#ایده_ها
📌ايدهها و موضوعات پيشنهادي براي گروههاي مختلف برنامهساز (ويژه امام محمدباقر(ع)
*معرفي شخصيت عبادي امام باقر(ع)
*معرفي خدمات اجتماعي امام باقر(ع)
*برجستهكردن نقش امام باقر(ع) در گسترش علم
*معرفي شاگردان برجسته امام باقر(ع)
*آموزههاي اخلاقي امام باقر(ع)
*تفاوت ديدگاههاي فقهي در فقه امام باقر و امام صادق علیهم السلام و ديگر مذاهب
*برتري امام باقر(ع) بر فقهاي زمان خود
*بررسي حضور امام باقر(ع) در جريان كربلا
*نقش امام باقر(ع) در يكپارچهسازي مراسم حج
*اهداف امام باقر(ع) از تشكيل جلسات علمي
*بررسي شاخصهاي شكوفايي علوم و تمدن اسلامي در زمان امام باقر(ع)
*معرفي اقدامات علمي امام باقر(ع)
*اولويتها در نهضت علمي امام باقر(ع)
*جايگاه امام محمدباقر(ع) در تبيين نظريه امامت
*بررسي اوضاع فرهنگي جامعه در زمان امام باقر(ع)
@irc_ir
18 اسفند؛ بزرگداشت سید جمالالدین اسدآبادی
سید جمال الدین اسدآبادی یکی ازپیشروان بیداری اسلامی دربین کشورهای اسلامی است.
از او با نامهای «جمال الدین افغانی» و «سید محمد ابن صفدر الحسین» نام برده میشود، وی اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود. او از اولین نظریه پردازان اصولگرایی اسلامی محسوب میشود.
سيدجمال مهمترين و مزمنترين درد جامعه اسلامي را استبداد داخلي و استعمار خارجي تشخيص داد و با اين دو به شدت مبارزه كرد. آخر كار هم جان خود را در همين راه از دست داد. او براي مبارزه با اين دو عامل فلجكننده، آگاهي سياسي و شركت فعالانه مسلمانان را در سياست واجب و لازم شمرد و براي تحصيل مجد و عظمت از دسترفته مسلمانان و به دست آوردن مقامي در جهان كه شايسته آن هستند، بازگشت به اسلام نخستين و در حقيقت حلول مجدد روح اسلام واقعي را در كالبد نيمهمرده مسلمانان، فوري و حياتي ميدانست. بدعتزدايي و خرافهشويي را هم شرط آن بازگشت ميشمرد. اتحاد اسلام را تبليغ ميكرد، دستهاي مرئي و نامرئي استعمارگران را در نفاقافكنيهاي مذهبي و غير مذهبي ميديد و رو ميكرد.دردهايي كه سيدجمال در جامعه اسلامي تشخيص داد، عبارت بود از:
1. استبداد حكام
2. جهالت و بيخبري توده مسلمان و عقب ماندن آنها از كاروان علم و تمدن
3. نفوذ عقائد خرافي در انديشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستين
4. جدايي و تفرقه ميان مسلمانان به عناوين مذهبي و غير مذهبي
5. نفوذ استعمار غربي
@irc_ir
📌سيد چاره دردهايي را كه تشخيص داده بود، در امور ذيل ميدانست:
🔹مبارزه با خود كامگي مستبدان
اين مبارزه را چه كسي بايد انجام دهد؟ مردم. مردم را چگونه بايد وارد ميدان مبارزه كرد؟ آيا از اين راه كه به حقوق پامالشدهشان آگاه شوند؟ بدون شك اين كار لازم است اما كافي نيست. پس چه بايد كرد؟ كار اساسي اين است كه مردم ايمان پيدا كنند كه مبارزه سياسي يك وظيفه شرعي و مذهبي است. تنها در اين صورت است كه تا رسيدن به هدف از پاي نخواهند نشست.
مردم در غفلتند كه از نظر اسلام، سياست از دين و دين از سياست جدا نيست. پس همبستگي دين و سياست را بايد به مردم تفهيم كرد. اعلام همبستگي دين و سياست و اعلام ضرورت شرعي آگاهي سياسي براي فرد مسلمان و ضرورت دخالت او در سرنوشت سياسي كشور خودش و جامعه اسلامي يكي از طرحهاي سيد براي چارهجويي دردهاي موجود بود.
🔹بازگشت مسلمانان به اسلام نخستين
از نظر سيد به معني بازگشت به قرآن و سنت معتبر و سيره سلف صالح است. سيد در بازگشت به اسلام، تنها بازگشت به قرآن را مطرح نكرده است، زيرا او به خوبي ميدانست كه خود قرآن رجوع به سنت را لازم شمرده و به علاوه او به خطرات "حسبنا كتاب الله " كه در هر عصر و زماني به شكلي بهانه براي مسخ اسلام شده است، كاملاً پيبرده بود.
🔹ايمان و اعتماد به مكتب
سيد در نشريات و خطابههاي خود كوشش داشت مسلمانان را عميقاً مؤمن سازد كه اسلام قادر است به عنوان يك مكتب و يك ايدئولوژي، مسلمانان را نجات و رهايي بخشد و به استبداد داخلي و استعمار خارجي پايان دهد و بالأخره به مسلمانان عزت و سعادت ارزاني دارد. مسلمانان بايد مطمئن باشند كه براي تأمين سعادت خود نياز به مكتب ديگر ندارند و نبايد به جانب مكتب ديگر دست دراز كنند.
سيد طرح همبستگي دين و سياست را براي دو جبهه لازم ميدانست: جبهه استبداد داخلي و جبهه استعمار خارجي. كوشش فراوان داشت كه شعور مذهبي مسلمانان را براي مبارزه با استبداد و استعمار بيدار سازد و براي اين برنامه، نسبت به هر برنامه اصلاحي ديگر حق تقدم قائل بود.
از اين رو در آثار و نوشتههاي خود به ذكر مزاياي اسلام ميپرداخت از قبيل اعتبار دادن به عقل و برهان و استدلال، و از قبيل اينكه تعليمات اسلام براساس شرافت فرد انساني و قابليت او براي رسيدن به هر تعالي به استثناي نبوت است، و از قبيل اينكه اسلام دين علم است، دين عمل و سختكوشي است، دين جهاد و مبارزه است، دين اصلاح و مبارزه با فساد و امر به معروف و نهي از منكر است، دين عزت و عدم قبول ذلت است، دين مسئوليت است و ...
🔹اتحاد اسلام
ظاهراً نداي اتحاد اسلام را در برابر غرب، اولين بار سيدجمال بلند كرده است. منظور از اتحاد اسلام، اتحاد مذهبي كه امري غير عملي است، نبود. منظور اتحاد جبههاي و سياسي بود؛ يعني تشكيل صف واحد در مقابل دشمن غارتگر. سيد به مسلمانان هشدار ميداد كه "روح صليبي " همچنان در غرب مسيحي، بالأخص در انگلستان زنده و شعلهور است. غرب عليرغم اينكه با ماسك آزادمنشي، تعصب را نكوهش ميكند، خود در دام تعصب (خصوصاً تعصب مذهبي عليه مسلمانان) سخت گرفتار است. سيد عليرغم اينكه فرنگيمآبان، تعصب را نكوهش ميكنند، مدعي بود تعصب بد نيست و تعصب مانند هر چيز ديگر افراط و تفريط و اعتدال دارد.
افراط در تعصب كه در انسان حس جانبداري بيمنطق و كور ايجاد ميكند بد است، اما تعصب به معني "تصلب " و غيرت، حمايت از معتقدات معقول و منطقي نه تنها بد نيست، بسيار مستحسن است.
سيد ميدانست كه مسلمانان تا زماني كه خويشتن را از عقده بيچارگي در برابر استعمار انگليس نرهانند، از ايشان نميتوان چشم داشت كه بر ضد استعمار بيگانه و اميران ستمكار و ظلمشعار (استبداد داخلي) به پيكار برخيزند. از اين رو در سراسر زندگي خويش ميكوشد تا مسلمانان را در مبارزه با انگلستان قويدل كند و نشان دهد كه اگر مسلمانان به راستي يگانه و بسيج شوند، (اتحاد اسلام) ميتوانند انگلستان را از گسترشخواهي و زورگويي باز دارند.
@irc_ir
📝مقام معظم رهبری در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه جمهوری اسلامی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در مورد سید جمال الدین اسدآبادی فرمودند:
«سید جمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد…او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمیشود دست کم گرفت و سید جمال را نمیشود باکس دیگری مقایسه کرد.
در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سید جمال چیزی به نام سلطه استعماری برایمردم مسلمان حتی شناختهشده نبود.
او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلاً در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما میدانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلاً شناختهشده نبود و سید جمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمیشود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سید جمال چیزی است که قابلمقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حولوحوش کار سید جمال حرکت کردند نیست.»
مقام معظم رهبری در سخنرانی خود در ۳ خرداد سال ۱۳۶۹ در خصوص سید جمالالدین اسدآبادی چنین فرمودند: «مصلحان اسلامی و متفکرانی که در ۱۵۰ سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامی و احیا و تفکر اسلامی را بر دوش گرفتند؛ از قبیل سید جمالالدین و محمد اقبال و دیگران. با همهٔ خدمات ارجمند و گرانبهایشان، همگی این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که به جای برپا کردن یک انقلاب اسلامی، به یک دعوت اسلامی اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوت و قدرت انقلاب که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستوجو کردند.
این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجی همچون نتیجهٔ عمل پیامبران اولوالعزم را کـه سازندگان مقاطع اصلی تاریخ بودهاند نبایـد داشت. کـار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسی و نفسانی، تنها میتوانست زمینهساز یک حرکت انقلابی باشد و نه بیشتر؛ و لذا مشاهده میشود که سعی و تلاش بیحد و حصر مخلصان این گروه، هرگز نتوانسته حرکت معکوس و روبه انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند، یا عزت و عظمتی را که آنان از آن نام میآورده و در آرزویش آه و اشک میافشاندهاند، به مسلمانان برگرداند و یا حتی اعتقاد و باور اسلامی را در تودههای مردم مسلمان تقویت کرده و نیروی آنان را در خدمت آن به کار گیرد و یا دامنهٔ جغرافیایی اسلام را گسترش دهد؛ و این، به کلی از روش پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) جدا است و این بر هر کس که اندکی تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم (ص) را بداند، آشکار است.»
@irc_ir
قالَ الإمامُ علی بن محمد النقی الهادی:
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛
امام هادی (ع) می فرماید : هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
(بحارالانوار، ج68، ص182)
@irc_ir
▪️3 رجب سالروز غروب خورشید سامراء، امام علی النقی الهادی علیه السلام
دهمین پیشوای شیعیان، حضرت امام علی بن محمد الهادی علیه السلام در نیمه ذیحجه، سال 212 هجری در «صریا» متولد شد. نام مبارکش «علی»، کنیه اش «ابوالحسن»، و القابش: «نجیب»، «مرتضی»، «هادی»، «نقی»، «عالم»، «فقیه»، «امین»، «مؤتمن»، «طیب»، «متوکل» و «عسکری» می باشد و مشهورتر از همه «هادی» و «نقی» است.پدر آن گرامی، پیشوای نهم، حضرت جواد علیه السلام و مادرش بانوی گرانقدر و با فضیلتی به نام «سمانه مغربیه» است که به «سیده ام الفضل» معروف بود.
امام، ابوالحسن علی النقی الهادی (ع)، پیشوای دهم شیعیان، نهمین پرچمدار امامت، به سال 220 هجری، در حالی که هنوز هشت بهار از عمر گرامی اش نگذشته بود، بر مسند امامت و جانشینی پدر بزرگوار تکیه زد.
مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود. در سال 254 هجری در شهر سامرا به شهادت رسید.امام علی النقی(ع) با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از:
1ـ «معتصم»، برادر مامون؛2ـ «واثق»، پسر معتصم؛3ـ «متوکل»، برادر واثق؛4ـ «منتصر»، پسر متوکل؛5ـ «مستعین»، پسر عموی منتصر؛6ـ «معتّز» پسر دیگر متوکل.
امام هادی(ع)، در زمان معتّز مسموم گردید و به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا به خاک سپرده شد.
امام علي النقي(ع) به مدت يازده سال در سامرا (پايتخت عباسيان) و در محله عسكر (منطقه مسكوني نظاميان) به حالت تبعيد، زندگي نمود و در اين مدت، تحت مراقبت و نظارت دستگاه امنيتي خلافت قرار داشت و از تماس با دوستان و ياران خويش محروم بود.سرانجام در سوم رجب و يا به روايتي در 25 جمادي الآخر سال 254 قمري، در ايام خلافت معتز عباسي، به وسيله معتمد عباسي، برادر خليفه وقت، مسموم و در آن غريبه سرا، به شهادت رسيد.
به هنگام شهادت آن امام همام، جز فرزندش امام حسن عسكري(ع)، كسي در بالينش حاضر نبود.
امام حسن عسكري(ع) در ماتم پدر بزرگوارش، بسيار گريست و خود عهد ه دارغسل، كفن و دفن آن حضرت گرديد.
از امام هادي(ع) تشييع جنازه با شكوهي به عمل آمد. دوستداران اهل بيت(ع)، فقها، قضات، دبيران، اميران و حتي بزرگان دربار خلافت در تشييع جنازه مطهر وي شركت كرده و وي را در يكي از حجره هاي خانه اش دفن نمودند.(1)
هم اكنون قبر شريفش، به همراه قبر مطهر فرزندش امام حسن عسكري(ع) و قبر خواهرش حكيمه خاتون دختر امام جواد(ع) و قبر نرگس خاتون مادر امام زمان(ع) در يك ضريح مقدس قرار دارد و در شهر سامرا، مزار شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) مي باشد.
1-الارشاد، ص 635؛ كشف الغمه (علي بن عيسي اربلي)، ج3، ص 229؛ منتهي الآمال، ج2، ص 361؛ المستجاد (علامه حلي) ص 216؛ الكافي (شيخ كليني)، ج1، ص 497.
@irc_ir
🔹شعر پندآمیزی که امام هادی(ع) برای متوکل خواند، چه بود؟
در برخی منابع، نقل شده است که گزارشی به متوکل رسید مبنی بر اینکه نامهها و اسلحههای زیادى از شیعیان قم نزد امام هادی(ع) وجود داشته و ایشان تصمیم به شورش علیه حکومت دارد، متوکل گروهی از نظامیان ترک خود را برای کسب اطلاع به خانه حضرت فرستاد و آنها شبانه به خانه حضرتشان یورش برده؛ همهجا را گشتند و چیزی نیافتند. آنان در میان اتاقی که درهایش بسته بود، امام هادی(ع) را در حالی دیدند که لباسی پشمین بر تن داشت و بر خاک و ریگ نشسته و با خدا مناجات نموده و قرآن را تلاوت میفرمود.
نظامیان، امام دهم(ع) را با همین وضعیت پیش متوکل بردند، و گفتند در خانهاش چیزى نیافتیم. رو به قبله نشسته بود و قرآن میخواند. هنگامی که حضرت را میآوردند، متوکل در حال مشروبخواری بود و زمانی که امام را دید، هیبتش او را فرا گرفته و ایشان را مورد احترام قرار داده و در کنارش نشاند. سپس پیالهای از شراب به ایشان تعارف کرد، اما امام فرمود که خون و گوشت من تا کنون هیچگاه با شراب آمیخته نشده است، پس مرا از نوشیدن آن معاف کن! و متوکل نیز پیاله را پس کشید، اما گفت که شعری برایم بخوان! حضرت فرمود: شعر زیادی به خاطر ندارم! متوکل گفت: چارهاى نیست! باید شعرى بخوانى! حضرت شروع به خواندن این اشعار در نزد متوکل کرد:
باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل
و استنزلوا بعد عز من معاقلهم و اسکنوا حفرا یا بئسما نزلوا
ناداهم صارخ من بعد دفنهم این الاساور و التیجان و الحلل
این الوجوه التى کانت منعمة من دونها تضرب الاستار و الکلل
فافصح القبر عنهم حین ساءلهم تلک الوجوه علیها الدود تقتتل
قد طال ما اکلوا دهرا و قد شربوا و اصبحوا الیوم بعد الاکل قد أکلوا
بر روى قلههاى بلند کوهها زندگى میکردند و نگهبانان قوى و نیرومند و خشن از آنها نگهبانی میکردند، ولى نتوانستند از مرگ آنان جلوگیری نمایند.
پس از آن همه عزّت از جایگاه خود پایین آورده شدند و آنها را در گودال تنگ گور اسکان دادند، اما چه جاى بدى فرود آمدند؟
پس از دفن آنها شخصی فریاد زد: کجایند خاندان و تاج و تخت و مدالهاى شما؟
کجایند صورتهایى که در کمال نعمت به سر میبردند و پردهها و زیورها بر ایشان آویخته میگردید؟
سپس گورستان با زبانى رسا در پاسخ گوید: کرمها برای خوردن صورتشان در نبرد هستند!
روزگاری دراز چه خوب میخوردند و میآشامیدند، اما امروز خودشان خوراک موجودات دیگر شدند!
متوکل شروع به گریه کرد، به اندازهای که ریشهایش از اشک چشمش تر شد؛ حاضران نیز به گریه افتادند. متوکل مبلغ چهار هزار دینار به امام تقدیم کرد و با احترام، ایشان را به منزلشان فرستاد.(1)
-[1]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 4، ص 11، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 15،بیروت، دار الفکر، 1407ق.
@irc_ir
🔹سخنان مقام معظم رهبری درباره امام هادی (ع)
حضرت هادی (علیهالسّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی می کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را - با ترکهای خودمان؛ ترکهای آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود - که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقهی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمی شناختند و از اسلام سر در نمی آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم می شدند و با عربها - مردم بغداد - اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عدهی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیهالسّلام) جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیلهی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامهنگاری و... - برساند.
این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همهی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روز به روز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همهی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی دربارهی وفات حضرت هادی (علیهالسّلام) هست که از عبارت آن معلوم میشود که عدهی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر میشناخت، همهشان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکهی قویای بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.
یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها - ائمه (علیهمالسّلام) - به قدر سالها اثر می گذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سالها کار کنند، در جامعه اثر میگذاشت. این بزرگواران دین را همینطور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل یحیی بن اکثم که با آنکه عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده میشد؛ تمام میشد. این مجاهدت و تلاش ائمه (علیهمالسّلام) نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. اگر اسلام انسانهای کمربسته نداشت، نمیتوانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیداری اسلامی بهوجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین می رفت.
اگر اسلام کسانی را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشری و در تاریخ اسلامی نهادینه کنند، باید از بین میرفت؛ تمام میشد و اصلاً هیچ چیزش نمیماند؛ اگر هم میماند، از معارف چیزی باقی نمیماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتی که حالا از معارف اصلیشان تقریباً هیچچیز باقی نمانده است. اینکه قرآن سالم بماند، حدیث نبوی بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامی بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشری خودش را نشان دهد، کار طبیعی نبود؛ کار غیرطبیعی بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتکخوردن، زندانرفتن و کشتهشدن هم هست، که اینها برای این بزرگوارها چیزی نبود.
@irc_ir