eitaa logo
من شیعه هستم
568 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️❤️❤️ 💠 در مکان که هیچ چیز زائدی همچون نور، صدا، اثاث و مانند آن مشغولت نکند مى نشینى، به طورى که به هیچ کار زائد دیگری مشغول نباشى و چشم هایت را بسته نگه مى دارى. سپس تصویری را - مثلاً صورت (الف) - در خیالت مجسم ساخته و تمام توجّهت را روى آن مى سازى، و تلاش می کنی از صورتهای دیگرى که به ذهنت می آیند إعراض کرده و منصرف شوی و تنها به همان صورت (الف) توجه داشته باشى. 💠 در آغاز امر مى بینى که صورت هاى و وَهمى دیگرى مزاحم ذهنت شده و آن را تاریک و مشوّش مى سازند؛ صورت هایى که بسیارى از آنها قابل تشخیص از یکدیگر نیستند. صورت هایى که مربوط به افکار روزانه و شبانه، مقاصد و خواسته های تو است؛ مثلاً اینکه یک ساعت بعد از بیداری، در فلان جا خواهى بود یا با فلان شخص ملاقات خواهى کرد یا فلان عمل را انجام خواهى داد. این در حالى است که تو در خیال خود، به صورت (الف) نظر دارى و متوجّه آن هستى. 💠 این تشویش فکر و بى نظمىِ ذهنى تا مدّتى دوام خواهد داشت و با تو خواهد بود. سپس اگر چند روزى به و پاکسازى این خیالات مزاحم اقدام نمایى، خواهى دید که پس از مدتى آن خیالات و خواطر، رو به کاهش گذاشته و رفته رفته کم مى شود و قوّه ، نورانیّتى به دست مى آورد. تا اینکه احساس مى کنى هر چه به دل و ذهن تو خطور مى کند، چنان روشن است که گویا آن را با چشم حسّ (= ظاهر) خود مشاهده مى کنی. آنگاه این خواطر به طور تدریجى روز به روز کمتر مى شود تا اینکه صورتى با صورت (الف) باقى نمی ماند. ❣نکته : به جای صورت (الف)، میتوان صورت یکی از اسماء الهی مانند () را تجسم کرد. 📚 رسالة الولایة ص 58 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌹🌹🌹 ❇️ عقائد امّتها در مورد خوردن 💠 در اين معنا هيچ شكى نيست كه انسان مانند ساير حيوانات و گياهان مجهّز به است. يعنى دستگاهى دارد كه اجزايى از موادّ عالَم را به خود جذب کرده و به آن مقدارى كه بتواند در آن عمل می کند، و آن را جزء بدن خود ساخته و به اين وسيله، بقاى خود را حفظ می نمايد؛ پس بنابر اين براى اينگونه موجودات مانع طبيعى وجود ندارد از اينكه هر غذايى كه براى او قابل هضم و مفيد باشد بخورد. تنها مانعى كه - از نظر طَبع - تصوّر دارد اين است كه آن غذا براى آن موجودات داشته باشد، و يا مورد آنها باشد. 💠 امّا متضرّر شدن : مثل اينكه در يابد كه فلان چيز خوردنى براى بدن او ضرر دارد، و نظام او را بر هم مى زند، براى اينكه مسموم است و يا خودش سمّ است؛ در چنين مواردى انسان و حيوان و نبات، از خوردن امتناع مى ورزد. و يا مثل اينكه در يابد كه خوردن فلان چيز براى او ضرر دارد، مثل چيزهايى كه در اديان و شرايع مختلفه الهى تحريم شده، و امتناع از خوردن اينگونه چيزها امتناع به حسب طبع انسان نيست، بلكه امتناع فكرى است. 💠 و اما تنفّر عبارت است از : اينكه انسان يا هر جاندار ديگر، چيزى را بداند و در نتيجه طبع او از نزديكى به آن امتناع بورزد، مثل اينكه يك انسانى نجاست خود را بخورد كه چنين چيزى نمى شود، زيرا انسان نجاست خود را پليد مى داند و از نزديكى به آن نفرت دارد. بله گاهى انسانهاى ديوانه و يا كودك ديده شده اند كه نجاست خود را بخورند. گاهى هم مى شود كه تنفّر انسان از خوردن چيزى به حسب طبع و طبیعتش نباشد، بلكه اين امتناعش مستند باشد به عواملى ، مانند مذهب و يا عادت قومى و سنّت هاى مختلفه اى كه در مجتمعات گوناگون رائج است. مثلاً مسلمانان از گوشت خوك نفرت دارند، و مسیحیان آن را خوراكى مطبوع و پاكيزه مى دانند؛ و در مقابل اين دو امّت، ملل هستند، كه بسيارى از حيوانات - از قبيل قورباغه و خرچنگ و موش و امثال آن را - با ميل و رغبت مى خورند، در حالى كه ملل آنها را پليد مى شمارند. اين قسم از امتناع، امتناع بر حسب طبع اوّلى نيست، بلكه بر حسب طبع و قريحه اى است كسبى. (یعنی بخاطر طبیعت دوّمی است که با توجه به عواملی یاد شد، برای خودشان درست کرده اند). ادامه دارد... 📚 جلد5 ص 295 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 براى اينكه سعادت آدمى تنها به بهتر و بيشتر خوردن و ساير لذائذ مادّى نيست، بلكه امرى است مرکّب از سعادت و سعادت ؛ و يا به عبارت ديگر سعادتش در آن است كه از يك سو از نعمت هاى مادّى برخوردار شود و از سوى ديگر جانش با فضائل اخلاقى و معارف حقّه الهيّه آراسته گردد. در اين صورت است كه سعادت دنيا و آخرتش ضمانت مى شود و امّا فرو رفتن در لذائذ مادّى و به كلّى رها كردنِ سعادت روح، چيزى جز بدبختى نمى تواند باشد. 💠 و امّا اينكه اين _ كه متأسفانه بيشتر فضلاى ما، همين ها هستند _ با شيفتگى هر چه تمامتر سخن از صدق و صفا و امانت و خوش اخلاقى و خوبيهاى ديگر غربيها و ملل پیشرفته دارند، در اين سخن نيز امر بر ايشان مشتبه شده است (و به خاطر دورى از معارف دين و ناآشنايى به ديدگاه اسلام، فرد نگر و شخص پرست شدند). 💠 توضيح اينكه اينان خود را يك انسان و غير وابسته به موجودات ديگر مى پندارند و هرگز نمى توانند بپذيرند كه آن چنان وابسته و مرتبط به ديگرانند كه به هيچ وجه از خود استقلالى ندارند (با اينكه مطلب همين طور است و هيچ انسانى مستقل از غير خود نيست) ولى به خاطر داشتن چنين تفكرى درباره زندگى خود، غير از جلب منافع به سوى شخص خود و دفع ضرر از شخص خود به چيز ديگر نمى انديشند و وقتى وضع خود را با وضع يك فرنگى مقايسه می كنند كه او تا چه اندازه مراقب حقّ ديگران و خواهان آسايش ديگران است، خود را و ملّت خود را عقب مانده و آن فرنگى و همه فرنگى ها را مترقّى و پیشرفته مى بيند؛ و معلوم است كه از اينگونه افراد قضاوتى غير اين، انتظار نمى رود. و امّا كسى كه اجتماعى فكر می كند و... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 @ishiaa 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ تمدّن يا توحّش غربى! 💠 آرى در حكم به اينكه فلان جامعه صالح است يا طالح، ظالم است يا عادل، سعادتمند است يا شقى و ... بايد اين روش را پيش گرفت كه متأسفانه فضلاى ما همانطور كه گفتيم از اين معنا غفلت ورزيده اند، و در نتيجه دچار خَلط و اشتباه شده اند (و چون ديده اند كه فلان شخص انگليسى در لندن پولى كه در زمين افتاده بود بر نداشت و يا فلان عمل صحيح را انجام داد و مردم فلان كشور شرقى اينطور نيستند، آن چنان شيفته غرب و مُنزجر از شرق شدند كه به طور يك كاسه حكم كردند به اينكه تمدّن غرب چنين و چنان است و در مقابل شرقى ها اينطور نيستند، و پا را از اين هم فراتر نهاده و گفتند : در اين عصر نمى تواند انسانها را به صلاح لايقشان هدايت كند). 💠 در حالى كه اگر جامعه غرب را يك می گرفتند، آن وقت رفتار آن شخصيّت را با ساير شخصيّت هاى ديگر جهان مى سنجيدند، معلوم مى شد كه از تمدّن غربى ها به شگفت درمى آيند و يا از توحّش آنان! 💠 و به جان خودم سوگند كه اگر تاريخ غربيها را از روزى كه نهضت اخير آنان آغاز شد، مورد مطالعه دقيق قرار مى دادند و رفتارى را كه با ساير امّتهاى ضعيف و بینوا كردند مورد بررسى قرار مى دادند، بدون كمترين درنگى، حكم به آنان می كردند و مى فهميدند كه تمام ادّعاهايى كه می كنند و خود را مردمى بشر دوست و خير خواه و فداكار بشر معرفى نموده و وانمود می كنند كه در راه خدمت به بشريّت از جان و مال خود مايه می گذارند تا به بشر حُرّيت داده و ستمديدگان را از ظلم و بَردگان را از بردگى و اسيرى نجات بخشند، همه اش و است و جز به بند كشيدن ملل ضعيف هدفى ندارند. و تمام تلاششان اين است كه از هر راه كه بتوانند بر آنها كنند، يك روز از راه قشون كِشى و مداخله نظامى، روز ديگر از راه استعمار، روزى با ادّعاى مالكيّت نسبت به سرزمين آنان، روزى با دعوى قيمومت، روزى به عنوان ، روزى به عنوان كمك در حفظ استقلال آنان، روزى تحت عنوان حفظ و جلوگيرى از تجاوزات ديگران، روزى به عنوان دفاع از حقوق طبقات محروم و بيچاره، روزى ... و روزى ... 💠 انسانى كه «سلامتِ فطرتش» را از دست نداده، هرگز به خود اجازه نمى دهد كه چنين جوامعى را صالح بخواند و يا آن را سعادتمند بپندارد، هر چند كه نداشته باشد و به حكم وحى و نبوّت و بدانچه از نظر دين سعادت شمرده شده، آشنا نباشد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 چگونه ممكن است طبيعتِ (كه همه افرادش، اعمّ از اروپايى و آفريقائيش يا آسيايى و امريكائيش و ... به طور مساوى مجهّز به قُوا و اعضايى يكسان مى باشند) رضايت دهد كه يك «طايفه» به نام متمدّن و تافته جدا بافته، بر سر ديگران بتازند و ما يملك آنان را تاراج نموده، خونشان را مُباح و عِرض و مالشان را به يغما ببرند و راه به بازى گرفتن همه شؤون وجود و حيات آنان را براى اين طايفه هموار سازند، تا جايى كه حتّى درك و شعور و فرهنگ آنان را دست بيندازند و بلائى بر سر آنان بياورند كه حتّى انسانهاى نيز آن را نچشيده بودند؟ سَند ما در همه اين مطالب، تاريخ زندگى اين امّت ها و مقايسه آن با جناياتى است كه ملّتهاى ضعيفِ امروز از دست اين به اصطلاح متمدّنها مى بينند. و از همه جناياتشان ، اين جنايات است كه با منطق زورگويى و افسار گسيختگى، جنايات خود را «اصلاح» ناميده و به عنوان «سعادت»! به خورد ملل ضعيف مى دهند. ❇️ اجتماع اسلامى به چه چيز تكوّن يافته و زندگى می كند؟ 💠 شكى نيست در اينكه تشكيل اجتماع (هر نوع كه باشد) مولود و غَرضى واحد است كه مشترك بين همه افراد آن اجتماع مى باشد و اين هدف مشترك در حقيقت به منزله روحِ واحدى است كه در تمام جوانب و اطراف اجتماع دميده شده و نوعى اتّحاد به آنها داده است. البته اين در غالب و بلكه در نوع اجتماعاتى كه تشكيل مى شود، يك هدف مادّى و مربوط به زندگى دنيايى انسانها است؛ البته زندگى مشترك آنان، نه زندگى فرديشان. و جامع همه آن هدفها اين است كه اجتماع از مزاياى بيشترى برخوردار گشته و به زندگى بهترى برسد. 💠 و فرق بين بهره مندى با بهره مندى از نظر خاصيّت، اين است كه انسان اگر مى توانست (مانند بيشتر جانداران) بطور انفرادى زندگى كند، قهراً در همه لذائذ و در برخوردارى از همه بهره هاى زندگيش «مُطلق العنان و آزاد» بود، و هيچ مخالف و معارضى راه را بر او نمى بست و هيچ رقیبی مزاحمش نمى شد. بله چيزى كه آزادى او را محدود می كرد، نارسايى قُوا و جِهازات بدن خود او بود. چون آدمى نمى تواند هر نوع هوايى را استنشاق كند، ساختمان ريه او هوايى مخصوص مى خواهد؛ و همچنين او نمى تواند بيرون از اندازه و گنجايش دستگاه گوارشش غذا بخورد زيرا اين دستگاه براى هضم كردن غذا، قدرتى محدود دارد. و همچنين ساير قوا و جهازات او، يكديگر را محدود می كنند. اين وضع انسان است نسبت به . 💠 و امّا نسبت به ، آنجا كه ما زندگى او را فردى فرض كنيم : نه او كارى به كار انسانهاى ديگر دارد و نه انسانهاى ديگر در بهره وريهاى او مزاحم اويند، و ميدان عمل را عليه او محدود و تنگ مى كنند. چون بنابر اين فرض، علّتى تصور نمى شود كه باعث تضييق ميدانِ عمل او و محدود كردن فعلى از افعال او و عملى از اعمال او گردد. و اين بخلاف انسانى است كه در محدوده زندگى مى كند كه ديگر عرصه زندگى او، آن گستردگى كه در فرض بالا بود را ندارد. و او در ظرف اجتماع نمى تواند در اراده كردن و در أعمال خود مطلق العنان باشد، زيرا او مزاحم آزادى ديگران است. و معلوم است كه وقتى پاى مزاحمت و معارضه به ميان آيد، زندگى خود او و زندگى همه افراد اجتماع تباه مى شود و ما اين معنا را در مباحث نبوّت كه قبلاً گذشت با كامل ترين وجه، شرح داديم. 💠 تنها علّتى كه باعث شد بشر از روز نخست، تَن به حكومت داده و خود را محكوم به حُكم قانون جارى در مجتمع بداند، همانا مسأله... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 از آنچه گذشت معلوم شد كه : 💠 اوّلاً : در تمدّن عصر حاضر عبارت است از نظامى كه بتواند خواست و عمل افراد جامعه را تعديل كند، و مزاحمت ها را از ميان آنان بر طرف سازد، و طورى مرزبندى كند كه اراده و عمل كسى مانع از اراده و عمل ديگرى نگردد. 💠 و ثانياً : افراد جامعه كه اين قانون در بينشان حكومت می كند در ما وراى قانون باشند؛ چون مقتضاى اينكه بشر مجهّز به شعور و اراده است اين است كه بعد از تعديل، آزاد باشد. و به همين جهت است كه قوانين عصر حاضر متعرّض الهيّه و اخلاقى نمى شود (و بشر را در انتخاب هر عقيده و داشتن هر خُلقى آزاد می گذارد) و اين دو امر بسيار مهم به شكلى تصوّر مى شود كه قانون به آن شكل تصوّرش كند. ولى بتدريج و به حكم اينكه جامعه تابع قانون است عقايد و اخلاقش نيز با قانون سازش نموده، خود را با آن وفق مى دهد و دير يا زود صفاى معنوى خود را از دست داده و به صورت مراسمى ظاهرى و تشريفاتى خشك در مى آيد. و باز به همين سبب است كه مى بينيم چگونه سياست ها و با دين مردم بازى می كنند، يك روز تيشه به ريشه آن مى زنند و روز ديگر روى خوش نشان می دهند و در ترويج آن مى كوشند، و روز ديگر كارى به كار آن نداشته به حال خود واگذارش مى كنند. 💠 ثالثاً : معلوم شد كه اين طريقه خالى از نقص نيست. براى اينكه هر چند ضمانت اجراى قانون به قدرت مركزى (كه يا فردى و يا افرادى است) واگذار شده ليكن در حقيقت و سرانجام، ضمانت اجرا ندارد. به اين معنا كه آن اگر خودش از حقّ منحرف شد و مرز قانون را شكست و سلطنت جامعه را مبدّل به سلطنتِ شخص خود كرد و در نتيجه اراده و دلخواه او جاى قانون را گرفت، قدرتى نيست كه او را به مرز خود برگرداند و دوباره قانون را حاكم سازد. و بر اين معنا شواهد بسيارى در زمان خود ما (كه به اصطلاح عصر تمدّن و دانش است) وجود دارد، تا چه رسد به شواهدى كه تاريخ از قرون گذشته ضبط كرده كه مردم نه به اين پايه از «دانش» رسيده بودند و نه به اين درجه از «تمدّن». علاوه بر اين نقص، نقص ديگرى نيز وجود دارد و آن بودن موارد نقض قانون است. چون قوّه مُجريه تنها مى تواند حفظ قانون را در ظاهر حال جامعه تعهّد و ضمانت كند و در مواردى كه احياناً قانون شكنى ها پنهانى صورت می گيرد از حيطه قدرت و مسئوليت مُجرى خارج است. اينك به اول گفتار بر می گرديم... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 همچنين ولايتى را كه بشر براى نسبت به زنان قائل بود از بين برده و بر عكس براى زنان در جامعه جايى را باز كرده و ارزش اجتماعى برايشان قائل شد؛ عقل سليم هم جز اين را درباره آنها نمى گويد و تخطّى از آن را جايز نمى داند. و خلاصه در نتيجه ی اين روش اسلام، در برابر مردان و دوش به دوش آنان يكى از دو ركن اجتماع گرديدند؛ و حال آنكه در دنياى قبل از اسلام از چنين مكانت و ارزشى محروم بودند. 💠 اسلام زمام شوهر و زمام اداره اموال شخصى آنان را به خودشان واگذار نمود و حال آنكه زنان در دنيا داراى چنين اختياراتى نبودند و يا اگر هم بودند چنين استقلالى را نداشتند. اسلام زنان را در امور معيّنى با مردان كرد و در امور ديگرى جدايشان نمود، چنان كه امورى را هم اختصاص به مردان داد. و در تمامى امور رعايت وضع ساختمانى بدنى و روحى شان را نمود، و در امورى مانند امر نفقه و شركت در صحنه هاى جنگ و امثال آن كار زنان را نموده، بار اين گونه امور را به دوش مردان گذاشت. 💠 سابقاً هم راجع به اين مطالب در اواخر سوره بقره (در جلد دوم عربى تفسیر المیزان) و همچنين در سوره نساء (يعنى جلد چهارم عربى) بطور تفصيل بحث شد و در آنجا روشن شد كه اِرفاقى را كه به زنان اختصاص داده بيش از آن ارفاقى است كه درباره مردان رعايت نموده، به طورى كه نظير آن در يك از سيستم هاى مختلف اجتماعى قديم و جديد ديده نمى شود. و ما در اينجا چند آيه از قرآن شريف به عنوان استشهاد نقل مى كنيم : ❣ للرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ —- براى بهره ای است از آنچه كه كسب كرده اند، و براى هم نصيبى است از آنچه كه بدست آورده اند. (سوره نساء آيه 31) ❣ فلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ —- بعد از اينكه زنان از عِدّه بيرون آمدند ديگر بر شما مردان حَرَجى نيست در آنچه زنان درباره خود انجام دهند. (سوره بقره آيه 234) ❣ و لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ —- حقوقى كه براى زنان به گردن شوهران است برابر با حقوقى است كه براى مردان به گردن زنان است. (سوره بقره آيه 228) ❣ أنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ —- به درستى كه من عبادت و دعاى هيچ عمل کننده ای از شما را باطل و بى اجر نمى كنم، چه مردان شما و چه زنانتان را و همه شما در و نزد ما يكسانيد. (سوره آل عمران آيه 195) ❣لها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ —- براى هر نفْسى است پاداش كار نيكى كه كسب كرده و بر اوست كيفر كار زشتى كه انجام داده. (سوره بقره آيه 286) «اين آيه شريفه مشتمل است بر خلاصه اى از آنچه كه در آيات قبلى بيان شده». ❣و لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى —- و هيچ كس عملى انجام نمى دهد مگر آنكه كيفر و پاداش را آنرا مى بيند و كسى به گناه ديگرى مجازات نمى شود. (سوره انعام آيه 164) 💠 آيات مطلق ديگرى نيز هست كه مانند اين آيات، يك فرد از را چه مرد و چه زن، جزء تامّ و كاملِ مجتمع دانسته و او را آن قدر استقلال فردى داده كه در نتايج خوب و بد و نفع و ضرر اعمالش از هر فرد ديگرى جدايش ساخته، بدون اينكه در اين استقلال، بين مرد و زن و كوچك و بزرگ فرقى گذاشته باشد، آن گاه ميانشان در عزّت و احترام نيز قائل شده و فرموده : ❣و لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ —- عزّت براى خداست و براى رسول او و مؤمنين. (سوره منافقون آيه 28) 🔹سپس تمامى عزّت ها و كرامت هاى موهوم را لغو كرده و تنها عزّت و احترام دينى را كه با و به دست مى آيد معتبر دانسته و فرموده : ❣يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ. هان اى مردم؛ ما همه شما را از يك پدر و مادر آفريده و اگر شُعبه شُعبه و قبيله قبيله تان قرار داديم تنها براى اين بود كه يكديگر را بشناسيد و گرنه از جهت همه يكسانيد. تنها گرامى ترين شما نزد با تقوا ترين شما است. (سوره حجرات آيه 13) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 🆔 @ishiaa 👈 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ اخلاق و فضائل اخلاقى در جايى ندارد. 💠 ثانیاً : دلیل اينكه به اصلاح اخلاق نيز مى پردازند ليكن كمترين نتيجه اى نمى گيرند، اين است كه اخلاق فاضله اگر بخواهد مؤثر واقع شود بايد در نفْس ثبات و استقرار داشته باشد و ثُبات و استقرارش نيازمند ضامنى است كه آن را ضمانت كند و جز - يعنى اعتقاد به اينكه «براى عالَم تنها يك معبود وجود دارد» - چیزی آن را تضمين نمى كند. تنها كسانى پاى بند فضائل اخلاقى مى شوند كه معتقد باشند به وجود خدايى واحد و داراى اسماى حُسنا، خدايى حكيم كه خلايق را به منظور رساندن به كمال و سعادت آفريد، خدايى كه خير و صلاح را دوست مى دارد و شرّ و فساد را دشمن، خدايى كه بزودى خلايق اوّلين و آخرين را در جمع مى كند تا در بين آنان داورى نموده و هر كسى را به آخرين حدّ جزايش برساند، نيكوكار را به پاداشش و بدكار را به كيفرش. 💠 و پر واضح است كه اگر اعتقاد به نباشد هيچ سبب اصيل ديگرى نيست كه بشر را از پيروى هواى نفس باز بدارد، و وادار سازد به اينكه از لذائذ و بهره هاى طبيعىِ نفْس صرف نظر كند، چون طبع بشر چنين است كه به چيزى اشتها و ميل كند و چيزى را دوست بدارد كه نفعش عايد شود، نه چيزى كه نفعش عايد غير خودش شود، مگر آنكه برگشتِ نفع غير نیز به نفع خودش باشد (به خوبى دقّت بفرمائيد). 💠 خب، بنابر اين در مواردى كه انسان از كُشتن حقِّ غير، لذّت مى برد و مانع و رادعی نيست كه او را از اين لذّت هاى نامشروع باز بدارد و قانونى نيست كه او را در برابر اين تجاوزها مجازات كند و حتّى كسى نيست كه او را سرزنش نموده و مورد عتاب قرار دهد، ديگر چه مانعى مى تواند او را از ارتكاب اينگونه خطاها و ظلم ها (هر قدر هم كه بزرگ باشد) جلوگيرى نمايد؟! ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 🆔 @ishiaa 👈 🌺🌺🌺
🌹🌹🌹 💠 يك فرد مسلمان با اعتقادش به و لوازم آن، هم شرك نورزيده و هم نسبت به حقِّ هيچ يك از اسباب، مرتكب غفلت نشده. پس يك فرد مسلمان هدفها و اغراضى دنيايى و آخرتى دارد و يا به عبارت ديگر : هم هدف او است و هم و ليكن نسبت به هر يك از آن اهداف، آن مقدار اعتنا مى ورزد كه بايد بورزد (نه كمتر و نه بيشتر). و عيناً به همين جهت است كه مى بينيم كه اسلام، هم مردم را به توحيد و انقطاع از هر چيز و اتّصال به خداى تعالى و اخلاص براى او و رویگردانی از هر سببى غير از او دعوت مى كند، و هم در عين حال به مردم دستور مى دهد بر اينكه از نواميس حيات پيروى كنند و مطابق مَجراى طبيعت قدم بردارند (بخورند، بنوشند، مداوا كنند، كشت و زرع نمايند، ازدواج كنند و ...). 💠 و همين جا است كه فساد يك ديگر، روشن مى شود و آن توهّمى است كه جمعى از علما يعنى آنهايى كه به اصطلاح متخصّص در علم الإجتماع (جامعه شناسی) هستند كرده و گفته اند : و غرض اصلى آن تنها «اقامه عدالت در اجتماع» است و مسائل عبادتى فروعات آن غرض است، و تنها علامتى است براى اينكه معلوم شود كسى كه مثلاً نماز مى خواند متدّين به دين هست، هر چند نماز خواندنش ناشى از عقيده به خدا و به فرض عبوديّت خدا نباشد./ با اينكه بطلان اين سخن حاجت به هيچ استدلالى ندارد و كسى كه در كتاب خدا و سنّت پيشوايان دين و مخصوصاً سيره رسول خدا (ص) دقّت كند براى واقف شدن به بطلان اين توهّم، نيازمند مؤونه اى ديگر و زحمت استدلال نمى شود، با اين حال مى گوئيم اين توهّم لوازمى دارد كه آشناى به معارف دين، ملتزم به آن نمى شود : 💠 يكى اينكه : مستلزم اِسقاط از مجموعه نواميس دينى است، يعنى گوينده اين سخن، اعتقاد به توحيد را لازم نمى داند، دوم اينكه : را نيز از آن مجموعه ساقط مى كند، و سوم اينكه : هدف نهايى دين را كه همانا كلمه توحيد است به يك هدف پَست ارجاع مى دهد، يعنى مى گويد : دين جز براى اين نيامده كه مردم شوند، يعنى بهتر بخورند و بهتر از ساير لذائذ متمتّع شوند. با اينكه قبلاً روشن كرديم كه اين دو هدف ربطى به هم ندارند، نه برگشت توحيد به تمدّن است و نه برگشت تمدّن به توحيد، نه در اصلش و نه در فروعات و ثمراتش. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ تا چه حدّى محدود است؟ 💠 و امّا آن مقدار محدوديتى كه در آزادى افراد ايجاد مى كند و اطلاقِ فطرى آن را تقييد مى نمايد بر حسب اختلاف مجتمعات بشرى از جهت زيادى قوانين و رسومى كه در مجتمع دائر مى باشد و كمى آن قوانين و رسوم، مختلف مى شود. زيرا آن چيزى كه بعد از اجتماع در تقييد آزادى هاى فردى اثر به سزايى دارد، همان قوانينى است كه در ميان مردم جارى مى شود. هر قدر مواد اين بيشتر و مراقبت در اعمال مردم دقيقتر باشد معلوم است كه محروميّت از آزادى و لاقيدى بيشتر خواهد بود، چنان كه هر قدر مراقبتِ قوانين كمتر باشد آن محروميّت ها نيز كمتر خواهد بود. ليكن در عين حال آن مقدار محدوديّت واجبى كه در هيچ اجتماعى از بكار بستن آن راه فراری نيست و انسان اجتماعى نمى تواند آن را ناچيز بگيرد، محدوديتى است كه حفظ وجود اجتماع و سنن دائر و قوانين جارى از نقض و انتقاض، موقوف بر آن است. 💠 و لذا هيچ مجتمعى از مجتمعات بشرى را نخواهيد يافت كه داراى كه از نفوس و فرزندان آن مجتمع دفاع كند و ايشان را از نابودى و هلاكت حفظ نمايد نبوده باشد، بلكه به هر اجتماعى كه نگاه كنيد خواهيد ديد كه زمامدارى، امور آن اجتماع را تكفّل نموده و با گستردن امنيت عمومى و بى رحمى در برابر متعدّى و ظالم، سنن جارى و عادات و رسوم مقدّس جماعت را از نقض شدن حفظ می كرده. اين شما و اين رسيدگى و مطالعه اوضاع جوامعى كه تاريخ، اوضاع و احوال آنها را ضبط نموده؛ خواهيد ديد كه نيز گفتار ما را تصديق مى كند. 💠 اينجاست كه بعد از بيانات گذشته مى توانيم حرف خود را پوست كنده بزنيم و بگوئيم روش درباره بَرده گيرى صحيح و روش ديگران غلط بوده است. براى اينكه در شريعتِ فطرت، اوّلين حقّ مشروع هر مجتمعى، سلب حُرّيت از خويش است و به عبارت ديگر : هر جامعه اى هر گونه آزادى را از دشمنی كه در صدد بر آمده زندگى آن جامعه را به كلّى تباه سازد، مالك است؛ و حقّ دارد هر گونه آزادى اراده و عمل را از دشمن جانى خود تملّك كند و بگيرد، يا اينكه او را به كلّى از صفحه روزگار بر اندازد يا زنده اش گذارد و تملّكش نمايد. و هم چنين نسبت به دشمن دين و سنن و قوانين جاريه اش مى تواند جلوی قانون شكنى و آزادى عملش را بگيرد، و اختيار دارد كه او را به جان و يا مال و يا غير آن مجازات نمايد. يقيناً هيچ به خود اجازه نمى دهد كه از حرّيت و آزادى دشمنى كه نه براى حيات مجتمع او ارزشی قائل است و نه با او در حفظ مجتمعش برادرى و همکاری مى نمايد و نه از تباه ساختن مجتمعش پروا داشته و در مواقع خطر به خودش وا ميگذارد، طرفدارى نمايد. و آيا از آزادى چنين دشمنى طرفدارى كردن و نیز وظيفه فطرىِ حفظ اجتماع را انجام دادن، جمع صريح بين دو متناقض و و ديوانگى نيست؟ يقيناً خواهيد گفت بله همینطور است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
❇️ روش در تمرکز ذهن و تمرین نفی خواطر در این ایام که نیاز به آرامش خاطر بیشتری داریم این روش به شما هدیه میشود 💠 در مکان که هیچ چیز زائدی همچون نور، صدا، اثاث و مانند آن مشغولت نکند مى نشینى، به طورى که به هیچ کار زائد دیگری مشغول نباشى و چشم هایت را بسته نگه مى دارى. سپس تصویری را - مثلاً صورت (الف) - در خیالت مجسم ساخته و تمام توجّهت را روى آن مى سازى، و تلاش می کنی از صورتهای دیگرى که به ذهنت می آیند إعراض کرده و منصرف شوی و تنها به همان صورت (الف) توجه داشته باشى. 💠 در آغاز امر مى بینى که صورت هاى و وَهمى دیگرى مزاحم ذهنت شده و آن را تاریک و مشوّش مى سازند؛ صورت هایى که بسیارى از آنها قابل تشخیص از یکدیگر نیستند. صورت هایى که مربوط به افکار روزانه و شبانه، مقاصد و خواسته های تو است؛ مثلاً اینکه یک ساعت بعد از بیداری، در فلان جا خواهى بود یا با فلان شخص ملاقات خواهى کرد یا فلان عمل را انجام خواهى داد. این در حالى است که تو در خیال خود، به صورت (الف) نظر دارى و متوجّه آن هستى. 💠 این تشویش فکر و بى نظمىِ ذهنى تا مدّتى دوام خواهد داشت و با تو خواهد بود. سپس اگر چند روزى به و پاکسازى این خیالات مزاحم اقدام نمایى، خواهى دید که پس از مدتى آن خیالات و خواطر، رو به کاهش گذاشته و رفته رفته کم مى شود و قوّه ، نورانیّتى به دست مى آورد. تا اینکه احساس مى کنى هر چه به دل و ذهن تو خطور مى کند، چنان روشن است که گویا آن را با چشم حسّ (= ظاهر) خود مشاهده مى کنی. آنگاه این خواطر به طور تدریجى روز به روز کمتر مى شود تا اینکه صورتى با صورت (الف) باقى نمی ماند. ❣نکته : به جای صورت (الف)، میتوان صورت یکی از اسماء الهی مانند () را تجسم کرد. 📚 رسالة الولایة ص 58 ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝