✅ حمله گسترده هوایی و موشکی روسیه به اوکراین. موشک ها و پهپادهای روسیه بسیاری از شهرهای اوکراین را هدف قرار دادند. صدای انفجار در چندین شهر شنیده شد. لوتسک/Lutsk ایوانو-فرانکیفسک/Ivano-Frankivsk ترنوپیل/Ternopil ریونه/Rivne کریفیی ریه/ Krivoy Rog خملنیتسکیی/ Khmelnytskyi اودسا / Odessa وینیتسا/Vinnytsia لووف/Lvov ژیتومیر/Zhytomyr کی‌یف دنیپروپتروفسک/Dnepropetrovsk خارکیف/Kharkov زاپروژیا/Zaporozhye تقریبا همه این مناطق امروز مورد حمله هوایی ارتش روسیه قرار گرفتند. به نظر می رسد که زیرساخت های انرژی و قطع برق در سراسر اوکراین هدف اصلی این حمله بوده است. در حال حاضر حداقل 65 حمله به تاسیسات زیرساختی در خاک اوکراین ثبت شده است. در گزارشات اولیه گفته شده این حمله با استفاده از +100 فروند پهپاد انتحاری سری گل شمعدانی، 6 فروند بمب افکن Tu-22، و11 فروند بمب افکن Tu-95، جنگنده های Mig-31K و Su-57 و موشک های کروز کالیبر صورت گرفته است. ▪️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ

✅ ️کلیپ تصویری: ثواب زیارت امام حسین (ع) حجت الاسلام رفیعی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

در وصیت نامه اش نوشته بود: من کجا و شهــدا کجا؟؟!! خجالت می کشم مانند شهدا وصیت کنم ... من ریزه خوار سفره آنها هم نیستم ! ‌ ‌ 🌷شهید مدافع حرم عباس دانشگر 🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

✅ ️️خاطره شهید حسین امیرعبدالهیان از ملاقات هییت مصری با شهید سلیمانی ✅ 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

شهید سید رضا مهدوی، آموزگار عشق و ایثار 🔹این شهید والامقام که فردی متدیّن و انقلابی بود، در دوران پُر از خفقان قبل از انقلاب، به دلیل فعالیت‌های انقلابی و پخش اعلامیه و نوارهای حضرت امام، انگشت اشارۀ ساواک بود و بارها مورد تعقیب قرار گرفت؛ اما به خواست خدا، مأموران رژیم از بازداشت وی ناکام ماندند. 🔹سید رضا بعد از اخذ مدرک دیپلم، جذب ادارۀ آموزش و پرورش شد. بعد از پیروزی انقلاب، از طرف آموزش و پرورش مأمور به خدمت در جهاد شد و در قسمت سوادآموزی جهاد، مشغول فعالیت گشت. وی برای سوادآموزی، به روستاهای دورافتاده سفر می‌کرد. #معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

⤴️ رازِ دفترچه‌ شهید 🌷شهید محمد علی رهنمون🌷 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

🎥نماهنگ شهید مدافع‌حرم #سعید_شبان ستوان‌دوم پاسدار شهید «سعید شبان گورچین قلعه» در سال۱۳۶۵ در ارومیه به دنیا آمد. با تجاوز نیروهای تکفیری به حزیم آل‌الله، برای دفاع از حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام به عراق اعزام شد. او از عاشقان دیار آذربایجان بود که در مناطق عملیاتی عراق مشغول نبرد با گروه‌های تکفیری صهیونیستی شد و سرانجام در دوم شهریور سال۱۳۹۳ براثر اصابت ترکش خمپاره دشمن در تکریت عراق به فیض شهادت نائل آمد. 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

عارف مجاهد که در راه اسلام خستگی ناپذیر بود 🔹شهید ابراهیم عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت. 🔹ابراهیم عشریه در شهر قم تا سال ۱۳۹۱ اجاره نشین بود و علی‌رغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری می‌کرد. منزل شخصی‌اش را که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریور ماه ۱۳۹۱ تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت می‌کرد. 🔹علاقه این شهید والامقام به مباحث طلبگی باعث شد که شب‌ها در کلاس‌های یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغله‌هایی که داشت، هیچگاه کلاس‌های رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد. #معرفی_شهید #شهید_مدافع_حرم 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

مقصد الهی سختی ندارد... شهدا عاشق بودند... مسیر عشق که سختی ندارد:) 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #صد_سیزده ـــ صغری بس کن دیگه ــ اِ صبر کن بقیشو برات تعریف کنم ــ باور کن از بس خندیدم شکم درد گرفتم ــ بی لیاقتی دیگه ــ تو مگه کلاس نداشتی؟ ــ آره الان میرم،منتظرم میمونی باهم برگردیم ــ باشه میرم تو کافه منتظرت میمونم صغری بوسه ای بر گونه اش مینشاند. ــ عشقی به مولا ــ برو دیگه سمانه بعد از سفارش قهوه روی یکی از صندلی ها می نشیند،به صفحه گوشی اش نگاهی می اندازد،چند پیام از دوستانش داشت،دوست داشت با کمیل تماس بگیرد اما نمیخواست مزاحم کارش شود. گارسون قهوه را جلویش گذاشت،سمانه تشکری کرد،با روشن و خاموش شدن صفحه ی گوشی اش ،نگاهی به آن انداخت با دیدن اسم زندایی لبخندی زد و جواب داد: ــ به به زندایی جان اما صدای نگران و آشفته ی زهره لبخند را از روی لب های سمانه پاک کرد. ــچی شده زندایی ــ بچم ــ برا ارش اتفاقی افتاده؟ ــ تازه کمیل اومد خونمون،خیلی عصبی بود آرش داشت آماده می شد تا بره دانشگاه اما کمیل بدون هیچ حرفی دستشو گرفت انداخت تو ماشین سمانه نگران پرسید: ــ کمیل اینکارو کرده؟ ــ آره زهره نالید و گفت: ــ سمانه یه زنگ بزن به کمیل ببین چی شده دارم از نگرانی میمیرم ــ چشم زندایی الان زنگ میزنم ــ خبرم کن ــ چشم سمانه سریع قطع کرد و با دستان لرزان شماره کمیل را گرفت کمیل اولین تماس را رد کرد اما سمانه آنقدر تماس کرد گرفت که تا کمیل جواب داد: ــ چیه سمانه عصبانیت و ناراحتی در صدایش کاملا مشهود بود ــ کمیل کجایی؟ ــ سرکار ــ کمیل باید بهات حرف بزنم ــ بعدا سماته ــ جان من کمیل کارم مهمه ــ باشه میام دنبالت ــ خودم میام بگو کجا کمیل کلافه گفت: ــ یک ساعت دیگه بیا همون خونه ــ باشه خداحافظ ــ خداحافظ سریع از جایش بلند شد بعد از حساب کردن،از دانشگاه بیرون رفت و برای اولین تاکسی دست تکان داد ↩️ #ادامہ_دارد... ○⭕️ ✍🏻 #نویسنده: فاطمه امیری 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

💠زیارت امیرالمومنین دیدار تجربه گر خردسال با امام علی (ع) در علم برزخ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #زندگی_پس_از_زندگی 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran