🌹قال علی بن موسی الرضا (ع):
يا هشامُ! إيّاكَ والكِبرَ فَإنَّهُ لايَدخُلُ الجَنَّةَ مَن كانَ في قَلبِهِ حَبَّهٌ مِنَ الكِبرِ؛
اى هشام! از بزرگنمايى بپرهيز ؛ زيرا هر كس در او هموزنِ دانه اى بزرگنمايى باشد ، به بهشت درنيايد. گزيده تحف العقول حدیث شماره : ۵۰۰۲۱۹
@irc_ir
نکوهش تکبّر
در قرآن کریم میخوانیم: «بهزودى کسانى را که در روى زمین به ناحق ادّعاى بزرگى میکنند، از [ایمان به] آیات خود، رویگردان خواهم ساخت!». «خداوند متکبّران را دوست نمیدارد
پیامبر گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هر کس به اندازه یک دانه خردل کبر در قلبش باشد وارد بهشت نمیشود و کسى که به اندازه یک دانه خردل ایمان در دلش باشد وارد آتش نمیشود».
امام على(ع) فرمود: «تکبّر، زشتترین خوى است»؛ زیرا سبب خشم خدا و دشمنى خلق گردد و اصلاً نفعى بر آن مترتّب نشود.
تکبر و خودبرتربینى؛ گاه انسان را در برابر خدا و پیامبران و فرستادگان الهی به تمرّد و سرکشى میکشاند و گاه او را در میان همنوعان و بندگان خدا به برتریجویى وا میدارد:
اسباب و انگیزههای تکبّر به این باز میگردد که انسان در خود کمالى تصوّر کند و بر اثر حُبّ ذات، بیش از حدّ آنرا بزرگ نماید و دیگران را در برابر خود کوچک بشمرد. اسباب مهم کبر در هفت چیز خلاصه میشود: «علم»، «عمل نیک»، «نَسَب»، «زیبایى»، «قوّت و قدرت»، «مال» و «زیادی یاران، شاگردان و پیروان».
@irc_ir
🔴 مفاسد و پیامدهاى تکبّر
تکبّر، آثار و پیامدهای بسیار مخرّبى در روح و جان و اعتقادات و افکار افراد و نیز در سطح جوامع انسانى دارد، که به چند قسمت از آن در ذیل اشاره میشود:
1-آلودگى به شرک و کفر: آیا کفر ابلیس و انحراف او از مسیر توحید و حتّى اعتراض او بر حکمت پروردگار سرچشمهاى جز کبر داشت؟ آیا فراعنه و نمرودها و همچنین بسیارى از اقوام سرکش که از پذیرش دعوت انبیاى الهى سر باز زدند دلیلى جز تکبّر داشتند؟ تکبّر به انسان اجازه نمیدهد که در برابر حق تسلیم گردد، چرا که کبر حجاب سنگینى در برابر چشم انسان میافکند و او را از دیدن چهره زیباى حقّ محروم میکند، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «کمترین درجه کفر و الحاد، تکبّر است».
2-محروم شدن از علم و دانش: انسان وقتى به حقیقت علم و دانش میرسد که آنرا در هر جا و نزد هرکس بیاموزد و همچون گوهر گمشدهاى برباید، حال آنکه اشخاص متکبّر به آسانى حاضر نمیشوند بهترین علوم و دانشها و برترین و والاترین حکمتها را از افراد همردیف و یا زیردست خود بپذیرند. امام کاظم(ع) فرمود: «زراعت، در زمینهاى نرم و هموار میروید و روى سنگهاى سخت هرگز رویش ندارد، همین گونه دانش و حکمت در قلب انسان متواضع رویش دارد، و قلب متکبّر جبّار هرگز آباد نمیگردد؛ زیرا خداوند تواضع را وسیله عقل و تکبّر را از ابزار جهل قرار داده است!».
3- سرچشمه بسیارى از گناهان: گاه در حالات افراد حسود، حریص، بدزبان و آلوده به انواع گناهان دقّت میکنیم میبینیم سرچشمه همه این رذایل را در وجود آنها تکبّر تشکیل میدهد. آنها هیچگاه مایل نیستند کسى را برتر از خود ببینند به همین دلیل هرگاه نعمت و موفّقیّتى نصیب دیگران شود، به آنها حسد میورزند. آنها براى تحکیم پایههاى برتریجویى خود حریص در جمعآورى مالند. و براى اظهار برترى بر دیگران به خود اجازه میدهند که سایرین را تحقیر کنند و با هتک و توهین، زبان خود را آلوده سازند و به این وسیله آتش درونى خود را فرو نشانند.[9] امام على(ع) میفرماید: «حرص، تکبّر و حسد سبب میشود که انسان در انواع گناهان فرو رود».[10 و «تکبّر، رذایل اخلاقى را ظاهر میسازد».
4- مایه تنفّر و پراکندگى مردم: از بلاهاى مهمّى که بر سر متکبّران وارد میشود انزواى اجتماعى و پراکندگى مردم از اطراف آنها است، چراکه شَرَف هیچ انسانى اجازه نمیدهد تسلیم برتریجوییهاى افراد متکبّر شود، به همین دلیل نزدیکترین دوستان و بستگان از آنها فاصله میگیرند و اگر به حکم الزامهاى اجتماعى مجبور باشند با آنان زندگى کنند، ولی در دل از آنان متنفّرند! امام علی(ع) میفرماید: «کسى که بر مردم تکبر و برتریجویی کند، [در دنیا و آخرت پیش مقرّبان الهی و خلائق] ذلیل میشود». «براى متکبّر، دوستى باقى نمیماند!».[14] و «چیزى مانند تکبّر خشم مردم را برنمیانگیزد!».
@irc_ir
🔹درمان تکبّر
در کتابهای اخلاقی درباره درمان تکبّر، دو راه ارائه شده است: راه «علمى» و راه «عملى».[16]
راه علمى: افراد متکبّر درباره خود بیندیشند که کیستند؟ و کجا بودند؟ و به کجا میروند؟ و سرانجام کار آنها چه خواهد شد؟ و نیز درباره عظمت خداوند بیندیشند و خود را در برابر ذات بیمثال او ببینند. در حدیثى آمده است که لقمان حکیم به فرزندش گفت: «واى بر کسى که تکبّر میکند، چگونه خود را بزرگ میپندارد کسى که از خاک آفرید شده و به خاک برمیگردد؟ نمیداند به کجا میرود؟ بهسوى بهشت تا رستگار باشد یا بهسوى دوزخ تا گرفتار خسران آشکارى گردد!».
تاریخ سراسر عبرت جهان را بررسى کنند، درباره سرنوشت فرعونها و نمرودها و سرانجام کار هر یک مطالعه کنند.
بیندیشند؛ انسانى که در آغاز، نطفه بیارزشى بوده و در پایان مُردار گندیدهاى میشود و چند روزى که در میان این دو زندگى میکند، چیزى نیست که بهخاطر آن تکبر نماید. امام باقر(ع) میفرماید: «از متکبّر فخرفروش در شگفتم! او در آغاز از نطفه بیارزشى آفریده شده و در پایان کار مردار گندیدهاى خواهد بود و در این میان نمیداند به چه سرنوشتى گرفتار میشود و با او چه میکنند».[
راه عملى: سعى کند کارهای متواضعان را انجام دهد تا فضیلت تواضع در اعماق وجود او ریشه بدواند؛ مانند اینکه: لباس ساده بپوشد، غذاى ساده بخورد، با خادمان یا کارگرانش بر سر یک سفره بنشیند، در سلام کردن بر دیگران تقدّم جوید. با کوچک و بزرگ گرم بگیرد و از همنشینى با افراد متکبّر بپرهیزد و امتیازى براى خود بر دیگران قائل نشود، خلاصه آنچه را نشانه تواضع یا از مظاهر آن است در عمل و سخن بهکار بندد. البتّه باید شرایط زمان و مکان و شخصیت اجتماعی را هم در نظر گرفت، ولی هدف این است که به مقام والاى تواضع برسد و زندگی متواضعانهای داشته باشد، و از کارهایی که نشانه تکبر و خودبرتربینی است دوری نماید.
از سوى دیگر؛ از آنجا که تکبّر اسباب و عللى دارد که به آن اشاره شد؛ به تناسب براى از میان بردن هریک از آنها باید راههای تواضع آنرا آموخت و عملی کرد؛ مانند اینکه؛ اگر سبب کبر و خودبرتربینی علم و دانش است؛ باید عالمان بیندیشند که قرآن مجید دانشمندان بیعمل را به خَرانى تشبیه کرده که بارى از کتاب بر پُشت دارند و نیز بیندیشند که به همان نسبت که بر دیگران برترى علمى دارند مسئولیّتشان سنگینتر است، ممکن است خداوند از هفتاد گناه جاهل بگذرد پیش از آنکه از یک گناه عالم بگذرد.
نباید فراموش کنند که حساب آنها در قیامت از دیگران بسیار مشکلتر است.
مسئولان و حاکمانی که دچار تکبّرند، برای راه مبارزه با این آفت خطرناک؛ عظمت و کبریایى خداوند را در نظر داشته باشند و بدانند که در محضر خداى تعالی، جایى براى بزرگى کردن بندهاى ناچیز و بیمقدار نیست؛ امام على(ع) در نامه خود به مالک اشتر چنین میفرماید: «و اگر قدرتى که از آن برخوردارى، نخوتى در تو پدید آرد و خود را بزرگ بشمارى، بزرگى حکومت پروردگار را که برتر از توست بنگر، که چیست، و قدرتى را که بر تو دارد و تو را بر خود آن قدرت نیست، که چنین نگریستن، سرکشى تو را میخواباند و تیزى تو را فرومینشاند و خِرد رفتهات را به جاى باز میگرداند».
توجه داشته باشند که حکومت و ریاست، عروسى است که با هیچکس شبى به محبت بهسر نبرد و همانطور که مىآید، یک روز نیز میرود. با رسیدن به یک مقام دنیوى و گرفتن حکم ریاست و حکومت بر یک بخش یا شهر یا استان و کشور چیزى بر ارزشهاى فردى انسان افزوده نمیشود، بلکه فقط بار مسئولیت انسان سنگینتر میگردد. به تعبیر امام علی(ع): «کسى که به سبب رسیدن به یک مقام دنیوى، با دیگران برخوردى متکبرانه داشته باشد، حماقت و نادانى خود را آشکار کرده است».
@irc_ir
تواضع علامه طباطبائی(ره)
آیه الله تهرانی، در وصف تواضع استاد خود این گونه می گوید: «این مرد جهانی از عظمت بود؛ عیناً مانند یک بچه طلبه در کنار صحن مدرسه روی زمین می نشست و نزدیک به غروب در مدرسه فیضیه می آمد و چون نماز بر پا می شد، مانند سایر طلاب نماز را به جماعت مرحوم آیه الله آقای حاج سید محمد تقی خوانساری می خواند. آنقدر متواضع و مؤدّب و در حفظ آداب سعی بلیغ داشت که من کراراً خدمتشان عرض کردم: آخر این درجه از ادب و ملاحطاتِ شما ما را بیادب می کند.
از قریب چهل سال پیش تا به حال دیده نشده که ایشان در مجلس به متکا و بالش تکیه زنند، بلکه پیوسته در مقابل واردین مؤدّب، قدری جلوتر از دیوار می نشستند و زیر دست مهمان وارد. من شاگردشان بودم و بسیار به منزل ایشان می رفتم و به مراعات ادب می خواستم پائین تر از ایشان بنشینم، ابداً ممکن نبود... »(۱)
همچنین سید محمد حسین تهرانی می گوید: «من هر وقت به خدمتشان می رسیدم، بدون استثناء برای بوسیدن دست ایشان خم می شدم و ایشان دست خود را در میان عبا پنهان می کردند و چنان حال حیا و خجلت در ایشان پیدا می شد که مرا منفعل می نمود. یک روز عرض کردم: ما برای فیض برکت و نیاز، دست شما را می بوسیم. چرا مضایقه می فرمایید؟! سپس عرض کردم: آقا شما این روایت را که از حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً»، قبول دارید؟ فرمودند: بلی، روایت مشهوری است و متنش نیز با موازین مطابقت دارد. عرض کردم: شما این همه کلمه به ما آموخته اید و به کرات و مرات ما را بنده خود ساخته اید، از ادب بنده این نیست که دست مولای خود را ببوسد و بدان تبرک جوید؟ با تبسم ملیحی فرمودند: ما همه بندگان خداییم.
در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم هرگز کلمه «من»» از ایشان نشنیدم. در عوض، عبارت «نمی دانم» را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیده ام، همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن، عار دارند؛ ولی این دریای پر تلاطم علم و حکمت، از فرط تواضع و فروتنی به آسانی می گفت. جالب این است که به دنبال آن، پاسخ سؤال را به صورت احتمال و یا با عبارت «به نظر می رسد» بیان می کرد.»
آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی میگوید: از زمان طلبگی، ما در قم به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم و هیچگاه نشد با ایشان به جماعت نماز بخوانیم و این غصه در دل ما مانده بود که جماعت ایشان را درک نکردهایم. سالی در ماه شعبان به مشهد مقدس مشرف شدند و مهمان ما بودند. موقع نماز مغرب سجادهای برای ایشان و یکی از همراهان پهن کردم و از اطاق خارج شدم؛ به امید این که استاد به نماز مشغول شوند و سپس من داخل شوم و نماز را به امامت حضرت علامه بخوانم. قریب یک ربع ساعت از مغرب گذشت، آن رفیق همراه، مرا صدا زد و گفت: ایشان همین طور نشسته و منتظر شماست. آمدم محضر استاد عرض کردم: چهل سال است از شما تقاضا کردهام که یک نماز با شما بخوانم، ولی تا به حال نشده است قبول بفرمایید ما به شما اقتدا کنیم. با تبسم ملیحی فرمودند: یک سال دیگر هم روی آن چهل سال! سرانجام بنده را مجبور به امامت جماعت کردند.
آیت الله سیدمحمدحسین طهرانی در وصف تفسیر گران سنگ مرحوم علامه طباطبایی، «المیزان فی تفسیرالقرآن»، میگوید: روزی به حضرت استاد عرض کردم: هنوز حوزههای علمیه به ارزش واقعی تفسیر شریف المیزان پی نبردهاند و اگر حوزه علمیه به تدریس و تحقیق این کتاب با ارزش مشغول شود و پیوسته این کار را ادامه دهد، پس از دویست سال ارزش این کتاب معلوم خواهد شد و باز عرض کردم: وقتی به مطالعه این کتاب مشغول میشوم در بعضی از اوقات که آیات را به هم ربط میدهید و از راه موازنه و تطبیق آیات معنی را بیرون میکشید، جز آن که بگویم در آن هنگام قلم وحی و الهام الهی آن را بر زبان شما جاری ساخته است؛ تعبیر دیگری ندارم. ایشان سری تکان دادند و فرمودند: این فقط حسن نظر شما است. ما کاری نکردهایم.( ۲)
1-سید محمد حسین حسینی تهرانی، مهرتابان (یاد نامه و مصاحبات تلمیذ و علّامه)، ص ۵۰ ـ ۵۱، ـ چاپ اول، انتشارات باقرالعلوم.
2-. حکایتهای شنیدنی، محمد محمدی اشتهاردی، ص۲۱۶؛ ر.ک: کتاب نظری به زندگی و برخی آراء علامه طباطبایی.
@irc_ir
🌷امام رضا عليه السلام : اِنَّما جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لاَِنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عامٌّ فَاَرادَ اَنْيَكونَ لِلاَْميرِ سَبَبٌ اِلى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغيبِهِمْ فِى الطّاعَةِ وَ تَرْهيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصيَةِ وَ تَوْقيفِهِمْ عَلى ما اَرادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دينِهِمْ وَ دُنْياهُمْ وَ يُخْبِرَهُمْ بِما وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَالاْفاقِ وَ مِنَ الاَْهوالِ الَّتى لَهُمْ فيها الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ؛
فلسفه خطبه نماز جمعه اين است كه: چون جمعه، روز حضور عامه مردماست، حاكم وسيله اى براى پند و اندرز آنان داشته باشد و مردم را به طاعت تشويق كند واز معصيت بر حذر دارد و از تصميم خود درباره مصالح دين و دنيايشان آگاه سازد و ازآنچه از گوشه و كنار مى رسد و حوادثى كه در آنها براى مردم سود و زيان است خبردار كند.
وسائل الشيعة، ج 5، ص 39، ح 6
@irc_ir
دعای روز جمعه
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشَاءِ وَ الْإِحْيَاءِ وَ الْآخِرِ بَعْدَ فَنَاءِ الْأَشْيَاءِ الْعَلِيمِ الَّذِي لا يَنْسَىٰ مَنْ ذَكَرَهُ وَ لا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَ لا يَخِيبُ مَنْ دَعَاهُ وَ لا يَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَجَاهُ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ وَ كَفَىٰ بِكَ شَهِيداً وَ أُشْهِدُ جَمِيعَ مَلائِكَتِكَ وَ سُكَّانَ سَمَاوَاتِكَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِكَ وَ مَنْ بَعَثْتَ مِنْ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَنْشَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِكَ أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ،
ستايش خداى را كه آغاز هستى است پيش از آفرينش و حياتبخشى،و پايان هستى است پس از نابودى هرچيز،دانايى كه از ياد مبرد آن را كه يادش كند و كم نگذارد از آنكه شكرش را به جاى آورد و نااميد نسازد آن را كه خواندش و قطع كند اميد آنكه به او اميد بست.بار خدايا!تو را گواه میگيرم و تو براى گواهى كافى هستى و گواه میگيرم همه فرشتگانت و ساكنان آسمانهايت و نگهبانان عرشت و رسولان و پيامبرانى كه برانگيختى،و انواع مخلوقات كه آفريدی (همه و همه را گواه میگيرم)بر اينكه باور دارم كه همانا تويى خدا،شايسته پرستشى جز تو نيست.
وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ وَ لا عَدِيلَ وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِكَ وَ لا تَبْدِيلَ وَ أَنَّ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ أَدَّىٰ مَا حَمَّلْتَهُ إِلَى الْعِبَادِ وَ جَاهَدَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّ الْجِهَادِ وَ أَنَّهُ بَشَّرَ بِمَا هُوَ حَقٌّ مِنَ الثَّوَابِ وَ أَنْذَرَ بِمَا هُوَ صِدْقٌ مِنَ الْعِقَابِ اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِي عَلَىٰ دِينِكَ مَا أَحْيَيْتَنِي ،
يگانهاى؛شريكى نداری و بیهمتايى و تخلف و تبديلى در گفتارت نيست و اينكه محمّد-كه خدا بر او و خاندان او درود فرستد بنده و فرستاده توست.رسالتى را كه بر عهدهاش نهاده بودى به بندگانت ادا كرد و در راه خدا به حق كوشيد و به پاداشى كه حق است مژده داد و از عذابى كه راست است بيم داد،خدايا!تا زندهام مرا بر دين خود ثابت بدار
وَ لا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ احْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهِ وَ وَفِّقْنِي لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ وَ مَا أَوْجَبْتَ عَلَيَّ فِيهَا مِنَ الطَّاعَاتِ وَ قَسَمْتَ لِأَهْلِهَا مِنَ الْعَطَاءِ فِي يَوْمِ الْجَزَاءِ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
و دلم را پس از آنكه به نور هدايت روشن نمودى گمراه مكن و از نزد خود رحمتى بر من ببخش چرا كه،تنها تو بخشايندهاى،درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد و مرا از پيروان و شيعيان او قرار ده و در گروه او محشورم گردان،و بر انجام واجبات جمعهها و طاعاتى كه در ان بر من لازم نمودى توفيقم ده، و عطايى كه در رستاخيز براى اهل جمعه قرار دادهاى نصيبم گردان،چه همانا تويى قدرتمند حكيم.
@irc_ir
🔹اهمیت و فضیلت روز جمعه
روز جمعه از اعیاد مهم مسلمانان است که در برخی از روایات از آن به عنوان افضل الایام ، برترین روزها یاد شده است.
در روایتی از امام صادق (علیه السلام) علت نام گذاری این روز به عنوان روز جمعه چنین آمده است که « چون خداوند آفریدگان را در آن روز برای ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و خاندانش (صلوات اللهّم علیهم اجمعین) گرد آورد و همچنین بدین خاطر که خداوند کار پیامبرش را سامان داد.
در منابع اسلامی از روز جمعه به عنوان سرور و سید ایام نام برده شده، روزی که پاداش نیکی ها و جزای اعمال ناشایست در آن مضاعف ( دو یا چند برابر ) بوده و باعث محو گناهان و ترفیع درجات و استجابت دعاها و بر آورده شدن حاجات می باشد.
در سخنی از امام باقر (علیه السلام) آمده است که « به خدا سوگند به من خبر رسیده است که اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) از روز پنج شنبه برای انجام اعمال و مراسم جمعه آماده میگردیدند، چرا که جمعه برای مسلمانان کوتاه و مغتنم است. همچنین شب و روز جمعه دارای دعاها، نمازها و اعمال مستحبی فراوانی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان به برخی از آنها اشاره شده است.
از خدای بزرگ مسئلت می نمائیم که توفیق استفاده از این ایام و ساعات را به همه ما عنایت فرماید تا با بهره گیری از آن بر ایمان خود بیفزائیم و اعتقادمان را راسخ و محکم نمائیم.
@irc_ir
وصیت نامه ی علامه حلی به فرزندش
پسرم! خداوند تعالی تو را بر انجام دادن فرمان هایش استوار بدارد و بر عمل خیر و ملازمت آن توفیقت دهد و به سوی آنچه دوست می دارد و راضی است، رهنمایت باشد و به آنچه از خیرها آرزو داری و خواهانی برساندت و در دنیا و آخرت سعادتمندت کند و... مُهر «صالح است» بر اعمالت بنهد و وسایل رسیدن به سعادت را روزی ات کند و از برکت های بزرگ و والایش بر تو بباراند و خداوند از هر بلا و سختی دورت بدارد و بدی ها را از تو دفع کند.
حال اگر خداوند تعالی در این دهه بر من مرگ را نوشته باشدو آن را با قدرش حتمی کرده باشد، از آن جا که او فرمانش را بر بندگان حاضر و مسافر جاری سازد، پس من هم همان گونه که خداوند تعالی وصیت را بر من واجب و به خصوص هنگام احساس مرگ مرا مأمور به آن کرده است، تو را مخاطب ساخته و برایت وصیت می کنم به:
این که همدوش با تقوای الهی باشی که آن به یقین سنّت پایدار و واجب حتمی و سپر نگهدارنده و توشه ی ماندگار است و آن پُر سودتر چیزی است که انسان برای روزی که چشم ها از هیبت آن روز گشاده و خیره می ماند و یار و یاور نیست، خواهد داشت و هم چنین التزام داشته باش به پیروی اوامر خداوند تعالی و انجام دادن آنچه او می پسندد و بپرهیز از آنچه او ناخوش دارد و دوری کن از نواهی خداوند تعالی.
🔹تحصیل کمالات
زندگی ات را در تحصیل کمالات نفسانی سپری ساز و اوقاتت را در کسب فضایل علمی و عروج از پستی نقص به بالاترین نقطه ی کمال و اوج گیری در آسمان عرفان و نه سقوط به جایگاه جُهّال و عمرت را با گرایش عاشقانه به پسندیده ها و یاری برادران دینی و پاسخ درشتخو را به سخن نیکو گفتن و نیکو رفتار را با چهره ی باز پذیرفتن، بگذران.
🔹رفاقت و همنشینی
بپرهیز از رفاقت با انسان های پست و هم نشینی با افراد نادان زیرا رفاقت و همنشینی با آنان خلق و خوی ناپسند و باطن پست بر جای می نهد. التزام به همدوشی با عالمان و نشست و برخاست با فاضلان داشته باش که آن برای کسب کمالات زمینه ی کامل را فراهم می سازد و برایت توان و مهارت دریافتن پاسخ مجهولات را دنبال دارد.
باید امروزت از دیروزت بهتر باشد. پس بر تو باد التزام به صبر و توکل و رضا. هر روز و شب محاسبه ی نفس کن از خداوند بسیار آمرزش بخواه. از نفرین مظلوم بترس به خصوص از نفرین یتیم و پیرزن که خداوند درمورد شکستن دل شکسته گذشت نمی کند.
🔹نماز شب
بر تو باد التزام به نماز شب که رسول اللّه بر آن تشویق کرده و دعوت به اقامه ی آن کرده و فرموده: هر که آخرین عملش اقامه ی نماز شب باشد و بمیرد، بهشت برای او باشد.
🔹صله ی رحم
بر تو باد التزام به صله ی رحم که به یقین به عمر آدمی می افزاید، بر تو باد التزام به خوشرویی... بر تو باد التزام به توجّه و مراقبت از ذریّه ی پیامبر که همانا خداوند تعالی در سفارش به آنان تاکید کرده و پاداش رسالت و ارشاد مردم دوستی و مهرورزی به آنان قرار داده است.
🔹طلب رحمت
این آنهایی بود که وظیفه ی تو بود اما آنچه به من مربوط است و نفعش به من برمی گردد این است که: با طلب رحمت برایم در بعضی از اوقات، مرا یاد کرده و مورد تفقّد قرار دهی و ثواب بعضی از طاعت هایت را برای من بفرستی در یاد کردم کم نگذار که اگر چنین کنی اهل وفا تو را جفا کار خوانند و در یاد کردم زیاد روی مکن که اگر چنین کنی، آنان که اهل نیکی اند، تو را به کوتاهی در حق پدر به هنگام زندگانی نسبت می دهند بلکه در خلوت هایت و پس نمازهایت یادم کن.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته.
.مجله گنجینه آبان 1380، شماره 8
@irc_ir