چه تلاش بی فایده ای
خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود
اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود ...!
#خدا را صدا بزن
📿 #نماز اول وقت
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برای_ایران
آهنگ زیبای < برای ایران > با صدای امیر آوید
#رمان #مدافع_عشق
#قسمت_29
هوالعشـــق
پس منو تو کجا بنشینیم! مادرت میخندد...
_ شرمنده عروس گلم!یجوری شده که تو و علی مجبورید با هم بیاید .لبخندی میزنم و میگویم
_ دشمنت شرمنده مامان!
تو همان لحظه پوزخندی میزنـے و جلوتر از من میروی. سجاد هم ماشین را روشن و حرکت میکند. پشت سرت راه میفتم.سکوت کرده ای حتی حالم رانمیپرسی! پس اشتباه فهمیده بودم.تو همان سنگ دل قبلی هستی. فقط اگر هفته پیش اشک میریختی بخاطر شوک و فضای ایجاد شده بود. صدایم را صاف میکنم و میگویم:
_ دست منم بهتر شده!!
_ الحمدالله!
چقدر یخ! حرصم میگیرد.
حس میکنم چیزی در من تغییر کرده!شاید دیگر دوستت ندارم...فقط میخواهم تلافی کنم!
💞 💞
خلوت است و شاید بهتر بگویم پرنده هم پر نمیزند!مادرم میوه پوست میکند و گرم صحبت با زهراخانوم میشود...
_ میبینم که آقای شمام نیومدن مثل آقای ما
_ اره علےاصغرو برده پیش یکےاز همرزماش...
از جایم بلند میشوم و به فاطمه اشاره میکنم تا دنبالم بیاید.حرف گوش کن بدنبالم می آید...
_ نظرت چیه بریم تاب بازی؟
_ الان؟باچادر؟؟؟
_ اره خب کسی نیست که!
مردد نگاهم میکند. دستش را با شیطنت میڪشم و سمت زمین بازی میرویم. سجاد به پیست دوچرخه سواری رفته بود تا دوچرخه کرایه کند. تو هم روی یڪ نیمکت نشسته ای و کتاب میخوانے. اول من سوار تاب میشوم و زیرچشمے نگاهت میکنم. میخواهم بدانم عکس العملت چه خواهد بود! فاطمه اول به تماشا می ایستد ولے بعداز چند دقیقه سوار تاب کناری میشود و هردو باهم مسابقه سرعت میگذاریم. ڪم ڪم صدای خنده هایمان بلند میشود.نگاهت میڪنم ازروی نیمکت بلند میشوی و عصبے سمتمان مےآیـے
_ چه خبرتونه؟...زشت نیست!؟یهو یکی بیاد چی!؟...آروم تربخندید!!
💞 💞
فاطمه سریعاً تاب را نگه میدارد و شرم زده نگاهت میکند. اما من اهمیت نمیدهم. دوست دارم کمی هم من نسبت به تو بـےاهمیت باشم..!!
_ ریحانه باتوام هستما! تابو نگه دار..
گوش نمیدادم و سرعتم رابیشتر میکردم...
_ ریحان مجبورم نکن نگهت دارم!!
_ مگه میتونی؟؟
پوفـےمیڪنے،آستین هایت را روی ساق دستهایت تا میزنـے!این حرکت یعنـےهشدار
_ نگهت دارم یا خودت میای پایین؟
_ یہ بار گفتم نمیتونـے...
هنوز جمله کامل نشده که دستت را دراز میکنے و مچ پایم را میگیری.تاب شروع میکند به لرزیدن،تعادلم را از دست میدهم و جیغ میکشم...
_ هیسس عهه!
عصبی پایم را میکشے و من با صورت پرت میشوم!!دست باند پیچی شده ام می سوزد ومن ازدرد آخ بلندی میگویم . تو با عصبانیت می گویی:
_ شوخے اینجــوری نکن!هیچ وقت!
بسوزد پدر عشقـــــ ڪه سوزاند مرا
ادامہ دارد...
نویسنده این متن:
#میم_سادات_هاشمے
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 قدرت اراده روح از زبان یک تجربه گر مرگ موقت
#زندگی_پس_از_زندگی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
رفیقانه
روایتی از شهیدان امنیت
#دانیال_رضازاده
#حسین_زینال_زاده
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🎥 امروز چهلمین روز شهادت شهید #آرمان_علی_وردی است
روحش شاد و یادش گرامی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید عجمیان را سنگسار کردند!
جزئیات تکاندهنده از نحوه شهادت شهید #سید_روح_الله_عجمیان
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرارهشت ❤️
.
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي
الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ
و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد
صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه
كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ .
#امام_رضا
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔻براساس اخبار دریافتی منابع میدانی آجامدیا، در مورخه ۱۲ آذر ۱۴۰۱ یکی از سربازان وظیفه در بیمارستان امام علی (ع) تبریز ارتش به علت اختلالات روانی با استفاده از چاقو به دو نفر از کارکنان درمانی بیمارستان حمله و آنها را مجروح نمود که متاسفانه تلاش های درمانی بیمارستان موثر واقع نشد و کارکنان مذکور در بیمارستان شهادت رسیدند.
▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
رسیدگی به اتهامات ضاربین شهید عجمیان
▪️متهم: ضربه زدم که ببینم زنده است یا نه
🔹نماینده دادستان: متهم «رضا آریا» به اتهام افساد فیالارض از طریق ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور، حمله به ماموران انتظامی و بسیج، و اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور بازداشت شده است.
🔹متهم «رضا آریا»: شب قبل حادثه من شب کار بودم، ساعت ۱۲ روز بعد به همراه دوستانم آمدیم تا به سمت خانه برویم، ترافیک بود، خواستیم از ترافیک خارج شویم، ورودی کمالشهر به شدت شلوغ بود و یک خودروی سواری ساینا توجه من را به خود جلب کرد.
🔹داشتم به صحنه نگاه میکردم که یک نفر از پشت دستم را گرفت و گفت یک کاری کن، من هم دوتا لگد به بدن شهید به قسمت بازو و کتفش وارد کردم و آمدم کنار.
🔹 من توبه کردم، از خدا میخواهم گناهانم را ببخشد،از شما میخواهم من را ببخشید. از درگاه خداوند استغفار و توبه کردم. من با قصد و نیت قبلی به بدن شهید ضربه نزدم.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran