eitaa logo
اداره کل پژوهش‌های اسلامی رسانه
209 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
4 ویدیو
868 فایل
راه ارتباطی با ما: تلفن: 02532915510 سامانه‌ پیامک: 30000255 فضای مجازی: @irib_irc وب سایت: www.irc.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
❓ آیا تفاوتهای طبیعی در انسانها با عدالت سازگار است؟ در آیۀ 32 از سورۀ نسا می خوانیم «و لا تتمنوا ما فضلّ الله بعضکم علی بعض ...» (برتری هایی که خداوند نسبت به بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید... . با توجّه به آیۀ شریفه بسیاری از خود می پرسند، چرا بعضی از افراد استعدادشان بیشتر و بعضی کمتر، بعضی زیبا و بعضی دیگر از زیبایی، کم بهره اند، بعضی از نظر جسمی فوق العاده نیرومند و بعضی معمولی هستند، آیا این «تفاوتهای طبیعی» با اصل عدالت پروردگار سازگار است؟ در پاسخ باید به چند نکته توجّه داشت: ✅ 1-قسمتی از تفاوتهای جسمی و روحی مردم با یکدیگر، معلول اختلافات طبقاتی و مظالم اجتماعی ویا سهل انگاری های فردی است که هیچگونه ارتباتی به دستگاه آفرینش ندارد، مثلاًبسیاری از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر، هم از نظر جسمی قوی تر و زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفته ترند، به دلیل این که آنها از تغذیه و بهداشت کافی بهره مندند در حالی که اینها در محرومیت قرار دارند، و یا افرادی هستند که بر اثر تنبلی و سهل انگاری نیروهای جسمی و روحی خود را از دست می دهند. اینگونه اختلافات را باید (اختلافهای ساختگی و بی دلیل) دانست که با از بین رفتن نظام طبقاتی و تعمیم عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت، وهیچگاه اسلام و قرآن بر اینگونه تفاوتها صحّه نگذاشته است. ✅2- قسمتی از این تفاوتها، طبیعی و لازمۀ آفرینش انسان است یعنی یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعی کامل بر خوردار باشد تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه، یک شکل و یک جور نخواهند بود و طبعاً باهم تفاوت هایی خواهند داشت، ولی باید دانست که معمولاًمواهب طبیعی و استعداد های جسمی و روحی انسان ها آنچنان تقسیم شده که هر کسی قسمتی از آن را دارد،یعنی کمتر کسی پیدا می شود که این مواهب را یکجا داشته باشد ،یکی از نیروهای بدنی کافی بر خوردار است، و دیگری استعداد ریاضی خوبی دارد، یکی ذوق شعری، و دیگری عشق به تجارت، و بعضی هوش سرشاری برای کشاورزی، و بعضی، از استعدادویژۀ دیگری برخوردار است، مهمّ این است که حامعه یا خود اشخاص، استعدادها را کشف کنند، و آنها را در محیط سالمی پرورش دهند، تا هر انسانی بتواند نقطۀ قوّت خویش را آشکار سازد و از آن بهره برداری کند. ✅3-این موضوع را نیز باید یادآوری کرد که یک جامعه همانند یک پیکر انسان، نیاز به بافت ها و عضلات وسلّولهای گوناگون دارد که باید بعضی خشن (استخوانی) و بعضی نرم (چشم هاو..) باشند اما این تفاوتها به معنی نقص یکی و کمال دیگری نیست . به عبارت دیگر تفاوت ساختمان روحی وجسمی در آن قسمتهایی که طبیعی است (نه ظالمانه و تحمیلی) مقتضای« حکمت »پروردگار است و عدالت هیچگاه نمی تواند از حکمت جدا باشد، فی المثل اگر تمام سلّولهای بدن انسان یکنواخت آفریده می شدند، دور از حکمت بود، و عدالت به معنی قرار دادن هر چیز در محلّ مناسب خودنیز درآن وجود نداشت. براین اساس اگر روزی تمام مردم جامعه مثل هم فکر کنند و استعداد یکسانی داشته باشند در همان یک روز اختلال های پیش می آید که طولی نمی کشد که وضع جامعه بکلّی در هم می ریزد و رو به نابودی می گذارد. @irc_ir
دستورالعملی از مرحوم مجلسی تدبّر در قرآن آنچه این بنده از دوران ریاضت و خودسازی دریافته ام، مربوط است به زمانی که به مطالعه ی تفسیر اشتغال داشتم. شبی در بین خواب و بیداری حضرت محمد صلی الله علیه و آله را مشاهده کردم. با خود گفتم: شایسته است در کمالات و اخلاق آن حضرت خوب دقت کنم. هر چه بیشتر دقت کردم عظمت و نورانیّت آن جناب گسترده تر می شد به طوری که نورش همه جا را گرفت. در این هنگام بیدار شدم و به من الهام شد که: خُلق رسول خدا صلی الله علیه و آله قرآن می باشد. باید در قرآن بیندیشم. پس هر چه بیشتر در آیه ای دقت می کردم، حقایق بیشتری نصیبم می شد تا این که یک دفعه حقایق و معارف فراوانی برقلبم فرود آمد. پس در هر آیه ای که تدبّر می کردم، چنین موهبتی بر من عطا می شد. دستورات خودسازی دستور ریاضت و خودسازی عبارت از این است که: سخنان بی فایده بلکه از غیر ذکر خدا خودداری کند... از معاشرت با غیر اولیای خدا دوری جوید. از خواب زیاد اجتناب نماید و ذکر خدا را با مراقبت کامل ادامه دهد. اولیای خدا تداوم بر ذکر «یا حی یا قیّوم یا من لا اله الا انت» را تجربه کرده و نتیجه گرفته اند. من نیز همین ذکر را تجربه نموده ام. لیکن ذکر من غالبا «یا اللّه » است. با خارج ساختن غیر خدا از قلب و با توجه کامل به جناب خدای متعال. البته آنچه بسیار مهم است ذکر خدا با مراقبت کامل می باشد و سایر امور به پای ذکر نمی رسد. اگر این عمل تا مدت چهل شبانه روز ادامه یابد، درهایی از انوار حکمت و معرفت و محبت بر سالک گشوده می شود، آن گاه به مقام فناء فی اللّه و بقاءاللّه ترقی می کند. @irc_ir
اختلاف و شکست جمهوری اسلامی، گناهی نابخشودنی امام خمینی ره : اگر از اختلاف ماها، آن هم اختلافی که من شک ندارم در سر دنیاست، نه برای خدا، اگر این اختلافات موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست بخورد جمهوری اسلامی و تا قرن ها نتواند سرش را بلند کند، این جرمی است که خدا می بخشد بر ما؟ باید توجه بکنیم ما. نباید ما هی به خودمان مغرور بشویم و حسن ظن به خودمان داشته باشیم که این ماییم که چه هستیم و دیگران نیستند. باید به دیگران ما حسن ظن داشته باشیم و اعمالشان را حمل به صحت بکنیم و نسبت به خودمان سوء ظن داشته باشیم و اعمالمان را تفتیش بکنیم که برای چی است، چرا من اشکال می کنم. آنهایی که به جمهوری اسلامی اشکال می کنند باید بین خودشان و خدا بنشینند یک وقتی فکرش را بکنند که امروز آیا اسلام بیشتر درایران ظهور دارد یا زمان طاغوت؟ امروز آیا مظاهر اسلامی بیشتر است یا در زمان طاغوت؟ اگر اشکال کردند و گفتند اصل جمهوری اسلامی کذاست، این ریشه اش یک ریشه شیطانی است که در قلب انسان هست، خودش هم نمی فهمد، خیال می کند برای خدا دارد جمهوری اسلامی را تضعیف می کند، و این اشتباهی است که انسان دارد (صحيفه امام، ج18، ص 17؛ سخنراني در جمع نمايندگان مجلس خبرگان، 28 تير 1362.) @irc_ir
📌عاقبت زاهدِ دنیا طلبِ قدرت پرست عبدالملک بن مروان فرزند مروان بن حکم دومین خلیفه مروانی و پنجمین خلیفه ی اموی است او پیش از رسیدن به قدرت، یکى از فقهاى مدینه به شمار مى رفت.(۱) و به زهد و عبادت و دیندارى شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد با عبادت سپرى مى کرد به طورى که به او «حمامه المسجد» (کبوتر مسجد) مى گفتند!(۲) گویند: پس از مرگ پدرش مروان، هنگامى که خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود، اما با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینک بین من و تو جدایى افتاد! و دیگر با تو کارى ندارم»!.(۳) او براستى از قرآن جدا شد و در اثر دنیاطلبی، چنان دستخوش مسخ شخصیت گردید که مورخان از کارنامه سیاه حکومت او به تلخى یاد مى کنند. «سیوطى» و «ابن اثیر» مى نویسند: در طى تاریخ اسلام عبدالملک نخستین کسى بود که غدر و خیانت ورزید (عمرو بن سعید بن العاص را پس از امان دادن کشت) و نخستین کسى بود که مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع کرد و نخستین کسى بود که از امر به معروف جلوگیرى کرد.(۴) عبدالملک در مدت حکومت طولانى خود، آن چنان با ظلم و فساد و بیدادگرى خو گرفت که نور ایمان در دل او به کلى خاموش گشت. وى روزى خود به این امر اعتراف کرد و به «سعید بن مسیّب» چنین گفت: «چنان شده ام که اگر کار نیکى انجام دهم خوشحال نمى شوم، و اگر کار بدى از من سر زند، ناراحت نمى گردم»! سعید بن مسیب گفت: مرگ دل در تو کامل شده است!(۵) عبدالملک غالبا با زنى به نام «ام الدردا» گفتگو مى کرد. روزى «ام الدردا» به وى گفت: «اى امیر المؤمنین! شنیده ام پس از عبادت و تهجد، شراب نوشیده اى»؟! و او پاسخ داد: «نه تنها شراب که خون مردم را نیز نوشیده ام»!!(۶) او که روزى از لشکر کشى یزید به مکه (جهت سرکوبى عبدالله بن زبیر) به خدا پناه مى برد و ابراز نفرت مى کرد، پس از رسیدن به حکومت، نه تنها این عملیات را ادامه داد، بلکه شخص سفاکى چون حجاج را مأمور این کار کرد و او مسجد الحرام و کعبه را (که پسر زبیر در آنجا متحصن شده بود) با منجنیق سنگباران کرد!(۷) نمایندگان عبدالملک نیز در مناطق مختلف کشور اسلامى، به پیروى از او، حکومت وحشت و اختناق به وجود آورده بودند و با زور و قلدرى با مردم رفتار مى کردند. «مسعودى» مى نویسد: «عبدالملک فردى خونریز بود. عمال او ماند «حجاج» حاکم عراق، «مهلب» حاکم خراسان، و «هشام بن اسماعیل» حاکم مدینه نیز همچون خود وى سفاک و بی رحم بودند».(۸) هشام بن اسماعیل که حاکم مدینه بود، چندان بر مردم سخت گرفت و آن چنان خاندان پیامبر را آزار داد که وقتى ولید بعد از مرگ پدرش به حکومت رسید، ناچار شد او را از کار برکنار نماید.(۹) بدتر از همه آنان حجاج بود که جنایات او در تارخ اسلام مشهوراست. عبدالملک پس از شکست عبدالله بن زبیر توسط حجاج، او را به مدت دو سال به استاندارى حجاز (مکه و مدینه و طائف) منصوب کرد.(۱۰)، (۱۱) پی نوشت: (1)سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۶. (۲) هندوشاه، همان کتاب، ص ۷۶. (۳) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۷؛ (۴) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۸؛ (۵) ابن طقطقا،الفخرى، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۶ ه. ص ۱۲۲؛ ابن اثیر، ج ۴، ص ۵۲۱؛ هندوشاه، همان کتاب، ص ۷۶. (۶) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص، ۲۱۶. (۷) سیوطى، تاریخ الخلفأ، تحقیق: محمد محیى الدین عبدالحمید، الطبعه الثالثه، قاهره، مطبعه المدنى، ۱۳۸۳ ه.ق، ص ۲۱۷؛ (۸) مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، ج ۳، ص ۹۱. (۹) ابن واضح، تاریخ یعقوبى، تعلیق: سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه.ق، ج ۳، ص ۲۷ و ۲۹؛ (۱۰) ابن قتیبه دینورى، الامامه و السیاسه، الطبعه الثالثه، قاهره، مکتبه مصطفى البابى الحلبى، ۱۳۲۸ ه.ق، ج ۲، ص ۳۱. (۱۱) گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰هـ.ش، ص ۲۴۵. @irc_ir
برای آمریکا جای خالی نداریم شهید بهشتی در یکی از سخنرانیهایش تحت عنوان «انقلاب اسلامی در مقابل کفر و مستکبرین » که در کانون مالک اشتر، مورخ 28/7/59 ایراد شد، خاطره ای را این چنین بیان کردند: بزرگداشت جمعی از شهدا بود، با وجود کارهای بسیار زیاد، تمام کارهایم را رها کردم و در جمع خانواده شهدا در بهشت زهرا، حاضر شدم . مادر یکی از شهدا، زنی حدود 60 یا 65 ساله بود، این مادر چند کلمه برای خانواده ها و تشییع کنندگان صحبت کرد . قبل از این که صحبت کند من به مزار مرحوم آیة الله طالقانی و مزار شهدا رفتم و فاتحه ای خواندم، بعد که آمدم به آن مادر تبریک و تسلیت گفتم . او گفت به غیر از این پسرم که شهید شده، من پنج پسر دیگر و یک داماد دارم که الان در جبهه است; من به امام و امت اسلامی می گویم که این پنج پسرم را هم تقدیم می کنم . او مردانه و با ایمان و چنان شجاع و پر شور بود که به همه مادران و پدران که آنجا بودند نیرو می بخشید . در این هنگام من با خود گفتم به آمریکا بگویید چشم طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن! جامعه ای که چنین مادران و فرزندانی پرورده است، برای آمریکا جای خالی ندارد! @irc_ir
⏺️قیام مردم تبریز به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای قم @irc_ir
📝اهمیت نفی ستم درحاکمیت بخشی به عدالت بی‌گمان بسیاری از امور جهان دارای دو وجه است. شاید برای همین است که خداوند، رستگاری را در نفی و اثبات «لااله الاالله» نهاده است؛ چرا که بی نفی خدایگان، هرگز نمی توان به خدای یگانه ای رسید که هستی را آفریدگاری و پروردگاری می‌کند. ازاین رو جهان زمانی رنگ و روی عدالت و دادگری را خواهد دید که ستمگری رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستیزان روی آورند، چرا که بی نفی ستم نمی توان امید به دادخواهی و عدالت گرایی داشت؛ زیرا نفی ستم در هر شکل و اندازه آن، زمینه تحقق و اقامه عدالت می‌باشد. خداوند، عدالت را تنها در سایه سار نفی هر گونه ظلم و ستم گری در آدمی می‌داند و لذا هر گونه گرایش ولو اندک به ظلم را قبیح می‌شمارد و از آن نهی می‌کند. این بدان معناست که شخص نه تنها خود نباید اهل ظلم و ستم باشد، بلکه حتی نباید گرایش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از این رو می‌فرماید: «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما می‌رسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.» (هود، آیه 113) بنابراین، اگر گرایش به ظالم هر چند اندک حرام است و خداوند وعده آتش دوزخ را می‌دهد، پس هر گونه همکاری با ظالم، وضعیت بدتری دارد و خشم و انتقام الهی را نسبت به چنین همکاری تشدید می‌کند. از آن جایی که ریشه بسیاری از ستمگری ها، خودخواهی است، شخص در پی آن است که به طریقی خود را حفظ کند. تمایلات خانوادگی نیز در همین قاعده می‌گنجد. تمایلات خانوادگی موجب می‌شود تا ناخواسته انسان گرایش به ظلم پیدا کند و حقی را تباه سازد. از این رو خداوند می‌فرماید: دادگری کنید، هر چند درباره خویشاوند شما باشد. (انعام، آیه 152) این سخت گیری تا آن جایی است که مراعات عدالت را حتی نسبت به دشمنان لازم برمی شمارد و می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به دادگری برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می‌دهید آگاه است.» (مائده، آیه 8) بنابراین عدالت خواهی می‌بایست در رگ و ریشه شخص نفوذ کند تا خواسته و ناخواسته به اجرای آن قیام نماید. بخشی از عدالت خواهی در نفی ستمگری و گرایش به ستم و ستمگران نهفته است. بنابراین شخص عدالت خواه لازم است عدالت را در نفی ستم نیز بجوید. این نفی ستم هم در حوزه گفتار و هم در مقام عمل است. به این معنا که آن چه از عدالت خواهی و ستم ستیزی در خود به عنوان بینش دارد، در مقام گفتار نیز آورد و در مقام عمل انجام دهد. پس هرگاه ستم و ستمگری رادید، آن را با زبان انکار کند و به مقابله با آن برخیزد و در مقام اجرا و عمل نیز عدالت را انجام دهد. براساس آموزه‌های الهی، انسان ها همان گونه که باید عدالت خواه و ستم ستیز باشند، باید در شرایطی که به ایشان ستم روا می‌شود دست بر روی دست نگذارند بلکه به مقابله با ستم و ستمگران برخیزند. به این معنا که ستم ستیزی به عنوان امری واجب بر شخص ستم شده و افراد جامعه است. هیچ کس نمی تواند به سبب این که در معرض ستم است و یا به وی ستم می‌شود، نسبت به ستم و ستمگران واکنش نشان ندهد و ستم پذیر باشد؛ چرا که ستم پذیری، خود گناهی نابخشودنی است. مظلوم کسی است که به وی ظلم شده است ولی منظلم کسی است که ظلم و ستم را پذیرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واکنش منفی نشان نمی دهد و به مبارزه با آن نمی پردازد. از نظر اسلام پذیرش ظلم و ستم روا نیست و شخص به سبب همین پذیرش ظلم نشان می‌دهد که گرایش به ظلم و ظالم دارد و می‌بایست به سبب همین پذیرش و رکون، مجازات شود. مظلوم باید در برابر ظلم و ستم بایستد و تن به ظلم و پذیرش آن ندهد. از این رو براساس آموزه‌های قرآنی و اسلامی مظلوم می‌بایست انسان ستم ستیز بلکه ستم سوز باشد تا با مبارزه خود ریشه ستم و ستمگری را بسوزاند و از میان بردارد؛ چنان که امام حسین(ع) و یاران مظلوم وی در کربلاچنین کردند و علیه ظلم و ستم قیام کرده و ریشه‌های ظلم و ستم اموی را سوزاندند و ستم ستیزی و ستم سوزی را در جامعه اسلامی بلکه جامعه انسانی نهادینه کردند، به گونه ای که رهبران هندوی هند از آن حضرت(ع) برای مبارزات خویش الگو گرفتند و وی را سرمشق مبارزات خود قرار دادند. @irc_ir
🔹29 بهمن سالروز قیام مردم تبریز تاریخ معاصر آذربایجان، در کمتر از یک قرن دو نقش عمده در تحولات ایران ایفا نموده است؛ قیام مردم تبریز در دوره استبداد صغیر و شکست محمدعلی شاه و قیام 29 بهمن 56 علیه محمدرضا شاه که هر دو تأثیر شگرفی در روند تاریخ معاصر ایران به جا گذاشته است. در بررسی مسیر حوادث منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، قیام 29 بهمن تبریز اولین حلقۀ زنجیره‌ای بود که قیام 19 دی قم را به قیام‌های پی در پی ایران زمین متصل نمود. با صلاحدید آیت الله قاضی طباطبایی تصمیم بر این شد، در‌ بزرگداشت چهلمین روز شهدای 19 دی شهر قم مجلس بزرگداشتی در تبریز برگزار شود. لذا به همین مناسب، جمعه 28 بهمن ماه 1356 اعلامیه‌ای با عنوان دعوت مردم به برگزاری مراسم چهلم شهدای قم در مسجد قزل‌لی و در سطح شهر پخش شد، این اعلامیه به امضای 11 تن از علما و روحانیون از جمله آیت الله قاضی طباطبایی، آیت الله غروی، آیت الله قزلجه‌ای، آیت الله انگجی و ... رسیده بود. یکی دیگر از پیش زمینه‌های این قیام را می‌توان در مسجد شعبان تبریز که در آن زمان به پایگاه انقلابیون تبدیل شده بود، جستجو کرد. آغاز درگیری: ساعت 9 صبح روز بهمن 56، مردم جهت شرکت در مراسم اربعین در مقابل مسجد قزل لی تجمع کردند و منتظر شروع مراسم بودند، در این حال، حق شناس، رئیس کلانتری ناحیه شش تبریز دستور داد که در مسجد را ببندند، وقتی دوباره مراجعه کرده بود دیده بود همچنان مردم در حال رفت و آمدند. این بار با لحن اهانت آمیزی گفت؛ مگر من نگفته بودم درِ این طویله را ببندید! مردم که تاب تحمل اهانت به مسجد را نداشتند، حرکت او را بی‌جواب نگذاشتند. جوانی از بین مردم بلند شد و به جسارت رئیس کلانتری پاسخ ‌داد. همهمه و سر و صدا در بین مردم بلند شد و مردم به حرکت در‌آمدند. در این هنگام، نیروهای شهربانی شروع به تیراندازی ‌کردند، محمد تجلایی، اولین شهیدی که در آن روز به‌ دست سرگرد حق‌ شناس به شهادت ‌رسید. به دنبال این جریانات، مردم به خروش آمده و جنازه شهید تجلایی را بالای دست گرفته و تظاهرات گسترده‌ای را آغاز کردند. حرکت مردم به سمت مرکز شهر آغاز شد و جوانان پرشور و انقلابی با آتش زدن سینماها و مشروب فروشی‌ها و مقر حزب رستاخیز و بانک صادرات (که در اختیار بهائی‌ها بوده) خشم خود را نسبت به رژیم بروز داده و با شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» خط قرمزها را شکستند. تمام شهر دست به تظاهرات زد و نیروهای شهربانی تاب و توان هیچ گونه مقابله‌ای را نداشتند. مردم تا مدتی کنترل شهر را از دست مأموران رژیم خارج کردند. حوالی ظهر به دستور "آزموده"؛ استاندار آذربایجان، ارتش وارد عمل شد و با کامیون‌های پر از سرباز و تانک‌های خود صحنه‌ای خونین به وجود آورد و ده‌ها نفر را به شهادت رساند و صدها نفر را زخمی نمودند. @irc_ir
🔅اعلامیه امام خمینی به مناسبت قیام مردم تبریز امام خمینی در پیام مهمی که به مناسبت قیام خونین 29 بهمن تبریز در 8 اسفند 1356 خطاب به مردم آذربایجان فرستادند، فرمودند: «سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیز، درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز. درود بر مردانی که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند و با فریاد مرگ بر شاه خط بطلان بر خرافیگوئیهای او کشیدند. زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوهگویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است انقلاب سفید شاه و ملت مینامند و این نوکر اجانب و خودباخته مستعمرین را نجات دهنده کشور میشمارند. ...» «من نمیدانم با چه زبانی به اهالی محترم تبریز و به مادران داغدیده و پدران مصیبت کشیده تسلیت بگویم؟ با چـه بیان ایـن قتلعامهای پی در پی را محکوم کنم؟ من از مقدار جنایات و عدد مقتولین و مجروحین اطلاع صحیح ندارم ولی از بوقهای تبلیغاتی معلوم میشود که جنایتها بیش از تصور ما است. با این وصف شاه افراد پلیس را که به قتلعام به دلخواه او دست نزدهاند به محاکمه میخواهد بکشد. خاطره بسیار اسفانگیز قم هنوز ما را در رنج داشت که فاجعه بسیار ناگوار تبریز پیشآمد که هر مسلمی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید میدهم، نوید پیروزی نهائی. شما آذربایجانیان غیور بودید که در صدر مشروطیت برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی و خودسری سلاطین جور به پا خواستید و فداکاری کردید. تاریخ مشروطیت به یاد ندارد که این چنین مجلس سنا و شورا اهالی محترم و متدین آذربایجان را مشتی اوباش و بیدین معرفی کنند. از مجلسی که دستنشانده شاه است بیش از این توقع نیست. اکنون بعد از آن همه کشتار و جنایات تبریز و آن همه خونخواری های شاه مشتی سازمانی را با کارگرانی مجبور، با سرنیزه در گوشه و کنار کشور به راه انداخته تا با عربده کشیدن و به نفع دستگاه خیانت و جنایت تظاهرات به راه انداختن میخواهند لکه های ننگ را از سر و صورت این مستبد خونخوار شستشو کنند. غافل از آن که با آب زمزم و کوثر هم محو نخواهد شد. تاریخ رنج های ملت و ستمکاری و جنایات این پدر و پسر را ضبط کرده و در فرصتی منتشر خواهد کرد. ...» «با خواست خداوند قهار اکنون در تمام کشور صداهای ضدشاهی بلند است و بلندتر خواهد شد، و پرچم اسلام بر دوش روحانیون ارجمند برای انتقام از این ضحاک زمان به اهتزاز خواهد درآمد و ملت اسلام یک دل و یک جهت به پاس از مکتب حیات بخش قرآن آثار این رژیم ضداسلامی را محو خواهد کرد الیس الصبح بقریب؟» @irc_ir
🌿خاطره ای از شهید آیت ...قاضی طباطبایی یک روز به مناسبتی، یکی از مخالفین سرسخت وی به حضورش آمده و وارد منزل او شد . آیت الله قاضی طباطبایی، بدون درنگ تمام قد در مقابل او بلند شد و کمال احترام را به جای آورد . بعد از رفتن وی یکی از نزدیکان آقای قاضی گفت: آقا! این شخص دشمنی سرسختی با شما دارد، چرا این قدر احترامش کردید؟ آیت الله قاضی فرمودند: به دو دلیل: اولا ایشان مهمان ما بود و احترام مهمان واجب است، اگر چه با من مخالف باشد . ثانیا او لباس مقدس روحانیت به تن دارد و قداست این لباس راباید حفظ نمود(1) آیت الله قاضی از آنجا که از کوشش در راه اهداف اسلام و پیشبرد انقلاب اسلامی ذره ای دریغ نمی کرد و پیوسته با عوامل فتنه جو و توطئه گر مبارزه می نمود، همیشه مورد بغض شدید دشمن قرار داشت تا جایی که به آن شهید بزرگوار دروغ های زیادی می بستند و تهمت های فراوانی می زدند و ایشان را تهدید به قتل می نمودند . ایشان نیز با شجاعت تمام در برابر این تهدیدها ایستاده و می گفت: «مرا تهدید به قتل می کنند، من از شهادت نمی ترسم، آماده ام و از خدا می خواهم .» وی بااعتقادی راسخ به این کلام خدا «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم » ; «[دوستان خدا] در راه خدا جهاد و تلاش می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند . (2)) » و با اراده ای استوار در برابر مخالفین دین و احکام الهی کاملا مقاومت می کرد. این حقیقت را در گزارش های ساواک می توان مشاهده کرد . در یکی از گزارش های رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی در مورد آیت الله قاضی چنین آمده است: «نامبرده که یکی از روحانیون مخالف آذربایجان شرقی بوده و در راس آنان قرار دارد، از سال 42 فعالیت خود را تشدید، علنا در مقام مخالفت با دولت ولوایح ششگانه برآمده و شروع به اهانت به مقامات عالیه کشور، مامورین ساواک و ادارات دولتی نموده است . مشارالیه انتخابات سال 42 را تحریم و مطالب تندی پیرامون نحوه انتخابات بیان نموده و به استناد مدارک موجود تا آنجا که توانسته در توهین به مقامات و لوائح اصلاحی کشور چیزی فرو گذار نکرده است و در بیانات خود از خمینی به بزرگی یاد نموده است . وی در عید فطر سال 1388 ق مطابق با 1347 شمسی در مسجد مقبره بالای منبر می رود و طی سخنرانی خویش در زمینه وضع دختران و ظاهر شدن آنان در قصبات، مطالبی اظهار و آن را منافی با حفظ حیثیت جامعه تشخیص داده و بیاناتی درباره اقلیت های مذهبی ایراد می کند، که با توجه به این مطالب و گفته های تند دیگر وی در روز مذکور، کمیسیون امنیت اجتماعی استان به اتفاق آراء وی را به شش ماه اقامت اجباری در بافت محکوم و رای صادره نیز از طرف دادگاه شعبه 2 استان تایید می گردد .» ایشان در نامه ای که در 15 شوال 1388 هجری قمری خطاب به آیت الله العظمی میلانی رحمه الله از بافت کرمان ارسال داشته اند، علت محکومیت خود را این چنین می نویسند: «شب که از مسجد بعد از اداء فریضه بیرون آمدم، [مرا] به شهرستان بافت حرکت دادند و فعلا در این جا به جرم اینکه روز عید فطر در بیانات خودم به یهود خذلهم الله تعالی واخزاهم نفرین کرده ام، باید مدتی باشم . هیچ جای نگرانی نیست، فقط یکه و تنهایی است، ولی مهر و محبت اهالی این شهرستان به تمام طبقاتهم آن آثار غربت را زایل می کند و دلشادم که در این محل تبعید، دچار این پیشامدها می شوم (3) 1- قاضی طباطبایی، ص 103 . 2- مائده/54 . 3-مجلس نشین قدس، ص 36 . @irc_ir
امروز؛سه شنبه 30 بهمن 1397 13 جمادی الثانیه1440 ۱۹فوریه ۲۰۱۹ ⏺️ سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ⏺️روز تکریم مادران و همسران شهدا @irc_ir