📌30 تير سالروز فقاهت اسلام در صحنه سياسي و روز آيت الله كاشاني
▫️در مورد سي ام تيرماه بايد عرض كنم كه اين حادثه مورد تحريف بزرگ تاريخي قرار گرفته است، روزي كه در حقيقت بايد روز كاشاني اسم پيدا مي كرد، وروز حضور فقاهت اسلام، و حضور مظهريت دين وعواطف ديني در صحنه سياسي بود».
(ایت الله خامنه اي (دام ظله الشريف)
🔅جا دارد همنطور كه مقام عظيم الشان ولايت فرمودند : روز 30 تير روز آيه الله كاشاني نامگذاري شود، چرا كه تنها بسيج عمومي ايشان بود كه دولت سقوط كرده مصدق را نجات دادوبار ديگر دست اجانب را كوتاه كرد. آري بحق سزاوار است ، (سي ام تير ماه) هرسال بنام (روز آيت الله كاشاني) ثبت شود، تا نام اين بزرگ مرد، بر تارك مبارزاتي مبارزان تاريخ روحانيت بدرخشد.و سندي بر رسوايي خيانتهاي ملي گراها ،ليبرالها ،و روشنفكران وابسته به غرب باشد .
@irc_ir
📌یکی از نمونه های بارز روحانیت روشنفکر که به تلاش گسترده ای در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی دست زد، آیت الله کاشانی بود.
📝آیت الله کاشانی سال 1264 هجری شمسی در تهران در خانواده ای مذهبی و محب اهل بیت (ع) به دنیا آمد و او را ابوالقاسم نامیدند.
پدرش آیت الله حاج سید مصطفی کاشانی، از علمای بزرگ شیعه در عصر خویش بود که در سال 1280 هجری شمسی از ایران همراه خانواده به نجف اشرف هجرت کرد و به تحقیق و تدریس پرداخت.
او از جوانی دارای افکار آزادی خواه و ستم ستیز بود و از این رو در منطقه ای به وسعت جهان اسلام با استعمار و استبداد وارد مبارزه شد.
🔺آیت الله کاشانی در نهضت مشروطه، مشاور شخصیتی مهم چون آیت الله آخوند خراسانی (از رهبران اصلی نهضت) بود و او را در تصمیم گیری ها و تنظیم اعلامیه ها یاری می داد... .
پس از ترور رزم آرا، گذشته از برخی مراجع بزرگ قم مواضع بسیاری از علمای شیعه در حمایت از نهضت ملی شدن نفت کاملا آشکار شد و چهره هایی همچون آیت الله صدر و آیت الله خوانساری از نهضت ملی شدن صنعت نفت استقبال کردند به این ترتیب بار دیگر پس از گذشت چند دهه از نهضت مشروطیت بخش مهمی از علمای شیعه توانستند از یکسو دیدگاه های متفاوت خود را در مسیر یک هدف مشخص سامان بخشند و از سوی دیگر با درک جریان های سیاسی روز به هماهنگ کردن آنها در راه یک آرمان مشخص یاری رسانند.
🔸نتیجه این آگاهی نیز استفاده صحیح و مناسب از امتیاز سنتی خود یعنی پیشوایی جامعه مذهبی ایران بود. نقطه اوج این حرکت را در قیام 30تیر 1331 شمسی و نقطه کانونی این فرایند را در شخص آیت الله کاشانی که مبارزه سیاسی را با وفاداری به آرمان های مذهبی جمع کرده می توان مشاهده کرد.
📌پس از استعفای دکتر مصدق و اعلام نخست وزیری قوام السلطنه و پس از آن که دستور قوام برای دستگیری آیت الله کاشانی ناکام ماند، آیت الله کاشانی دست به انقلابی ترین اقدامی زد که یک رهبر برجسته شیعه می توانست انجام دهد؛
یعنی اعلام جهاد داد و حتی شاه را تهدید کرد که اگر در بازگشت دولت مصدق اقدام نکند، «دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خود متوجه دربار خواهم کرد.»
این گونه بود که آیت الله کاشانی همه جریان های سیاسی را به یک حرکت هماهنگ فراخواند، یا آن گونه که خود می گفت «همه مردم حزب من هستند، ما در مبارزه با استعمار انگلیس همکاری همه را با آغوش باز می پذیریم.»
چنین دیدگاهی نمایانگر اوج گیری حرکتی از سوی علمای شیعه بود اما در حقیقت کار فروپاشی نهضت ملی از شامگاه همان 30تیر 1331 شمسی و بازگشت دکتر مصدق آغاز شد.
مجموعه نیروهایی که به نوعی در قیام 30تیر 1331 همدلی نشان دادند و به میدان آمدند، از این پس به کلی از هم پاشیدند و از پی آن سرنوشت این دولت قانونی نیز همانند نخستین مجلس قانونی این مرز و بوم شد.
بدون تردید، دکتر مصدق که از یک سو در چنگال مشکلات خارجی و از سوی دیگر، در مرکز انتظارات فراوان و برآورده نشده مجموعه جناح های سیاسی داخلی قرار داشت و همچنین با بی اعتنایی هایی که به خواسته های روحانیون نشان می داد، نتوانست به سود نهضت در سامان بخشی به جریان های متفاوت و متضاد موجود توفیقی به دست آورد و نتیجه چنین شد که رقیب اصلی با یک کودتا همه را از صحنه حذف کرد.
( با تلخیص و تصرف از روزنامه کیهان ۱۳۸۹/۴/۳۰)
@irc_ir
🌹امام صادق “علیه السلام” فرمودند:
ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید، چون در لحظات ظهور ایمان ها به سختی مورد امتحان و ابتلاء قرار میگیرند.
📚الکافی, ج۱, ص۳۷۰
@irc_ir
📌روایتی که می فرماید بعضی از مردم در زمان ظهور حضرت مهدی ایمان خود را از دست می دهند و بعضی از کافران ایمان می آورند این حدیث در باره چه کسانی است؟
▫️حدیث مورد نظر در کتاب میزان الحکمه از کتاب «الغیبه» نعمانی نقل شده است و اصل آن چنین است که جناب نعمانی در باب احوال شیعیان هنگام خروج قائم(عج) از ابراهیم بن عبدالحمید نقل میکند که گفت:
کسی که از امام صادق(ع) شنیده بود به من خبر داد که حضرت فرمود:
«هنگامی که قائم (عج) خروج میکند، کسی که خیال میکرد از پیروان آن حضرت هست از این امر(اطاعت حضرت) خارج میشود و کسانی مانند عبادت کنندگان خورشید و ماه در ولایت آن حضرت داخل میشود ».[1]
🔅این حدیث به رغم موثق بودن رجالش، «مرسله» است؛ به جهت آنکه راوی حدیث (ابراهیم بن عبدالحمید که از اصحاب امام کاظم (ع) است) آن را از کسی نقل میکند که از امام صادق (ع) شنیده است و نام آن شخص را بیان نمیکند؛ از اینرو این حدیث از نظر سند«مرسله» است.
▫️اما از نظر دلالت، روایت دلالت دارد بر اینکه:
به هنگام ظهور حضرت قائم (عج) عدهای از شیعیان که گمان می کردند از یاران و طرفداران حضرت مهدی (ع) هستند و خود را از پیروان آن حضرت می پنداشتند، از تحت ولایت آن حضرت خارج می شوند.
(تحمل ولایت آن حضرت را ندارند.) اما در عوض عدهای از غیرمومنان که به تعبیر روایت «مانندعبادت کنندگان خورشید و ماه» (یعنی مشرک) هستند، حقیقت را دریافته و حق را تشخیص داده و در زمره یاران و اصحاب حقیقی امام مهدی (عج) درمیآیند و او را یاری میرسانند.
🔅بنابراین ظاهراً روایت در موردکسانی است که ادعای ایمان و داشتن ولایت آن حضرت را دارند اما زمانی که امتحان پیش می آید و وقت عمل فرا می رسد ولایت و اطاعت از اوامر آن حضرت را بر نمی تابند و نه تنها با ظهور امام زمان به رستگاری نمیرسند، بلکه چه بسا به هلاکت برسند و حتی با سپاه حق به مخالفت و مبارزه برخیزند.
🔹در عوض برخی از مستضعفان فکری (کافران و مشرکان)که حقیقتاً از ظلم و بیعدالتی به ستوه آمدهاند با دیدن حکومت عدل آن حضرت، ایمان آورده و در تحت ولایت ایشان وارد میشوند.
البته علامه مجلسی (ره) این روایت را با همین سند اما با اندکی تفاوت چنین نقل کرده است:
«هنگامی که قائم (عج) خروج میکند کسانی که خیال میکردند از پیروان آن حضرت هستند، از این مسیر خارج میشوند و در زمره عبادت کنندگان خورشید و ماه (یعنی مشرکان) قرار میگیرند».[2]
یعنی مومنان غیرواقعی نه تنها حضرت را یاری نمیرسانند، بلکه از اسلام خارج شده و به صف مشرکان و معاندین میپیوندند.
در واقع این حدیث اشارهای بر شدائد و مصائب زیاد زمان ظهور دارد که اگر انسان، مسلّح به تقوای الهی نباشد و در پناه ایمان واقعی و عمل صالح قرار نگیرد، گمراه خواهد شد.
📚[1] . نعمانی، الغیبه، ص317، مکتبه الصدوق، تهران، [بیتا]. ریشهری، میزان الحکمه، ج1، ص187، دارالحدیث، قم، [بیتا]. حدثنا أحمد بن محمد بن سعید ابن عقدة قال حدثنا حمید بن زیاد عن علی بن الصباح قال حدثنا أبو علی الحسن بن محمد الحضرمی قال حدثنی جعفر بن محمد عن إبراهیم بن عبد الحمید قال أخبرنی من سمع أبا عبد الله ع یقول:" إذا خرج القائم ع خرج من هذا الأمر من کان یرى أنه من أهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس و القمر "
[2] . مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص364، چاپ دوم، موسسه الوفاء، بیروت، 1403.
@irc_ir
📌 قسمتی از وصيت نامه شهيد ناصر بختياري
...من خودم را لايق نمي دانم كه در جواب نداي هل من ناصر ينصرني به امام كبيرمان لبيك بگويم... ولي از امام مي خواهم كه مرا دعا كند تا بلكه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه اي كه در نهايت شهادت است برسم.
...خدايا شكر مي كنم كه مرا آزاد آفريدي تا آزاد فكر كنم تا بتوانم بندگيت را به جاي آورم.
خدايا! شكر تو را كه مرا پاسدار انقلاب خميني ات قرار دادي تا اينكه بتوانم خونم را فداي حسينت بكنم.
خدايا! شكر تو را كه مرا از اين نعمت انقلاب سرخ خميني برخوردار نمودي و به آن درجه اي رساندي كه لياقتش را نداشتم. ...آگاه باشيد كه در اين برهه از زمان مسئوليت سنگيني بر دوش داريد. شما پاسدار خون هاي ريخته شده براي اسلام عزيز هستيد و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با كار و كوشش در راه خدا به جهانيان صادر نمائيد، و ثابت كنيد كه مي توانيم در پناه اسلام غير وابسته به ابرقدرت ها باشيم و به شعار بهشتي مظلوم و ديگر شهدا تحقق بخشيم و نداي مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانيم تا اينكه لرزه بر اندام پوسيده مستكبران داخلي و خارجي بيندازيم...
و مستضعفين خود تصميم بگيرند و حاكم روي زمين باشند همانطوريكه كه خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين..."
تا اينكه مقدمه اي براي ظهور مهدي (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.
@irc_ir
🌹قال الامام حسین بن علی (ع):
« لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلاً »
🔅امام حسين (ع) فرمود: «هركس به غير تو دل ببندد، زيان كرده است».
📚بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۱۶ ح۳
@irc_ir
#کلام_نور
📌عناصراقتدار ملت ها
مقام معظم رهبری:
اقتدار ملت، یک حقیقت چندجانبه است؛ نیروهای مسلح، آن خط مقدم تحرک و نشانهی اقتدار ملتند.
اما یک ملت از لحاظ دانش باید پیشرفته باشد، از لحاظ اخلاق، از لحاظ ایمان، از لحاظ عزم و اراده، تا بتواند اقتدار خود را حفظ کند.
ما تکیه میکنیم بر روی عناصر معنوی اقتدار. اصلی ترین عنصر اقتدار معنوی، ایمان است؛ ایمان به خدا، توکل به خدا، حسنظن به خدا. این است که دل را آماده میکند برای ورود در میدانهای دشوار؛ این است که گامها را استوار میکند برای پیمودن جادههای سخت؛ این است که مشکلات را در چشمها کوچک میکند، هدفهای بزرگ را در اختیار انسان میگذارد و در مد نظر او و نگاه او قرار میدهد؛ ایمان به خدا. بدون این ایمان، انسان یک قالب مادی است. دلها از عشق به خدا و عشق به معنویت و فضیلت، در آنچنان مجموعههائی که ایمان به خدا ندارند، نمیتپد؛ اقتدار هم به معنای حقیقی کلمه به دست نمیآید.
اقتدار فقط با داشتن سلاحهای پیشرفته نیست؛ با داشتن پول و قدرت سیاسی و تبلیغاتی هم نیست. اگر پول و سلاح پیشرفته و ابزارهای مخرب میتوانستند اقتدار حقیقی را برای یک کشور به وجود بیاورند، رژیم صهیونیستی در مقابل جوانان مؤمن لبنان در جنگ سی و سه روزه و در مقابل جانبرکفان غزه در جنگ بیست و دو روزه، آنجور رسوا و مفتضح نمیشد. اگر عناصر مادی قدرت، برای اقتدار حقیقی کافی بود، دولت ایالات متحده در جنگ با مردم محروم و بیدفاع افغانستان، در اشغال افغانستان، در اشغال عراق ناکام نمیماند. اینها در مقابل چشم ماست؛ اینها آزمونهای بسیار مهم و ارزندهی حقائقی است که شنیدهایم و خواندهایم و دانستهایم.
ملتها وقتی با ایمان، با هدفهای روشن، دلهایشان نورانی شد، عزم و ارادهی لازم را پیدا میکنند. دست تجاوز به جان انسانها و دست تطاول به زندگی انسانها دراز نمیکنند. اقتدار به این نیست که انسان به همسایهی خود تجاوز کند؛ به مردمی مظلوم و بیدفاع حمله کند؛ از آن سوی دنیا برای سرکوب یک ملت و برای هدفهای نظامی و اقتصادی و سیاسی، ارتش خود را به هزارها کیلومتر اینطرفتر منتقل کند؛ اینها اقتدار نیست. قدرتهای مادیی که بر چنین پایههائی تکیه کردهاند و حجیم شدهاند و وزن سنگین خود را در دنیای سیاست و اقتصاد بر دیگران تحمیل کردهاند، سزای این نابکاری را خواهند دید؛ سقوط خواهند کرد. ملتهای مؤمن اگرچه مستضعف، وقتی تلاش کنند، وقتی با عزم و ارادهی فولادین و با نیت پاک، با هدفهای درست قدم در راه بگذارند، آنها آیندهی جهان را در اختیار خواهند داشت. آیندهای که در آن تجاوز نیست، تطاول نیست، مسابقهی وحشت نیست، مسابقهی تسلیحاتی نیست؛ آیندهای مبتنی بر عدالت. عزیزان من! شما جوانان، پیشاهنگان و پیشگامان حرکت به سوی چنین دنیائی هستید. شما در نیروهای مسلح و جوانان عزیز ما در بخشهای مختلف این کشور، پیشگامان این حرکتید. جمهوری اسلامی ایران این پیام نو، این پیام روشن، این پیام صلح و سعادت را برای جهان امروز و فردا دارد. فردا مال شماست، تلاش کنید. با عزم راسخ، با نیت درست، با به میدان آوردن همهی ظرفیت وجودی خود، آن هستهی مستحکم را به وجود بیاورید، توسعه بدهید تا بتوانید به معنای واقعی کلمه سربازان و پیشگامان و پیشاهنگان این حرکت باشید...
1388/07/14. بیانات در دانشکده علوم دریایی نوشهر
@irc_ir
📌آفات دل بستن به غير خدا
تنها خدا غني و پايدار است و غير خدا پوچ و نابودشدني و رفتني است. پس دل بستن به غير خدا يعني دل بستن به پوچيها.
🔅به عنوان مثال:
اگر كسي به ساختمان - كه رفتني است- دل ببندد به پوچي دل بسته است، اما اگر براي ايجاد بستر بهتري جهت بندگيِ خدا، ساختمان بخواهد، ديگر به پوچي دل نبسته است، يا اگر كسي به حافظهاش دل ببندد- چون حافظه با دوران پيري از بين ميرود- در واقع به پوچي دل بسته است، و نتيجهي آن اضطراب خواهد شد.
🔹دل بستن به مدرك، قدرت، ثروت و امثال اينها نهايتاً موجب پوچي و اضطراب است.
«مدرك» با فراموشكردن آموختهها، توان واقعياش را از دست ميدهد.
«قدرت» پس از مدتي كم ميشود،
«ثروت» بعد از مدتي تمام ميگردد، يا ما عمرمان تمام ميشود و ديگر از آن بهره نميبريم! هر كدام از اينها اضطرابآور و اذيتكننده است و انسان را از آرامش دور ميكند.
اگر انسان به هر چيز - غير از خدا- نظر كند و دلِ خود را به آن بدهد، ناخودآگاه در ضميرش يك نوع دلبستن به پوچيها صورت گرفته است، هر چند ممكن است در ظاهر اصلاً متوجه نباشد.
ممكن است كسي به فرزندش دل ببندد و بگويد: «ماشاءالله فرزندم جوان است وماندني.»
در حقيقت بيان ميكند كه ناخودآگاه، اضطرابِ رفتنِ او را دارد.
اگر به كسي خبر دهند كه در كنكور قبول شده است اول خوشحال ميشود ولي در عين خوشحالي يك نوع غصه هم در دل آن حالِ خوش دارد. زيرا ميداند آن خوشحالي نميماند و بايد به چيز ديگري وصل شود. چون صِرف قبول شدن در كنكور هدف انسان نيست، از رفتن به دانشگاه خوشحال است اما در عين حال، اضطراب گذراندن ترم اول و دوم و... را دارد.
باز با گذراندن ترم اول، يك خوشحالي دارد و يك اضطراب، خوشحالي از اينکه ترم اول را با موفقيت گذراند، اضطراب از اينکه ترم بعد را چگونه بگذرانم و ... وقتي فارغالتحصيل شود باز دلش شور و اضطراب دارد؛ رفتن به سربازي، پيدا كردن كار، فكرِ خانه و همسر و ماشين... و خلاصه اسيرشدن در ميان غمهاي بزرگتر!
البته منظورم اين نيست كه اين كارها بد است، بلكه منظورم اين است كه هرگونه گرايش به «غير خدا» اضطرابآور است، بايد به اين نکتة مهم رسيد که در دلِ هر چيزِ غير خدايي يك اضطراب هست، اصلاً جنس دنيا اين است0
⏪امام صادق (ع) فرمودند: هركس دلبستگي به دنيا پيدا كند دلش سه خصلت پيدا خواهد كرد، اندوهي كه به او سودي نميرساند و آرزوئي كه به آن نخواهد رسيد و اميدي كه بهدست نخواهد آورد.(بحارالأنوار، ج 70، ص 24)
تازه بعد از تمامكردن تحصيلات و رسيدن به همسر و خانه مثل پدرش ميشود! يعني همچنان اضطراب دارد؛ شوهردادن دخترها، زندادن پسرها و كاملكردن خانه و ... بعد پير ميشود، و باز هم اضطراب هست آنهم به نحوي شديدتر، زيرا شديداً احساس پوچي ميكند.
زبان حال پير مردها و پير زنهايي كه از طريق دلبستن به غير خدا به زندگي و كار پرداختهاند اين است:
«اي دنيا! اُف بر تو!» اين بدان معني است كه آنها به آنچه ميخواستهاند نرسيدهاند. يعني زندگيشان پوچ شده. پس دل بستن به غير خدا، مساوي با دلبستن به پوچيها و روبهروشدن با انواع اضطرابها است....
اگر كسی خدا نداشته باشد پوچیهایش را درست تفسیر نمیكند. همانطور که در نوردادن و گرما و رنگ طلایی، خورشید اصل است و نمیتوان نورانیّت و گرمازایی و رنگ طلایی داشتن را به دیوار خانه نسبت داد و اگر كسی چنین كاری كند وقتی كه غروب میشود و نور از دیوار خانه غایب میگردد، خجالتزده گشته و میبیند كه چه كار غلطی كرده است. همانطور هم تمام عالم و آدم جلوههای انوار اسماء الهی هستند. عالم و آدم مثل نوری هستند كه از خورشید به ما میرسد و خورشید حقیقی خداست. فرمود: «اللهُ نورُ السَّمواتِ و الاَرْض»
آسمانها و زمین ظهور نور خداوند و اسماء اوست. اگر كسی به غیر خدا دل ببندد از آنجا كه غیر خدا رفتنی است حتماً خجالتزده میگردد و به پوچی دچار میشود....
تا دنبال آرزوهای دنیایی هستی، همواره با نامرادی روبهرو میشوی، وگرنه چنانچه خود را از آرزوهای وَهمی دنیا آزاد کردی، مییابی که همه آنچه بهواقع میخواستی در پیش خود داری. همهی انسانها به دنبال آرامش هستند، ولی كسی با دنیا آرام نمیشود، آرامش با خدا فرا میرسد، و كسی كه با خدا آرام گیرد همهی آرزوهای حقیقیاش برآورده میشود. خدا میفرماید: «... أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»
یعنی ای انسانها! همهی شما به دنبال آرامش میگردید، بدانید كه این آرامش و اعتماد و اطمینان فقط با خدا بهدست میآید.
(آشتي با خدا - حضرت استاد طاهرزاده )
@irc.ir
📌دائم به یاد خدا بودن چه برکاتی دارد؟
آیت الله جوادی آملی می گوید:
«وقتی خدا دائما فیض میرساند حیف است انسان غافل باشد، ما باید ذکر کثیر داشته باشیم و یاد او در دل و نام او بر لب،میشود ذکر کثیر.»
قرآن کريم دستورهاي فراواني دارد، برخي از آن دستورها مقطعي است; مثل اينکه ميفرمايد در ماه مبارک رمضان روزه بگيريد و مانند آن اما گاهي برخي از دستورهاي او دائمي است، از جمله آن کارها که ميفرمايد زياد آن کار را انجام بدهيد ياد خداست.
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثيراً﴾ فرمود خيلي به ياد خدا باشيد.
* سرّ اينکه خيلي بايد به ياد خدا بود بر اساس دو نکته است:
يکی از آنها براي جذب خير است چون او «دائم الفيض علي البرية» است, «دَائِمَ الفَضلِ عَلَي البريَّة» است مرتّب دارد فيض ميرساند اينطور نيست که افاضه الهي تعطيلبردار باشد. اين دعاي نوراني شبهاي جمعه که ميگوييم «يا دَائِمَ الفَضلِ عَلَي البريَّة» از بهترين دعاهاست؛ يعني تو دائماً داري فيض ميرساني، اما فيض خداوند با اکرام همراه است.
*او «باسط اليدين بالعطيّة» است، حيف است انسان غافل باشد، وقتي دائماً او دارد فيض ميرساند ما بايد ذکر کثير داشته باشيم ياد او در دل و نام او بر لب، اين ميشود ذکر کثير, اگر او «دائم الفيض» است بايد دائماً به ياد فيّاض بود تا دائماً از فيض طرْفي بست.
*دلیل ديگر هم اين است که دشمن هم دائماً دارد وسوسه ميکند مگر ابليس انسان را آرام ميگذارد؟! مگر ابليس شب و روز دارد؟! مگر ابليس خواب و بيداري دارد؟! در خواب هم مزاحم آدم است، گاهي انسان خوابهاي خوبي نصيبش ميشود همانجا ميبينيد حادثهاي پيش ميآيد که حواسش پرت ميشود چه کسي اين کار را کرده؟ او در خواب هم مزاحم آدم است. پس اصرار قرآن کريم بر اين است که دشمني داريد که هميشه درصدد وسوسه است وقتي دشمن شما هميشه درصدد وسوسه است شما هم هميشه آماده باشيد.
* نام خدا، ذکر خدا، اين «جوشن کبير» هر کدام از اينها طنابي است که اگر انسان اينها را بگيرد از هر سقوطي نجات پيدا ميکند؛ ولي آن ياد و آن نامي که انسان را به مقامي ميرساند جزء مخلَصين ميکند آن تنها ياد مبدأ نيست، ياد توحيد نيست، توحيد به تنهايي مشکل ما را حل نميکند خدا هست، آنکه مشکل ما را حل ميکند اين است که خدا از ما مسئوليت ميخواهد، ما به حضور او ميرويم ما از آن طرف نيامديم که در گودال فرو برويم، ما را آوردند که ببرند، نه اينکه آوردند که اينجا بگذارند يا در گودال بگذارند اينطور نيست.
@irc_ir