حضور قلب
آن استاد بیبدلیل عرفان آیت ... شاه آبادی میفرماید: «همۀ ارباب صنایع و حِرف و اهل لذات و معاملات و عادات، اعمال خود را به "حضور قلب" انجام میدهند، به جهت آنکه قلب دارای محبوب است و لذا متوجه به محبوب خواهد بود و فقط اهل عبادت محروم از قلبند! با آنکه اُسّ اساس پرستش و ستایش بر حضور است؛ و حقیقتاً تمام عاملین، به اعمال خود اخطار میکنند به اهل عبادت که ما عملی نکردهایم مگر به حضور قلب، آیا شما در تمام عمر عبادت کردهاید به حضور قلب یا نه؟ [ ۱] »
حاج عباس یموتی، از شاگردان مسجدی آیتالله شاهآبادی، در مورد حضور قلب ایشان در نماز نقل میکند:
پشت سر آقا نماز میخواندیم. قنوت نماز صبح را طول میداد که اشخاص وضو بگیرند. آقا قنوت که خواند، رفت رکوع. از آن بالا یک مار بزرگ افتاد روی جانماز آقا! ما فرار کردیم. حاج اصغر سمسار و علیپور و احمد زرقا بودند. ما همه فرار کردیم. وقتی که ما فرار کردیم، مار دو دفعه به پای آقا پیچید، روی جانماز رفت و از آن راهی که آمده بود بالا رفت. آقا حاج سید علی اصغر به حاجآقا شاهآبادی گفت: «آقا، مار روی جانمازتان افتاد.» حاجآقا گفت: «من نماز میخواندم.»
هماهنگی میان گفتار و رفتار، که از نشانههای صداقت است، در این پرده از حیات عارف کامل نمایان است. ایشان به مرتبهای از ادراک حضور در پیشگاه حاضر رسیده بود که هنگام عبادت، دیگران در نظرش غایب بودند.
@irc_ir
فرازهایی از وصیتنامه شهید سید سجاد طاهر نیا
«به نام آنکه عشق را آفرید تا ارباب عاشقان حسین (ع) شود»
دو توصیه از دو پدر شهید
چند سال پیش دو بزرگی که پدر شهید بودند به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم
1- هر روز خواندن زیارت عاشورا
2- قناعت کردن در تمامی کارها
پدر و مادر
با عرض سلام به شما عزیزان که تمام وجود و هستی خودتان را فدای تربیت بنده حقیر کردید. از شما عزیزان ممنون هستم ولی شرمنده که نتوانستم هیچگاه کنار شما باشم و خدمتی برایتان انجام بدهم. فقط میتوانم بگویم انشاءالله حضرت زهرا (س) و حضرت علی(ع) اجرتان دهد و شفیع شما باشد، در آن روز سخت، مرا حلال کنید و این پسرتان را قربانی و فدایی، پسر ارباب بیکفنمان کنید، از خداوند برای شما صبر و سلامتی خواستارم و از شما خواهش میکنم مثل همیشه کمک و پشتیبان همسر و فرزندانم باشید. دوستدار شما : پسر شرمنده شما
همسر عزیزم
با عرض سلام و خدا قوت به شما که همه بار این زندگی و تربیت فرزندانمان بدوش شما است. از حضرت زینب (س) و بیبی سهساله برای شما آرزوی سلامتی و صبر و استقامت طلب میکنم. از شما بهخاطر همهچیز ممنونم و از اینکه در تمامی مراحل زندگی پشت بندهی حقیر بودی و مرا در تمامی لحظات یاری کردی از خدا میخواهم در آخرت باهم باشیم شاید سختیهایی که در زندگی با بنده کشیدی را جبران کنم. لطفاً فاطمه رقیه و محمدحسین را ولایی تربیت کنید و به آنها بگویید که من به چه اندازه دوستشان دارم. خداوند توفیق داد هر روز دو رکعت نماز برای عاقبتبهخیری از روز اول تولد بچهها تا الآن خواندم اگر در توان شما بود برایشان بخوانید. یادتان باشد در تمامی مراحل زندگی فقط توکل کنید به خدا و قناعت کنید و به هر چیزی که خداوند به شما داده راضی باشید و از کسی جز خداوند چیزی نخواهید. ببخشید که در لحظات سخت نبودم هرچند وظیفه بنده بود. اما به خاطر همه سختیها از شما عذرخواهی میکنم. از خط ولایت جدا نشوید و چادر این هدیه حضرت زهرا (س) را که امانتی دست شما هست، را پاسداری کنید. سلام مرا به پدر و مادرتان برسان و به آنها بگو برای همهچیز تشکر میکنم.
@irc_ir
📝ضرورت و اهمیت تبلیغات هماهنگ در نگاه امام خمینی ره
مسئله تبلیغات از صدر اسلام تا ابد یکی از اموری است که اسلام بر آن پافشاری کرده است، و در این زمان که ما هستیم یک اولویت خاصی دارد. همه می دانیم که هیچ انقلابی تاکنون به اندازه انقلاب اسلامی مورد هجوم تبلیغاتی و تسلیحاتی واقع نشده است.
انقلابهایی که در دنیا واقع شده است یا گرایش به راست داشته اند، راستی ها با او موافقت می کرده اند و اگر مخالفتی بوده است از چپی ها بوده است. یا گرایش به چپ داشته اند؛ بعکس بوده است. لکن اسلام چون نه شرقی و نه غربی است و صراط مستقیم است، جمهوری اسلامی هم با همان برداشت از اسلام متحقق شده است و امروز چون نه چپی است، چپی ها با او مخالفند و نه راستی است، راستیها با او مخالفند. و ملاحظه می فرمایید که تمام رسانه های دنیا- به استثنای کمی از آنها- و تمام رسانه های بزرگ دنیا الآن یا با صراحت و یا با تلویح با این جمهوری اسلامی و اسلام مخالفت می کنند، و در هر شب و روز ساعات بسیار را برای سرکوبی جمهوری اسلامی صرف می کنند (صحيفه امام، ج16، ص 250؛ سخنراني در جمع اعضاي شوراي عالي تبليغات اسلامي، 26 ارديبهشت 1361..... )
....امیدوارم با هماهنگی و نظم در تبلیغات تمام دسیسه های دشمن خنثی شود. دشمن حمله نظامی نمی کند، زیرا می داند از حمله نظامی کاری ساخته نیست. آنها می خواستند از داخل خود ما ضربه ای بزنند، ولی دیدند نشد و نمی توانند، با این وجود دست از تبلیغات بر نداشتند، می خواهند به وسیله تبلیغات سوء، اتحاد ما را از بین ببرند. پس شما هرچه می توانید بیشتر هماهنگ شوید، همه یک هدف را دنبال کنید.
(صحيفه امام، ج16، ص 113؛ سخنراني در جمع اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، 25 اسفند 1360.)
@irc_ir
🔴 نفاق و دورویی
قَالَ رسولُ الله(ص): «یا أبَاذَر مَن کَانَ ذَاوَجهَینِ وَ لِسَانَینِ فِی الدّنیا فَهُوَ ذُولِسَانَینِ فِی النّارِ» (بحار الانوار، ج74، ص90)
انسان بهخاطر غریزه حبّ نفس و طبیعت خوددوستی، همواره مایل است تا در قلوب دیگران نفوذ کرده و نزد آنها قدر و منزلتی داشته باشد و این تا هنگامی که منشأ رفتار و گفتار بدی نشود، نه مورد نکوهش و مذّمت، و نه برخلاف مقتضای کمال و انسانیّت است؛ ولی اگر بهخاطر عواملی مانند احساس حقارت درونی و فقدان جایگاه و موقعیّت اجتماعی، خود کمبینی و حسادت و ...، از مسیر طبیعی خود خارج شود و عاملی برای رفتار و گفتار نکوهیدهای همچون ریا و تزویر، دروغ، نفاق و دورویی، شود؛ گرایشی ضدّ اخلاقی و عملی زشت و ناپسند بهشمار میآید(1)
نفاق و دورویی از جمله صفات و عادتهای بسیار زشتی است که در قرآن و روایات مورد نکوهش و مذمّت قرار گرفته است. خداوند در قرآن کریم درباره رفتار و سیره انسانهای منافق و دو رو میفرماید:
«وَإِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن (2)
و هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات مىکنند، مىگویند: «ما ایمان آوردهایم!» (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مىکنند، مىگویند: «ما با شماییم! ما فقط (آنها را) مسخره مىکنیم!»
انسان نباید در زندگی خود با رفتار منافقانه با مردم معاشرت داشته باشد و دورو و دوزبان باشد؛ به این معنی که در حضور کسی از او تعریف کند و اظهار دوستی و خیرخواهی کند و در غیابش برخلاف آن عمل کند و زبان بهمذمّت او بگشاید و در صدد آزار و اذیّت او برآید ( 3 )
روزی لقمان حکیم از مولایش دستور گرفت، تا بهترین غذاها را آماده کند. لقمان زبان گوسفندی را پخت و آنرا نزد مولایش گذاشت. سپس مأمور شد بدترین غذاها را آماده کند؛ باز زبان گوسفندی را پخت و آنرا نزد مولایش گذاشت! مولی رو به لقمان کرد و با تعجّب گفت: چطور میشود که یک نوع غذا هم خوب باشد و هم بد! لقمان در جواب گفت: زبان اگر نیکو سخن بگوید و تحت فرمان عقل حرف بزند، بهترین چیزها است و اگر بد حرف بزند و تابع هوای نفس باشد، بدترین چیزها است( 4 )
انسانهایی که در زندگی خود، همواره با دورویی، نفاق و دوزبانی میخواهند به اهداف خود، در زندگی دست یابند و این کار را به حساب زرنگی خود میگذارند، باید به این نکته توجّه کنند که انسان دورو نه تنها کمکم نزد مردم جایگاه و اعتبار خود را از دست میدهد بلکه نزد خداوند نیز هیچ آبرویی نخواهد داشت. حضرت علی(ع) در این باره میفرماید: از نفاق و دورویی بپرهیز که انسان دورو نزد خداوند هیچ آبرویی ندارد(5)
پی نوشت:
[1]. فرهنگ صفات، ص656.
[2]. بقره/14.
[3]. معراجالسعاده، ص491.
[4]. پندهای جاویدان، ص66.
[5]. غررالحکم و دررالکلم، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی ج 2، حدیث9976/15، ص515.
@irc_ir
🔹رفتار شگفت آور رسول خدا(ص) با رئیس منافقان
عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مى ورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند.
عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت.
بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود.
او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع، دور وجود پدر مى گشت.
این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند!
حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى ؟
در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند.
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند. عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته. پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد.
از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.
@irc_ir
تقسیم اعمال به ظلمانی و نورانی
عمل، هم میتواند ظلمانی باشد هم میتواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان میتواند نورانی باشد، میتواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان میتواند ظلمانی باشد، میتواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت میتواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، میتواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمهای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگرنه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این میشود نورانیت. اسلام و قرآن ما را به این دعوت میکنند. خدای متعال و ملائکه او ما را برای این تجهیز میکنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند.
(۱۳۸۶/۰۶/۳۱بیانات در دیدار کارگزاران نظام)
@irc_ir
🔹آزادی انسان از تعلقات درونی
در اندیشه حضرت علی (ص)، آزادی همه جانبه انسان از تمام تعلقات و قید و بندهایی مورد توجه قرار گرفته است چرا که همه انواع تعلقات انسان را از مسیر تکامل و تعالی باز می دارند . آزادی و آزادگی انسان مفهوم عامی است که تمامی حوزه های مرتبط با انسان - اعم از درونی و بیرونی - را در بر می گیرد، آزادی از تعلقات درونی، اولین گام در راه آزادی است . یکی از مهم ترین اهداف خلقت انسان، تکامل و تعالی انسان است و این مهم جز با آزادی درونی انسان میسر نمی گردد . حضرت علی (ع) با این استدلال که «ای انسان، خداوند تو را آزاد قرار داده است » به او هشدار می دهد که مبادا طمع، تو را بنده خود قرار دهد . (1) هم چنین ممکن است انسان ها اسیر تعلقات و وابستگی های دنیوی باشند، به همین دلیل حضرت بانگرشی دیگر به انسان، از مردم می خواهد که دل به دنیا نبندند و بنده و اسیر دنیا نشوند (2. (از دیگر قید و بندهای درونی انسان، قید و بند شهوت است، حضرت علی (ع) بر این باور است که بندگی و بردگی شهوت، بدتر و شدیدتراز تمام بردگی های دیگر است و آزادی از این بردگی به سختی امکان پذیر است(3) اما قید و بند اصلی و مهم تر در درون انسان، که شاید بتوان تمام تعلقات دیگر را در تحت آنقرار داد هوای نفس یا نفس اماره انسان است . پیروی از هوای نفس، انسان را از رشد و تکامل و شناخت حق و پایبندی به آن باز می دارد، (4) و اگر هوای نفس بر انسان غلبه کند او را کور و کر و پست و اسیر می سازد . (5) به همین دلیل حضرت علی (ع) در موارد مکرر، انسان را به آزاد شدن از تعلقات و خواست های نفسانی فرا می خواند . (6)
قید و بندها و تعلقات درونی انسان، غل و زنجیرهایی بر روح او هستند که آن را از حرکت و پرواز باز می دارد و در روند تکامل و تعالی او اخلال ایجاد می کنند . انسان در وجود پیچیده خود، دارای قابلیت ها و استعدادهای قوی و فراوان برای تکامل و تعالی است، در درجه اول، برخی از تعلقات و وابستگی های درونی انسان، فرصت استفاده از این قابلیت ها و استعدادها را از انسان سلب می کنند . در درجه دوم، برخی دیگر از این تعلقات، به عنوان مانع، بازدارنده انسان در مسیر رشد و تکامل هستند; کسی که خواهان رشد و تکامل و تعالی است باید از قید و بند تعلقات و هواهای نفسانی آزاد شود و چونان امیرالمؤمنین (ع) بنده هستی بخش بی نهایت باشد، و با آن حضرت همنوا شود که: خدایا مرا این عزت بس که بنده تو باشم و این افتخارم بس که تو پروردگار منی . (7) بدون تردید تا انسان از قید و بند تعلقات و هواهای نفسانی خود آزاد نشود نمی تواند به این مرحله از بندگی پروردگار نایل گردد .
آزادی از قید و بندها و تعلقات درونی، حتی در تعامل با دیگران و عرصه های سیاسی اجتماعی نیز تبعات و تاثیرات جدی به دنبال دارد . با وجود این تعلقات و قید وبندها، انسان دارای نگرش و بینشی محدود و تنگ نظرانه خواهد بود، همیشه در بند خویش است و قادر نیست جز به خود و خواست های خود به چیز دیگری فکر کند و به فراتر از خود بیندیشد، این ویژگی، که موجب تقویت خودبینی و خودخواهی در انسان است، مانع نگرش اجتماعی، ملی و جهانی برای او می شود، در جامعه ای که هر کس فقط به خویش و منافع خودمی اندیشد، وفاق ملی و روحیه کار جمعی ایجاد نخواهد شد، تحمل وسعه صدر به حداقل می رسد، و با ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی و اجتماعی، منافع ملی چندان اهمیت و جایگاهی نخواهد داشت . در عوض، خودخواهی و منیت افراد به شدت رشد خواهد کرد . بدیهی است که این اتفاق در سطح نظام سیاسی و حوزه نخبگان سیاسی، بسیار فاجعه انگیز خواهد بود .
1- نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی ، قصار 367 .
2- شرح غررالحکم و دررالکلم، ، ج 4، ص 353 .
3- شرح غرر الحکم و دررالکلم، پیشین، ج 4، ص . 352
4- شرح غررالحکم و دررالکلم، پیشین، ج 4، ص 499 و ج 5، ص 196 .
5- غررالحکم و دررالکلم، پیشین، ج 5، ص 459، ج 6، ص 139 .
6- نهج البلاغه، پیشین، قصار 359، ص 424 .
7- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار،ج 91، ص 92
@irc_ir
📝داستان واقعی از زندگی شهید محمدجلال ملک محمدی
شهید محمد جلال ملک محمدی چندی پیش در جریان آزادسازی موصل از دست تروریست های تکفیری مجروح شده بود،همسر این شهید رزمنده خاطراتی جالب از زندگی او روایت کرده است.
«محمدجلال ملک محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال آباد» تغییر دادند.
جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی می گرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع می کرد تا بتواند در آن جا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار می کرد. کاری نبود که بگوید نمی تواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملک محمدی» را خوب می شناسند.
کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به 20 کیلومتر لوله کشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئت ها پول جمع می کرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای 45 درجه هوا اگر کسی کمک نمی کرد، خودش تمام کارها را انجام می داد و گله ای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمی خوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمی گویند.
شاید این تنها خواسته جلال از همه روزهای سخت کارکردن بود. همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطره ای دارد. خاطره ای که دوباره آدم را مات اخلاق جلال می کند:« در یکی از اردوهای جهادی یکی از باسابقه ها با یکی از جوان ها دعوایش می شود. آن بنده خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند می کند و اشتباهی به صورت جلال می زند.
جلال می گوید:حاج آقا مرا بزن خودت را خالی کن ولی کاری به او نداشته باش. چون آن ها تازه آمده اند ممکن است با این کار زده شوند. آن بنده خدا از شدت عصبانیت چندین مرتبه جلال را می زند تا آرام شود. بعد شب خوابی می بیند که فردا می آید و عذرخواهی می کند.»
@irc_ir
🔹5 اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس
ابوجعفر محمدبن محمد معروف به خواجه نصیرالدین در سال 597 ق در طوس به دنیا آمد. ابتدا علوم عقلی و نقلی و حکمت مشاء و سپس ریاضیات، فقه، فلسفه، نجوم و ادبیات را آموخت و در علوم روز به استادی تمام رسید. او بیشتر عمر خویش را صرف پیشرفت علمی کشور نموده و با آثار ماندگارش مسیر یادگیری علوم و فنون را برای جویندگان علم و دانش هموار ساخت.
اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس، شرح الاشارات، تجرید الاعتقاد، جامع الحساب و کتاب مشهور زیج ایلخانی و تذکرة فی علم الهیئة در علم نجوم از آثار مهم و مشهور او هستند. او هم چنین رصدخانه مراغه و نیز کتابخانه مراغه را با بیش از ۴۰۰،۰۰۰ جلد کتاب بنا نهاد.
امام خمینی (ره) درباره خواجه نصیرالدین طوسی حکیم چنین می فرمایند: و امّا قضیه خواجه نصیرالدین طوسی حکیم و امثال خواجه نصیرالدین طوسی حکیم شما می دانید این را که خواجه نصیرالدین طوسی حکیم که در این دستگاه وارد می شد نمی رفت وزارت بکند، می رفت آن ها را آدم بکند نمی رفت برای این که در تحت نفوذ آن ها باشد می خواست آن ها را مهار کند تا آن اندازه ای که بتواند کارهایی که خواجه نصیرالدین طوسی حکیم برای مذهب کرد آن کارهاست که خواجه نصیر را خواجه نصیرالدین طوسی حکیم کرد
به همین مناسبت این روز را در تقویم جمهوری اسلامی روز مهندس نامیدهشده است.
روز مهندسی را می توان به بررسی فراز و فرودهای مهندسی اختصاص و ریشه یابی آن ها را مورد عنایت قرار داد.روز مهندسی را می توان دست مایه ای برای رشد فراگیر مهندسان، گروه ها و تشکّل ها و بهره گیری از دستاوردهای نظری و تجربی آن ها قرار داد و این روز مهم را با همکاری و مشارکت خودشان برگزار کرد و همراه ایشان برای مسیر آینده به طور جامع و اقناعی به بحث و گفتگو نشست، شنیده¬ ها را شنید و گفتنی ها را گفت.در این روز باید بازخوردهای مردمی از خدمات مهندسی و شیوه رفتار با آن ها را ارزیابی کرد و نتایج حاصله را برای تصحیح مسیر آینده به کار برد. روز مهندس بزنگاه خوبی است تا وسعت حضور و کار مهندسان و عرصه های گشوده شده برای خدمات مهندسی و تناسب آن با ظرفیت های موجود مهندسان را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد روز مهندسی هنگامی مایه افتخار و مباهات است که مرجعیت جامعه مهندسی در وادی تخصص های مرتبط بر جایگاه رفیع خویش قرار گیرد و به تمامی وظائف خویش عمل کند و نسبت به تمامی تقاضاها و نیازهای مهندسی پاسخ گو باشد و چنین روزی در صورتی تحقق خواهد یافت که برای به میدان آوردن تمامی استعدادهای آحاد و تشکل¬ های مهندسی با جامعیت تمام و وسعت نظر برنامه¬ ریزی شود. شادی و شعف واقعی در چنین روزی به دلیل حفظ و حراست پایدار از شأن مهندسی و دستاوردهای متعالی مهندسان انگاره¬ای است که تحقّق آن به یاری الهی امکان پذیر است.
@irc_ir