شودن باب استدلال در همه آنها، و هم دریافت و روش مسلمانان و یاران پیغمبر و ائمّه(علیهم السلام) در خصوص اسرار احکام، چنین حقّى را براى ما محفوظ داشته است .
از یک سو اگر تصوّر شود ذکر فلسفه احکام ممکن است از اهمّیّت و قاطعیّت و عمومیّت آنها بکاهد اشتباه است؛ بلکه بعکس با اشباع کردن عقل و روح انسان، احکام را داخل در زندگى او و جزء ضروریّات و نیازمندى هاى وى مى سازد که نه تنها به عنوان تعبّد خشک، بلکه به عنوان یک واقعیّت شناخته شده از آن استقبال خواهد کرد .
از سوى دیگر مى دانیم معلومات ما هر قدر هم با گذشت زمان پیش برود باز هم محدود است، ما همه چیز را نمى دانیم، اگر مى دانستیم لازم بود قافله علم و دانش بشر فوراً متوقّف گردد؛ زیرا به پایان راه رسیده بود و این نادانى هاى ماست که دانشمندان بشر را به تلاش و کوشش دائمى براى یافتن «نایافته ها» و کشف «مجهولات» وا مى دارد .
بلکه آنچه مى دانیم در برابر آنچه نمى دانیم، قطره اى در برابر دریا و یا سطرى از کتابى بسیار عظیم و بزرگ است .
حتّى در میان مجهولات ما چیزهاى بسیارى است که اگر هم معلّم و استادى براى شرح آن از جهانى مافوق جهان ما بیاورند، باز ما استعداد درک آن را نداریم؛ همان طور که بسیارى از مسائل علمى امروز اگر براى انسان هاى هزار سال پیش شرح داده مى شد اصلا قدرت درک آن را نداشتند، تا چه رسد که بخواهند با پاى عقل و فکر خود به سوى آن بروند .
این را نیز مى دانیم که احکام و دستورات آسمانى از علم بى پایان خداوند سرچشمه مى گیرد، از مبدئى که همه حقایق هستى پیش او روشن است و گذشته و آینده و غیب و شهود براى او مفهومى ندارد، بلکه از همه چیز بطور یکسان آگاه است .
آیا با توجّه به این حقایق مى توانیم انتظار داشته باشیم که فلسفه همه احکام را درک کنیم؟ اگر چنین بود چه نیازى به پیامبران براى تشریع احکام داشتیم؟ خودمان مى نشستیم و آنچه صلاح و مصلحت بود تصویب مى کردیم و این همه در سنگلاخ هاى زندگى سرگردان نمى شدیم! وانگهى مگر ما همه اسرار آفرینش و تمامى موجودات جهان و قوانینى که بر آنها حکومت مى کند و فلسفه وجودى هریک را مى دانیم؟
احکام تشریعى هم جدا از حقایق آفرینش و تکوین نیست، اطّلاعات ما در هر دو قسمت محدود است .
از مجموع این دو بحث چنین نتیجه مى گیریم که :
ما تنها به اندازه اطّلاعات و به میزان معلومات بشرى در هر عصر و زمان مى توانیم فلسفه و اسرار احکام الهى را دریابیم، نه همه آنها و اصولا با عمق و وسعت آن دستورات و محدودیّت علم ما، نباید غیر از این انتظار داشته باشیم.
مفهوم این سخن این است که هرگز نمى توانیم اطاعت از این دستورات و احکام را مشروط به درک و فهم فلسفه آنها کنیم، زیرا در این صورت ادّعاى علم نامحدود براى خود کرده ایم و دانش خود را در سطح دانش پروردگار آورده ایم و این با هیچ منطقى سازگار نیست .
کوتاه سخن این که: بحث از فلسفه و اسرار احکام و حقّ ورود در این بحث مطلبى است و اطاعت از آنها مطلبى دیگر و هیچ گاه دوّمى مشروط به اوّلى نبوده و نیست .
ما درباره فلسفه احکام الهى بحث مى کنیم تا به ارزش و اهمّیّت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه براى این که ببینیم آیا باید به آنها عمل کرد یا نه؟
این مسأله درست به این مى ماند که از طبیب حاذق معالج خود توضیحاتى درباره فواید داروهایى که براى ما تجویز کرده و چگونگى تأثیر آنها بخواهیم تا آگاهى و علاقه بیشترى به آن پیدا کنیم، نه این که به کار بستن دستورات وى مشروط به توضیحات قانع کننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم .
تأکید این نکته لازم است که منظور از بحث و بررسى درباره اسرار احکام این نیست که آسمان و ریسمان را به هم ببافیم و براى احکام و دستورات عالى مذهبى با یک مشت تخیّلات و حدس و گمان، فلسفه هایى سر هم کنید و مثلا نماز را یک نوع ورزش سوئدى و اذان را وسیله اى براى تقویت تارهاى صوتى و روزه را منحصراً رژیمى براى لاغر شدن و حج را وسیله اى براى کمک مالى به بادیه نشینان عرب و رکوع و سجود را دستورى براى بهداشت ستون فقرات و پیشگیرى از بیمارى سیاتیک بدانیم !
نه، منظور هرگز این نیست؛ زیرا این فلسفه بافى هاى مضحک نه تنها کسى را به دستورات علاقه مند نمى سازد، بلکه وسیله خوبى براى از بین بردن ارزش و بى اعتبار جلوه دادن آنها خواهد بود . (7)
پی نوشت :
(1). سوره بقره، آیه 179 .
(2). سوره بقره، آیه 185 .
(3). سوره مائده، آیه 91 .
(4). سوره نور، آیه 30 .
(5). سوره توبه، آیه 28 .
(6). سوره حشر، آیه 7 .
(7). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب( ع)
@irc_ir
🌹قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَیءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.
امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نمیباشد عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنایان.
«تحف العقول، ص. ۴۸۹»
@irc_ir
🔹تأثیر خدا در زندگی انسان ها چگونه است؟
وقتی که از تأثیر خدا در زندگی انسان صحبت می کنیم، یک وقت نگاه مان، یک نگاه فلسفی است که ببینیم در عالم تکوین خداوند چه اثری در زندگی انسان دارد، که از آن منظر همه هستی ما و همه آنچه که ما در پیرامون خود می بینیم، اینها مخلوقات الهی هستند، به تعبیر دقیق تر؛ اینها فیض مستمر الاهی هستند که یک لحظه هم اگر این فیض قطع شود، نه ما خواهیم بود و نه آنچه که پیرامون ما هست، -البته که این یک نگاه فلسفی است و جایگاه بحث خودش را دارد که در آن بحث، ما توضیح می دهیم که هر چه در عالم وجود دارد نیازمند است و همه این نیازمندان به یک بی نیاز مطلق وابسته اند که آن بی نیاز مطلق خدا است. اگر شما بخواهید نعمت های الاهی را شمارش کنید نمی توانید بشمارید[1] که البته این تعبیر، تعبیر میانی است و گرنه عبارت الحمد لله را که شما همیشه در سوره حمد تکرار می کنید، الحمد لله یعنی ستایش، جنس ستایش از آن خدا است؛ یعنی هر چه را که در عالم می بینید و ستایش می کنید و هر رفتار نیکو و هر پدیده نیکویی که در عالم است، همه از آن خدا است و شما در واقع از خداوند ستایش می کنید. این یک منظر است و منظر تکوینی که در واقع یک نگاه فلسفی است که البته این منظر تکوینی و نگاه فلسفی مقدمه است، برای یک نگاه دیگر و آن یک نگاه ایمانی است.
مسئله علم غیر از ایمان است. ممکن است یک کسی فلسفه بخواند و ادله اثبات وجود خدا را بداند و در نتیجه علم داشته باشد به آنچه که گفتیم. البته به صورت خیلی مختصر که بله، خداوند مصدر فیض است، او است که فیض دائم دارد، این فیض را برای ما افاضه می کند، و یک لحظه اگر این ارتباط قطع شود هیچ چیزی نخواهد بود. ، اما یک مرحله دیگر مرحله باور و ایمان نسبت به این است که یک مسئله دیگری است. خداوند تبارک و تعالی فرمود: "وَ جَحَدُوا بِها ..."،[2] یعنی آنها انکار کردند ایمان نیاوردند جحد در مقابل ایمان است، اینها یقین داشتند، علم داشتند، یقین بود، علم بود، ولی ایمان نبود، ایمان چیز دیگری است که در واقع انسان با اراده و اختیار خود آن را انتخاب می کند، البته علم مقدمه ایمان است. اسلام بر دانایی تأکید دارد، دینی است دانایی محور. دائم بر این نکته تأکید شده است چرا که اسلام اصرار دارد که دانش مقدمه ایمان است بر خلاف جریاناتی که در مسیحیت وجود دارد که بین دانش و ایمان تنافی قائل هستند و معتقدند که هر چیزی را که انسان بداند دیگر نمی تواند به آن ایمان داشته باشددر هر حال هر چند که علم مقدمه ایمان است اما ایمان فعل اختیاری است این طوری نیست که اگر من چیزی را بدانم ضرورتاً ایمان هم داشته باشم این مثال معروفی که حضرت امام (ره) هم این مثال را ذکر می کردند همان داستان، که شخص مرده است، تکان نمی خورد، اماانسان می ترسد شب را کنار او بخوابد، علم دارد که او مرده واز آن کاری برنمی آید ، اما ایمان را ندارد. حالا اگر این ایمان به خدا باشد به اندازه ای که ایمان به خدا هست این در رفتار ما تأثیر می گذارد؛ یعنی در واقع بین علم، ایمان و رفتار یک تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد و به اندازه ای که من به خدا ایمان دارم به همان اندازه در رفتارهای من تأثیر و تأثر پیدا می کند اگر ما واقعاً خدا را مصدر همه چیز می بینم آن موقع رفتار من با دیگران با کسی که چنین نمی بیند متفاوت می شود. آن که علی بن ابی طالب (ع) فرمود من چیزی را ندیدم مگر این که قبلش همراهش و بعدش خدا را دیدم حالا اگر کسی به نگاه علی بن ابی طالب نزدیک شود و البته آن قلّه است، اما اگر به آن نزدیک شود بتواند خدا را ولو در یک حدی در زندگی خودش ببیند؛ یعنی ایمان پیدا کند آن دیدنی که علی بن ابی طالب می فرماید این بیش از معرفت بلکه ایمان و باور است آن موقع رفتار فرق می کند، اگر علی (ع) آن طور رفتار می کند حالا چه در آن صحنه ای که از پیغمبر (ص) حمایت می کند و شب جای پیغمبر می خوابد در جایی که یقین هست به صورت عادی که جانش را از دست خواهد داد آن جا می خوابد آن جایی که در حمایت از پیغمبر در جنگ ها مثل پروانه دور پیغمبر حرکت می کند آن حضرت چه طور در جنگ ها شجاعانه جلو می رود خب آن ایمان به خدا است که آن آثار را دارد آن روزی هم که علی بن ابی طالب (ع) سکوت می کند آن طور مظلومانه کنار می رود و به خاطر حفظ مصالح امت اسلامی از حق مسلّم خود می گذرد آن جا باز خدا است که باعث می شود علی چنین رفتار می کند . براین اساس اگر ایمان درانسان تقویت شود رفتار او فرق خواهد کرد . هرکاری را نخواهد کرد به هر جایی قدم نخواهد گذاشت به هرکسی ظلم نخواهد کرد وضمنا ستم پذیر هم نخواهد شد...
[1] ابراهیم، 34؛ نحل 18، "وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها".
[2] نمل، 14، "وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُو".
@irc_ir
انتظار بی جا از دعا
قرآن کریم ایمان آوردن و کارهای شایسته انجام دادن را راه هدایت و آدم شدن توصیف می کند. (یونس، 9)
اما افرادی به جای پیمودن این راه به راه های غیر موثر دیگری متوسل می شوند غافل از آن که:
بدون ریختن چای خشک در آب جوش هرگز چای به دست نمی آید. مگر شده است بدون مایه زدن به شیر، پنیر درست شود؟ یا شده است بدون خوردن آب و غذا سیر شد؟ و بدون الکترسیته، لامپ روشن شود؟
بنابراین بدون علم صائب و عمل صالح نیز آدم شدن غیر ممکن است.
شخصی به آیت الله بهاءالدینی می گوید: آقا جان! دعا کنید من آدم شوم.
آقا می فرماید: با دعا کسی آدم نمی شود. قرآن می فرماید: وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِینَّهُم سُبُلَنا؛ و آنان که در راه ما جهاد (با نفس) کنند، هر آینه راه های خود را نشان شان می دهیم. (عنکبوت، 69)
@irc_ir
🔹بخشی از وصیت نامه شهیدمحمد مهرورز قرهتپه
محمد مهرورز قرهتپه فرزند مروتعلی متولد 26 خرداد ماه 1343 در تهران بود که داوطلبانه از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و در سال 1361 در عملیات مسلمبن عقیل در منطقه سومار و در سن 18سالگی بهشهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقود الجسد قرار گرفت تا 36 سال بعد توسط کمیته جستوجوی مفقودین کشف شد و به وطن بازگشت.
📌متن وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه(سوره انشقاق-آیه6)
الحمدالله رب العالمین و ...
حمد و شکر مخصوص خداوندی است که پروردگار عالمیان است و سپاس خداوند متعال را که ملت بر این حقیر نهاد و توفیق کشته شدن در جبهه حق علیه باطل را نصیب این بنده خوار و ضعیف و گنهکار نمود. از خداوند منان خواهانم که مرا جزو شهدای راه خود و شهدای خاص خود قرار دهد و به بهشت خودش رهنمون سازد....
خداوندا تو شاهدی که اگرچه ما در دنیا شکر نعمتهای تو را، آنچنان که میتوانستیم بجای آوریم. به جا نیاوردیم و با نعمتهای تو معصیت کردیم اما تمامی آنها به خاطر این بود که ذکر تو فراموشمان میشد و از روی عناد نبود. خداوندا تو شاهد تمامی قلبها هستی که این حرفها را از صمیم قلب میگویم. سپاس فقط مخصوص توست و ستایش برای تو است که با وجود اینهمه گناه و روسیاهی باز ما را لایق دانستی و نعمت شهادت در راه خودت را بمن ارزانی فرمودی.
خداوندا شکر مخصوص توست که جانی را که روزی به ما دادی حالا در راه خودت از ما گرفتی، مرا خودت بزرگ کردی و تربیت کردی حال خودت بهتر میدانی که این بدن نحیف طاقت عذاب تو را ندارد: اغفرلمن لا یملک الا الدعا وسلاحه البکاء
ما که چیزی از خود نداریم، خوبیها از توست و بدی ها از ما ای نور مستوحشین فی الظلمی. در آن تاریکی قبر نور رحمت خود را بر این وحشت زده بی چیز بتابان.
برادران و خواهران و دوستان عزیز به یاد داشته باشید، اگر میخواهید خداوند متعال مشتری شما بشود، باید خود را به او عرضه کنید مانند کالایی که به مشتری عرضه میشود تمامی اعضا و جوارحتان را به او بفروشید. یعنی اختیار تمامی اعضایتان را به او بسپارید اختیار اعضا و جوارحتان دست خودتان و نفس خودتان نباشد، زیرا در آن صورت آنها را نفروختهاید.
اختیار هرچیز دست صاحبش است، وقتی صاحب این دست و پا و چشم و ... خدا میشود که اوامر او را اطاعت کند و از نفس اطاعت نکند و گرد گناه نرود. وقتی اینطور شد دیگر خداوند تبارک و تعالی روح شما را هم میخرد و وارد بهشت خود میکند و وارد بندگان خاص خود میکند(فادخلی فی عبادی). وقتی شما همه چیز را به او فروختید لازم هم نیست حتما به این زودی به سوی مرگ بشتابید(هرچند مرگ خیلی زودتر از آن به سراغتان میآید که فکرش را میکنید) آنوقت آنطور میشوید که توصیفش را یکی از اولیاء الله میفرماید: نگاه نکردم بر چیزی مگر اینکه با آن چیز و قبل از آن چیز و قبل از آن چیز خدا را دید. دیگر هرچه ببینید وجود مبارک حق تعالی است و کسی میشوید که ثواب شهادت را هم میبرید. ...
@irc_ir
🌙فضیلت شب نیمه شعبان در آیینه روایات
حضرت رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله وسلم درباره شب نیمه شعبان فرموده اند: «فیها تقسم الارزاق، و فیها تکتب الآجال، و فیها یکتب وفد الحاج. .. و ینزل اللّه تعالی ملائکته من السماء …لی الارض بمکت ، مصباح المتهجد/842 در این شب روزی ها تقسیم و اجل ها نگاشته و حاجیان سال تعیین می شوند. .. و خداوند فرشتگان را از آسمان به زمین مکه نازل می فرماید.»
امام علی بن ابیطالب علیه السلام درباره آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم» دخان/4 فرموده اند: «آن چه از خیر و شر بر افراد می گذرد، در شب نیمه شعبان تقسیم شده است.» و در فرازی دیگر فرموده اند: خداوند در شب نیمه شعبان ملکی را نازل می فرماید که از غروب خورشید تا طلوع فجر ندا می دهد: «الا مستغفر فاغفرله الا مسترزق فارزقه» اقبال الاعمال، 701 آیا استغفار کننده ای نیست تا او را بیامرزم و آیا روزی خواهنده ای نیست تا او را روزی دهم؟
امام محمدبن علی باقرالعلوم علیه السلام فرموده اند: «هی أفضل لیلت بعد لیلت القدر، فیها یمنح اللّه العباد فضله، و یغفر لهم بمنه، فاجتهدوا فی القربت …لی اللّه تعالی فیها، ف…نها لیلت آلی اللّه عزوجل علی نفسه لا یرد سائلا فیها ما لم یسئل اللّه معصیت ، و انها اللیلت التی جعلهااللّه لنا أهل البیت ب…زاء ما جعل لیلت القدر لنبینا صلی اللّه علیه و آله»؛ مصباح المتهجد/831. «شب نیمه شعبان، با فضیلت ترین شب ها بعد از شب قدر است. در این شب خداوند فضلش را بربندگان ارزانی می دارد و به بزرگواری خودش آن ها را می آمرزد. پس برای نیل به مقام قرب خداوند در این شب بکوشید. زیرا خداوند به ذات خود قسم یاد کرده که هیچ درخواست کننده ای را در این شب بی پاسخ رها نسازد مگر آن که خواهش او نافرمانی خدا باشد. این همان شبی است که خداوند برای ما اهل بیت قرار داد هم چنان که لیلت القدر را برای پیامبر ما قرار داد.» امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرموده اند: «هی لیلت یعتق اللّه فیها الرقاب من النار و یغفر الذّنوب الکبار. .. و اکثروا فیها من ذکراللّه تعالی و من الاستغفار والدعاء فان ابی علیه السلام کان یقول: الدعاء فیها مستجاب؛» عیون اخبارالرضا علیه السلام، 2/263؛ «این شبی است که خداوند بنده ها را از آتش دوزخ می رهاند و گناهان کبیره را می آمرزد. .. بسیار خدا را یاد کنید و از او آمرزش بخواهید و دعا کنید که پدرم می فرمود دعا در این شب برآورده می شود.»
@irc_ir
🌙اعمال شب نیمه شعبان
🔹-غسل
امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند: «صوموا شعبان واغتسلوا لیلت النصف منه، ذلک تخفیف من ربکم و رحمت »؛ منتهی المطالب، 2/472؛ «ماه شعبان را روزه بدارید و شب نیمه آن غسل کنید که این غسل موجب تخفیف گناهان و جلب رحمت الهی است.»
🔹-تلاوت و تدبر در آیات کلام اللّه مجید
تعمیق باورها و تقویت ایمان نسبت به آموزه های وحیانی، پشتوانه معرفتی اصحاب ولایت است و وجه تمایز انسان جاهلی از انسان متعالی. که فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میت ؟ جاهلی؟ ؟». بحار،51/160؛
دقت در براهین قرآنی و آیات رحمانی، اولین لازمه ورود به ژرفای احیای لیله نیمه شعبان است. لازم است آیات مبارکه با موضوع ولایت و آیات و سور نازل شده در ش؟؟ن اهل بیت عصمت و طهارت و آیات تفسیر و تاویل شده درباره حضرت حجت علیه السلام، مورد ذکر و تلاوت و تفسیر و تدبر قرار گیرد؛ برای مثال-سوره توبه آیه 33، سوره بقره آیه 3، سوره زخرف آیه 61و4، سوره نور آیه 55، سوره شعراء آیه4، سوره قصص آیه 5، سوره بقره آیه 114- سوره انبیا آیه 105، سوره اسراء آیه 81، سوره توبه آیه 33، سوره لیل آیه 1و2.
امام حسن عسکری علیه السلام در آستانه ولادت حضرت مهدی علیه السلام به حضرت حکیمه خاتون فرمودند: «سوره مبارکه قدر را تلاوت نما.»
🔹-دعای حضرت خضر (دعای کمیل)
امام علی بن ابی طالب علیه السلام می فرمایند: «بنده ای نیست که این شب را احیا بدارد و دعای خضر را بخواند جز آن که دعایش مستجاب شود.» کمیل بن زیاد نخعی، امیرالمؤمنین علیه السلام را در شب نیمه شعبان زیارت کرد و دید آن حضرت در سجده این دعا را می خواندند. کمیل تقاضا نمود تا امام علیه السلام این دعا را به او تعلیم فرماید و امام علیه السلام تقاضای او را اجابت نمود و دعا را به او تعلیم فرمود.
🔹 - زیارت امام حسین علیه السلام
امام علی بن حسین علیه السلام فرمودند:
«من احبّ ان یصافحه مات الف نبی و اربعت عشرون الف نبی فلیزر قبر ابی عبداللّه الحسین بن علی فی لیل؟ النصف من شعبان فان وارواح النبیین یستأذنون اللّه فی زیارته فیوذن لهم منهم خمس؟ ؟ اولوالعزم من الرّسل»؛ بحار، 11/33؛ هر کس دوست دارد با یک صد و بیست و چهار هزار نبی مصافحه کند قبر امام حسین علیه السلام را در شب نیمه شعبان زیارت کند که ارواح پیامبران به اتفاق پیامبران اولوالعزم نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و حضرت محمد صلوات اللّه علیهم برای زیارت آن حضرت از خداوند اذن می طلبند و به آن ها اجازه داده می شود. امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام فرمودند: «من زار قبر الحسین فی النصف من شعبان غفراللّه له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر؛ کامل الزیارات/181. هر کس قبر امام حسین را در شب نیمه شعبان زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می آمرزد.»
صلی اللّه علیک یا اباعبداللّه صلی اللّه علیک یابن رسول اللّه
🔹 زیارت حضرت حجت بن الحسن عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و دعای فرج
در کتاب شریف احتجاج از ناحیه مقدسه روایت شده که: «هرگاه خواستید توجه کنید به وسیله ما به سوی خداوند تبارک و تعالی و به سوی ما، پس بگویید: سلام علی آل یس السلام علیک یا داعی اللّه و ربانی آیاته...» تا آخر زیارت آل یس.
در توقیع شریف حضرت به اسحاق بن یعقوب آمده است «... و اکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم؛ برای تعجیل در فرج دعا کنید که همان گره گشای شماست.»
🔹نماز
از پیامبر عظیم الشان و ائمه اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین نمازهای متعددی با تعقیبات ویژه نقل شده است که به دلیل اختصار مقام از شرح آن صرف نظر می نماییم و اهل ذکر را به منابع روایی و عبادی ارجاع می دهیم.
🔹 - احیا
حضرت جبرئیل امین وحی علیهالسلام به پیامبر صلوات اللّه علیه وآله عرضه داشت: «یا محمد من احیاها بتکبیر و تسبیح و تهلیل و دعاء و صلا؟ و قرائت و تطوع و استغفار کانت الجن له منزلاً و مقیلاً و غفرله ما تقدم من ذنبه و تخر... یا محمد و؟ مر امّتک باحیائها والتقرّب الی اللّه بالعمل فیها»؛ ای محمد! هر کس با یاد بزرگی خداوند (تکبیر) منزه داشتن او (تسبیح) ذکر یگانگی او (تهلیل) راز و نیاز با او (دعا) نماز و تلاوت قرآن و نمازهای مستحبی و طلب بخشایش از او (استغفار) این شب را به صبح رساند بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند هر ناپسند او را که از قبل انجام داده یا پس از این انجام دهد می بخشد.
ای محمد! این شب را احیا بدار و به امت خود امر فرما به احیا و تقرب به خداوند به وسیله اعمال در این شب. پیامبر اکرم صلوات اللّه علیه وآله فرمودند: «من احیا لیل العید و لیل النصف من شعبان لم یمت قلبه یوم یموت القلوب؛» وسایل الشیعه،5/138؛ «کسی که شب عید فطر و شب نیمه شعبان را احیا بدارد روزی که قلب ها می میرند قلب او زنده است.» امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «کان علی علیه السلام لاینام ثلاث لیال: لیل؟ثلاث و عشرین من شهر رمضان و لیلت الفطر و لیل؟ النصف من شعبان»؛ وسائل الشیعه، 8/110 امیرمومنان علی علیه السلام سه شب را نمی خوابیدند شب بیست وسوم ماه رمضان و شب عید فطر و شب نیمه شعبان.(ا فق حوزه 15 تیر ماه 1390 شماره 315)
@irc_ir
🌸حضرت مهدی(عج) در سال (۲۵۵ هجری) شب جمعه ۱۵ ماه شعبان المعظم دیده به جهان گشود.
در شب ولادت آن حضرت به سان شب ولادت پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) حوادثی رخ داد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
در آن شب آب زمزم زیاد می شود به گونه ای که هر کس که بخواهد این حادثه را رویت کند می تواند آن را ببیند. اما اکنون طوری که گفته می شود روی چاه زمزم را پوشانیده اند. در شب ولادت آن حضرت برات آزادی از آتش جهنم برای افراد زیادی نوشته می شود، از این رو آن شب را شب ” برات” و شب “مبارک” و شب “رحمت” می گویند. از امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند وقتی که شب نیمه شعبان شود، منادی از افق اعلی ندا می کند ” ای زایرین قبر حسین بن علی(ع) برگردید در حالیکه گناهان شما آمرزیده می شود و اجر شما با خدای شما و حضرت محمد (ص) می باشد.
ولادت امام (ع) در شهر سامرا به هنگام طلوع فجر نیمه شعبان به وقوع پیوست و برشانه راست آن حضرت آیه قرآن نوشته شده بود: ” جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا” پس از تولد، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش بردند و در حضور پدر شروع به سخن گفتن نمود و سخن خویش را اینگونه آغاز کرد: ” اشهد ان لاااله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و ان علیاً امیرالمؤمنین ولی الله”
ائمه معصومین را یکی بعد از دیگری نام برد تا به وجود شریف خود رسید و برای فرج خود منتظران خود را دعا فرمود. پدر بزرگوار ایشان هشتمین فرزند امام حسین(ع) و یازدهمین امام برحق پس از رسول خدا، حضرت امام حسن عسگری (ع) است و مادر بزرگوار ایشان جناب نرجس خاتون (س) می باشد، برای آن بزرگوار نامها و لقبهای دیگری نیز بوده است که از جمله آنهاست، ملیکه، ریحانه، صیقل، سوسن. در زیارتنامه آن حضرت که تمامی عبارات آن برعلو منزلت آن بانو دلالت دارند، توصیف به راضیه، صدیقه، مرضیه، تقیّه، نقیّه، و زکیّه نیز شده است.
نرجس خاتون دختر شیوعا و از فرزندان قیصر روم است، و خود می فرماید: ” نسب مادرم به شمعون وصی حضرت عیسی (ع)” می رسد.
🔹نام، کنیه و القاب حضرت مهدی (ع)
نام مبارک آن حضرت عین نام رسول خدا (م-ح-م-د)است. اما بر اساس روایتها، تصریح به نام آن حضرت و صدا زدن آن جناب را با نام جائز نیست.کنیه ی آن گرامی نیز عین کنیه رسول خدا ابوالقاسم است.
برای آن حضرت لقب های زیادی است که بعضی از آنها را یاد می کنیم “حجت الله”،”حجت آل محمد”،”صاحب الزمان ” ،”مالک الرقاب”، “مهدی” و “قائم.
🔹اوصاف ظاهری حضرت مهدی(عج)
اوصاف ظاهری ان حضرت به گونه ای است که شباهت تام و تمام به رسول خدا دارد. خطی از موی سبز رنگ مانند زمرد از گردن تا ناف مبارک او کشیده است. صورت مبارکش مانند ستاره ای درخشنده و نورانی است. امیر المومنین (ع) می فرماید: ” او جوانی است خوش روی و خوش موی و نور، انوار صورت مبارکش بر سیاهی محاسن او غالب است” امام باقر (ع) می فرماید: “رنگ مبارکش مایل به سرخی است، مانند گل سرخ شکفته و چشمانش گشاده و میان ابروهایش مرتفع و پایین شانه های او باز است. گشاده جبین است و بینی او بلند و نازک و شکم مبارکش بر آمدگی دارد، و بیخ دندانهای ثنایایش گشاده است.
پس از ولادت سه روز بعد از ولادت امام عصر (ع)، حضرت امام حسن عسگری (ع)، فرزند خود را به اصحاب خاص نمایاند و امامت او را تصدیق فرمودند.
@irc_ir
چرا به امام زمان(عج)، قائم گویند؟
حضرت مهدى(علیهالسلام)، در زبان اجداد بزرگوارش، به صفت «قائم» موصوف شده است، در حالى که هیچ یک از نیاکان گرامىاش بدین صفت موصوف نشدهاند. جدش رسول خدا(صلى الله علیه و آله) نیز بدین صفت موصوف نشده، پدرش على مرتضى (علیهالسلام) نیز بدین صفت موصوف نشده؛ امام حسین سیدالشهداء(علیهالسلام) نیز چنین بودهاند.
آیا مقصود«قیام بالقسط » و دادگسترى جهانى است، که هدف از ارسال انبیا از آدم تا خاتم بوده است و قیام به حق و پیاده کردن حکومت حق در «قیام بالقسط » قرار دارد؟
آنچه که یقین است، آن است که قیام حضرت مهدى(علیهالسلام)، پایان مبارزه حق علیه باطل است .
مبارزهاى که از آغاز پیدایش بشر شروع شده و پیامبران و اولیاى خدا در آن شرکت کردهاند و گهگاه پیروزى نصیب حق مىشده، لیکن دوامى نداشته و جاودانى نبوده است. ولى به وجود حضرت مهدى (علیهالسلام)، این مبارزه پایان مىپذیرد و حق براى همیشه پیروز شده و جاویدان مىگردد و دیگر راهى براى حکومت باطل باقى نمىماند؛ بلکه باطلى در سراسر گیتى باقى نخواهد ماند تا بخواهد حکومت تشکیل دهد.
احتمال دیگرى که وجود دارد، آن است که مقصود از «قیام»، آمادگى حضرتش براى ظهور و تاسیس حکومت عدل جهانى باشد. چون این لباس تنها بر قامت رساى حضرتش آراسته گردیده و بس .
و چون هدف از قیام حضرت مهدى(علیهالسلام)، جهانى است و گسترش عدل و ایمان در تمام جهان، و تاریخ بشر، چنین حکومتى را به خود ندیده، حضرتش قائم به این حکومت است و پیدایش این حکومت و قوامش به وجود مقدس اوست . پس حضرتش قائم خواهد بود. و شاید مقصود از قیام، آمادگى شخصى حضرتش است که زمینه قیام از نظر اجتماعى آماده شده، حضرتش براى آن آمادگى همیشگى دارد و تاخیر و تعللى در کار نیست .( برگرفته از کتاب راه مهدی، آیة الله سیدرضا صدر)
@irc_ir