📝ضرورت و اهمیت تبلیغات هماهنگ در نگاه امام خمینی ره
مسئله تبلیغات از صدر اسلام تا ابد یکی از اموری است که اسلام بر آن پافشاری کرده است، و در این زمان که ما هستیم یک اولویت خاصی دارد. همه می دانیم که هیچ انقلابی تاکنون به اندازه انقلاب اسلامی مورد هجوم تبلیغاتی و تسلیحاتی واقع نشده است.
انقلابهایی که در دنیا واقع شده است یا گرایش به راست داشته اند، راستی ها با او موافقت می کرده اند و اگر مخالفتی بوده است از چپی ها بوده است. یا گرایش به چپ داشته اند؛ بعکس بوده است. لکن اسلام چون نه شرقی و نه غربی است و صراط مستقیم است، جمهوری اسلامی هم با همان برداشت از اسلام متحقق شده است و امروز چون نه چپی است، چپی ها با او مخالفند و نه راستی است، راستیها با او مخالفند. و ملاحظه می فرمایید که تمام رسانه های دنیا- به استثنای کمی از آنها- و تمام رسانه های بزرگ دنیا الآن یا با صراحت و یا با تلویح با این جمهوری اسلامی و اسلام مخالفت می کنند، و در هر شب و روز ساعات بسیار را برای سرکوبی جمهوری اسلامی صرف می کنند (صحيفه امام، ج16، ص 250؛ سخنراني در جمع اعضاي شوراي عالي تبليغات اسلامي، 26 ارديبهشت 1361..... )
....امیدوارم با هماهنگی و نظم در تبلیغات تمام دسیسه های دشمن خنثی شود. دشمن حمله نظامی نمی کند، زیرا می داند از حمله نظامی کاری ساخته نیست. آنها می خواستند از داخل خود ما ضربه ای بزنند، ولی دیدند نشد و نمی توانند، با این وجود دست از تبلیغات بر نداشتند، می خواهند به وسیله تبلیغات سوء، اتحاد ما را از بین ببرند. پس شما هرچه می توانید بیشتر هماهنگ شوید، همه یک هدف را دنبال کنید.
(صحيفه امام، ج16، ص 113؛ سخنراني در جمع اعضاي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، 25 اسفند 1360.)
@irc_ir
🔴 نفاق و دورویی
قَالَ رسولُ الله(ص): «یا أبَاذَر مَن کَانَ ذَاوَجهَینِ وَ لِسَانَینِ فِی الدّنیا فَهُوَ ذُولِسَانَینِ فِی النّارِ» (بحار الانوار، ج74، ص90)
انسان بهخاطر غریزه حبّ نفس و طبیعت خوددوستی، همواره مایل است تا در قلوب دیگران نفوذ کرده و نزد آنها قدر و منزلتی داشته باشد و این تا هنگامی که منشأ رفتار و گفتار بدی نشود، نه مورد نکوهش و مذّمت، و نه برخلاف مقتضای کمال و انسانیّت است؛ ولی اگر بهخاطر عواملی مانند احساس حقارت درونی و فقدان جایگاه و موقعیّت اجتماعی، خود کمبینی و حسادت و ...، از مسیر طبیعی خود خارج شود و عاملی برای رفتار و گفتار نکوهیدهای همچون ریا و تزویر، دروغ، نفاق و دورویی، شود؛ گرایشی ضدّ اخلاقی و عملی زشت و ناپسند بهشمار میآید(1)
نفاق و دورویی از جمله صفات و عادتهای بسیار زشتی است که در قرآن و روایات مورد نکوهش و مذمّت قرار گرفته است. خداوند در قرآن کریم درباره رفتار و سیره انسانهای منافق و دو رو میفرماید:
«وَإِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن (2)
و هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات مىکنند، مىگویند: «ما ایمان آوردهایم!» (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مىکنند، مىگویند: «ما با شماییم! ما فقط (آنها را) مسخره مىکنیم!»
انسان نباید در زندگی خود با رفتار منافقانه با مردم معاشرت داشته باشد و دورو و دوزبان باشد؛ به این معنی که در حضور کسی از او تعریف کند و اظهار دوستی و خیرخواهی کند و در غیابش برخلاف آن عمل کند و زبان بهمذمّت او بگشاید و در صدد آزار و اذیّت او برآید ( 3 )
روزی لقمان حکیم از مولایش دستور گرفت، تا بهترین غذاها را آماده کند. لقمان زبان گوسفندی را پخت و آنرا نزد مولایش گذاشت. سپس مأمور شد بدترین غذاها را آماده کند؛ باز زبان گوسفندی را پخت و آنرا نزد مولایش گذاشت! مولی رو به لقمان کرد و با تعجّب گفت: چطور میشود که یک نوع غذا هم خوب باشد و هم بد! لقمان در جواب گفت: زبان اگر نیکو سخن بگوید و تحت فرمان عقل حرف بزند، بهترین چیزها است و اگر بد حرف بزند و تابع هوای نفس باشد، بدترین چیزها است( 4 )
انسانهایی که در زندگی خود، همواره با دورویی، نفاق و دوزبانی میخواهند به اهداف خود، در زندگی دست یابند و این کار را به حساب زرنگی خود میگذارند، باید به این نکته توجّه کنند که انسان دورو نه تنها کمکم نزد مردم جایگاه و اعتبار خود را از دست میدهد بلکه نزد خداوند نیز هیچ آبرویی نخواهد داشت. حضرت علی(ع) در این باره میفرماید: از نفاق و دورویی بپرهیز که انسان دورو نزد خداوند هیچ آبرویی ندارد(5)
پی نوشت:
[1]. فرهنگ صفات، ص656.
[2]. بقره/14.
[3]. معراجالسعاده، ص491.
[4]. پندهای جاویدان، ص66.
[5]. غررالحکم و دررالکلم، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی ج 2، حدیث9976/15، ص515.
@irc_ir
🔹رفتار شگفت آور رسول خدا(ص) با رئیس منافقان
عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مى ورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند.
عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت.
بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود.
او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع، دور وجود پدر مى گشت.
این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند!
حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى ؟
در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند.
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند. عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته. پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد.
از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.
@irc_ir
تقسیم اعمال به ظلمانی و نورانی
عمل، هم میتواند ظلمانی باشد هم میتواند نورانی باشد؛ ذهن و فکر و عقاید انسان میتواند نورانی باشد، میتواند ظلمانی باشد؛ خلقیات و صفات انسان میتواند ظلمانی باشد، میتواند نورانی باشد؛ حرکت اجتماعی یک ملت میتواند به سمت ظلمات و تاریکی باشد، میتواند به سمت نور باشد. اگر بر ملتی، بر کشوری، بر هیأت حاکمهای، بر فردی، شهوات غالب شد، خشونت ناشی از حیوانیت غالب شد، حرص غالب شد، دنیاداری و دنیاطلبی غالب شد، این ظلمات است؛ حرکت ظلمانی است، جهت ظلمانی است، هدف هم ظلمات است. اگرنه، معنویت غالب شد، دین غالب شد، انسانیت غالب شد، فضائل اخلاقی غالب شد، خیرخواهی غالب شد، صدق و راستی غالب شد، این میشود نورانیت. اسلام و قرآن ما را به این دعوت میکنند. خدای متعال و ملائکه او ما را برای این تجهیز میکنند که از آن ظلمات خلاص کنند و ما را وارد این وادی نور کنند.
(۱۳۸۶/۰۶/۳۱بیانات در دیدار کارگزاران نظام)
@irc_ir
🔹آزادی انسان از تعلقات درونی
در اندیشه حضرت علی (ص)، آزادی همه جانبه انسان از تمام تعلقات و قید و بندهایی مورد توجه قرار گرفته است چرا که همه انواع تعلقات انسان را از مسیر تکامل و تعالی باز می دارند . آزادی و آزادگی انسان مفهوم عامی است که تمامی حوزه های مرتبط با انسان - اعم از درونی و بیرونی - را در بر می گیرد، آزادی از تعلقات درونی، اولین گام در راه آزادی است . یکی از مهم ترین اهداف خلقت انسان، تکامل و تعالی انسان است و این مهم جز با آزادی درونی انسان میسر نمی گردد . حضرت علی (ع) با این استدلال که «ای انسان، خداوند تو را آزاد قرار داده است » به او هشدار می دهد که مبادا طمع، تو را بنده خود قرار دهد . (1) هم چنین ممکن است انسان ها اسیر تعلقات و وابستگی های دنیوی باشند، به همین دلیل حضرت بانگرشی دیگر به انسان، از مردم می خواهد که دل به دنیا نبندند و بنده و اسیر دنیا نشوند (2. (از دیگر قید و بندهای درونی انسان، قید و بند شهوت است، حضرت علی (ع) بر این باور است که بندگی و بردگی شهوت، بدتر و شدیدتراز تمام بردگی های دیگر است و آزادی از این بردگی به سختی امکان پذیر است(3) اما قید و بند اصلی و مهم تر در درون انسان، که شاید بتوان تمام تعلقات دیگر را در تحت آنقرار داد هوای نفس یا نفس اماره انسان است . پیروی از هوای نفس، انسان را از رشد و تکامل و شناخت حق و پایبندی به آن باز می دارد، (4) و اگر هوای نفس بر انسان غلبه کند او را کور و کر و پست و اسیر می سازد . (5) به همین دلیل حضرت علی (ع) در موارد مکرر، انسان را به آزاد شدن از تعلقات و خواست های نفسانی فرا می خواند . (6)
قید و بندها و تعلقات درونی انسان، غل و زنجیرهایی بر روح او هستند که آن را از حرکت و پرواز باز می دارد و در روند تکامل و تعالی او اخلال ایجاد می کنند . انسان در وجود پیچیده خود، دارای قابلیت ها و استعدادهای قوی و فراوان برای تکامل و تعالی است، در درجه اول، برخی از تعلقات و وابستگی های درونی انسان، فرصت استفاده از این قابلیت ها و استعدادها را از انسان سلب می کنند . در درجه دوم، برخی دیگر از این تعلقات، به عنوان مانع، بازدارنده انسان در مسیر رشد و تکامل هستند; کسی که خواهان رشد و تکامل و تعالی است باید از قید و بند تعلقات و هواهای نفسانی آزاد شود و چونان امیرالمؤمنین (ع) بنده هستی بخش بی نهایت باشد، و با آن حضرت همنوا شود که: خدایا مرا این عزت بس که بنده تو باشم و این افتخارم بس که تو پروردگار منی . (7) بدون تردید تا انسان از قید و بند تعلقات و هواهای نفسانی خود آزاد نشود نمی تواند به این مرحله از بندگی پروردگار نایل گردد .
آزادی از قید و بندها و تعلقات درونی، حتی در تعامل با دیگران و عرصه های سیاسی اجتماعی نیز تبعات و تاثیرات جدی به دنبال دارد . با وجود این تعلقات و قید وبندها، انسان دارای نگرش و بینشی محدود و تنگ نظرانه خواهد بود، همیشه در بند خویش است و قادر نیست جز به خود و خواست های خود به چیز دیگری فکر کند و به فراتر از خود بیندیشد، این ویژگی، که موجب تقویت خودبینی و خودخواهی در انسان است، مانع نگرش اجتماعی، ملی و جهانی برای او می شود، در جامعه ای که هر کس فقط به خویش و منافع خودمی اندیشد، وفاق ملی و روحیه کار جمعی ایجاد نخواهد شد، تحمل وسعه صدر به حداقل می رسد، و با ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی و اجتماعی، منافع ملی چندان اهمیت و جایگاهی نخواهد داشت . در عوض، خودخواهی و منیت افراد به شدت رشد خواهد کرد . بدیهی است که این اتفاق در سطح نظام سیاسی و حوزه نخبگان سیاسی، بسیار فاجعه انگیز خواهد بود .
1- نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی ، قصار 367 .
2- شرح غررالحکم و دررالکلم، ، ج 4، ص 353 .
3- شرح غرر الحکم و دررالکلم، پیشین، ج 4، ص . 352
4- شرح غررالحکم و دررالکلم، پیشین، ج 4، ص 499 و ج 5، ص 196 .
5- غررالحکم و دررالکلم، پیشین، ج 5، ص 459، ج 6، ص 139 .
6- نهج البلاغه، پیشین، قصار 359، ص 424 .
7- محمد باقر مجلسی، بحار الانوار،ج 91، ص 92
@irc_ir
📝داستان واقعی از زندگی شهید محمدجلال ملک محمدی
شهید محمد جلال ملک محمدی چندی پیش در جریان آزادسازی موصل از دست تروریست های تکفیری مجروح شده بود،همسر این شهید رزمنده خاطراتی جالب از زندگی او روایت کرده است.
«محمدجلال ملک محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال آباد» تغییر دادند.
جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی می گرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع می کرد تا بتواند در آن جا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار می کرد. کاری نبود که بگوید نمی تواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملک محمدی» را خوب می شناسند.
کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به 20 کیلومتر لوله کشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئت ها پول جمع می کرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای 45 درجه هوا اگر کسی کمک نمی کرد، خودش تمام کارها را انجام می داد و گله ای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمی خوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمی گویند.
شاید این تنها خواسته جلال از همه روزهای سخت کارکردن بود. همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطره ای دارد. خاطره ای که دوباره آدم را مات اخلاق جلال می کند:« در یکی از اردوهای جهادی یکی از باسابقه ها با یکی از جوان ها دعوایش می شود. آن بنده خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند می کند و اشتباهی به صورت جلال می زند.
جلال می گوید:حاج آقا مرا بزن خودت را خالی کن ولی کاری به او نداشته باش. چون آن ها تازه آمده اند ممکن است با این کار زده شوند. آن بنده خدا از شدت عصبانیت چندین مرتبه جلال را می زند تا آرام شود. بعد شب خوابی می بیند که فردا می آید و عذرخواهی می کند.»
@irc_ir
🔹5 اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس
ابوجعفر محمدبن محمد معروف به خواجه نصیرالدین در سال 597 ق در طوس به دنیا آمد. ابتدا علوم عقلی و نقلی و حکمت مشاء و سپس ریاضیات، فقه، فلسفه، نجوم و ادبیات را آموخت و در علوم روز به استادی تمام رسید. او بیشتر عمر خویش را صرف پیشرفت علمی کشور نموده و با آثار ماندگارش مسیر یادگیری علوم و فنون را برای جویندگان علم و دانش هموار ساخت.
اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، اساس الاقتباس، شرح الاشارات، تجرید الاعتقاد، جامع الحساب و کتاب مشهور زیج ایلخانی و تذکرة فی علم الهیئة در علم نجوم از آثار مهم و مشهور او هستند. او هم چنین رصدخانه مراغه و نیز کتابخانه مراغه را با بیش از ۴۰۰،۰۰۰ جلد کتاب بنا نهاد.
امام خمینی (ره) درباره خواجه نصیرالدین طوسی حکیم چنین می فرمایند: و امّا قضیه خواجه نصیرالدین طوسی حکیم و امثال خواجه نصیرالدین طوسی حکیم شما می دانید این را که خواجه نصیرالدین طوسی حکیم که در این دستگاه وارد می شد نمی رفت وزارت بکند، می رفت آن ها را آدم بکند نمی رفت برای این که در تحت نفوذ آن ها باشد می خواست آن ها را مهار کند تا آن اندازه ای که بتواند کارهایی که خواجه نصیرالدین طوسی حکیم برای مذهب کرد آن کارهاست که خواجه نصیر را خواجه نصیرالدین طوسی حکیم کرد
به همین مناسبت این روز را در تقویم جمهوری اسلامی روز مهندس نامیدهشده است.
روز مهندسی را می توان به بررسی فراز و فرودهای مهندسی اختصاص و ریشه یابی آن ها را مورد عنایت قرار داد.روز مهندسی را می توان دست مایه ای برای رشد فراگیر مهندسان، گروه ها و تشکّل ها و بهره گیری از دستاوردهای نظری و تجربی آن ها قرار داد و این روز مهم را با همکاری و مشارکت خودشان برگزار کرد و همراه ایشان برای مسیر آینده به طور جامع و اقناعی به بحث و گفتگو نشست، شنیده¬ ها را شنید و گفتنی ها را گفت.در این روز باید بازخوردهای مردمی از خدمات مهندسی و شیوه رفتار با آن ها را ارزیابی کرد و نتایج حاصله را برای تصحیح مسیر آینده به کار برد. روز مهندس بزنگاه خوبی است تا وسعت حضور و کار مهندسان و عرصه های گشوده شده برای خدمات مهندسی و تناسب آن با ظرفیت های موجود مهندسان را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد روز مهندسی هنگامی مایه افتخار و مباهات است که مرجعیت جامعه مهندسی در وادی تخصص های مرتبط بر جایگاه رفیع خویش قرار گیرد و به تمامی وظائف خویش عمل کند و نسبت به تمامی تقاضاها و نیازهای مهندسی پاسخ گو باشد و چنین روزی در صورتی تحقق خواهد یافت که برای به میدان آوردن تمامی استعدادهای آحاد و تشکل¬ های مهندسی با جامعیت تمام و وسعت نظر برنامه¬ ریزی شود. شادی و شعف واقعی در چنین روزی به دلیل حفظ و حراست پایدار از شأن مهندسی و دستاوردهای متعالی مهندسان انگاره¬ای است که تحقّق آن به یاری الهی امکان پذیر است.
@irc_ir
🔹مجاهدت در خدمت به خلق
به همه مسئولان کشورمان تذکر می دهم که در تقدم ملاکها، هیچ ارزش و ملاکی مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده ازامکانات و تصدی مسولیتها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادی و نفسانی بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، که خدا این امتیاز را به آنان عنایت فرموده است و صِرف امتیاز لفظی و عرفی کفایت نمی کند، که باید هم در متن قوانین و مقررات و هم در متن عمل و عقیده و روش و منش جامعه پیاده شود و مصلحت زجر کشیده ها و جبهه رفته ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح داده ها و در یک کلام، مصلحت پابرهنه ها و گودنشینها و مستضعفین، بر مصلحت قاعدین در منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و باید سعی شود تا از راه رسیده ها و دین به دنیا فروشان، چهره کفرزدایی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفهین بیخبر از خدا را بر دامن مسئولین نچسبانند.
( 6/ 5/ 66- پیام به مسلمانان ایران و جهان- صحیفه امام- 20- 333-)
🔹هشدار به مسئولین
اگر حالا هم شما کارهایی بکنید که توجه مردم را از مصالح و توجه خودتان از مصالح به چیز دیگر متوجه بشود، ... عوض اینکه برای این پابرهنه ها، برای این ضعفا، برای اینهایی که زحمت کشیدند و شما را به اینجا رساندند و حالا هم توقع از شما خیلی ندارند برای اینکه یک آب و نانی، یک آبی، یک نانی، یک برقی، یک چیزها [یی ] آن چیزهای اولیه را به اینها برسانید؛ از این غفلت کنید و بروید سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، این همان است که آن وقت امریکا می کرد، حالا شما می کنید . (20/ 6/ 59 سخنرانی در جمع هیأت دولت، صحیفه امام 13- 202-)
@irc_ir
🔹لزوم حق مداری هنگام نظر دادن
انسان ناچار سه جور نظر دارد: یک نظری که نظر بیطرف است. این یک نظر است. یکی هم نظر طرفداری از یک روش، از یک جریان؛ یک نظری هم مخالفت با یک روش و یک جریان؛ نظر بیطرف و نظر طرفداری از یک مسئله و نظر طرفداری از یک مسئله دیگر. نظری که حبّ باشد به یک جریانی، یا بغض باشد به یک جریانی، این نظر نمی تواند یک نظر سالم باشد؛
«حُبُّ الشَیءِ یعمِی و یصِمُّ(1) بغض هم همین طور است؛ نور عقل را خاموش می کند. حبّ مفرط به یک روشی اسباب این می شود که خود آن کسی که حبّ دارد توجهی به این ندارد که از مبدأ حبّ دارد این مطلب صادر می شود و این مطلب حق نیست؛ مطلبی است که از راه حبّ است. و خواه یا ناخواه این نظر، نظر صائب نیست. انسان خودش را نمی تواند بشناسد به این زودیها؛ انسان تا آخر عمرش، تا آن وقتی که از این دنیا خارج می شود، گرفتار یک مسائلی در باطن خودش هست که خودش هم نمی تواند بفهمد. باید عرضه کند خودش را انسان به کسانی که بی نظر هستند.
اگرنظر از راه حب شد، همیشه دنبال این می رود که آن مطلبی را که مربوط به آن روشی است که این دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانی که هست ثابت کند، ولو اینکه این عنوانی که هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنی هم که بغض به یک روشی دارد نظرش نظر سالم نیست، آن هم دنبال این است که آن طرفی که مورد بغض اوست و آن روشی را که نمی پسندد، با هر توجیهی که باشد، آن را تصحیح کند. و لهذا می بینید که یک مطلب، یک امر، از یکی صادر می شود، [در] یک وقت و یک محیط، یک مطلب از یک کسی صادر می شود، یک عمل از یکی صادر می شود، دو طایفه ای که یکیشان این را خوب می دانند و دوست می دارند و یک طایفه این را بد می دانند و دشمن می دانند، آن مطلب واحدی که زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتی که پیش آنها می رود که مورد محبت هست آن آدم. تمام مطالب او را، ولو مخالف با عقل باشد، ولو مخالف با منطق باشد، می پذیرند و تأیید می کنند، شروع می کنند به اینکه خیر، مطلب همین است. و آن دسته ای که با این خوب نیستند اگر یک مطلب خوبی هم این بگوید، آنها دنبال این هستند که نه، این حرف صحیح نیست. این دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بیطرف بسیار کم است.
یعنی «نظر» بیطرف باشد؛ خود آدم هیچ وقت نمی تواند بیطرفِ بیطرف باشد. لکن در نظر دادن حق را ببیند. تحت تأثیر حق واقع بشود؛ این حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجید کنم به عنوان اینکه حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تکذیب کنم به عنوان اینکه باطل است. ولو در باطن فرض کنید یکی یک روشی را دوست دارد، یکی روش دیگر را؛ لکن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت اندیشی برای کشور یا برای اشخاص، آن نظر حب و بغض خودش را کنار بگذارد، برود دنبال حق و باطل.
حق هر جا هست باید دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذیرفت، ولو برخلاف نظر خود من هست. و باطل را هرچه هست و از هرکس صادر بشود باید نپذیرفت به عنوان اینکه باطل است. اشخاص و گروهها و اینها را باید کنار گذاشت، حق و باطل را ملاحظه کرد. آن وقت هم برای اثبات حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانیت و عرض می کنم غیظ و غضب کردن، نه می تواند حق را به دست بیاورد؛ و نه می تواند باطل را ردش کند(2)
1-علاقه به يك چيز، آدمي را كور و كر ميكند؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 165.
2-صحيفه امام، ج14، ص 365؛ سخنراني در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، 6 خرداد 1360.
@irc_ir
🌿خاطراتی از شهید مجیدشهریاری
🔹1- اگر به خانه ما زنگ بزنید روی پیغام گیر صدای مجید را می شنوید که می گوید پیغام بگذارید، یادگار نگه داشته ام. پریشب که ما نبودیم مادر دکتر زنگ زده بود صدای مجید را که شنیده بود گریه اش گرفته بود. ادامه پیغام حاج خانم ضبط شده، گفته بود سلام عزیزم می خواستم صدای بچه ها را بشنوم، با زبان ترکی گفته فدای صدایت بشوم، دیشب زنگ زدم به حاج خانم بغض کرد، گفتم پیغامتان را گرفتم. گفت صدای مجید را شنیدم. گفتم صدا را برای شما نگه داشته ام. هروقت دلتان تنگ شد به شماره ما زنگ بزن. هفت تا زنگ که بخورد مجید حرف می زند./همسر شهید
🔹2-نسبت به ائمه(ع) خیلی تعصب داشت. حتی در وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشکی (ع) می پوشید. می گفتیم دکتر چه اتفاقی افتاده؟ می گفت وفات است. شده بود تقویم مذهبی ما. حساس بود در ولادت همه ائمه(ع) شیرینی پخش کنند. اگر نمی کردند ناراحت می شد. می گفت مگر امام تنی و ناتنی داریم که برای ولادت امام علی(ع) از دو روز قبل شیرینی می گذارید، ولی برای ولادت امام هادی(ع) یا سایر امام ها نمی گذارید. اگر نگرفته بودند، خودش شیرینی می گرفت و در دانشکده پخش می کرد./کارمند دانشگاه
🔹3- رفتار دکتر به گونه ای بود که آدم ها را به مسائلی راغب می کرد. خیلی از دختران دانشجو که هنگام ورود به دانشگاه با مانتو بودند بعد از یکی دو سال که با ایشان یا دکتر عباسی آشنا می شدند چادری می شدند./شاگرد شهید
🔹4-اسباب کشی آزمایشگاهی کار سختی است. وسایل آزمایشگاهی، هم سنگین هستند و هم حساس. قیمت آنها هم بسیار بالا است و بعضی از آنها را به واسطه تحریم نمی توانستیم از خارج بخریم. برای انتقال آنها چند نفر از خدماتی ها را به کار گرفتیم. خود دکتر هم بود و مرتب تذکر می داد تا وسیله ای نشکند. یک دفعه پای یکی از نیروها گیر کرد و یک وسیله شکست. دکتر او را سرزنش کرد. آن بنده خدا دلگیر شد و از جمع فاصله گرفت. چند دقیقه بعد دکتر رفت کنارش و صورتش را بوسید. گفت از من ناراحت نباش، اینها همه قیمتی اند و کمتر پیدا می شوند. باید مواظب باشیم. شاگردشهید
@irc_ir