کنم اینجوری عکس قشنگ تر بشه! فاطمه اخم میکند: _ عه داداش!...بگیر دست ریحانو... _ تو بگیر بگو چشم!..اینجوری تو کادر جلوش بیشتره... _ وا!...خب عاخه... دستت را بسرعت دوباره میگیرم و وسط حرف فاطمه میپرم _ خوب شد؟ چشمڪی میزند ڪه: _ عافرین بہ شما زن داداش... نگاهت میکنم. چهره ات در هم رفته. خوب میدانم که نمیخواستـے مدت طولانـے دستم را بگیری... هر دو میدانیم همه حرڪاتمان سوری و از واقعیت به دور است. اما من تنها یڪ چیز راومرور میڪنم.وآن هم اینڪه تو قرار است ۳ ماه همسر من باشـے!واینڪه ۹۰ روز فرصت دارم تاقلب تورا مالڪ شوم. اینکہ عاشـــقی کنم تورا!! اینڪه خودم را در آغوشت جا کنم. باید هر لحظه تو باشـے و تو! فاطمه سادات عڪس را که میگیرد با شیطنت میگوید: یڪم مهربون تر بشینید! و من ڪه منتظر فرصتم.سریع نزدیڪت میشوم...شانه به شانه, نگاهت میڪنم. چشمهایت را میبندی و نفست را باصدا بیرون میدهـے. دردل میخندم ازنقشه هایـےبرایت ڪشیده ام. برای تو ڪه نه! برای قلبت در گوشَت آرام میگویم: _مهربون باش عزیزم!... یکبار دیگر نفست را بیرون میدهـے. عصبی هستے.این را با تمام وجود احساس میڪنم. اما باید ادامه دهم. دوباره میگویم: _ اخم نڪن جذاب میشی نفس! این را که میگویم یڪ دفعه از جا بلند میشوی ،عرق پیشانی ات راپاڪ میکنی و به فاطمه میگویـے: _ نمیخوای از عروس عکس تکی بندازی!!؟؟؟ ازمن دور میشوی و کنار پدرم میروی!! فرار کردی مثل روز اول! اما تاس این بازی را خودت چرخانده ای! برای پشیمانـے دیـــر است ادامہ دارد... نویسنده این متن: 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran