امام زمان (ع) نوح کشتیبان امت.
مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولیعصر (ارواحنا فداه) هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی که گفته می شود کسانی که در این سفینه سوارند، غم طوفان ندارند:
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان
این نوح امام زمان است، اما با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه کنیم - که سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است - وجود مقدس خاتمالانبیاء (صلیاللهعلیهوآله) نوحِ کشتیبان این امت است.
بله، این امت در طول تاریخ خود فراز و نشیب هایی داشته؛ گاهی به گل نشسته، گاهی دچار ذلت شده، گاهی با مشکلات غیرقابل توصیفی مواجه شده، دست به گریبان شده؛ این ناشی از این است که سوار کشتی نشده. اگر واقعاً متمسک بشویم، متوسل بشویم بر کشتی نجات اسلام، همراه پیغمبر باشیم، مسلماً پیروزی نصیب ماست. البته دریا طوفان دارد، سختی دارد، مشکلات دارد، گاهی هراس های بزرگ دارد، اما وقتی کشتیبان بندهی برگزیدهی خداست، معصوم است، آن وقت دیگر بیمی وجود ندارد. این آن نکتهی کوتاهی بود که خواستم عرض بکنم؛ این صفات را مخصوص بدانید به آن بزرگواران. نوحِ این کشتی اوست، پشتیبان این امت اوست، واسطهی فیض الهی به یکایک آحاد ما، به دلهای ما، به جان های ما، به ذهن های ما، به جسم های ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتمالاوصیاء و در رتبهی قبل از او، وجود مقدس خاتمالانبیاء (صلیاللهعلیهوآله) است
۱۳۹۱/۰۶/۲۸
بیانات در دیدار نیروهای مسلح منطقهی شمال کشور و خانوادههای آنان
🔸تهذيب نفس، شرط درك خدمت امام زمان (عج )
روزي آقا (آیه ...بهجت ره) فرمودند:
در تهران استاد روحاني اي بود كه لُمعَتين را تدريس مي كرد، مطلع شد كه گاهي از يكي از طلاب و شاگردانش كه از لحاظ درس خيلي عالي نبود، كارهايي نسبتاً خارق العاده ديده و شنيده مي شود. روزي چاقوي استاد (در زمان گذشته وسيله نوشتن قلم ني بود، و نويسندگان چاقوي كوچك ظريفي براي درست كردن قلم به همراه داشتند) كه خيلي به آن علاقه داشت، گم مي شود و وي هر چه مي گردد آن را پيدا نمي كند و به تصور آنكه بچه هايش برداشته و از بين برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصباني مي شود، مدتي بدين منوال مي گذرد و چاقو پيدا نمي شود و عصبانيت آقا نيز تمام نمي شود. روزي آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد مي گويد:
«آقا، چاقويتان را در جيب جليقه كهنه خود گذاشته ايد و فراموش كرده ايد، بچه ها چه گناهي دارند».
آقا يادش مي آيد و تعجب مي كند كه آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اينجا ديگر يقين مي كند كه او با (اولياي خدا) سر و كار دارد، روزي به او مي گويد: بعد از درس با شما كاري دارم. چون خلوت مي شود مي گويد: آقاي عزيز، مسلم است كه شما با جايي ارتباط داريد، به من بگوييد خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف مي شويد؟ استاد اصرار مي كند و شاگرد ناچار مي شود جريان تشرف خود خدمت آقا را به او بگويد.
استاد مي گويد: عزيزم، اين بار وقتي مشرف شديد، سلام بنده را برسانيد و بگوييد: اگر صلاح مي دانند چند دقيقه اي اجازه تشرف به حقير بدهند. مدتي مي گذرد و آقاي طلبه چيزي نمي گويد و آقاي استاد هم از ترس اينكه نكند جواب، منفي باشد جرأت نمي كند از او سؤال كند ولي به جهت طولاني شدن مدت، صبر آقا تمام مي شود و روزي به وي مي گويد: آقاي عزيز، از عرض پيام من خبري نشد؟
مي بيند كه وي ( به اصطلاح ) اين پا و آن پا مي كند. آقا مي گويد: عزيزم، خجالت نكش آنچه فرموده اند به حقير بگوييد چون شما قاصد پيام بودي (و ما علي الرسول إلا البلاغ المبين).
آن طلبه با نهايت ناراحتي مي گويد آقا فرمود:
لازم نيست ما چند دقيقه به شما وقت ملاقات بدهيم، شما تهذيب نفس كنيد من خودم نزد شما مي آيم.
@irc_ir
🌹امام رضا عليه السلام:
مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّه ِ كانَ اللّه ُ عِنْدَ ظَـنِّهِ بِهِ وَ مَنْ رَضىَ بِالْقَليلِمِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّه ُ مِنْهُ الْيَسيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَ مَنْ رَضىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِخَفَّت مَؤُونَتُهُ وَ تَنَعَّمَ اَهْلُهُ ، وَ بَصَّرَهُ اللّه ُ داءَ الدُّنيا وَ دَواءَها ، وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِمااِلى دارِ السَّلامِ؛
(كافى ، ج 8 ، ص 347، ح 546])
هر كس به خدا خوش گمان باشد، خداوند مطابقِ گمان او، با وى رفتار مى كند و هركس به روزىِ كم راضى باشد، خداوند عمل كم را از او مى پذيرد و هركس به روزىحلال اندك خشنود باشد، هزينه زندگى اش سبك مى شود و خانواده اش در نعمتخواهند بود و خداوند، او را از بيمارى و درمان دنيا آگاه مى كند و به سلامت، از دنيا بهخانه سلامت (آخرت) بيرون مى بَرد.
@irc_ir
❓پرسش
حکم عقل درباره لزوم داشتن سوء ظن یا حسن ظن نسبت به انسانها چیست؟ و تفاوت حسن ظن با خودفریبی چیست؟ چگونه می توانیم این دو را از هم تفکیک کنیم؟
✅ پاسخ
«ظنّ» به احتمال قوى گفته میشود، چنانکه «وهم» احتمال ضعیف و «شک» تساوى طرفین است.[1]
حسن ظنّ (گمان نیک) یکی از صفات مؤمنان است و در قرآن و روایات به حسن ظنّ امر و از سوء ظن (گمان بد) نهی شده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است».[2] در آیات دیگر از سوء ظن به خداوند نهی شده است.[3]
در روایات نیز، هم به حسن ظن به خداوند[4] و هم حسن ظن به برادر مؤمن[5] امر شده است.
اما سؤال اساسی اینجا است، آیا حسن ظنّ در هر شرایطی امر پسندیده و عاقلانهای است؟ برای جواب به این سؤال باید گستره و دامنه حسن ظن را مورد بررسی قرار دهیم و در این بررسی به حسن ظنهایی که مردود شمرده شده اشاره کنیم.
🚫 موارد عدم مقبولیت حسن ظن
🔸1- وجود علم و یقین
همانطور که از تعریف ظن پیدا است اگر ظن به همین معنا (نه وهم) استعمال شود به معنای احتمال قوی است، و در رتبه قبل از علم قرار دارد، انسان تا جایی میتواند به شخصی یا چیزی حسن ظن یا سوء ظن داشته باشد که حالت نفسانیاش به مرحله علم و یقین نرسیده باشد، هرگاه این حالت وجدانی به علم یا یقین رسید، دیگر جای ظن نیست نه حسن ظن است و نه سوء ظن. اگر شخصی از یک انسان مؤمن مطلبی شنید یا عملی را مشاهده کرد تا به قصد اصلی او علم پیدا نکرده است از باب حسن ظن به برادر دینی، میتواند گفتار یا کردار او را به بهترین وجه حمل کند، اما اگر به یقین رسید دیگر ظنی وجود ندارد تا آنرا به حسن زینت دهد. به عبارت دیگر؛ با آمدن علم و یقین، موضوع ظن از بین میرود. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است؛ امام صادق(ع) از قول امام علی(ع) میفرماید: «امر برادرت را به احسن وجه حمل کن تا زمانى که خلاف آن بر تو ثابت و مکشوف شود».[6]
🔹2- غلبه و استیلاء فساد
یکی دیگر از مواردی که حسن ظن مردود شمرده شده است، استیلاء فساد است. شخصی که در میان عدهای زندگی میکند که هواهای نفسانی و شوق به قدرت و فساد آنان را در بر گرفته است، چگونه میتواند نسبت به عمل آنان حسن ظن داشته باشد، آیا عاقلان عالم چنین حسن ظنی را میپذیرند؟
حکم عقل آن است که؛ در جایی که فساد در جامعه فراگیر شود، حسن ظن به افرادی که در محیطهای فاسدند، نوعی خودفریبی به شمار میآید، اما اگر جامعه کمتر دچار فساد باشد و یا افرادی که خود را از فساد موجود در جامعه دور نگه میدارند، مشخص باشند؛ سوء ظن به افراد جامعه و یا آن افراد خاص، گناه به شمار میآید. این اصل عقلی در روایات نیز بیان شده است:
امام علی(ع) میفرماید: «وقتی صلاح و نیکى بر مردم زمان غالب گردد اگر کسى به کسى که از او رسواییاى ظاهر نشده گمان بد ببرد قطعاً [به او] ستم نموده است. و اگر بر مردم زمان فساد غالب شود و کسى به کسى گمان خوب برد خود را فریب داده است».[7]
🔹3- موارد و موقعیتهای خاص
از دیگر مواردی که حسن ظن کاربرد ندارد، موقعیتهای خاص است. به عنوان مثال؛ موقعیتهای جنگی، محکمه قضاوت، شخص قاضی، و مواردی که ارتباطى با سرنوشت دیگران و کیان جامعه پیدا میکند.
انسان در موقعیتهای جنگی نمیتواند به طرف مقابل حسن ظن داشته باشد اگر چه به ظاهر از مسلمانان باشد، یک قاضی نمیتواند در محکمه قضا به دو طرف یا به یک طرف حسن ظن داشته باشد بلکه باید بدون هیچ پیشداوری با توجه به ادله، اظهار نظر کند. در مواردی که مسئله شخصی نیست بلکه مسئله مربوط به جامعه و سرنوشت میلیونها شخص مربوط میشود، انسان نمیتواند با ساده انگاری، حسن ظن داشته باشد بلکه در این امور، شخص باید به علم و اطمینان قلبی برسد و اصولاً ظنّ و گمان کافی نیست.
[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن،ج 4، ص 273، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1412ق.
[2]. حجرات، 12.
[3]. فتح، 6؛ فصلت، 23.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 71 - 72، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. همان، ج 2، ص 362.
[6]. همان.
[7]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، حکمت 114، ص 489، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
@irc_ir
🔹حفظ اسلام
امام خمینی ره:
دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است. حفظ اسلام از حفظ احكام اسلام بالاتر است ؛ اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احكام اسلام است. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است.
تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را. اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همهمان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. اگر اسلامىبودن نهضت محفوظ باشد، ديگر آسيب نمىبيند. حفظ اسلام زحمت دارد. دفاع از اسلام و كشور اسلامى امرى است كه در مواقع خطر، تكليف شرعى، الهى و ملى است، و بر تمام قشرها و گروهها واجب است. اگر اسلام را مىخواهيم بايد اين جمهورى را حفظش كنيم. حفظ مصلحت عمومى و اسلام، مقدم است بر حفظ مصلحتشخصى. اسلام با فقه و احكام فقه باقى مانده است. همه بايد مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد.
ما براى حفظ اسلام مكلف و مسئوليم، و امروز حفظ اسلام در تفاهم است. بزرگان اسلام ما،در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكاريها كردند، تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند. آنان كه كمر براى حفظ اسلام بستهاند، بايد اگر همه هم رفتند آنها بمانند. هيچ فريضهاى در اسلام بالاتر از حفظ خود اسلام نيست. مردم انقلابى ما بايد بدانند كه براى حفظ اسلام و انقلاب، و نگهبانى از ثمرات آن، و پاس خون شهيدان، لازم است از خود بردبارى انقلابى نشان دهند. شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد.
من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد! كوه مصيبتها در مقابل حيثيت اسلامى - ايرانى ما چون كاهى است. اسلام چيزى است كه همه ما بايد فداى او بشويم، تا اين كه تحقق پيدا بكند. تقيه براى حفظ دين است؛جايى كه دين در خطر بود جاى تقيه نيست، جاى سكوت نيست. گاهى وقتها تقيه حرام است. آن وقتى كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمىتواند تقيه بكند. بايد همه ملت پاسدار اسلام باشند. تكليف ما حفظ وجاهت اسلام است. آن روزى كه احتمال ما بدهيم كه اسلام در خطر است، بايد همهمان فداكارى بكنيم. مقدرات اسلام مقدرات همه مسلمين است.
وظيفه هر كسى كه در هر جا مشغول خدمتى است، در راس همه خدمتها، اين است كه موازين اسلامى را جفظ بكند. در اين برهه از زمان كه هستيم، اسلام مقابل با تمام كفر است، نه من و شمامقابليم، من و شما مطرح نيستيم. وقتى دين خدا را انسان در خطر ديد، براى خدا بايد قيام كند. وقتى احكام اسلام را در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند ؛ اگر توانست، عمل كرده به وظيفه و پيش هم برده، اگر نتوانست، عمل به وظيفه كرده. اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياى آنان خواهيم ايستاد.
@irc_ir
🔹📝26 دی ماه سالروز فرار شاه از کشور
۲۶ دی سالروز فرار تاریخی شاه مخلوع ایران است؛ فراری که سقوط رژیم شاه را حتمی کرد و باعث شد کمتر از یک ماه، انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسد.
همزمان با فرار شاه، مردم در سراسر ایران به خیابانها آمدند و با پخش شیرینی، این رویداد مهم تاریخی را جشن گرفتند.
🔍 روایت فرح از فرار
جریان این فرار از زبان فرح دیبا همسر شاه كه در آخرین روزهای حضور شاه در ایران در كنار او و همسفر او در خروج از كشور بوده است، اینچنین نقل شده است:
"عزیمت اشك آلوده محمدرضا و من در 26 دی ماه 1357 انجام شد. دخالت امریكا در امور داخلی ایران به اندازه ای رسیده بود كه دیگر حتی ما را هم در جریان امور قرار نمی دادند، مثلا ژنرال رابرت هایزر مدتها بود به ایران آمده و فعالیت می كرد در حالی كه ما اصلا اطلاع نداشتیم. وقتی محمدرضا فهمید ژنرال هایزر در تهران است بیشتر مشكوك شد و به من گفت: به محض اخذ رای اعتماد توسط بختیار كشور را ترك خواهیم كرد. ما در روزی كه بختیار به مجلس رفته بود در فرودگاه بودیم و جریان مجلس را از طریق تلفن بی سیم گوش می كردیم."
فرح در بخش دیگری از خاطراتش می گوید: "محمدرضا بیم آن را داشت كه ما به سرنوشت ژنرال داوود خان رئیس دولت افغانستان ـ كه به اتفاق تمام اعضای خانواده اش اعدام شد ـ دچار شویم. خوشبختانه محمدرضا با پیش بینی درست از ماه ها قبل همه اعضای خانواده دیبا و پهلوی را به خارج فرستاده بود فرزندانم در امریكا بودند بیشتر اعضای خانواده محمدرضا هم به جز والاحضرت شمس و شوهرش در امریكا بودند و جایشان امن بود. اما من و محمدرضا ماهها بود از وحشت این كه به دست انقلابیون بیفتیم خواب راحت نداشتیم".
@irc_ir
🌹امام باقر عليه السلام : مَن كانَ ظاهِرُهُ أرجَحَ مِن باطِنِهِ خَفَّ ميزانُهُ ؛
امام باقر عليه السلام :هر كس ظاهرش بهتر از باطنش باشد، ترازويش سبك آيد.
مشكاة الأنوار ، ص 554
@irc_ir
🌿شرط آرامش با یاد خداوند
«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرعد – 28)
ترجمه: آنها كسانى هستند كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مىگيرد، آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مىكند.
الف – ابتدا دقت شود که منظور از «ذکر»، تلفظ زبانی یا «ورد» نیست. نه اسلام دین «ورد» است و نه قرآن کریم و حکیم کتاب «اوراد». بلکه معنای «ذکر» یاد و یادآوری است. چنان چه هم دیگر را در مواردی «متذکر» میشویم تا یادمان نرود. لذا قرائت این آیه و یا آیات دیگر، اگر صرف قرائت باشد و موجب تذکر و توجه و نیز ایمان و عمل نگردد، نه تنها هیچ سودی ندارد، بلکه میتواند موجب ضرر هم باشد.
حتی خداوند متعال در مورد همهی آیات کریمهی قرآن مجید میفرماید:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (الإسراء - 82)
ترجمه: و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ايمان است، ليكن كافران را به جز زيان چيزى نخواهد افزود.
به عنوان مثال: پیامبران همگی از آیات الهی هستند. معجزهی حضرت موسی (ع) موجب هدایت جاهلان جادوگر میشود، اما فرعون با دیدن این معجزه، بر کفرش افزوده شد. پیامبر اسلام (ص) موجب هدایت بسیاری از انسانهای عصر خود و اعصار بعدی گردید، اما همین قرآن مورد عناد و لجاجت بیشتر کفار و ظالمین میگردد.
ب - گاه برای اغلب ما دنیا و اشتغالات آن سبب فراموشی خدا، خودمان، هدف از خلقت، مسیر و معاد میگردد. فراموشی خداوند متعال نیز سبب تزلزل و احساس تنهایی در رفع مشکلات و بالتبع اضطراب میگردد و یاد خدا و توکل به او، این اضطراب را به آرامش مبدل میسازد. لذا در آیهی مذکور نیز شاهدیم که خداوند متعال میفرماید: مؤمنین، دلشان به خداوند متعال گرم و آرام است. چون به او ایمان و توکل دارند، میدانند از کجا آمده و به کجا میروند و چگونه باید بروند. و همین «یاد» و «توکل» مستمر سبب میگردد که نوسات زندگی موجب تزلزل و اضطراب آنها نگردد. آنها نه با ثروت خوشحال و مغرور و ظالم میشوند و نه با فقر، نگران، ترسان، دزد و ... میشوند. نه جوانی و سلامتی فریبشان میدهد، نه پیری و سالخوردگی سبب یأس و از دست دادن نشاط زندگیشان میگردد و ...، بلکه همیشه یاد خدا را در دل دارند و به همین دلیل همیشه ثابت قدم، مطمئن، استوار، با نشاط و پویا هستند. و بعد خداوند متذکر میشود که «فقط یاد خداست که سبب آرامش دل میگردد» چرا که هر چیزی به جز او، خودش هم نیازمند، متزلزل و فانی است و نمیتواند موجبات اطمینان قلبی را فراهم نماید.
ج – پس همهی آیات الهی موجب «اطمینان قلب» است، به شرطی که انسان با قرائت آنها ایمان بیاورد و عمل نماید. و گرنه اگر کسی روزی صد بار هم کل قرآن کریم و یا یک آیه و یا ذکری مانند «سبحانالله»، «لا إله الا الله» را بیان دارد، اما اصلاً نفهمد که چه میگوید، دلش هم به یاد خدا نباشد و اثر این یاد در رفتار و زندگیاش تجلی نکند، هیچ بهرهای از این اذکار نمیبرد. چنان چه خوارج در قدیم و یا وهابیها در عصر خودمان نیز زیاد نماز و قرآن میخوانند و در مکه نیز نمازهایشان را به جماعت و در کنار کعبه میخوانند، اما به جای هدایت شدن، گمراهتر نیز میگردند.
@irc_ir
27 دی ماه سالروز شهادت نواب صفوی
حجت الاسلام والمسلمین سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی، در سال ۱۳۰۳ در خانواده ای روحانی و اصیل ، درمحله خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت
پس از درگذشت پدرش زیر نظر عمویش بزرگ شد
حجت الاسلام والمسلمین نواب صفوی در ۷ سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شد و سپس در مدرسه صنعتی آلمانیها به تحصیل ادامه داد. او همزمان به فراگیری دروس دینی نیز مشغول شد. در سال ۱۳۲۲ شهید نواب صفوی به استخدام شرکت نفت درآمد و پس از مدت کوتاهی به آبادان منتقل شد. مدتی بعد درجریان برخورد بد یکی از متخصصین انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران ، شهید نواب صفوی کارگران را به اعتراض دعوت کرد.
با دخالت پلیس و نیروهای نظامی، اعتراض آنها سرکوب شد و شهید نواب صفوی نیز مجبور شد شبانه به وسیله قایق از آبادان به سوی بصره و سپس نجف روانه شود. وی پس از ورود به نجف اشرف، بدون کوچکترین درنگی به تکمیل دروسحوزوی پرداخت و در مدرسه «قوام» نجف اقامت گزید و از همان روزهای نخست، دوستی و رابطه نزدیکی با علامه امینی که در یکی از حجرههای فوقانی مدرسه، کتابخانهای تأسیس کرده و در حال تألیف اثر مشهور خود الغدیر بود ، برقرار کرد و در آنجا تحصیلات دینی خود را ادامه داد
وی پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجرویها و کجاندیشیها به ایران آمد و «جمعیت فداییان اسلام» را تشکیل داد
برخورد با وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی این جمعیت بود .
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود.
سرانجام شهید نواب صفوی به همراه سه تن از همرزمانش به نامهای خلیل طهماسبی، مظفر علی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه ۲۷ دی ۱۳۳۴ شمسی تیرباران شد و به خیل شهدا پیوست و آرامگاه ایشان در وادی السلام قم همواره یکی از میعادگاه های مبارزان است.
@irc_ir
🖋بیانات مقام معظم رهبری انقلاب درباره شهید نواب صفوی
فدائیان اسلام و در راس آن شخصیت نواب صفوی در دیدگاه شخصیتهای ممتاز انقلاب اسلامی به ویژه امام خمینی و مقام معظم رهبری جایگاه والایی دارد. امام خمینی حتی با نامه نگاریهای متعدد با مراجع آن روز سعی در حرکتی اعتراضی ضد اعدام این مبارز کردند که در نتیجه فضای فکری حاکم بر جامعه روحانیت آن روز و مردم، اقدامات ایشان راهگشا نبود. از دیدگاه ایشان نواب صفوی روشنی بخش حیات اسلام و انقلاب راه مبارزین بود.
رهبرمعظم انقلاب در اهمیت جایگاه نواب صفوی معتقدند که:
«وی اولین جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی را در من به وجود آورد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد.»
رهبری انقلاب در ارتباط با شخصیتهایی که بر روی ایشان تاثیر گذاشتند، نواب را در درجه اول میدانند. عملکرد شهید نواب صفوی تا آن حد مورد توجه رهبری انقلاب بوده است که به کرّات به تاثیر این شهید بر روی خود اذعان کرده اند. این تاثیر هم در بعد عملی و هم در ابعاد نظری بوده است. مهمترین تاثیر نواب بر ایشان و اساسا جریان انقلاب اسلامی، ایجاد دغدغه حکومت اسلامی و اندیشه اتحاد جهان اسلامی بوده است. رهبری معظّم انقلاب برای اولین بار سخن از تشکیل حکومت اسلامی و مخالفت با رژیم را از زبان نواب شنیده بود و همین سخنرانیها و دیگر اقدامات نواب توجه ایشان را به سیاست جلب کرده بود.ایشان می فرمایند :
.... آن کسی که در دوره جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه اول، مرحوم "نواب صفوی" بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدودا پانزده سالم بود. من بهشدت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصله چند ماه بعد، با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد.
@irc_ir