برای آمریکا جای خالی نداریم
شهید بهشتی در یکی از سخنرانیهایش تحت عنوان «انقلاب اسلامی در مقابل کفر و مستکبرین » که در کانون مالک اشتر، مورخ 28/7/59 ایراد شد، خاطره ای را این چنین بیان کردند:
بزرگداشت جمعی از شهدا بود، با وجود کارهای بسیار زیاد، تمام کارهایم را رها کردم و در جمع خانواده شهدا در بهشت زهرا، حاضر شدم . مادر یکی از شهدا، زنی حدود 60 یا 65 ساله بود، این مادر چند کلمه برای خانواده ها و تشییع کنندگان صحبت کرد . قبل از این که صحبت کند من به مزار مرحوم آیة الله طالقانی و مزار شهدا رفتم و فاتحه ای خواندم، بعد که آمدم به آن مادر تبریک و تسلیت گفتم . او گفت به غیر از این پسرم که شهید شده، من پنج پسر دیگر و یک داماد دارم که الان در جبهه است; من به امام و امت اسلامی می گویم که این پنج پسرم را هم تقدیم می کنم . او مردانه و با ایمان و چنان شجاع و پر شور بود که به همه مادران و پدران که آنجا بودند نیرو می بخشید .
در این هنگام من با خود گفتم به آمریکا بگویید چشم طمعت را از جمهوری اسلامی ایران بکن! جامعه ای که چنین مادران و فرزندانی پرورده است، برای آمریکا جای خالی ندارد!
@irc_ir
⏺️قیام مردم تبریز به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای قم
@irc_ir
📝اهمیت نفی ستم درحاکمیت بخشی به عدالت
بیگمان بسیاری از امور جهان دارای دو وجه است.
شاید برای همین است که خداوند، رستگاری را در نفی و اثبات «لااله الاالله» نهاده است؛ چرا که بی نفی خدایگان، هرگز نمی توان به خدای یگانه ای رسید که هستی را آفریدگاری و پروردگاری میکند. ازاین رو جهان زمانی رنگ و روی عدالت و دادگری را خواهد دید که ستمگری رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستیزان روی آورند، چرا که بی نفی ستم نمی توان امید به دادخواهی و عدالت گرایی داشت؛ زیرا نفی ستم در هر شکل و اندازه آن، زمینه تحقق و اقامه عدالت میباشد.
خداوند، عدالت را تنها در سایه سار نفی هر گونه ظلم و ستم گری در آدمی میداند و لذا هر گونه گرایش ولو اندک به ظلم را قبیح میشمارد و از آن نهی میکند. این بدان معناست که شخص نه تنها خود نباید اهل ظلم و ستم باشد، بلکه حتی نباید گرایش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از این رو میفرماید: «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما میرسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.» (هود، آیه 113)
بنابراین، اگر گرایش به ظالم هر چند اندک حرام است و خداوند وعده آتش دوزخ را میدهد، پس هر گونه همکاری با ظالم، وضعیت بدتری دارد و خشم و انتقام الهی را نسبت به چنین همکاری تشدید میکند.
از آن جایی که ریشه بسیاری از ستمگری ها، خودخواهی است، شخص در پی آن است که به طریقی خود را حفظ کند. تمایلات خانوادگی نیز در همین قاعده میگنجد. تمایلات خانوادگی موجب میشود تا ناخواسته انسان گرایش به ظلم پیدا کند و حقی را تباه سازد. از این رو خداوند میفرماید: دادگری کنید، هر چند درباره خویشاوند شما باشد. (انعام، آیه 152)
این سخت گیری تا آن جایی است که مراعات عدالت را حتی نسبت به دشمنان لازم برمی شمارد و میفرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به دادگری برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.» (مائده، آیه 8)
بنابراین عدالت خواهی میبایست در رگ و ریشه شخص نفوذ کند تا خواسته و ناخواسته به اجرای آن قیام نماید. بخشی از عدالت خواهی در نفی ستمگری و گرایش به ستم و ستمگران نهفته است. بنابراین شخص عدالت خواه لازم است عدالت را در نفی ستم نیز بجوید. این نفی ستم هم در حوزه گفتار و هم در مقام عمل است. به این معنا که آن چه از عدالت خواهی و ستم ستیزی در خود به عنوان بینش دارد، در مقام گفتار نیز آورد و در مقام عمل انجام دهد. پس هرگاه ستم و ستمگری رادید، آن را با زبان انکار کند و به مقابله با آن برخیزد و در مقام اجرا و عمل نیز عدالت را انجام دهد.
براساس آموزههای الهی، انسان ها همان گونه که باید عدالت خواه و ستم ستیز باشند، باید در شرایطی که به ایشان ستم روا میشود دست بر روی دست نگذارند بلکه به مقابله با ستم و ستمگران برخیزند. به این معنا که ستم ستیزی به عنوان امری واجب بر شخص ستم شده و افراد جامعه است. هیچ کس نمی تواند به سبب این که در معرض ستم است و یا به وی ستم میشود، نسبت به ستم و ستمگران واکنش نشان ندهد و ستم پذیر باشد؛ چرا که ستم پذیری، خود گناهی نابخشودنی است.
مظلوم کسی است که به وی ظلم شده است ولی منظلم کسی است که ظلم و ستم را پذیرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واکنش منفی نشان نمی دهد و به مبارزه با آن نمی پردازد. از نظر اسلام پذیرش ظلم و ستم روا نیست و شخص به سبب همین پذیرش ظلم نشان میدهد که گرایش به ظلم و ظالم دارد و میبایست به سبب همین پذیرش و رکون، مجازات شود.
مظلوم باید در برابر ظلم و ستم بایستد و تن به ظلم و پذیرش آن ندهد. از این رو براساس آموزههای قرآنی و اسلامی مظلوم میبایست انسان ستم ستیز بلکه ستم سوز باشد تا با مبارزه خود ریشه ستم و ستمگری را بسوزاند و از میان بردارد؛ چنان که امام حسین(ع) و یاران مظلوم وی در کربلاچنین کردند و علیه ظلم و ستم قیام کرده و ریشههای ظلم و ستم اموی را سوزاندند و ستم ستیزی و ستم سوزی را در جامعه اسلامی بلکه جامعه انسانی نهادینه کردند، به گونه ای که رهبران هندوی هند از آن حضرت(ع) برای مبارزات خویش الگو گرفتند و وی را سرمشق مبارزات خود قرار دادند.
@irc_ir
🔹29 بهمن سالروز قیام مردم تبریز
تاریخ معاصر آذربایجان، در کمتر از یک قرن دو نقش عمده در تحولات ایران ایفا نموده است؛ قیام مردم تبریز در دوره استبداد صغیر و شکست محمدعلی شاه و قیام 29 بهمن 56 علیه محمدرضا شاه که هر دو تأثیر شگرفی در روند تاریخ معاصر ایران به جا گذاشته است. در بررسی مسیر حوادث منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، قیام 29 بهمن تبریز اولین حلقۀ زنجیرهای بود که قیام 19 دی قم را به قیامهای پی در پی ایران زمین متصل نمود.
با صلاحدید آیت الله قاضی طباطبایی تصمیم بر این شد، در بزرگداشت چهلمین روز شهدای 19 دی شهر قم مجلس بزرگداشتی در تبریز برگزار شود. لذا به همین مناسب، جمعه 28 بهمن ماه 1356 اعلامیهای با عنوان دعوت مردم به برگزاری مراسم چهلم شهدای قم در مسجد قزللی و در سطح شهر پخش شد، این اعلامیه به امضای 11 تن از علما و روحانیون از جمله آیت الله قاضی طباطبایی، آیت الله غروی، آیت الله قزلجهای، آیت الله انگجی و ... رسیده بود. یکی دیگر از پیش زمینههای این قیام را میتوان در مسجد شعبان تبریز که در آن زمان به پایگاه انقلابیون تبدیل شده بود، جستجو کرد.
آغاز درگیری:
ساعت 9 صبح روز بهمن 56، مردم جهت شرکت در مراسم اربعین در مقابل مسجد قزل لی تجمع کردند و منتظر شروع مراسم بودند، در این حال، حق شناس، رئیس کلانتری ناحیه شش تبریز دستور داد که در مسجد را ببندند، وقتی دوباره مراجعه کرده بود دیده بود همچنان مردم در حال رفت و آمدند. این بار با لحن اهانت آمیزی گفت؛ مگر من نگفته بودم درِ این طویله را ببندید! مردم که تاب تحمل اهانت به مسجد را نداشتند، حرکت او را بیجواب نگذاشتند. جوانی از بین مردم بلند شد و به جسارت رئیس کلانتری پاسخ داد. همهمه و سر و صدا در بین مردم بلند شد و مردم به حرکت درآمدند. در این هنگام، نیروهای شهربانی شروع به تیراندازی کردند، محمد تجلایی، اولین شهیدی که در آن روز به دست سرگرد حق شناس به شهادت رسید. به دنبال این جریانات، مردم به خروش آمده و جنازه شهید تجلایی را بالای دست گرفته و تظاهرات گستردهای را آغاز کردند. حرکت مردم به سمت مرکز شهر آغاز شد و جوانان پرشور و انقلابی با آتش زدن سینماها و مشروب فروشیها و مقر حزب رستاخیز و بانک صادرات (که در اختیار بهائیها بوده) خشم خود را نسبت به رژیم بروز داده و با شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» خط قرمزها را شکستند. تمام شهر دست به تظاهرات زد و نیروهای شهربانی تاب و توان هیچ گونه مقابلهای را نداشتند. مردم تا مدتی کنترل شهر را از دست مأموران رژیم خارج کردند. حوالی ظهر به دستور "آزموده"؛ استاندار آذربایجان، ارتش وارد عمل شد و با کامیونهای پر از سرباز و تانکهای خود صحنهای خونین به وجود آورد و دهها نفر را به شهادت رساند و صدها نفر را زخمی نمودند.
@irc_ir
🔅اعلامیه امام خمینی به مناسبت قیام مردم تبریز
امام خمینی در پیام مهمی که به مناسبت قیام خونین 29 بهمن تبریز در 8 اسفند 1356 خطاب به مردم آذربایجان فرستادند، فرمودند:
«سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیز، درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز. درود بر مردانی که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند و با فریاد مرگ بر شاه خط بطلان بر خرافیگوئیهای او کشیدند. زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوهگویانی زدند که با بوقهای تبلیغاتی انقلاب خونین استعمار را که ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است انقلاب سفید شاه و ملت مینامند و این نوکر اجانب و خودباخته مستعمرین را نجات دهنده کشور میشمارند. ...»
«من نمیدانم با چه زبانی به اهالی محترم تبریز و به مادران داغدیده و پدران مصیبت کشیده تسلیت بگویم؟ با چـه بیان ایـن قتلعامهای پی در پی را محکوم کنم؟ من از مقدار جنایات و عدد مقتولین و مجروحین اطلاع صحیح ندارم ولی از بوقهای تبلیغاتی معلوم میشود که جنایتها بیش از تصور ما است. با این وصف شاه افراد پلیس را که به قتلعام به دلخواه او دست نزدهاند به محاکمه میخواهد بکشد. خاطره بسیار اسفانگیز قم هنوز ما را در رنج داشت که فاجعه بسیار ناگوار تبریز پیشآمد که هر مسلمی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالی معظم آذربایجان نوید میدهم، نوید پیروزی نهائی. شما آذربایجانیان غیور بودید که در صدر مشروطیت برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی و خودسری سلاطین جور به پا خواستید و فداکاری کردید. تاریخ مشروطیت به یاد ندارد که این چنین مجلس سنا و شورا اهالی محترم و متدین آذربایجان را مشتی اوباش و بیدین معرفی کنند. از مجلسی که دستنشانده شاه است بیش از این توقع نیست. اکنون بعد از آن همه کشتار و جنایات تبریز و آن همه خونخواری های شاه مشتی سازمانی را با کارگرانی مجبور، با سرنیزه در گوشه و کنار کشور به راه انداخته تا با عربده کشیدن و به نفع دستگاه خیانت و جنایت تظاهرات به راه انداختن میخواهند لکه های ننگ را از سر و صورت این مستبد خونخوار شستشو کنند. غافل از آن که با آب زمزم و کوثر هم محو نخواهد شد. تاریخ رنج های ملت و ستمکاری و جنایات این پدر و پسر را ضبط کرده و در فرصتی منتشر خواهد کرد. ...»
«با خواست خداوند قهار اکنون در تمام کشور صداهای ضدشاهی بلند است و بلندتر خواهد شد، و پرچم اسلام بر دوش روحانیون ارجمند برای انتقام از این ضحاک زمان به اهتزاز خواهد درآمد و ملت اسلام یک دل و یک جهت به پاس از مکتب حیات بخش قرآن آثار این رژیم ضداسلامی را محو خواهد کرد الیس الصبح بقریب؟»
@irc_ir
🌿خاطره ای از شهید آیت ...قاضی طباطبایی
یک روز به مناسبتی، یکی از مخالفین سرسخت وی به حضورش آمده و وارد منزل او شد . آیت الله قاضی طباطبایی، بدون درنگ تمام قد در مقابل او بلند شد و کمال احترام را به جای آورد . بعد از رفتن وی یکی از نزدیکان آقای قاضی گفت: آقا! این شخص دشمنی سرسختی با شما دارد، چرا این قدر احترامش کردید؟ آیت الله قاضی فرمودند: به دو دلیل: اولا ایشان مهمان ما بود و احترام مهمان واجب است، اگر چه با من مخالف باشد . ثانیا او لباس مقدس روحانیت به تن دارد و قداست این لباس راباید حفظ نمود(1)
آیت الله قاضی از آنجا که از کوشش در راه اهداف اسلام و پیشبرد انقلاب اسلامی ذره ای دریغ نمی کرد و پیوسته با عوامل فتنه جو و توطئه گر مبارزه می نمود، همیشه مورد بغض شدید دشمن قرار داشت تا جایی که به آن شهید بزرگوار دروغ های زیادی می بستند و تهمت های فراوانی می زدند و ایشان را تهدید به قتل می نمودند . ایشان نیز با شجاعت تمام در برابر این تهدیدها ایستاده و می گفت: «مرا تهدید به قتل می کنند، من از شهادت نمی ترسم، آماده ام و از خدا می خواهم .» وی بااعتقادی راسخ به این کلام خدا «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم » ; «[دوستان خدا] در راه خدا جهاد و تلاش می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند . (2)) » و با اراده ای استوار در برابر مخالفین دین و احکام الهی کاملا مقاومت می کرد.
این حقیقت را در گزارش های ساواک می توان مشاهده کرد . در یکی از گزارش های رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی در مورد آیت الله قاضی چنین آمده است: «نامبرده که یکی از روحانیون مخالف آذربایجان شرقی بوده و در راس آنان قرار دارد، از سال 42 فعالیت خود را تشدید، علنا در مقام مخالفت با دولت ولوایح ششگانه برآمده و شروع به اهانت به مقامات عالیه کشور، مامورین ساواک و ادارات دولتی نموده است . مشارالیه انتخابات سال 42 را تحریم و مطالب تندی پیرامون نحوه انتخابات بیان نموده و به استناد مدارک موجود تا آنجا که توانسته در توهین به مقامات و لوائح اصلاحی کشور چیزی فرو گذار نکرده است و در بیانات خود از خمینی به بزرگی یاد نموده است . وی در عید فطر سال 1388 ق مطابق با 1347 شمسی در مسجد مقبره بالای منبر می رود و طی سخنرانی خویش در زمینه وضع دختران و ظاهر شدن آنان در قصبات، مطالبی اظهار و آن را منافی با حفظ حیثیت جامعه تشخیص داده و بیاناتی درباره اقلیت های مذهبی ایراد می کند، که با توجه به این مطالب و گفته های تند دیگر وی در روز مذکور، کمیسیون امنیت اجتماعی استان به اتفاق آراء وی را به شش ماه اقامت اجباری در بافت محکوم و رای صادره نیز از طرف دادگاه شعبه 2 استان تایید می گردد .»
ایشان در نامه ای که در 15 شوال 1388 هجری قمری خطاب به آیت الله العظمی میلانی رحمه الله از بافت کرمان ارسال داشته اند، علت محکومیت خود را این چنین می نویسند: «شب که از مسجد بعد از اداء فریضه بیرون آمدم، [مرا] به شهرستان بافت حرکت دادند و فعلا در این جا به جرم اینکه روز عید فطر در بیانات خودم به یهود خذلهم الله تعالی واخزاهم نفرین کرده ام، باید مدتی باشم . هیچ جای نگرانی نیست، فقط یکه و تنهایی است، ولی مهر و محبت اهالی این شهرستان به تمام طبقاتهم آن آثار غربت را زایل می کند و دلشادم که در این محل تبعید، دچار این پیشامدها می شوم (3)
1- قاضی طباطبایی، ص 103 .
2- مائده/54 .
3-مجلس نشین قدس، ص 36 .
@irc_ir
عَنْ الإمامُ المهدى عليه السلام : إنَّ اللّه َ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثاً ولا أهْمَلَهُمْ سُدىً، بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أسْماعاً وَ أبْصاراً وَ قُلُوباً وَ ألْباباً، ثُمَّ بَعَثَ اِلَيْهِمُ النَبيّينَ عليهم السلاممُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرينَ ،يأمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ، وَ يَنهُونَهُمْ عَنْ مَعْصيَتِهِ، وَ يُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أمْرِ خالِقِهِمْ وَ دِينِهِمْ .
حضرت امام مهدى عليه السلام فرمود : خداوند بزرگ مخلوقات را بيهوده نيافريده و آنان را پوچ و بيهوده رها نكرده، بلكه آنان را با قدرت خود آفريد و براى آنان چشم و گوش و قلب و عقل قرار داد و سپس انبيائى كه بشارت دهنده و هشدار دهنده هستند به سوى آنان فرستاد كه آنان را به اطاعت از او فرمان مى دهند و از معصيت او نهى مى كنند و چيزهايى را كه در مورد پروردگارشان و دينشان نمى دانستند به آنان شناساندند .
چهل حدیث « گهرهای مهدوی » علیه السلام حدیث شماره : ۱۴۰۱
@irc_ir
تضعیف جمهوری اسلام، تضعیف اسلام
خیلی موجب تأسف است که یک نفر مسلم گول بخورد از یک دسته شیطان خبیث، و در مجامع عمومی بخواهد تضعیف کند جمهوری اسلامی را، دولت جمهوری اسلامی را و رئیس جمهور را و سایرین را. بسیار تأسف دارم من از اینکه این جمعیت پاکدل این قدر پاکدل باشند که خیال کنند هرچه این شیاطین گفتند صحیح است؛ همین شیاطینی که می گویند هیچ کاری برای ایران نشده است، همین شیاطینی که می گویند زمان شاه بهتر بود از حالا .
این نغمه شوم «مستکبر، مستکبرتر شده است» یعنی زمان جمهوری اسلامی بدتر شده است از زمان شاه و «مستضعف، مستضعفتر شده است» یعنی اسلام بدتر است از رژیم شاهنشاهی. آنهایی که می فهمند و از روی شیطنت صحبت می کنند با آنها جز اینکه با قدرت رفتار بشود راهی نیست. لکن اینهایی که گول خورده اند از این شیاطین، با اینها صحبت است که برادران، شما چرا گول می خورید؟ شمایی که عمری در اسلام گذراندید و فشارهای زمان طاغوت را دیدید و اهانتهای زمان طاغوت را چشیدید و امروز می بینید که از آن فشارها خارج شدید و از آن گرفتاریها بیرون آمدید و به طور آزادی نفس می کشید، به طور استقلال زندگی می کنید، شما چرا می گویید که حالا بدتر از آن وقت شده است و در تضعیف دولت کوشش می کنید؟ شما چرا وقتی یک قصوری را می بینید، یک چیزی را می بینید که در ایام جنگ ناگزیر است که واقع بشود، و در هر انقلابی ناگزیر است که واقع بشود، جمع می کنید و روی هم می گذارید و در مجامع عمومی برای مردم می گویید تا مردم را تضعیف کنید؟ شما چرا آن خدمتهایی که این ملت کرده است و خدمتهایی که این جهاد سازندگی کرده است و خدمتهایی که پاسدارها کرده اند و کمیته ها کرده اند، خدمتهایی که دولت کرده است، چرا آنها را نمی بینید؟ چه شده است شما را که گول چند تا شیطان را در گوشه و کنار کشور می خورید و نمی دانید چه می کنید، نمی دانید تیشه برداشته اید و به ریشه اسلام دارید می زنید، نمی دانید که تضعیف جمهوری اسلام، تضعیف اسلام است و تضعیف اسلام را شما نمی خواهید، لکن از روی نادانی شما را وادار می کنند تا این مسائل را طرح بکنید . ( صحيفه امام، ج17، ص 443؛ سخنراني در جمع مسئولان و اعضاي جهاد سازندگي، 1 خرداد 1362 )
@irc_ir
13 جمادی الثانیه
سالروز وفات حضرت ام البنین مادر گرامی حضرت عباس (علیه السلام )
نامش فاطمه و کنیهاش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علیبن ابیطالب علیهالسلام و فرزندانش عباس علیهالسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفر در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند. آرامگاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است .
در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت ام البنین اطلاعی در دست نیست و تاریخ نگاران سال ولادت او را ثبت نکرده اند، ولی یاد آور شده اند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل علیه السلام ، در سال ۲۶ ق اتفاق افتاده است . برخی از تاریخ نگاران زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین می زنند .
تاریخ گواهی می دهد که پدران و داییان حضرت ام البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرمردی های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعت بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند، آنچنان که حاکمان زمان در برابرشان سرتسلیم فرود می آورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسب شناس بزرگ عرب و برادر علی علیهالسلام ـ به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمان تر یافت نمی شود .
@irc_ir
انتخاب ام البنین علیهاالسلام برای همسری علی علیه السلام
بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابیطالب علیه السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد . عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بی مانند بودند، و حضرت علی علیهالسلام نیز این انتخاب را پسندید .
حضرت علی علیه السلام عقیل را نزد پدر ام البنین فرستاد. پدر خشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخار پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابیطالب علیه السلام برقرار شد .
امام علی علیه السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید .
روز اولی که ام البنین علیها السلام پا در خانه علی علیه السلام گذاشت، حسن و حسین علیهم السلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت . فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد .
ام البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می کردند . ام البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله را بر فرزندان خود مقدّم می داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد و آن را فریضه ای دینی می شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است .
@irc.ir
ام البنین، پاسدار خاطره عاشور
از ویژگی های بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیهخوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیهالسلام ، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع می رفت و نوحه می خواند . او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداری به حکومت وقت نوعی اعتراض میکرد و مردم را که اطراف او جمع میشدند، از جنایات بنی امیه، آگاه می نمود .
@irc_ir