📌عبرت_های_عاشورا
عدالت خواهى و ستم ستيزى
ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايىِ عدل يكى از درسهاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى است. عاشورا به ما مى آموزد كه انسان مسلمان نمى تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بى تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام حسين(ع) در يك سخنرانى كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:
«اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسى حاكم ستمگرى را ببيند كه حلال خدا را حرام مى كند، عهد و پيمان الهى را مى شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگرى رفتار مى كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند.» آن بزرگوار سپس از بنى اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پيامبر گرامى اسلام ياد كرده و مى فرمايد:
«مردم آگاه باشيد كه بنى اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروى و بندگى خداى بخشنده سرپيچى كرده اند، فساد و تباهى را آشكار ساخته اند و حدود الهى را تعطيل كرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند. من از هر كس شايسته ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروى كنيد زيرا عمل من براى شما حجّت و سرمشق است...» از سخنان ياد شده چند نكته اساسى زير استفاده مى شود:
1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاريخ در هر سرزمينى باشد.
2. سكوت در برابر حاكم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است.
3. حكومت يزيدى از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهى است. از اين روى مبارزه با او نيز تكليف الهى است. امام در نامهاى به مردم كوفه مىنويسد:
«فلعمرى ما الامام الّا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه على ذات الله؛
به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسى است كه برابر كتاب خدا داورى كند. دادگر و متدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداى فرمان خدا كند.» امامحسين(ع) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراى شرايط امامت و حكومت نمىداند. زيرا كه اجراى حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد.
@irc_ir
معرفی کتاب
كتاب عاشورا و شبكه هاي ماهواره اي و راهكارهاي مواجه رسانه با شبهات شبكه هاي ماهواره اي پيرامون قيام امام حسين(ع)، به قلم محمد رضايي آدرياني تاليف شده است.
این اثر از فصولي مانند درآمد، كليات و مباني، روش پاسخگويي به شبهات و مغالطات عاشورايي در شبكههاي ماهوارهاي تشكيل شده است.
فرايند شبكهسازي، فرآيند برنامهسازي، از آسيبها تا راهبردهاي مواجهه با شبهات، آسيبشناسي جامعه داخلي و رسانه ملي در برابر هجوم رسانهاي شبكههاي وهابي، اهداف برنامهسازي در موضوع شبهات، راهبردهاي كلان در حوزه برنامهسازي و راهبردهاي ناظر به مخاطب و شبكه از جمله موضوعات مطرح شده در فصلهاي اين كتاب است.
راهبردهاي شبكههاي برونمرزي، مبناي ديدگاه شيعه و وهابيت به عاشورا، ضرورت توجه به دينپژوهي فطري، به مثابه معيار حق و باطلشناسي، لزوم كاربست روش بين رشتهاي در مقام دينشناسي و پاسخگويي به شبهات، شناخت منطق فهم مغالطات عاشورايي، مغالطههاي شكلي، مغالطات ابهام و مغالطات نداشتن دقت براي گمراهسازي را ميتوان از موضوعات ديگر مطرح شده در اين كتاب برشمرد.
مغالطات ادعاي بدون استدلال، مغالطات مقام دفاع، مغالطات صوري، مغالطه در استدلال پيش فرض نادرست، انواع شبهات، محور كلي شبهات، شبهات تاريخي و شبهههاي فقهي از عناوين مباحث ديگر مطرح شده در اين كتاب است.
اين اثر براي مواجهه با مشكلات پيشرو در قالب دو فصل به ارائه راهكارها ميپردازد و نويسنده در بخشي از اين كتاب تجربه جديد در زمينه شبههشناسي را ارائه ميدهد و راهبرد رو به رو شدن با شبهات معرفي ميشود.
اين کتاب ميتواند در بستر تحولات منطقهاي و بالاگرفتن منازعات فرقهاي راهبرد مفيد براي فعالسازي رسانه ملي در زمينه پاسخگويي به شبهات باشد تا با تعميق معارف و آموزههاي ديني تهديدها به فرصت تبديل شود.
كتاب عاشورا و شبكههاي ماهوارهاي (راهكارهاي مواجهه رسانه با شبهات شبكههاي ماهوارهاي پيرامون قيام امام حسين(ع)) در شمارگان 600 نسخه به همت مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما منتشر شده است.
..........................................
جهت مطالعه متن کامل کتاب به آدرس زیر در سایت اداره¬کل پژوهشهای اسلامی رسانه مراجعه فرمایید:
http://pajuhesh.irc.ir/product/book/show/id/2034
@irc.ir
🔹عن موسى بن جعفر علیه السلام قال :
و لا تأخذوا من تربتى شیئا لتبرکوا به فأن کل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
🔸حضرت امام کاظم (ع) در ضمن حدیثى که از رحلت خویش خبرى مى داد فرمود:
چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید چراکه خودرن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است ، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است .
📚 جامع الاحادیث الشیعه ، ج 12، ص 533
@irc_ir
📌وقايع روز هفتم ماه محرم
دو واقعه مهم این روز :
بستن آب فرات به روی امام حسین (ع) و یارانش و رسیدن مسلم بن عوسجه به کربلا
1- در روایات و بخصوص کتاب "ارشاد" و "تاریخ طبری" آمده است که در روز هفتم محرم است که عبیدالله بن زیاد برای عمر بن سعد نامه می نویسد و به او دستور می دهد تا جریان آب فرات را بر روی حسین بن علی (ع) ببندد .
در نامه عبیدالله این چنین نوشته است : آب را بر حسین بن عل ی (ع) ببند تا ذره ای آب نتوانند بنوشند همان طور که با عثمان بن عفان عمل شد .
عمر بن سعد فورا عمرو بن حجاج را مامور کرد که با پانصد سرباز برای بستن شریعه آب فرات به روی حسین بن علی برود، آنها هم بسوی آن محل رفتند و با صدای بلند گفتند که ای حسین نمی توانی از آب فرات بنوشی تا بمیری .
همین جا بود که یکی از همراهان عمرو بن حجاج بنام عبیدالله بن ابی حصین ازدی با صدای بلند فریاد کشید ای حسین، به آب فرات بنگر که همچون آسمان زلال است...! اما قسم به خدا که نمی گذاریم قطره ای بنوشی تا از تشنگی بمیری .
در اینجا امام رو به آسمان کرد و گفت : خداوندا اورا ( عبیدالله بن ابی حصین ازدی ) از تشنگی بکش و هرگز اورا نیامرز .
بعداز آن واقعه حمید بن مسلم نقل می کند که اورا بعدها دیدم که در بستر بیماری است و هر آنچه آب می نوشد باز هم تشنه است و فریاد عطش سر می دهد و این حالت برای او ادامه داشت تا زمانی که جانش در آمد و به درک واصل شد .
2- پیوستن مسلم بن عوسجه به کربلا برای یاری رساندن به امام حسین (ع)
در روز هفتم محرم بود که مسلم بن عوسجه از یاران و اصحاب پیامبر (ص) که شبانه از کوفه به سمت کاروان حسین بن علی (ع) حرکت می کند و به کاروان امام می رسد و حسابی باعث خوشحالی و خشنودی امام حسین (ع) می شود .
مسلم که از پیران و دلیران جنگ و زبانزد در کوفه به رشادت و شجاعت است بعداز پیوستن به کاروان امام حسین (ع) در روز عاشورا اولین شهید کربلا لقب می گیرد .
مسلم بن عوسجه از اهالی کوفه بود که بعداز رفتن مسلم بن عقیل به کوفه برای رساندن پیام امام حسین (ع) و یاری گرفتن از مردم با امام حسین(ع) بیعت می کند و بعداز کشته شدن مسلم بن عقیل به جمع آوری کمک های مردمی و خرید سلاح برای کاروان امام اقدام می کند .
مسلم بن عوسجه سپس شبانه به همراه خانواده از کوفه خارج و خود را به کربلا نزد حسین بن علی(ع) می رساند .
مسلم بعداز رسیدن به کربلا یک تنه به میان سپاه عمر بن سعد می زند و حدودا 100 سرباز را هم به هلاکت رساند و بلاخره خود نیز به روی زمین می افتد ، امام حسین( ع) بعداز روی زمین افتادن مسلم بن عوسجه بر بالای پیکر نیمه جان وی حاضر شد و فرمود : خداوند تورا رحمت کند که این چنین در راه خاندان پیامبر خدا جان خود را فدا کردی و سپس آیه " فَمِنْهُم مَنْ قَضَی نَحْبَهْ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا " تلاوت کردند .
السلامُ علی مُسْلِم بْنِ عَوْسَجةِ الاسَدی وَ کنْتَ اوّلُ مَنْ شَرَی نَفْسَه و اوَّلُ شهیدٍ شَهِدَالله.
@irc_ir
📌تحريف هاى عاشورا
نهضت عاشورايى امام حسين«ع»،با انگيزه امر به معروف و نهى از منكر و براى نجات اسلام و مبارزه با طغيان بود. اهداف و آرمانهاى مقدس،چهره هاى متعالى و درخشان وانگيزه هايى اجتماعى و سياسى داشت.
آن همه تشويق براى گريه بر سيد الشهدا وعزادارى براى سيد مظلومان نيز، براى زنده نگهداشتن اين مكتب جهاد و شهادت و حفظ ارزش ها بود. متاسفانه در طول تاريخ، تحريف هايى چه در انگيزه ها و اهداف،چه درچهره هاى حماسه ساز و چه در برنامه هاى مربوط به عاشورا انجام شد .
تحريف هاى عاشورا، برخى به «محتوا» بر مى گردد،برخى به «شكل» و برخى به «افراد »
كتاب هايى كه به عنوان مقتل نوشته شد و روضه هايى كه براى عاشورا گفته و شد، گاهى چون با انگيزه گرياندن مستمعين بود، آميخته به مطالب ضعيف، غير مستند و احيانا دروغ گشت. علاقه اى كه به چهره هاى عاشورايى وجود داشت، سبب شد در حوادث آن حماسه، غلوها و مبالغه هايى نقل شود كه غير عقلى و باور نكردنى است. آمار و ارقام كشته ها و برخى حوادثى كه بظاهر غم انگيز و سوزناك بود، بر اصل واقعه افزوده شد .
انگيزه آن حماسه اجتماعى و خونين نيز، گاهى تا حد«كشته شدن براى شفاعت ازگنهكاران امت» تنزل يافت. نوع برخوردهاى امام حسين«ع»، زينب س و امام سجاد«ع»وكودكان و اهل بيت، گاهى به صورت عجز و لابه و ذلت و حقارت در برابر فاسقانى چون يزيد و عمر سعد و ابن زياد و شمر و...در آمد و خواسته بزرگ امام در اين ميدان حماسه،كه رد بيعت با حكومت جور بود، به درخواست جرعهاى آب براى لب عطشان خويش ياگلوى خشك على اصغر در آمد .
در روضههايى كه خوانده مىشد و تعزيه هايى كه برپا مى گشت و شعرها و نوحه هايى كه سروده و اجرا مى شد، از زينب و امام سجاد و مسلم بن عقيل و سكينه و...چهره هايى ارائه گشت كه با روح بلند و عزتمند و بزرگوار آن خاندان شرف و كرامت، ناسازگار بود .
حتى خصومت ديرين امويان با اساس دين و وحى و نبوت، به دشمنى شخصى حسين«ع» و يزيد تبديل شد. رسالت يارى رساندن به جبهه گسترده حسينى در طول تاريخ، تنها به سطح گريستن بر تشنگى و مظلوميت آل عبا پايين آمد و بيش از روضه فكر امام حسين«ع»،روضه جسم پاره پاره او و بيش از پيام خونين سيد الشهدا،حلقوم بريده ابا عبد الله مطرح شد.حتى مبارزه دشمنان با اصل اقامه عزا براى سالار شهيدان(كه بى ثمر بود) تبديل شد به آزادى مراسم و ترويج شعائر، ولى همراه با مسخ حقيقت عاشوراو فلسفه قيام كربلا، كه اينگونه برنامه ها، هيچ تعارضى با سلطه ستم و فسق نداشته باشد واين بزرگترين تحريف محتوايى عاشورا بود.
در حالى كه در تاريخ شيعه، قيام توابين، پس از گريه بر مزار شهداى كربلا و ياد مظلوميت امام حسين«ع» شكل گرفت و شيعيان درسرزمين كربلا و با الهام از عاشورا، به رهبرى سليمان بن صرد، قيامى را شكل وسازماندهى دادند. و عاشورا، تكليف آور براى هر مسلمان بود، نه آنكه امام، يك وظيفه خاص و دستور خصوصى داشته باشد .
اعتقاد به شفاعت سيد الشهدا و نيز ثواب هاى فراوان براى اشك ريختن بر آن حضرت و همچنين نتايج ارزشمند محبت و ولايت اهل بيت«ع»، همه صحيح است، اما اين مسائل بگونه اى يكجانبه طرح شد كه بسيارى از علاقه مندان اهل بيت، تعارضى ميان گريستن برحسين«ع» و ارتكاب فسق و فجور و زير پا نهادن حق الناس و ترك وظايف ندانند و اميدشان به حسين«ع»باشد، هر چند كه غرق گناه باشند! امام سجاد«ع»كه همان روح حسينى و شجاعت علوى را داشت و در عاشورا به مصلحت الهى بيمار بود و توان جنگيدن نداشت، در پى همين تلقينات تحريف شده، به «امام بيمار» شهرت يافت و دراذهان عموم، به صورت مردى لاغر، رنگ پريده،بى حال و زرد چهره و عصا به دست جلوه كرد.حتى قضايايى بى اساس، به عنوان دستمايه اشک گرفتن از اهل عزا، به مرثيه ها و مقتل ها راه يافت و قضايايى به نام رؤيا و خواب (راستيا دروغ) باب شد و دهان به دهان و سينه به سينه نقل گشت و بتدريج،حالت يك امر مسلم و قطعى يافت.
آنچه وظيفه آگاهان ودست اندركاران است، هم تبيين صحيح قيام حسينى، هم ارائه مقتل و روضه صحيح ومستند، هم جلوگيرى از خواندن مرثيه هاى دروغ و مرثيه خوانان ناصالح و مداحان كاسبو واعظان بي سواد و بى مطالعه است.در يكى دو دهه اخير،هم كتابهاى ارزشمندى در تحليل ماهيت و اهداف قيام حسينى تاليف شده، هم اشعار با محتوا و منطبق با روح عاشورا سروده شده است و هم برخى از اين تحريفهاى لفظى و محتوايى بازگو و معرفى شده است .
الهامى كه در انقلاب اسلامى ايران و در جبهه هاى دفاع مقدس، از عاشورا و كربلاگرفته شد،بهترين استفاده از چهره تحريف نشده عاشوراست. و اگر شيعه بتواند«مكتب عاشورا»را آنگونه كه هست و بوده، به جهانيان معرفى كند، بى شك منبع الهام همه آزادي خواهان مبارزى خواهد شد كه در پى الگوى راستين براى انقلاب و مبارزه با ستم اند .
@irc_ir
📌دیدگاه اهلسنت درباره قیام حسینی
عاشورا پیش از گسترش وهابیت، خود عاملی برای وحدت مسلمانان بوده است، اما وهابیت با اعمال و رفتارهای خود این عامل مهم وحدتی را به خصوص در پاکستان تضعیف کردهاند .
موافقان قیام و انقلاب حسینی اکثریت اهلسنت هستند که ایشان ضمن اعتراف به حقانیت امام (ع)، قیام وی را ستودهاند و ضمن انتقاد از یزید، فسق و فجور او را یادآور شده و به سرزنش او پرداختهاند. این نگرش و دیدگاه در آثار و تألیفات مصلحان و متفکران و نواندیشان اثرگذار اهلسنت چون: سید قطب، ابوالحسن ندوی، محمد غزالی و مودودی و نویسندگانی چون طه حسین، عبدالله علایلی، محمود العقاد و جز اینها به روشنی و برجستگی هر چه تمامتر دیده میشود .
🔹ابوالحسن اشعری (324 ق )
وی پیشوای مکتب اشاعره و صاحب کتاب «مقالاتالاسلامیین» است. او مینویسد : « چون ستمکاری یزید از حد خود گذشت، امام حسین (ع) و یارانش علیه ظلم او قیام کردند و در کربلا به شهادت رسید». (اشعری،1400 ق، ص 75 )
🔹تفتازانی (791 ق )
او به مظلومیت اهلبیت اشاره کرده و میگوید: «به اهلبیت پیامبر (ص) ستم روا داشتند، آن را کسی نمیتواند پنهان کند... این ستم، به حدی بوده که، هر آن چه را در زمین و آسمان است به گریه واداشته و از شدت آن سنگها شکافته میشود و گذشت زمانها و ماهها، آن عمل بدش را از یاد نمیبرد. لعنت خدا بر کسی باد که در این ستم، مباشرت ورزیده یا بدان خرسند گشته است... کسانی از علمای اهلسنت، لعن به یزید را جایز ندانستهاند، با آن که میدانستند یزید بیش از این، سزاوار لعن و نفرین است؛ زیرا میدانستند اگر لعن به یزید جایز دانسته شود، به او متوقف نمیشود و کسانی بزرگتر از او نیز لعن میشوند...». (تفتازانی، 1409ق، ج 5، ص 311 )
همچنین تصریح دارد: «همه متفق هستند بر جواز لعن کسانی که حسین (ع) را کشته، یا به این کار دستور یا اجازه داده، یا به این کار راضی شدهاند و صحیح آن است که یزید به قتل حسین (ع) راضی بود و شادی او از قتل حسین (ع) و اهانت او به اهلبیت رسول خدا (ص) به حد تواتر معنوی رسیده است، هر چند تفاصیل آن به صورت خبر واحد ذکر شده است. بنابراین ما درباره یزید نه تنها سکوت نمیکنیم، بلکه حتی در کافر بودن او شکی نداریم. لعنت خدا بر او و یاوران و همدستانش باد». (تفتازانی، ق1408، ج 1، ص 67) وی در ادامه میگوید: «اما کسانی که حسین (ع) را کشتند یا دستور به قتل وی داشتند و این امر را جایز دانستند، بدون شک کافرند». (همان، ج 1، ص 69 )
🔹آلوسی بغدادی (1270 ق )
او پس از نقل حدیث پیامبر (ص) که میفرماید: «به خدای سبحان پناه میبرم از ابتدای سال شصت و حکومت بچهها». اشاره به حکومت یزید رانده شده دارد که بر خلاف علاقه دوستدارانش خداوند او را لعنت کرده است؛ زیرا او در ابتدای سال شصت هجری حکومت مینمود. (آلوسی بغدادی، 1405 ق، ج 6، ص 192 )
وی ضمن اشاره به ادله جواز لعن یزید میگوید: به علت فراوانی خصایص خبیثه و ارتکاب گناهان کبیره از سوی یزید در زمان استیلا و تسلطش بر اهل مدینه و مکه، هیچگونه تردیدی در لعن او باقی نمیماند. گروهی از علما از جمله طبرانی، قاضی ابویعلی، ابنجوزی، علامه تفتازانی و جلالالدین سیوطی، بر کفر و لعن او تصریح و جزم دارند .
وی معتقد است: یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت پیامبر (ص) ایمان نداشته و مصائبی که بر اهل حرم الهی و نبوی و عترت وی در زمان حیات و ممات دارد و تمام گناهانی که از او سر زده است، کمتر از گناه کسی نیست که یک برگ از قرآن را در نجاست بیندازد. پس گمان نمیبرم کارهایی که از یزید سرزده بر هیچ یک از مسلمانان مخفی باشد. بر فرض پذیرفتن مسلمانی یزید، وی آنقدر گناه کرده که قابل گفتن نیست، در نتیجه به اعتقاد من به طور مشخص لعن وی جایز است. او که کسی فاسقتر از یزید سراغ ندارد میگوید:« ظاهراً یزید تا آخر عمرش توبه نکرده و احتمال توبه او حتی از احتمال ایمانش ضعیفتر است و به غیر از ابنالعربی کسی با جواز لعن بر یزید مخالفت نکرده است . ابنالعربی و برخی از موافقان وی، لعن یزید و کسی را که به قتل حسین (ع ) راضی باشد را جایز ندانستهاند». (همان) آلوسی در ادامه به جان خود سوگند یاد میکند که این اعتقاد (ابنالعربی)، گمراهی دور از راه حقی است که از گمراهی یزید بیشتر است. (همان )
🔹شیخ محمد عبده (1266- 1323 ق )
او که از دانشمندان و مصلحان و رهبران دینی اصلاحطلب بزرگ اهلسنت مصر و از یاوران راستین سیدجمالالدین اسدآبادی در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و از منادیان بازگشت به قرآن است حکومت یزید را قبل از فاجعه کربلا، نامشروع میداند و بر این باور است که یزید نه تنها خلیفه مسلمانان نبوده، بلکه قیام بر ضد وی، تکلیف دینی مسلمانان بودهاست. (ناصری، 1386 ش، ص 323) بدین ترتیب وی یاری حکومت عدل و دین در برابر حکومت ظلم و جور را بر مسلمین
واجب و قیام امام (ع) را از باب خروج بر رهبر ظالم و طاغی برمیشمارد و میگوید: زمانی که در دنیا حکومتی ستمگر وجود دارد، در مقابل آن عادلی با هدف اقامه شرع و حدود الهی پدید میآید. حکومت ستمگر قصد دارد حکومت عدل را به تعطیلی بکشاند، بنابراین بر هر مسلمانی کمک و مساعدت حکومت عدل واجب است و در همین راستا، امام حسین (ع) در برابر حکومت یزید - که خدا او را خوار کند- ایستاد. (رشید رضا، 1414ق، ج 12، صص 183 و 185 )
@irc_ir
🔹قال الصادق علیه السلام :
زوروا کربلا و لا تقطعوه فان خیر أولاد الانبیاء ضمنته ...
امام صادق (ع) فرمود :
کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید ، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
📚کامل الزیارات ، ص 269
@irc_ir
📌وقایع روز هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری بدین شرح است :
🔹 "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشتهاند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیهالسلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه ميكَند و آب بدست ميآورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیهالسلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود. (1)
🔹 در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیهالسلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان ميپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفتهای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مينوشند از آنان مضایقه ميكنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من ميدانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفتهام و نميدانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش ميسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه ميدانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نميبینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیهالسلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. (2)
🔹امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیهالسلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علياكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیهالسلام كه فرمود: آیا ميخواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: ميترسم خانهام را خراب كنند! امام علیهالسلام فرمود: من خانه ات را مي سازم . ابن سعد گفت : ميترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود : من بهتر از آن را به تو خواهم داد ، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت : من در كوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناكم و ميترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي گردد ، از جای برخاست در حالی كه ميفرمود : تو را چه ميشود ؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند ! من ميدانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت : جو ما را بس است. (3)
🔹پس از این ماجرا ، عمر بن سعد نامهای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیهالسلام را رها كنند ؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برميگردم یا به مملكت دیگری ميروم. عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند ، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند . (4)
پی نوشت ها :
1. وقایع الایام ، ج 5، ص27؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص244.
2. كشف الغمة، ج2، ص47. 3. بحارالانوار، ج44، ص388. 4. ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص82.
@irc_ir