📌بایدها و نبایدهای نوروز در نظر آیت الله مکارم
گاهی درباره عید نوروز افراط و تفریط دیده میشود و برخی آن را خرافه و بدعت و برخی آن را اسلامی میدانند در حالی که رسمی ملی است و خوبیها و بدیهایی دارد.
ملاک و معیار در این زمینه دستورهای قرآن کریم است و ما باید به آنها عمل کنیم و هرچه خلاف قرآن است کنار بگذاریم و آنچه مطابق آن است را بپذیریم.
خانه تکانی ظاهر و باطن و رعایت بهداشت و دید و بازدیدها از نکات مثبت عید است اما اسلام توصیه میکند در کنار این کارها انسانها درون خود را هم از بدیها خانه تکانی کنند.
حضور و توجهی که مردم در لحظه تحویل سال به مساجد و حسینیهها دارند از جمله خوبیهای نوروز است زیرا مردم دست به دعا و نیایش بر میدارند و اسلام هم بر آن تأکید دارد.
کمک به نیازمندان ودستگیری از محرومان از فواید عید نوروز است. افزایش محبتها و صله رحمها از دیگر فواید نوروز است که اسلام هم بر آن تأکید دارد.
تجدید قوای جسمی و روحی از دیگر آثار نوروز است و ما در اسلام نسبت به انجام این امور و تفریح کردن تاکید و توصیههایی داریم چون تفریح به کار و عبادات کمک میکند.
اين مرجع تقليد در آخرين جلسه درس خارج در سال 1394 پيشاپيش سال جديد را به ملت ايران تبريک گفت و با اشاره به اينکه مراسم عيد نبايد آميخته با هواپرستي شود، گفت: آداب و رسومي که از پيشينيان مانده، بسياري از آن خوب است؛ اما برخي از آنها خرافي و غلط است که بايد آنها را کنار گذاشت.
وي تاکيد کرد: همه آنچه از گذشتگان به ما رسيده خوب نيست، قرآن کريم و روايات ديني مذمت مي کند کساني را که چشم و گوش بسته عمل مي کنند.
آيت الله مکارم شيرازي در ادامه به بيان توصيه هاي نوروزي خطاب به مردم پرداخت و تصريح کرد: نظافت و خانه تکاني در ايام عيد نوروز و هر زمان ديگري کار نيک و پسنديده اي است، صله رحم نيز از همين دست سنت ها است که کدورت ها را از بين مي برد، دشمني ها را تقليل مي دهد، تفريحات سالم نيز به انسان نشاط و نيرو مي دهد.
اين مرجع تقليد تاکيد کرد: چشم و هم چشمي ها، به رخ کشيدن تشريفات، مسابقه در تجملات و تخريب محيط زيست کارهايي است که از نظر اسلام ممنوع است و بايد از آن خودداري کرد.
استاد درس خارج حوزه چهارشنبه سوري را از خرافات دانست و گفت: هرچند به دليل تذکرات و هشدارهايي که داده مي شود، تلفات و قرباني ها کاهش پيدا کرده است اما آمار همچنان نشان مي دهد که خرافه چهارشنبه سوري هر سال قرباني مي گيرد.
وي همچنين با اشاره به برنامه درسي خود در سال آينده که از هفته دوم تعطيلات عيد نوروز آغاز مي شود، تصريح کرد: تعطيلات زياد هم حوزه و هم کشور را عقب مي اندازد، کما اينکه اين اتفاق افتاده است؛ کشورهايي که پيشرفت کرده اند تعطيلاتشان شايد يک سوم ما نباشد. بهتر است به جاي افزايش تعطيلات عمومي افراد از مرخصي ها در طول سال استفاده کنند و همه مملکت در آنِ واحد از کار باز نايستد.
اين مرجع تقليد در ادامه درس خارج خود با اشاره به حديث اخلاقي، آفت دين را هواي نفس دانست و گفت: مسئله هواپرستي هم در قرآن کريم و هم در روايات ديني، اهميت زيادي به آن داده شده است، در روايتي آمده است، مخوف ترين چيز پيروي از هواي نفس است؛ هواپرستي برخلاف ديگر گناهان، تنها يک گناه نيست، بلکه صدها گناه از آن سرچشمه مي گيرد.
آيت الله مکارم شيرازي تاکيد کرد: هوا پرستي حس تشخيص را از انسان مي گيرد و امور زيبا و نيک در نظر انسان زشت و امور زشت و ناپسند زيبا جلوه مي کند؛ ساير گناهان ممکن است ايمان انسان را از بين نبرند بلکه تقوا را از بين ببرند، اما هواپرستي ايمان انسان را بر باد مي دهد؛ شيطان نيز بر اثر هواپرستي از درگاه الهي رانده شد؛ هواپرستي انسان را به کفر مي کشاند.
@irc_ir
🌸هفت سین زندگی
به شکرانه عبور از گردنههای زمستان، به شکرانه مقاومت و ایستادگی، به شکرانه فرصتی نو که ارزانیمان داشتهاند، «هفت سین» میگشاییم.
به پاس عشق که تنها تنور گرمیمان بود، تنها اجاق دلهای سرما زدهمان، هفت سین میگشاییم.
فوارههای میدان اگر روشناند، نماد سرزندگی شهرند.
سبزینهها اگر سبزند، تصویر دلهای سبزند. «باده از ما مست شدنی، ما از او».
🌿هفت سین، علامت هفتخوان زندگی است که سال به سال، باید بپیماییم.
«سفره»، منشور همبستگی ماست در رنجها و شادیها، در راحتیها و سختیها.
«آینه» لبخند میزند؛ «سبزه» لبخند میزند. اگر ما هم لبخند بزنیم؛ چشمها را بر اندوه یکدیگر نخواهیم بست، سینهها را از کینه یکدیگر نخواهیم انباشت.
بهار، درسهای زیادی دارد؛ آسمانش، آزاد بودن را یاد میدهد، نسیمش بخشنده بودن.
عید که میآید، با همه شکوهاش، نجیب بودن را میآموزد و مهربانی را. زانو زدنهای آب، پای سپیدارها تماشایی است. زانو زدنهای گنجشک، پای برکهها تماشایی است و تماشاییتر، کلبه ماست که هم آتش تنورش روشن است و هم چلچراغ دل آدمهایش. عید، تنها میانْ پردهای است از صداقت و صافی ما. صداقت و صافی ما در سیصد و شصت و پنج روزْ بازیگری، به نمایش درمیآید. ما بازیگران نمایشنامه صفا و صمیمیتیم. الماسها به یکرنگی ما غبطه میخورند. عید که میآید، ما گلاب محبتمان را روی دسته همه رهگذران میریزیم. «هفت سین» میگشاییم تا انگشتهای نوازشمان هفت روز هفته گشوده باشد. ما امید را به کوچه و بازار میبریم تا هدیهاش کنیم به انتظار کشیدگان و به حسرتدیدگان.
هیچکس نمیتواند سبقت بگیرد از سلامهای ما و از سایههای خنک سادگیمان.
دستهای ما یخ نمیزند هیچگاه؛ چون در دستهای دیگری است، چون دستهایمان را بر سر هفت سین هر سال، به هم گره میزنیم. عید که میآید، تجدید عهد ما با همه «سین»ها شروع میشود؛
با سین «سلام»، با سین «سخاوت»، با سین «سادگی» و با همه سینهای دیگر.
هفت سین سفره ما هیچ کم ندارد؛ پدرانش همه خوبند، مادرانش همه خوب، پسرانش همه خوب، دخترانش همه خوب.
ما زندگی را در مکتب «هفت سین» عیدمان میآموزیم.
قرآن پدر و دعای مادر، سرمایه همیشه راهمان است.
عید که میآید، هفت سین میگشاییم؛ هفت سین زندگی... .
(میثم امانی)
@irc_ir
#کلام_نور
📌امام خمینی ره :
در اعیادی که اسلام به ما عنایت فرموده است، در همه آن اعیاد آنچه که انسان ملاحظه می کند همه اش مسئله ذکر و دعاست، نماز است، روزه است، ذکر است، دعاست. و در این عید هم که عید ملی است و اسلامی نیست لکن اسلام هم مخالفتی با آن ندارد باز می بینیم که در روایتی که وارد شده، از آداب امروز روزه گرفتن است؛ از آداب امروز دعا کردن است؛ نماز خواندن است.
حلول سال جدید را- که ره آورد آن تمامیت ارکان جمهوری اسلامی است- به همه مستضعفین و ملت شریف ایران تبریک عرض می کنم. اراده خداوند متعال- و له الشکر- تعلق گرفت که این ملت مظلوم را از زیر بار ستمگریها و جنایات حکومت طاغوتی و از زیر سلطه قدرتهای ستم پیشه؛ خصوصاً دولت امریکای جهانخوار نجات دهد و پرچم عدل اسلامی را بر فراز کشور عزیزمان به اهتزاز درآورد. و وظیفه ماست که در مقابل ابرقدرتها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم؛ به شرط اینکه روشنفکران دست از غرب و شرق و غربزدگی و شرق زدگی بردارند و صراط مستقیم اسلام و ملیت را دنبال کنند ...
جوانان عزیزم که چشم امید من به شماست، با یک دست قرآن را و با دست دیگر، سلاح را برگیرید و چنان از حیثیت و شرافت خود دفاع کنید که قدرت تفکر توطئه علیه خود را از آنان سلب نمایید. چنان با دوستانتان رحیم باشید که از ایثار هر چه دارید نسبت به آنان کوتاهی ننمایید. آگاه باشید که جهان امروز دنیای مستضعفین است و دیر یا زود پیروزی از آنان است و آنان وارثین زمین و حکومت کنندگان خدایند...
در خاتمه لازم است در این سال جدید بعد از طلب مغفرت برای شهدای انقلاب اسلامی و قدردانی از فداکاریهای آنان به بازماندگان آنان، مادران و پدران آنان تبریک عرض نمایم که چنین شیرزنان و شیرمردانی تربیت نمودند. و نیز به معلولین و آسیب دیدگان انقلاب که در پیشبرد نهضت ملت و تحقق جمهوری اسلامی پیشقدم بودند، تبریک عرض کنم. الحق انقلاب اسلامی ما مرهون فداکاریهای این دو قشر عزیز است. این جانب و ملت ما این دلاوریها را فراموش نمی کنیم و یاد آنان را گرامی می داریم. (صحیفه امام، ج12، ص203-210)
@irc_ir
🌿مزار شهیدی که دیگر گمنام نیست
تابستان امسال بود که هویت بدن نازنین شهید ابوالفضل رفیعی که در دانشگاه فردوسی آرام گرفتهاند با آزمایش DNA مشخص شد. افتخار بزرگی برای جامعهی دانشگاهی خصوصا دانشگاه فردوسی است که قائم مقام لشگر ۵ نصر، یکی از شهدای این دانشگاه باشد.
🔅یکی از ویژگیهای این شهید این بود که ایشان را ابوفاضل صدا میکردند؛ از بس فضیلت داشت، از بس همه چیزش کامل بود؛ اخلاقش اخلاق فوق العادهای بود. هرچه فضیلت به ذهن یک انسان میآمد در شهید بزرگوار جمع شده بود. مثل چنین روزی هم بود که بیسیمچی ایشان میگوید در محاصره قرار گرفتیم. من پیش ایشان آمدم و گفتم شما فرمانده هستید؛ یک فکری بکنید، باید چکار انجام دهیم؟ داریم به اسارت درمیآییم.
ایشان یک جمله گفتند: «همان اسلامی که در آن شهادت هست، در آن اسارت هم هست. اگر اسیر شدیم مانعی ندارد، رمز عملیات یا فاطمه الزهراء (س) است. به حضرت زهرا متوسل میشویم؛ چه اسارت چه شهادت…
در همین لحظات بود که ترکشی به ایشان اصابت کرد. ایشان به زمین خوردند و به شهادت رسیدند.
📝کتاب «علقمه»، زندگینامه و خاطرات روحانی شهید «ابوالفضل رفیعی» را روایت میکند.
این شهید والامقام در زمان جنگ تحمیلی، جانشین فرماندهی لشکر 5 نصر و تیپ امام صادق (ع) را برعهده داشت.
📚بخشی از کتاب:
نیمه شبی از خواب برخاستم که دوگانهای به درگاه یگانه به جای آورم. صبح، هنگام صبحانه خوردن، شهید رفیعی به من گفتند: «اگر میخواهی با ما باشی، از خدا شهادت نخواسته باش، زیرا ما حالا حالاها کار داریم و تا جولان میخواهیم برویم. ما را که میبینی، کافی است که یک چشمک به خدا بزنیم».
...در بین راه، برای ما یکسره از حضرت ابوالفضل (ع) میگفت. آرزویش این بود که کنار نهر علقمه شهید شود. بارها به من میگفت که من دیگر توی این عملیات شهید میشوم. خیلی هم به این اعتقاد داشت، ولی ما زیاد جدی نمیگرفتیم.
...بین من و او فاصله افتاد. دوباره خودم را به او رساندم و گفتم: «یعنی ممکن است اسیر شویم؟»
...عراقیها سوار پیامپی جلو میآمدند. رفیعی چشمانش بسته و لبخندی روی لبش بود. کنارش دراز کشیدم و صورت به صورتش چسباندم. با او حرف میزدم.
عراقیها از پیامپی پیاده شدند. من اسیر شدم اما او چشمک را زده بود...
@irc_ir
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
امام موسی بن جعفر(ع)، هفتمین امام شیعیان است.
لقب های وی عبارتند از:
کاظم، صالح، صابر، امین و عبدصالح .
هم چنین در میان شیعیان به "باب الحوائج" معروف می باشد.
آن حضرت، مکنی به: ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی، ابوعلی و ابواسماعیل می باشد.
- امام موسی کاظم(ع) در هفتم صفر سال 128 و یا 129 قمری در أبوا (روستایی در میان مکه و مدینه)، از بانویی پرهیزکار و صالحه، به نام "حمیده بربریه"، که معروف به "حمیده مصفاه" بود، دیده به جهان گشود و در بیست سالگی، پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق(ع)، به امامت شیعیان نایل آمد.
- ایام امامت وی، معاصر بود با خلافت چهار تن از خلفای عباسی (منصور دوانقی، مهدی، هادی و هارون الرشید).
امام کاظم(ع) از سوی تمام خلفای مزبور، در رنج و عذاب بود و چندین بار از سوی آنان دستگیر و زندانی گردید .
تنها در دوران خلافت هارون الرشید، به مدت چهار سال (از شوال سال 179 تا زمان شهادتش در سال 183 قمری) در حبس و شکنجه بود.
- هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی) که دشمنی و ناسازگاری غیر قابل انکاری با ذراری حضرت فاطمه زهرا (س) و اولاد و احفاد امیر مومنان (ع) داشت، در آزار و شکنجه سادات علوی و منتسبین به خاندان امامت و ولایت، کوتاهی نمی کرد.
وی که از مستبدترین حاکمان عباسی و جنایت کارترین آن ها است، وجود شریف امام موسی کاظم(ع) و مقام و معنویت وی و احترام مردم نسبت به او را، تحمل نمی کرد و از این بابت، بسیار نارحت و عصبانی بود.
سرانجام در رمضان سال 179 قمری، که برای مراسم عمره وارد مکه شده و سپس به مدینه رفته بود، دستور داد امام موسی کاظم(ع) را دستگیر کنند.
مأموران هارون، امام موسی کاظم(ع) را در حالی که در کنار قبر جدش حضرت محمد(ص)، به نماز و نیایش اشتغال داشت، دستگیر کردند و به نزد هارون بردند.
هارون دستور داد، وی را در غل و زنجیر کرده و به سوی عراق حرکت دهند .
وی برای سردرگمی مردم و پیش گیری از عکس العمل های احتمالی مردمی، دو محمل ترتیب داد و یکی را به سوی بغداد و دیگری را به سوی بصره روان داشت.
امام موسی کاظم(ع) را در محمل بصره قرار داد.
مأموران حکومتی، در هفتم ذی حجه همان سال، امام موسی کاظم(ع) را تسلیم عیسی بن جعفر بن منصور دوانقی، پسر عموی هارون الرشید و حاکم وی در بصره نمودند .
عیسی بن جعفر، آن حضرت را در یکی از حجره های خانه خویش محبوس کرد و در آغاز به وی سختگیری نمود ولی بعدها که عبادت و نیایش های دراز مدت آن حضرت را از نزدیک مشاهده کرد، از سختگیری خویش نسبت به آن حضرت کاست و به هارون نامه نوشت که آن حضرت را از حبس خانه وی خارج کند، در غیر این صورت، وی خودش آن حضرت را آزاد می کند .
هارون، بناچار امام موسی کاظم(ع) را از حبس بصره خارج کرد و وی را به بغداد منتقل نمود و در خانه فضل بن ربیع، زندانی کرد .
در آن مدتی که امام (ع) در نزد فضل بن ربیع زندانی بود، چند بار هارون از فضل بن ربیع درخواست کرد که آن حضرت را به شهادت رساند، ولی وی امتناع کرد و از این امر سر باز زد.
هارون، بار دیگر آن امام همام را از زندان فضل ربیع، به زندان فضل بن یحیی برمکی منتقل کرد و از وی درخواست نمود که آن حضرت را به شهادت برساند .
ولی فضل بن یحیی نیز امتناع نمود و در مقابل بر اعزاز و اکرام آن حضرت افزود .
هارون که از رفتار فضل بن یحیی به خشم آمده بود، دستور داد وی را دستگیر و یکصد تازیانه بر بدنش بزنند و از تمام مناصب و مقامات بر کنارش کنند و امام موسی کاظم(ع) را به زندان "سندی بن شاهک" منتقل کرده و در آن جا وی را شکنجه و آزار نمایند .
سندی بن شاهک با قساوت قلب و سنگ دلی تمام، با آن حضرت رفتار می کرد و پس از چندی شکنجه و آزار طاقت فرسا به دستور هارون الرشید به آن حضرت، خرمای مسموم خورانید و وی را غریبانه و مظلومانه در 25 رجب سال 183 قمری به شهادت رسانید.
پس از شهادت امام کاظم(ع)، سندی بن شاهک در یک عمل فریب کارانه، فقها، قضات و بزرگان بغداد را حاضر ساخت و جسد مطهر امام(ع) را به آنان نشان داد و گفت: ببینید که وی بدون هیچ جراحت و زخمی و به اجل عادی از دنیا رفته است و کسی در رحلت وی، مقصر نبوده است .
سپس جنازه مطهر امام(ع) را به مدت سه روز در جسر بغداد گذاشته و روی مبارکش را گشوده و مردم را ندا می کردند که این موسی بن جعفر(ع) است که از دنیا رفته و بیایید وی را مشاهده کنید.
مردم دسته، دسته می آمدند و آن حضرت را نگاه می کردند .
پس از آن، با همت والای سلیمان بن منصور، عموی هارون الرشید، که از اشراف و صاحب نفوذان عباسی بود، تشییع جنازه باشکوهی از جنازه امام موسی کاظم (ع ) به عمل آمد و در مقابر قریش، در بغداد به خاک سپرده شد.
- قبر شریف امام موسی کاظم(ع)، هم اکنون در کاظمین که عراقی ها، آن را کاظمیه می گویند، قرار دارد و قبر فرزندزاده اش، حضرت امام محمدتقی(ع) نیز در جوار وی می باشد و زیارتگاه شیعیان و شیفتگان مکتب اهل بیت(ع) می باشد.
شیخ مفید(ره) درباره شخصیت امام موسی کاظم(ع) می نویسد: و کان ابوالحسن موسی(ع)، أعبد أهل زمانه، و أفقههم، و أسخاهم کفّاً و اکرمهم نفسا . ابوالحسن امام موسی کاظم(ع)، از همه مردم عصرش پارساتر، داناتر، سخاوتمندتر و گرامی تر بود .
هم چنین در جای دیگر گفت: و قد روی الناس عن أبی الحسن موسی(ع) فأکثروا، و کان أفقه أهل زمانه حسب ما قدمناه و احفظهم لکتاب الله، و احسنهم صوتا بالقرآن، و کان اذا قرأ یحزن، و یبکی السامعون لتلاوته و کان الناس بالمدینه یسمونه زین المتهجدین، و سمی بالکاظم لما کظمه من الغیظ و صبر علیه من فعل الظالمین به، حتی مضی(ع) قتیلا فی حبسهم و وثاقهم .
مردم (منظور علمای اهل سنت) روایات فراوانی از ابی الحسن امام موسی کاظم(ع) روایت کردند و چنانچه پیش از این بیان کردیم، آن حضرت را از همه معاصرانش داناتر و آگاه تر به کتاب الهی می دانستند و گفته اند که آن جناب، کتاب خدا (قرآن مجید) را از همه بهتر و با صدای دلنوازتر تلاوت می کرد و در هنگام قرائت قرآن مجید، می گریست و آن هایی که در آن جا حاضر بودند، نیز می گریستند و مردم مدینه آن حضرت را زینت عبادت پیشه گان و شب زنده داران می نامیدند و چون همواره خشم خود را فرو می نشانید و در برابر ستمگری های ستمگران بردباری می نمود، وی را "کاظم" نامیدند و سرانجام در بند و زندان آنان به شهادت رسید .
ماخذ : الارشاد (شیخ مفید)، ص 559؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج2، ص 181؛ ألقاب الرسول و عترته، ص 62 2- المستجاد (علامه حلی)، ص 1823- اصحاب الامام الصادق(ع) (عبدالحسین شبستری)، ج3، ص 317؛ الارشاد، ص 579؛ المستجاد، ص 189؛ وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 322 4- نک: الارشاد، ص 579؛ المستجاد، ص 189؛ منتهی الآمال، ج2، ص 212؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج31، ص 29؛ وقایع الایام، ص 322 و عیون اخبارالرضا(ع ) ( شیخ صدوق)، ج2، ص 92 5- الارشاد، ص 575 6- همان، ص 579 7- القاب الرسول و عترته، ص 63
@irc_ir
#محاسبه_نفس
از آدابی که در بین کاسبان و تاجران رایج است، محاسبه مالی است که قاعدتا در اول سال مطرح است و توده های مردمی که دستی بر اقتصاد دارند قبل و در آستانه عید دست به محاسبه مالی میزنند که از نظر اسلام اگر این کار به منظور ادای دیون وحقوق شرعی باشد واجب محسوب می شود نکته اینجا است که اسلام یاد میدهد در پایان سال همانطور که محاسبه مالی می کنیم محاسبه نفسانی هم ب کنیم یعنی یک سال عمر خود را مورد بازبینی قرارداده و قبل از آنکه به حساب ها رسیدگی کنند به حسابمان رسیدگی کنیم.
@irc_ir
🔹منظور از محاسبه نفس:
یکی از مهمترین آموزههای اخلاقی دین اسلام و از جمله اصول اخلاقى و عرفانى که عالمان اخلاق و عارفان به آن توجه ویژه داشتهاند، اصل «محاسبه» است .
محاسبه؛ ضدّ فراموشى و غفلت است، و آن این است که انسان در هر شبانه روز وقتى را معیّن نماید که در آن وقت به حساب نفس خود برسد، و طاعات و نافرمانی خود را بررسی نماید. پس اگر نفسش را مقصر یافت آنرا مورد سرزنش قرار دهد و گرنه پروردگارش را شکر و سپاس گوید.
🔹کیفیت محاسبه نفس
چگونگی محاسبه نفس، آن است که انسان شب هنگام با خود خلوت کند و اعمال و کردار خود را به تصویر کشد، ابتدا حساب واجبات را از او بخواهد، اگر همه آنها را درست و به جا انجام داده باشد او را دعا کند و شکر خدا به جا آورد و او را ترغیب بر مثل آن نماید. و اگر چیزى از آنها را ترک نموده باشد، از او قضاى آنرا مطالبه کند و اگر نقصانى در آداب و شرایط آنها باشد آنرا به نافله و امثال آن جبران کند. بعد از آن، حساب معاصى را بررسی کند، اگر معصیتى مرتکب نشده باشد شکر خدا را و اگر مرتکب شده باشد در مقام نکوهش وسرزنش نفس برآید، و آنرا به عذاب افکند و زجر کند و تلافى آنرا از او بخواهد.
نتیجه آنکه: این همه تأکید نسبت به محاسبه نفس در آیات و احادیث، براى آن است که مردم از خواب غفلت بیدار شوند و براى زندگى سراى دیگر که سراى جاودانى است، توشهاى بر چینند و زادى بردارند و تا فرصت از دست نرفته، عمل خیرى براى خود ذخیره کنند.
اینجا است که امام علی(ع) میفرماید: «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ سَعِد»؛
هر کس نفس خویش را به حساب کشد، سعادتمند خواهد شد . بنابر این یکی از کار های خوب در کنار نظافت منزل و نو کردن لباس و...پاک سازی دل وجان از آلودگی هاست که راه آن هماناحسابرسی به اعمال رفتار گذشته است.
@irc_ir
ساکن لندن بود. میگفت:
«یک روز سوار تاکسی شدم و زودتر کرایه را به راننده تاکسی دادم. او هم بقیه ی پول را به من برگرداند، اما اشتباه کرد. اشتباها پول زیادی را به من برگرداند. من با خودم داشتم کلنجار میرفتم که آیا این پول را به او بدهم یا ندهم؟!! آخر سر بر شیطان غالب شدم و پول را به راننده برگرداندم گفتم آقا شما اشتباه به من پول دادید…
موقعی که از تاکسی پیاده شدم، راننده به من گفت آقا من از شما خیلی ممنونم. گفتم من کاری نکردم. بقیهی پول را به شما برگرداندم.
گفت نه جریان این نبود. من مدتی است که میخواهم مسلمان شوم. امروز که شما در تاکسی نشستید با خودم گفتم فرصت خوبی است که مسلمانان را امتحان کنم ببینم چیزهایی که میگویند درست هست یا نیست. با خودم گفتم اگر این پول را برگرداند، من مسلمان میشوم اما اگر برنگرداند مشخص میشود که اسلام الکی است.
شما برگرداندید؛ من فهمیدم اسلام راست است.
خداحافظی کرد و رفت… . من خشکم زد. من در چه فکری بودم و او به دنبال چه چیزی بود؟!
@irc_ir