🔹5:47 اذان صبح
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری »
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند .
🔹حدود ساعت 6
امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند .
🔹7:06 طلوع آفتاب
کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند . امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است .» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است .
🔹حدود ساعت 8
بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که « سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر ( تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند .
بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند .
@irc_ir
🔹حدود ساعت 9
روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند . ( تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول 50 نفر ذکر شده است . )
🔹حدود ساعت 10
بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد .
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند .
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده است .
اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت . امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند .
🔹حدود ساعت 11
بعد از این حملات، امام(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد . اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است ».
یک بار هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد .
🔹۱۲:۵۰ اذان ظهر
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص ) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست . رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم .»
امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم»؟
@irc_ir
🔹حدود ساعت ۱۳
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید .»
🔹حدود ساعت ۱۴
عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست .»
🔹حدود ساعت ۱۵
امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد .
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴ زخم شمشیر شمرده شد .
در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند : « خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر !»
🔹۱۶:۰۶ اذان عصر
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که میگفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد .»
گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»
🔹حدود ساعت ۱۷
بعد از شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند .
غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت .
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد .
نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود .
🔹 ۱۸:۴۹ اذان مغرب
داستان روز غم انگیز عاشورا اینطور تمام میشود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام !»
@irc_ir
🔹حضرت مهدى علیه السلام فرمودند :
وَ إذا أذِنَ اللّهُ لَنا فى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ وَانْحَسَرَ عَنْکُمْ وَاِلىَاللّهِ أرْغَبُ فىالْکِفایَهِ وَ جَمیلِ الصُّنْعِ وَ الْوِلایَهِ… ؛
🔸و هنگامى که به ما اجازه سخن داده شود، حق آشکار وباطل ریشه کن واز شما دور خواهد شد، از خدا مى خواهم که این مهمّ را به نحو احسن و در حد کفایت و با ولایت ما انجام دهد.
📚 بحارالانوار، ج ۵۳ ص ۱۹۶
@irc_ir
🔹امام سجاد علیه السلام و نوید به منتظران ظهور
امام سجاد j در رابطه با ظهور و انتظار می فرمایند :
«یا اباخالد، ان اهل زمان غیبته القائلین بامامته، المنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان. لانّ الله تبارک و تعالی اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة و جعلهم فی ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدی رسول الله بالسیف. اولئک المخلصون حقاً و شیعتنا صدقاً و الدعاة الی الله سرّاً و جهراً؛ [1]
ای ابوخالد، آنانکه در عصر غیبت زندگی می کنند و به امامت حضرت مهدی بسم الله الرحمن الرحیم عقیده دارند و در انتظار ظهور او به سر می برند، از مردم هر عصر و روزگاری برتر و بالاترند؛ چرا که خداوند از عقل و درک و معرفت به اندازه ای به آنها عطا فرموده که عصر غیبت برای آنان مانند عصر حضور امام است. خداوند، آنان را در آن زمان چون مجاهدان صدر اسلام که با شمشیر در رکاب حضرت رسول t می جنگیدند قرار داده است. آنان در حقیقت برگزیدگان مخلص و شیعیان راستین و دعوت کنندگان مردم به سوی خدا در نهان و آشکارند »
در این روایت شریف چند نکته مهم قابل ذکر است :
🔸اول ؛ منتظران حضرت مهدی بی آنکه اعجازی رخ داده باشد، از عقل و درک و معرفت در سطح بالایی برخوردارند و لذا در انتظار مصلح، عاقلانه و خردورزانه به سر برده و تلاش لازم را می نمایند. البته این مربوط به عصر غیبت است، نه عصر حضور که دست ولایت حضرت مهدی بر سر مردم کشیده می شود و عقل و دانش آنها بسیار بالا خواهد رفت و این، رمز برتری منتظران ظهور در عصر غیبت است که بدون اعجاز، خود از رشد عقلی بالایی برخوردارند .
🔸دوم ؛ پاداش و اجر این منتظران که هنوز اقدام مسلحانه نکرده، بلکه مصلحانه تلاش می کنند چون پاداش رزمندگانی است که در عصر پیامبر (ص) با شمشیر و سلاح می جنگند. پس معلوم می شود که رزم فرهنگی، پاداش کمتری از رزم نظامی ندارد چنانکه هجرت فرهنگی مستلزم هجرت نظامی «انْفِرُواْ خِفَافًا وَ ثِقَالاً» است .
🔸سوم ؛ منتظر راستین فقط به شعار اکتفا نمی کند بلکه زمینه ظهور را که عبارت از دعوت به سوی خدا و پاکی ها است با امر به معروف و نهی از منکر و حفظ مراتب گوناگون آن فراهم می نمایند. ایشان، هم صالح، هم مصلح و هم دعوت کنندة مردم به صلاح هستند و اگر غیر از این باشند، منتظر واقعی نیستند .
🔸چهارم ؛ منتظران وظیفه شناس به گونه ای هستند که گویا در زمان ظهور به سر می برند. یعنی غیبت امام (ع) اگر وظیفه ای را برای آنان سنگین تر نکرده باشد، باری را سبک تر نکرده است. آنان این گونه می اندیشند که هر بامداد و شامگاه، ندای ملکوتی امام خویش را می شنوند و عدم ظهور امام، تأثیری در احساس مسئولیت و وظیفه شناسی آنان ندارد. منتظر واقعی می داند که امام او حاضر است، نه غایب؛ هرچند که ظاهر نباشد. پس چگونه می تواند از مسئولیت خود، شانه خالی کند و غیبت امام را بهانه قرار دهد؟
📚[1] . کمال الدین، شیخ صدوق، ص320 .
( مجله امان خرداد و تیر ماه 1390 ، شماره 30 )
@irc_ir
📌دعای عهد....
غلظت این تاریکی رو به مرگ است، می دانم
و این خیابانِ تنها که در آن می دوم و صبحی هنوز ندارد،
سرانجام به میدانی شگفت، به عیدی شکوهمند منتهی می شود که در آنجا تمام درختان برگ دارند و روزهای هفته همه عاشقند.
پیداست از همین ستاره های شب بیدار که سپیده در راه است .
و از هوایی شگرف و برکت خیز مملو است. پیداست از تمام چراغ های خفته خانه ها، که بیداری در راه فراگیرِ تمام عالم خواهد بود. من از سکوت زندگی صدای فریادِ رهایی می شنوم. از ترس و اضطرابِ عاشقان، شادی و شجاعتِ دلاوران را حدس می زنم. من به صبورانِ زخم خورده، خوش بینم. به گرسنگانِ عشق، به تشنگانِ آزادی، امیدوارم .
این اشک ها، همه چراغ بزم وصل خواهد شد و این همه ناله، زیر و بمِ ترانه شادی. این غربت روزی گل خواهد داد. بهشت خواهد شد. گوش کنیم؛ گندم زاران در معرض نسیم سماع اگر می کنند، قصدشان پیام آوری برخاستن و هوشیاری است .
ابرها اگر با شتاب از فراز عمرمان می گذرند، منظورشان رستخیزِ به سرعت زندگانی است. سکوت کنیم لحظه ای. صدای خدا را بشنویم که رشادت می پراکند :
« تقُومُوا للهَ مَثْنٰی وَ فُرٰادٰی». شجاعت در قلب های ما سرنوشت محتومی دارد.
صبر، جان های چشم انتظار را رویین تن و مستدام کرده. دست در دست تنهایی یک دیگر بگذاریم و دروازه های حقیقت را برای رسیدنِ اردیبهشتِ آبادی بگشاییم. پردیس نزدیک است. جنت قطعیتِ همین دنیاست، اگر آن عشق گم گشته زودتر عالم گیر شود .
اگر از اعماقِ این شبِ جراحاتِ امید پیدا شویم، اگر در عبادتِ لحظه ای از انتظار به خود بیاییم و این همه شکنجه های بی قراری را برای وقوع انسانیت، کافی بدانیم، حتماً کسی ناگاه درهای خانه هایمان را خواهد کوبید و طلوع معجزاتِ گل سرخ واقع خواهد شد.
جوانی دنیا در راه است، پس از این فرسودگی باطل و شرمناک. در آرامش موعود محبت، پایتخت های جهان دوباره متولد می شوند و زندگی انسان را اجازه می دهند؛ انسانی که تا سرحد مرگ انتظار بلوغ خویش را کشیده و تا سرحد یأس، امید استجابت صبر را داشته است .
سودابه مهیجی
مجله اشارات زمستان سال 1391 شماره 149
@irc_ir
#کلام_نور
حضرت آیت الله خامنه ای :
سربازیِ منجی بزرگی که میخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللی مبارزه کند، احتیاج به خودسازی و آگاهی و روشنبینی دارد...
بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی و عملی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مؤمنین و همچنین برای پنجه درافکندن با زورگویان، خود را آماده کنند...
کسی که در انتظار آن مُصلحِ بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقّق صلاح بایستد...(۱)
وقتی چنین زمینههایی انشاءاللَّه گسترش پیدا کند، زمینه ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه نیز پدید میآید و مسأله مهدویت - این آرزوی دیرین بشر و مسلمین - تحقّق مییابد.(۲)
شما مردم عزیز - بخصوص شما جوانان - هرچه که در صلاح خود، در معرفت و اخلاق و رفتار و کسب صلاحیتها در وجود خودتان بیشتر تلاش کنید، این آینده را نزدیکتر خواهید کرد. اینها دست خود ماست. اگر ما خودمان را به صلاح نزدیک کنیم، آن روز نزدیک خواهد شد؛ همچنان که شهدای ما با فدا کردن جانِ خودشان آن روز را نزدیک کردند. نسلی که برای انقلاب آن فداکاریها را کردند، با فداکاریهای خودشان آن آینده را نزدیکتر کردند. هرچه ما کار خیر و اصلاح درونی و تلاش برای اصلاح جامعه انجام دهیم، آن عاقبت را دائماً نزدیکتر میکنیم.(۳)
📚منابع:
۱-بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم ۲۵/۰۹/۱۳۷۶
۲- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم۲۲/۰۸/۱۳۷۹
۳- امام زمان در کلام اولیای ربانی ص۴۵
@irc_ir
🔹فريفتگی از قضاوت ديگران
من مواعظ علي بن الحسين عليه السلام :
كم من مفتونٍ بحسن القول فيه، وكم من مغرورٍ بحسن الستر عليه، وكم من مستدرجٍ بالإحسان عليه .
تحف العقول صفحه ۲۸۱
چه بسا افرادی كه فريب تعريف ها و تحسين هايی كه مردم از آنان می نمايند می خورند. انسان نبايد فريفته قضاوتهای مردم درباره خودش شده و بخاطر تساويل نفسانی از قضاوت صحيح در مورد خودش غفلت ورزد و توجه به اين مسأله بالخصوص برای مسئولين حائز اهميت است .
و همچنين انسان نبايد از اينكه خداوند عيوب او را پوشانده مغرور شود و خيال كند كه هميشه بديهای او مستور می ماند. چه بسا خداوند در همين دنيا آنها را فاش كند و اگر در اين دنيا هم با لطف و احسان خود فاش نكرد در قيامت (روزی كه باطن افراد ظاهر می شود) آشكار كند. لذا ائمه عليهم السلام همانطور كه در دعای شعبانيه نقل شده از خدا می خواستند كه: «الهی لا تفضحنی يوم القيامة علی رؤس الاشهاد .»
و چه بسا افرادی كه در اثر نعم الهی گرفتار استدراج می شوند، «وسنستدرجهم من حيث لا يعلمون ».
پس نبايد ما بخاطر تمجيدهای مردم و ستر الهی و اعطای نعم او از قضاوت صحيح در مورد خود غفلت نمائيم.
@irc_ir
🔸بهلول و کمک به نیازمندان
روزی هارون الرشید به سربازانش دستور داد تا بهلول دیوانه را به نزد او بیاورند
سربازان پس از ساعتی گشت زدن در شهر بهلول دیوانه را در حال بازی با کودکان یافتند
و او را به نزد هارون الرشید بردند.
هارون الرشید با روی باز از بهلول استقبال کرد و گفت مبلغی پول به بهلول بدهند
که بین فقرا و نیازمندان تقسیم کند و از آنها بخواهد برای سلامتی و طول عمر هارون الرشید دعا کنند
بهلول وجه را از خزانه هارون الرشید گرفت و لحظه ای بعد دوباره به نزد خلیفه هارون الرشید رسید
هارون الرشید با تعجب به بهلول نگاه کرد و گفت ای دیوانه چرا هنوز اینجایی !
چرا برای تقسیم کردن پول به میان فقرا نرفته ای ؟
بهلول ( عاقل ترین دیوانه ) گفت : هر چه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیرتر در این دیار نیافتم.
چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند.
از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است لذا وجه را آورده ام تا به خودت بازگرداندم !
@irc_ir
م، ولی هرگز از سکوت پشیمان نشده ام .
پسرم! حلیم و بردبار هنگام غضب شناخته می شود، و شجاع را در جنگ می توان شناخت، و دوست را هنگام نیاز به او .
پسرم! دو زانو نزد عالمان بنشین و از آنان بیاموز، اما با ایشان جدل مکن که تو را دشمن بدارند. از دنیا به اندازه ای بگیر که تو را به مقصد برساند. اضافه درآمدت را خرج آخرتت کن، همه دارایی خودت را انفاق نکن که فقیر شوی و سربار دیگران گردی .
پسرم! برای یتیمان همچون پدر باش،
با سفیه همنشینی نکن و از مجالست با دورو و منافق بپرهیز .
🔸پسرم! سه خصلت است که در هر که باشد ایمانش کامل است :
اول آنکه چون راضی شود، رضایتش او را به باطل نکشاند .
دوم آنکه چون خشمگین شود، غضب او را از حق بیرون نکند .
سوم آنکه چون قدرت یابد، در پی آنچه حق او نیست، نرود .
پسرم! یا دانا باش، یا دانش آموز، یا شنونده باش، یا دوستدار اهل علم، و جز اینها نباش که هلاک شوی .
پسرم! در مجالس دانشمندان حاضر شو؛ چرا که خداوند، دلهای مرده را با دانش حیات می بخشد3 ».
و ... در پایان، باشد که از حکمت های لقمانی بهره مند شویم، تا به اخلاق قرآنی آراسته گردیم .
📚پی نوشتها
1. گلستان سعدی، باب دوم حکایت 20 .
2. اعلام القرآن، شبستری، ص 847 .
3. لغتنامه دهخدا، ذیل واژه لقمان، به نقل از منابعی همچون: العقد الفرید، البیان و التبیین و عیون الأخبار .
@irc_ir
📌اخلاق قرآنی حکمت لقمانی
برای هر چیزی، معیار و میزانی است .
میزان مسلمانی، «قرآنی زیستن» است؛ یعنی قرآن را «امام» و «هادی» خود قرار دادن و تلاش برای تطبیق رفتار و خصال و اعمال خود با «الگوهای قرآنی ».
تدبر در آیات قرآن، به ما می آموزد که اگر بخواهیم رفتاری خداپسندانه و سلوکی مورد رضای پروردگار و پیامبر خدا و اولیای دین داشته باشیم، باید برای هر اندیشه و عمل خویش، «حجت قرآنی» داشته باشیم و بتوانیم امضای قرآن را پای هر عمل خویش قرار دهیم و برای این سؤال که «ایا کتاب خدا، رفتار ما را تایید می کند؟» پاسخ مثبت داشته باشیم .
این هدف و خواسته، از ما می طلبد که روی اسوه ها و الگوهایی که قرآن معرفی کرده است، تدبر بیشتری داشته باشیم. ازاین رو، به آموزه های کلام الهی می نگریم و «چگونه بودن» و «چگونه زیستن» را از این کتاب جاودان می آموزیم و به کار می بندیم .
حضرت لقمان، یکی از چهره های دوست داشتنی قرآن و مورد ستایش خداوند است. لقمان را با صفت «حکیم» یاد می کنند و این ریشه در این آیه دارد که می فرماید: «وَلَقَدْ آتَینَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ ...» لقمان/12؛
ما به لقمان حکمت عطا کردیم .
بی شک، درک و دریافت و خرد لقمان حکیم، فراتر از مردم عادی بود و دلش روشن و عقلش فعال و نگاهش بصیر بود. حقایقی از عالم را می دانست و دانسته های ژرف و حکیمانه اش را به دیگران هم می آموخت و می کوشید از هر حادثه و پدیده ای نکته ای و تجربه ای بیاموزد و آن را به کار بندد .
سعدی در گلستان می گوید :
« لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم1 ».
از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نقل است که: لقمان پیامبر نبود، لیکن بنده ای فکور و اندیشمند بود، یقینی نیکو داشت، خدا را دوست می داشت، خدا هم دوستدارش شد و به او حکمت آموخت.2
در روایات، پندهای بسیاری از لقمان نقل شده که یکی بهتر از دیگری است. قرآن کریم هم از نصایح و حکمتها و پندهای لقمان حکیم نمونه هایی را آورده است که هر یک از آنها برای «خودسازی» و تهذیب نفس و الگوگیری اخلاقی مفید و ضروری است. خود لقمان که صاحب این مواعظ و پندهاست، انسانی خودساخته بود که با صالحان و حکیمان همنشینی می کرد، از دانش آنان می آموخت، به دیدار حضرت داود علیه السلام بسیار می رفت و از معارف او نیز بهره می گرفت و مدتی هم چوپانی می کرد .
روزی به او گفتند: تو که گوسفندچران بودی، حکمت را از کجا به دست آوردی؟ گفت: از راه امانتداری، راستگویی و سکوت از گفتن آنچه به دردم نمی خورد .
این است الگوی قرآنی که خوب است گوش جان به پندها و مواعظش بسپاریم .
به نقل خدای کریم در قرآن، حضرت لقمان فرزند خویش را نصیحت و موعظه می کرد. پندهای او از یک سو دعوت به توحید و عبادت و توحید در اطاعت بود، از سویی فراخوانی به ایمان و اعتقاد به جزای الهی و محاسبه دقیق پروردگار به اعمال انسان و توجه دادن به حساب روز قیامت بود، از طرفی دعوت به ارتباط با خداوند در قالب «نماز» و احیای ارزشها به صورت امر به معروف و نهی از منکر بود، از طرفی هم به صبر و ثبات و استقامت در این راه مقدس دعوت می کرد و از توصیه های او، آراسته شدن به کمالات اخلاقی همچون: تواضع، نداشتن غرور، اعتدال در زندگی، ادب در گفتار و رعایت وقار در سخن و آهنگ کلام بود. اینها نکاتی است که همه ما به آنها نیازمندیم و بیشتر اشکالات اخلاقی و رفتاری ما از افراط و تفریط و خروج از حد و مرز «اعتدال» است و غفلت از محاسبه الهی و روز جزا .
مخاطب مواعظ حکیمانه لقمان، پسرش بود. با خطاب «یا بُنَی» که در آیات الهی آمده، او را مورد عطوفت و مهرورزی قرار می داد و نصایح مشفقانه اش را به او می فرمود. اما در واقع، مخاطب اصلی او، همه دلهای خاشع و پندآموز و گوشهایی است که شنوای «حکمتهای لقمانی» اند. ما نیز خودمان را جای فرزند لقمان می گذاریم و لحظاتی پای مواعظ و پندهای او می نشینیم :
« پسرم! برای خداوند، شریک قرار مده، که شرک، ظلمی بزرگ است ....
پسرم! اگر عمل انسان (چه نیک و چه بد) به اندازه دانه خردل و ارزنی باشد، در دل سنگی، یا در آسمانها، یا در زمین، خداوند آن را می آورد (و پاداش یا کیفر می دهد ).
پسرم! نماز را برپا دار،
امر به معروف و نهی از منکر کن،
و بر آنچه در این راه به تو می رسد، صبور و مقاوم باش که این نشانه عزم استوار است .
پسرم! صورتت را از روی بی اعتنایی و تکبر، از مردم برنگردان،
در روی زمین، مغرورانه و متکبرانه راه نرو، خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد .
در راه رفتنت، میانه رو و معتدل باش،
از صدایت بکاه (و داد و فریاد مزن)، همانا زشت ترین صداها، صدای الاغهاست .» لقمان/13ـ19 .
🔸و اما از مواعظ او در روایات :
« پسرم! از تنبلی و بی حالی بپرهیز که اگر کسل باشی، حقی را ادا نمی کنی و اگر ملول باشی، بر حق صبر نخواهی کرد .
پسرم! من از سخن پشیمان شده ا
27 شهریور؛ روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار
📌روز شعر و ادب پارسی
روز بيست و هفتم شهريور ماه، سالروز درگذشت شهريار، شاعر ايراني، با تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي، روز ملي شعر و ادب پارسی، ناميده شده است .
🔹شعر و ادبيات فارسي
در فرهنگ ما، زندگی با شعر آغاز و با شعر بدرقه می شود. کودک در گاهواره، لالایی می شنود و از همان آغاز به شعر اُنس می گیرد و پس از مرگ نیز، آرایه مزارش، شعری است که برایش می سرایند و چه بسا خود پیش از مرگ برای خویش شعری می سُراید. این آمیختگی ما با شعر و تأثیری که شعر بر فرهنگ و روحیات و رفتار ما می گذارد، ضرورت پرداختن به آن و ضرورت پاسداری از حریم این عنصر اعجاز آفرین را بیشتر روشن می سازد .
زبان و ادبيات فارسي به عنوان دومين زبان جهان اسلام و زبان حوزه فرهنگ و تمدن ايراني، با هزاران آثار گران سنگ در زمينه هاي مختلف ادبي، عرفاني، فلسفي، كلامي، تاريخي، هنري و مذهبي همواره مورد توجه و اعتقاد ايرانيان و مردمان سرزمينهاي دور و نزديك بوده است . عليرغم حوادث و رويدادهاي پر تب و تاب و گاه ناخوشايند، باز هم اين زبان شيرين و دلنشين در دورترين نقاط جهان امروزه حضور و نفوذ دارد . اين حضور و نفوذ حكايت از آن دارد كه در ژرفاي زبان و ادب فارسي آنقدر معاني بلند و مضامين دلنشين علمي، ادبي، اخلاقي و انساني وجود دارد، كه هر انسان سليم الطبعي با اطلاع و آگاهي از آنها، خود بخود به فارسي و ذخاير مندرج در آن دل مي سپرد. اگر چنین نبود، ترجمه و تأليف هزاران كتاب و مقاله از سوي خارجيان درباره آثار جاودان و جهاني ادب فارسي مانند؛ شاهنامه فردوسي، خمسه حكيم نظام گنجوي، گلستان و بوستان شيخ اجل، مثنوي مولانا جلال الدين بلخي، غزليات خواجه حافظ شيرازي و رباعيات حكيم عمر خيٌام چهره نمي بست و هزاران ايرانشناس و ايران دوست غير ايراني دل و عمر بر سر شناخت، فهم، تفسير و ترجمه اين آثار ارزنده در نمي باختند .
@irc_ir