eitaa logo
من شیعه هستم
568 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
قابل توجه طلاب و حوزویان عزیز ساکن شهر مقدس قم 👆
🌹🌹🌹 💠 یکی از علماء از کربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف کرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند. آن عالم می گوید: «من کتابی داشتم که سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً کتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یکی از سارقین گفتم من کتابی در میان اموالم داشتم که شما آن را به غارت برده اید و اگر ممکن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد». آن شخص گفت: «ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم کتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم». گفتم: «رئیس شما کجا است». گفت: «پشت این کوه جایگاه او است». لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم که رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی که از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: «این عالم یک کتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه ی شما نخواستیم بدهیم». من به رئیس دزدها گفتم: «اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز کجا؟ دزدی کجا؟». گفت: «درست است که من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی که هست، انسان نباید رابطه ی خود را با خدا به کلّی قطع کند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلکه باید یک راه آشتی را باقی گذارد. حالا که شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم». و دستور داد همین کار را کردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم. پس از مدّتی که به کربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم که با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می کرد. وقتی که مرا دید شناخت و گفت: «مرا می شناسی؟» گفتم: «آری!» گفت: «چون نماز را ترک نکردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر که را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اکنون توفیق توبه و زیارت پیدا کرده‌ام ». 📚 کتاب پاداشها و کیفرها ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ زندگی شخصی امام خمینی(ره) — بر لبش قفل است و بر دل رازها — لب خموش و دل پر از آوازها ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 ❇️ زن و موقعيّت زن در اسلام اسلام بين زن و مرد از نظر تدبير شؤون اجتماع و دخالت اراده و عمل در اين تدبير، برقرار كرده. علّتش هم اين است كه همانطور كه مرد مى خواهد بخورد و بنوشد و بپوشد، و ساير حوائجى كه در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نيز همين طور است، و لذا قرآن كريم مى فرمايد : ❣بعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ — شما زنان و مردان از جنس همديگر مى باشيد. (سوره آل عمران، 195) پس همانطور كه مرد مى تواند خودش در سرنوشت خويش تصميم بگيرد و خودش مستقلاً عمل كند و نتيجه عمل خود را مالك شود، همچنين چنين حقّى را دارد بدون هيچ تفاوت : ❣لها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت — سود و زيان كارش، عايد خودش مى شود. ( سوره بقره، 286) ❣و يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ — خداوند آنچه حقّ مى داند، حقّ واقعى است. (سوره يونس، 82) پس به حکم این دو آیه، زن و مرد در آنچه كه اسلام آن را حقّ مى داند ، چيزى كه هست خداى تعالى در آفرينش زن دو خصلت قرار داده كه به آن دو خصلت، زن از مرد امتياز پيدا مى كند. ❇️ دو خصلت در آفرينش زن 🔹اوّل اينكه : زن را در مَثَل به منزله كشتزارى براى تكوّن و پيدايش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل اين صدف، تكوّن يافته و نمو كند تا به حدّ ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود دارد، و به همين جهت كه او كشتزار است مانند كشتزارهاى ديگر احكامى مخصوص به خود دارد و با همان احكام از مرد ممتاز مى شود. 🔹دوم اينكه : از آنجا كه بايد اين موجود، جنس مخالف خود يعنى مرد را مجذوب خود كند، و مرد براى اين كه نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمّل مشقّت هاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرينش، خلقت زن را قرار داد، و براى اينكه زن مشقّت بچه دارى و رنج اداره منزل را تحمّل كند، شعور و احساس او را لطيف و رقيق كرد، و همين دو خصوصيّت، كه يكى در جسم او است و ديگرى در روح او، تأثيرى در وظائف اجتماعىِ محوّل به او دارد. اين بود مقام و موقعيّت اجتماعى زن، و با اين بيان، موقعيّت اجتماعى مرد نيز معلوم مى شود و نيز پيچيدگى و اشكالى كه در احكام مشترك بين آن دو و احكام مخصوص به هر يك از آن دو، در هست حلّ مى گردد، هم چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : ❣و لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ، لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا، وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ، وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً — هرگز آرزوى اين را نكنيد كه آنچه ديگران بيش از شما دارند داشته باشيد، مردان از آنچه بدست مى آورند، بهره اى داشته و زنان از آنچه كسب مى كنند بهره اى دارند، و همواره فضل خدا را از خدا بخواهيد كه خدا به هر چيزى دانا است. (سوره نساء، 32) و منظورش از اين گفتار آنست كه اعمالى كه هر يك از زن و مرد به اجتماع خود هديه مى دهد باعث آن مى شود كه به فضلى از خدا اختصاص يابد، بعضى از فضل هاى خداى تعالى فضل اختصاصى به يكى از اين دو طائفه است، بعضى مختصّ به مردان و بعضى ديگر مختصّ به زنان است. مثلاً مرد را از اين نظر بر زن فضيلت و برترى داده كه سهم او دو برابر زن است، و زن را از اين نظر بر مرد فضيلت داده كه خرج خانه را از گردن زن ساقط كرده است، پس نه مرد بايد آرزو كند كه اى كاش خرج خانه به عهده ام نبود، و نه زن آرزو كند كه اى كاش سهم ارث من برابر برادرم بود. بعضى ديگر برترى را مربوط به عملِ عامل كرده، که نه اختصاص به زن دارد و نه به مرد، بلكه هر كس فلان قسم اعمال را انجام بدهد، به آن فضيلت ها مى رسد (چه مرد و چه زن) و هر كس انجام نداد نمى رسد (باز چه مرد و چه زن) و كسى نمى تواند آرزو كند كه اى كاش من هم فلان برترى را مى داشتم، مانند فضيلت ايمان و علم و عقل و سائر فضائلى كه دين آن را فضيلت مى داند. اين قسم از فضيلت، فضلى است از كه به هر كس بخواهد مى دهد، و لذا در آخر آيه مى فرمايد : وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ — و همواره فضل خدا را از خدا بخواهيد. دليل بر آنچه ذكر كرديم آيه شريفه : الرِّجالُ قَوَّامُونَ علی النّساء (سوره نساء، 34) است، به آن بيانى كه به زودى خواهد آمد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ احكام اختصاصی و احكام مشترك زن و مرد در اسلام 💠 و امّا احكام مشترك بين زن و مرد و احكامى كه مختصّ به هر يك از اين دو طائفه است : در زن در تمامى احكام عبادى و حقوق اجتماعى شريك مرد است، او نيز مانند مردان مى تواند مستقل باشد، و هيچ فرقى با مردان ندارد (نه در ارث و نه در كسب و انجام معاملات، و نه در تعليم و تعلّم، و نه در به دست آوردن حقّى كه از او سلب شده، و نه در دفاع از حقّ خود و نه احكامى ديگر) مگر تنها در مواردى كه طبيعت خود اقتضا دارد كه با مرد فرق داشته باشد. و عمده آن موارد، مسأله عهده دارى حكومت و قضا و جهاد و حمله بر دشمن است (و امّا از صِرف حضور در جهاد و كمك كردن به مردان در امورى چون مداواى آسيب ديدگان محروم نيست) و نيز مسأله ارث است كه نصف سهم مردان ارث مى برد، و يكى ديگر حجاب و پوشاندن مواضع زينت بدن خويش است، و يكى اطاعت كردن از شوهر در هر خواسته اى است كه مربوط به تمتّع و بهره بردن باشد. و در مقابل، اين محروميّت ها را از اين راه تلافى كرد كه «نفقه» را يعنى هزينه زندگى را به گردن پدر و يا شوهرش انداخته، و بر شوهر واجب كرده كه نهايت درجه توانايى خود را در حمايت از همسرش به كار ببرد، و حقّ فرزند و پرستارى او را نيز به زن داده است. و اين تسهيلات را هم براى او فراهم كرده كه : جان و ناموسش و حتّى آبرويش را (از اينكه پشت سرش حرف بزنند) تحت حمايت قرار داده، و در ايّام عادت حيض و ايّام نِفاس، عبادت را از او ساقط كرده، و براى او در همه حالات، ارفاق لازم دانسته است. 💠 پس، از همه مطالب گذشته، اين معنا به دست آمد كه زن از جهت كسب ، بيش از علم به اصول معارف و فروع دين (يعنى احكام عبادات و قوانين جاری در اجتماع) وظيفه وجوبى ديگر ندارد، و از ناحيه هم همان احكامى را دارد كه مردان دارند، به اضافه اينكه اطاعت از شوهرش نيز واجب است، البته نه در هر چيزى كه او بگويد و بخواهد، بلكه تنها در مسأله مربوط به بهره هاى جنسى، و امّا تنظيم امور زندگى فردى يعنى رفتن به دنبال كار و كاسبى و صنعت، و نيز در تنظيم امور خانه، و نيز مداخله در مصالح اجتماعى و عمومى، از قبيل دانشگاه رفتن و يا اشتغال به صنايع و حرفه هاى مفيد براى عموم و نافع در اجتماعات، با حفظ حدودى كه برايش معيّن شده، هيچ يك بر زن واجب نيست. و لازمه واجب نبودن اين كارها اين است كه وارد شدنش در هر يك از رشته هاى علمى و كسبى و تربيتى و امثال آن، فضلى است كه خود نسبت به جامعه اش تفضّل كرده، و افتخارى است كه براى خود كسب نموده، و اسلام هم اين تفاخر را در بين زنان دانسته است، بر خلاف مردان كه جز در حال جنگ نمى توانند تفاخر كنند، و از آن نهى شده اند. اين بود آنچه كه از بيانات گذشته ما به دست مى آمد كه سنّت پیامبر(ص) هم مؤيّد آن است، و اگر بحث ما بيش از حوصله اين مقام طول نمى كشيد، نمونه هايى از رفتار رسول خدا (ص) با همسرش خديجه (س) و دخترش فاطمه (س) و ساير زنانش و زنان امّت خود و آنچه درباره زنان سفارش كرده و نيز شمّه اى از طريقه ائمه اهل بيت (ع) و زنانشان مانند زينب دختر على (ع) و فاطمه و سكينه دختر حسين (ع) و غير ايشان را نقل مى كرديم، و نيز پاره اى از كلماتى كه در مورد سفارش درباره ، از ايشان رسيده مى آورديم، و شايد در بحث هاى روايتى مربوط به آيات سوره نساء بعضى از آن روايات را بياوريم ان شاء اللَّه، خواننده محترم مى تواند به جلدهاى بعدى (تفسیر المیزان) مراجعه كند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️یاد پیاده روی اربعین افتادم... ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 💠 ليكن در فهم دو انسان (بطورى كه در علم معرفة النفس و در فن اخلاق و در علم الإجتماع آمده) بالأخره منتهى مى شود به چند امر، يا به اختلاف در خُلق هاى نفسانى و كه يا ملكات فاضله است و يا ملكات زشت كه البته اين صفات درونى تأثير بسيارى در درك علوم و معارف بشرى دارند، چون استعدادهايى را كه وديعه در ذهن است مختلف مى سازند، يك انسانى كه داراى صفت حميده «انصاف» است داورى ذهنيش و درك مطلبش نظير يك انسان ديگر كه متّصف به چموشى و سركشى است نمى باشد، يك انسان معتدل و با وقار و سكينت، معارف را طورى درك مى كند و يك انسان عجول و يا متعصّب و يا هواپرست و يا هر هرى مزاج (كه هر كس هر چه بگويد مى گويد تو درست می گويى) طورى ديگر درك مى نمايد و يك انسان ابله و بى شعورى كه اصلاً خودش نمى فهمد چه مى خواهد و يا ديگران از او چه مى خواهند طورى ديگر. و ليكن به خوبى از عهده حلّ اين اختلاف بر آمده، براى اينكه دستور العمل هاى اسلام در عين اينكه دستور عمل است، ولى طورى صادر شده كه اخلاق را هم اصلاح مى كند (در حقيقت ورزش و تمرين براى اخلاق اسلامى است)، و اخلاق اسلامى هم (اگر نگوئيم اصول عقايد اسلامى را به دنبال دارد حدّاقل) ملايم و سازگار با اصول دينى و معارف و علوم اسلامى است. به آيات زير توجّه فرمائيد : ❣كتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَ إِلى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ — كتابى كه بعد از موسى نازل شد، در حالى كه كتب آسمانى قبل از خود را قبول دارد و به سوى حقّ و به سوى طريق هدايت مى كند. (سوره احقاف، 30) ❣يهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ – خداى تعالى به وسيله آن، هر كسى را كه تابع خشنودى خدا باشد به سوى راههاى سلامتى هدايت مى كند و به اذن خود از ظلمت ها به سوى نور خارج مى سازد و به سوى صراط هدايت مى كند. (سوره مائده، 16) ❣و الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ – و كسانى كه در راه ما جهاد مى كنند بطور قطع و به سوى راه هايمان هدايتشان مى كنيم و محقّقاً خدا با نيكوكاران است. (سوره عنكبوت، 69) و انطباق اين آيات بر مورد بحث ما روشن است. 💠 و يا برگشت اختلاف، به است، چون عمل آن كسى كه مخالف حقّ است به تدريج در فهم و ذهنش اثر مى گذارد، زيرا عمل ما يا معصيت است و يا اقسام هوسرانيهاى انسانى است كه از اين قبيل است اقسام اغواها و وسوسه ها كه همه اينها افكار فاسدى را در ذهن همه انسانها و مخصوصاً انسانهاى تلقين مى كند و ذهن او را آماده مى سازد براى اينكه آرام آرام شُبهات در آن رخنه كند و آراى باطل در آن راه يابد، و آن وقت است كه باز فهم ها مختلف مى گردد، افكارى حقّ را مى پذيرند و افكارى ديگر از پذيرفتن آن سر باز مى زنند. اسلام از عهده برطرف كردن اين نوع اختلاف هم بر آمده، براى اينكه ... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 💠 از عهده برطرف كردن اين نوع اختلاف هم بر آمده، براى اينكه : اوّلاً جامعه را وادار به اقامه و پند و تذكّر دائمى و بدون تعطيل نموده، (و معلوم است كه در چنين جامعه اى عموم مردم به سخن دسترسى دارند، و هر جا بروند آن را مى شنوند و در نتيجه گناه گسترش پيدا نمى كند، تا در فهم ها اثر بگذارد). و ثانياً جامعه را به امر به معروف و واداشته، (در نتيجه اگر كسى مرتكب گناهى شود مورد ملامت همه قرار مى گيرد، و گناه در چنين جامعه اى چون سگ ماهى در آب شيرين است، كه محيط اجازه رشد به او نمى دهد و از بينش مى برد). ❣و لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ، وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ – بايد از ميان شما (جامعه اسلام) طايفه اى باشند كه به سوى خير دعوت نموده، امر به معروف و نهى از منكر كنند. (سوره آل عمران 104) پس دعوت به خير با تلقين و تذكّرش باعث ثبات و استقرار عقايد حقّه در مى شود، و امر به معروف و نهى از منكر موانعى را كه نمى گذارد عقايد حقّه در دلها رسوخ كند از سر راه بر مى دارد، و خداى تعالى در اين باره مى فرمايد : ❣و إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا، فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ، وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ، وَ ما عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ، وَ لكِنْ ذِكْرى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً، وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا، وَ ذَكِّرْ بِهِ، أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ (تا آخر آيات) و چون ببينى كسانى را كه از در عناد، در آيات ما خرده مى گيرند، از ايشان روى بگردان تا به سخنى ديگر بپردازند، و اگر شيطان اين دستور را از يادت برد، همين كه به يادت آمد ديگر با مردم ستمگر منشين ... و كسانى را كه دين خود را به بازى و گرفتند و زندگى دنيا مغرورشان كرده به حال خودشان واگذار، تنها با دين خدا تذكّرشان بده، به اين اميد كه در بين آنان كسى باشد كه تذكّر تو در دلش اثر كند. (سوره انعام 70) 💠 خداى تعالى در اين آيه شريفه نهى مى كند از شركت در بحث و بگو مگويى كه خوض و خرده گيرى در معارف الهيّه و حقايق دينيّه باشد، و اهل بحث بخواهند در مسائل دينى و يا اعتراض و يا استهزا كنند هر چند که لازمه گفتارشان اشاره به اين معانى باشد؛ و علّت اينگونه بحث كردن و اعتراض و استهزا را عبارت مى داند از اينكه در اينگونه افراد جِدّ و باورى نسبت به معارف دينى نيست، يعنى معارف دينى را جدّى و امورى واقعى ، بلكه آن را شوخى و بازى و سرگرمى مى پندارند، و منشأ اين پندارشان هم غرور و فريفته شدن به حيات دنيا است، كه تربيت صالح و درست، و يادآورى مقام پروردگار است، كه گفتيم اسلام بطور كامل مؤونه اين تذكّر دادن را كفايت كرده. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
💙 می گفت : جنگ نرم مثل خمپاره 60 می مونه، نه صدا داره نه سوت. فقط وقتی متوجّه میشی که رفیقت نه مسجد میاد، نه هیئت. ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 ❇️ حيات اجتماعى سعادتمندانه، حيات منطبق با و فطرت است. و امّا آن اساسى كه احكام نامبرده را بر آن اساس تشريع كرده، همانا «فطرت و آفرينش» است، و كيفيّت اين پايه گذارى در آنجا كه درباره مقام اجتماعى زن بحث مى كرديم، روشن شد، ولى در اينجا نيز توضيح بيشترى داده و مى گوييم : براى جامعه شناس و اهل بحث، در مباحثى كه ارتباط با جامعه شناسى دارد، جاى هيچ شكى نيست كه وظائف اجتماعى و تكاليف اعتباری كه منشعب از آن وظائف مى شود، سرانجام بايد منتهى به «طبيعت» شود، چون اين خصوصيّت، توان طبيعى انسان بود كه از همان آغاز خلقتش او را به تشكيل «اجتماع نوعى» هدايت كرد، به شهادت اينكه مى بينيم هيچ زمانى نبوده كه نوع بشر، داراى چنين اجتماعى نوعى نبوده باشد، البته نمى خواهيم بگوئيم اجتماعى كه بشر طبق مقتضاى طبيعتش تشكيل مى داده، همواره هم بوده، نه، ممكن است عواملى آن اجتماع را از مَجراى صحّت و سلامت به سوى مَجراى فساد كشانده باشد، همانطور كه ممكن است عواملى بدن طبيعى و سالم آدمى را از تماميّت طبيعى آن خارج نموده و به نقص در خلقت گرفتارش كند، و يا آن را از صحّت طبيعى به در آورده و مبتلا به بيمارى و آفتش سازد. پس اجتماع با تمامى شؤون و جهاتش چه اينكه اجتماعى صالح و فاضل باشد و چه فاسد، بالأخره منتهى به مى شود، چيزى كه هست آن اجتماعى كه فاسد شده، در مسير زندگی اش به عاملى برخورده است كه فاسدش كرده، و نگذاشته به آثار خوب اجتماع برسد، (به خلاف اجتماع صالح). پس اين يك حقيقت است كه دانشمندان در مباحث اجتماعى خود يا تصريحاً و يا بطور كنايه به آن اشاره كرده اند، و قبل از همه آنان، كتاب خداى عزّوجلّ با روشن ترين و واضح ترين بيان، به آن اشاره كرده و فرموده : ❣الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى — پروردگار ما همان كسى است كه خلقت هر چيزى را داد و سپس آن را هدايت نمود. (سوره طه، 50) ❣الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى — پروردگارت همان كسى است كه بيافريد و اجزاى آفرينش را متناسب كرد و كسى است كه هر چيزى را تقدير و سپس هدايت فرمود. (سوره اعلى، 3) ❣و نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها — به نفْس سوگند و تناسبى كه در آن قرار داده، آن گاه تقوا و فجورش را به او الهام كرد. (سوره شمس، 8) ❣و آيات ديگر كه متعرّض مسأله قدَر است. پس تمامى موجودات و از آن جمله انسان در وجودش و در زندگيش به سوى آن هدفى كه براى آن شده، هدايت شده است، و در خلقتش به هر جهاز و ابزارى هم كه در رسيدن به آن هدف به آن جهاز و آلات نيازمند است مجهّز گشته و زندگى با قِوام و سعادتمندانه اش، آن قسم زندگى اى است كه اعمال حياتى آن منطبق با خلقت و فطرت باشد، و انطباق كامل و تمام داشته باشد و وظائف و تكاليفش در آخر منتهى به «طبيعت» شود، انتهايى درست و صحيح، و اين همان حقيقتى است كه آيه زير بدان اشاره نموده و مى فرمايد : ❣فأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً، فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها، لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ — رو به سوى دينى بياور كه افراط و تفريطى از هيچ جهت ندارد، كه بر طبق آفرينش تشريع شده، آفرينشى كه انسان هم يك نوع از موجودات آن است، انسانى كه خلقت او و فطرتش تبديل پذير نيست، دين استوار هم، چنين دينى است. (سوره روم، 30) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فیلم مستند تخریب بارگاه ائمه بقیع علیهم السلام به دست سعودی 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
2_213307764049447672.mp3
8.55M
▪️حاج میثم مطیعی من بقیعم همون زمین پر ستاره (واحد) ◾️هشتم شوال سالروز به دست وهابیّت انگلیسی ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 ❇️ فطرت در مورد وظائف و حقوق اجتماعى افراد و عدالت بين آنان چه اقتضايى دارد؟ حال ببينيم در وظائف و حقوق اجتماعى بين افراد چه ميگويد، و چه اقتضايى دارد؟ با در نظر داشتن اين معنا كه تمامى افراد انسان داراى فطرت بشرى هستند، مى گوييم : آنچه فطرت اقتضاء دارد اين است كه بايد «حقوق» و «وظائف» يعنى گرفتنى ها و دادنى ها بين افراد انسان باشد، و اجازه نمى دهد يك طائفه از حقوق بيشترى برخوردار و طائفه اى ديگر از حقوق اوليّه خود محروم باشد، ليكن مقتضاى اين تساوى در حقوق، كه عدل اجتماعى به آن حكم مى كند، اين نيست كه تمامى مقامهاى اجتماعى متعلّق به تمامى افراد جامعه شود (و اصلاً چنين چيزى امكان هم ندارد) چگونه ممكن است مثلاً يك بچّه، در عين كودكی اش و يك مرد سفيه نادان در عين نادانى خود، عهده دار كار كسى شود كه هم در كمال عقل است، و هم تجربه ها در آن كار دارد، و يا مثلاً يك فرد عاجز و ضعيف عهده دار كار كسى شود كه تنها كسى از عهده اش بر مى آيد كه قوى و مقتدر باشد، حال اين كار مربوط به هر كسى كه مى خواهد باشد، براى اينكه تساوى بين صالح و غير صالح، افساد حال هر دو است، هم صالح را تباه مى كند و هم غير صالح را. بلكه آنچه اقتضا دارد و معناى تساوى را تفسير مى كند اين است كه در اجتماع، هر صاحب حقّى به حقّ خود برسد، و هر كس به قدر وسعش پيش برود، نه بيش از آن، پس تساوى بين افراد و بين طبقات تنها براى همين است كه هر صاحب حقّى، به حقّ خاص خود برسد، بدون اينكه حقّى مزاحم حقّ ديگرى شود، و يا به انگيزه دشمنى و يا تحكّم و زورگويى يا هر انگيزه ديگر به كلّى مُهمل و نامعلوم گذاشته شود، و يا صريحاً باطل شود، و اين همان است كه جمله : ❣«وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ — و براى زنان همانند وظایفى که بر دوش آنها است حقوق شایسته اى قرار داده شده و مردان بر آنها برترى دارند. سوره بقره، 228 »، به آن بيانى كه گذشت، به آن اشاره مى كند، چون جمله نامبرده در عين اينكه اختلاف طبيعى بين زنان و مردان را مى پذيرد، به آن دو نيز تصريح مى كند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓دوست داشتی زمان کدوم امام (ع) به دنیا می آمدی؟ ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 💠 ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدم ﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽ ﺷﻦ ، ﺍﻣّﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ✅ ﺁدم ها ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ : اول : ﻋﯿﻨﮏ دوم : ﻣﻠﺤﻔﻪ سوم : ﻓﺮﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑّﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑّﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ ، ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ «ﭼﻨﮓ» (مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) میشویی، ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑّﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ، ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﺳﺎل، ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ می افتی. ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ می ﮐﻨﺪ. ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ. ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ! ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ (ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ : ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ بیاﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ (ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪگیشان ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ. ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 ❇️ معناى در مورد حقوق زن و مرد 💠 از سوى ديگر مشترك بودن دو طائفه زن و مرد در اصل موهبتهای وجودى، يعنى در داشتن انديشه و اراده، كه اين دو، خود مولّد اختيار هستند، اقتضا می كند كه زن نيز در آزادى فكر و اراده و در نتيجه در داشتن اختيار، شريك با مرد باشد، همانطور كه مرد در تصرّف در جميع شؤون حيات فردى و اجتماعى خود (به جز آن مواردى كه ممنوع است) استقلال دارد، زن نيز بايد استقلال داشته باشد؛ هم كه دين فطرى است اين استقلال و آزادى را به كاملترين وجه به زن داده، هم چنان كه در بيانات سابق گذشت. آرى، از بركت اسلام مستقل به نفْس و متّكى بر خويش گشت، اراده و عمل او كه تا ظهور اسلام گره خورده به اراده بود، از اراده و عمل مرد جدا شد، و از تحت ولايت و قيمومت مرد در آمد، و به مقامى رسيد كه دنياى قبل از اسلام با همه قدمت خود و در همه ادوارش، چنين مقامى به زن نداده بود، مقامى به زن داد كه در هيچ گوشه از هيچ صفحه تاريخ گذشته بشر چنين مقامى براى زن نخواهيد يافت، و اعلاميّه اى در حقوق زن همانند اعلاميّه قرآن كه مى فرمايد : «فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ... (سوره بقره،234) نخواهيد جست. ليكن اين به آن معنا نيست كه هر چه از مرد خواسته اند از او هم خواسته باشند؛ در عين اينكه در زنان عواملى هست كه در مردان نيز هست، زنان از جهتى ديگر با مردان اختلاف دارند. (البته اين جهت كه مى گوييم جهت است نه شخصى، به اين معنا كه متوسط از زنان در خصوصيّات كمالى، و ابزار تكامل بدنى عقب تر از متوسط مردان هستند). 💠 سخن ساده تر اينكه : هر چند ممكن است، يك يا دو نفر زن فوق العاده و همچنين يك يا دو نفر مرد عقب افتاده پيدا شود، ولى به شهادت علم فيزيولوژى، زنانِ متوسط از نظر دِماغ (مغز) و قلب و شريانها و اعصاب و عضلات بدنى و وزن، با مردانِ متوسطُ الحال تفاوت دارند، يعنى ضعيفتر هستند. و همين باعث شده است كه لطيف تر و نرم تر، و جسم مرد خشن تر و محكم تر باشد و احساسات لطيف از قبيل دوستى و رقّت قلب و ميل به جمال و زينت بر زن غالب تر و بيشتر از مرد باشد و در مقابل، نيروى تعقّل بر مرد، غالب تر از زن باشد، پس ، حياتى احساسى است، هم چنان كه حيات مرد، حياتى تعقّلى است. و به خاطر همين اختلافى كه در زن و مرد هست، در وظائف و تكاليف عمومى و اجتماعى كه قِوامش با يكى از اين دو چيز يعنى تعقّل و احساس است، بين زن و مرد فرق گذاشته، آنچه ارتباطش به تعقّل بيشتر از احساس است (از قبيل ولايت و قضا و جنگ) را مختصّ به مردان كرد، و آنچه از وظائف كه ارتباطش بيشتر با احساس است تا تعقّل، مختصّ به زنان كرد، مانند پرورش اولاد و تربيت او و تدبير منزل و امثال آن. آنگاه مشقّتِ بيشتر وظائف مرد را از اين راه جبران كرده كه : سهم او را دو برابر سهم ارث زن قرار داد، (معناى اين در حقيقت آن است كه نخست سهم ارث هر دو را مساوى قرار داده باشد، بعداً ثُلث –یک سوم- سهم زن را به مرد داده باشد، در مقابل نفقه اى كه مرد به زن مى دهد). و به عبارتى ديگر اگر ارث مرد و زن را 18 تومان فرض كنيم، به هر دو 9 تومان داده و سپس 3 تومان از آن را (كه ثلث سهم زن است) از او گرفته و به مرد بدهيم، سهم مرد 12 تومان مى شود، براى اين كه زن از نصف اين 12 تومان هم سود مى برد. در نتيجه، برگشت اين تقسيم به اين مى شود كه آنچه مال در دنيا هست دو ثلثش از آن مردان است، هم ملكيّت و هم عين آن، و دو ثلث هم از آن زنان است، كه يك ثلث آن را مالك هستند، و از يك ثلث ديگر كه گفتيم در دست مرد است، سود مى برند. پس، از آنچه كه گذشت روشن شد كه غالب مردان (نه كلّ آنان) در امر تدبير قوى ترند، و در نتيجه، بيشترِ تدبير دنيا و يا به عبارت ديگر، توليد به دست مردان است، و بيشتر و بهره گيرى و يا مصرف، از آن زنان است، چون احساس زنان بر تعقّل آنان غلبه دارد، (و ما ان شاء اللَّه در ذيل آيات ارث توضيح بيشترى در اين باره خواهيم داد)، اسلام علاوه بر آنچه كه گذشت تسهيلات و تخفيف هايى نسبت به زنان رعايت نموده، كه بيان آن نيز گذشت. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🔴مهم - مخصوصا برای خانمها👆
🌹🌹🌹 ❇️ عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست 💠 حال اگر بگويى اين همه ارفاق كه نسبت به زن كرده، كار خوبى نبوده است، براى اينكه همين ارفاقها زن را مُفت خور و مصرفى بار مى آورد، درست است كه مرد حاجت ضرورى به زن دارد، و زن از لوازم حيات بشر است، ولى براى رفع اين حاجت لازم نيست كه زن، يعنى نيمى از جمعيّت بشر تخدير شود و هزينه زندگيش به گردن نيمى ديگر بيفتد، چون چنين روشى همانطور كه گفتيم را انگل و كسل بار مى آورد، و ديگر حاضر نيست سنگينى اعمال شاقّه را تحمّل كند، و در نتيجه موجودى پَست و خوار بار مى آيد، و چنين موجودى به شهادت تجربه، به درد تكامل اجتماعى نمى خورد. در پاسخ مى گوييم : اين اشكال ناشى از اين است كه بين مسئله «قانونگذارى» و «اجراى قانون»، خلط شده است، قوانينى كه اصلاحگر حال بشر باشد مسئله اى است، و آن به روشى درست و صالح و بار آمدن مردم با تربيت شايسته، امرى ديگر. اسلام قانون صحيح و درستى در اين باره وضع كرده بود، و ليكن در مدّت سير گذشته اش (يعنى چهارده قرن)، گرفتار مُجريان غير صالح بود، اوليائى صالح و مجاهد نبود تا قوانين اسلام را بطور صحيح اجرایی كنند، نتيجه اش هم اين شد كه احكام اسلام تأثير خود را از دست داد، و تربيت اسلامى (كه در صدر اسلام، مردان و زنان نمونه و الگويى بار آورد) متوقّف شد، و بلكه به عقب برگشت. اين تجربه قطعى، بهترين شاهد و روشنگر گفتار ما است، كه قانون هر قدر هم باشد، ما دام كه در اثر تبليغِ عملى و تربيت صالح در نفْس مستقرّ نگردد و مردم با آن تربيت خوى نگيرند اثر خود را نمى بخشد، و مسلمين غير از زمان كوتاه رسول خدا (ص) و حكومت على (ع) از حكومتها و اولياى خود كه دعوى دار ولايت و سرپرستى امور آنان بودند، هيچ تربيت صالحى كه علم و عمل در آن توأم باشد نديدند، اين است كه بعد از استقرار يافتن بر اريكه خلافت در منبر عراق، خطابه اى ايراد مى كند كه حاصلش اين است كه من با شما نمى جنگيدم كه نماز بخوانيد يا روزه بگيريد، خودتان ميدانيد، مى خواهيد بگيريد و مى خواهيد نگيريد، بلكه براى اين با شما مى جنگيدم كه بر شما حكومت كنم و به اين هدف رسيدم. و نيز ساير خلفاى بنى اميه و بنى عباس و ساير زمامداران كه دست كمى از معاويه نداشتند، و بطور قطع اگر نورانيّت خود اين دين نبود، و اگر نبود كه اين دين به نور خدايى روشن شده كه هرگز خاموش نمى شود - هر چند كه كفّار نخواهند -، قرن ها قبل از اين از بين رفته بود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ آزادى زن در تمدّن غرب 💠 هيچ شكى نيست كه پيشگام در آزاد ساختن از قيد اسارت و تأمين استقلال او در اراده و عمل، اسلام بوده است، و اگر غربى ها (در دوران اخير) قدمى در اين باره براى زنان برداشته اند، از اسلام تقليد كرده اند (و چه تقليد بدى كرده و با آن روبرو شده اند) و علّت اينكه نتوانستند بطور كامل تقليد كنند، اين است كه احكام اسلام همچون حلقه هاى يك زنجير به هم پيوسته است (و همچون چشم و خط و خال و ابرو است) و كه در اين سلسله، حلقه اى بارز و مؤثرى تامّ التأثير است به این دلیل مؤثر است كه در آن سلسله قرار دارد، و تقليدى كه غربى ها از خصوص اين روش كرده اند، تنها از صورت زليخاى اسلام نقطه خال را گرفته اند كه معلوم است خال به تنهايى چقدر زشت و بد قواره است. و سخن كوتاه اينكه، اساس روش خود را بر پايه مساوات همه جانبه زن با مرد در حقوق قرار داده اند، و سالها در اين باره كوشش نموده اند و در اين باره، وضع خلقت زن و تأخّر كمالى او را (كه بيان آن بطور اجمال گذشت) در نظر نگرفته اند. و رأى عمومى آنان تقريباً اين است كه تأخّر زن در كمال و فضيلت، مستند به خلقت او نيست، بلكه مستند به سوء تربيتى است كه قرن ها با آن، تربيت شده و از آغاز خلقت دنيا تا كنون، در محدوديّت مصنوعى به سر برده است، و گرنه طبيعت و زن با مرد فرقى ندارد. ايراد و اشكالى كه به اين سخن متوجّه است اين است كه همانطور كه خود غربی ها اعتراف كرده اند، اجتماع از قديم ترين روز شكل گرفتنش بطور اجمال و سربسته حكم به تأخّر كمال زن از مرد كرده، و اگر طبيعت زن و مرد يك نوع بود، قطعاً و قهراً خلاف آن حكم هر چند در زمانى كوتاه ظاهر مى شد، و نيز خلقت اعضاى رئيسه و غير رئيسه ، در طول تاريخ تغيير وضع مى داد، و مانند خلقت مرد، مى شد. مؤيّد اين سخن، روش خود غربى ها است كه با اينكه سال ها است كوشيده و نهايت درجه عنايت خود را به كار برده اند تا زن را از عقب ماندگى نجات بخشيده و تقدّم و ارتقاى او را فراهم كنند، تا كنون نتوانسته اند بين زن و مرد برقرار سازند، و پيوسته آمارگيرى هاى جهان اين نتيجه را ارائه مى دهد كه در اين كشورها در مشاغلى كه اسلام زن را از آن محروم كرده، يعنى قضا و ولايت و جنگ، اكثريّت و تقدّم براى مردان بوده، و همواره عدّه اى كمتر از زنان عهده دار اينگونه مشاغل شده اند. و امّا اينكه از اين تبليغاتى كه در تساوى حقوق زن و مرد كردند، و از تلاشهايى كه در اين مسير نموده اند، چه نتائجى عايدشان شد در فصلى جداگانه تا آنجا كه برايمان ممكن باشد ان شاء اللَّه شرح خواهيم داد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت هادی (ع) فرمودند : اگر عبدالعظيم را در ری زيارت بكنی مثل اين است كه ابی ‌عبدالله ‌الحسين عليه ‌السلام را در زيارت كرده باشی. 🏴 ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
🌹🌹🌹 ❇️ بحث علمى ديگر (درباره زناشويى و منشأ طبيعى و فطرى آن) 💠 عمل همخوابى، يكى از اصول اعمال اجتماعى بشر است، و بشر از همان آغاز پيدايش و ازدياد خود، تا به امروز دست از اين عمل اجتماعى نكشيده و قبلاً هم گفته بوديم كه اين اعمال بايد ريشه اى در طبيعت داشته باشد تا آغاز و انجامش به آن ريشه برگشت كند. و اسلام وقتى مى خواهد اين را با قانونِ خود نظام بخشد، اساس تقنين خود را بر خلقت دو آلت تناسلى نرى و مادگى نهاده است، چون دو جهاز تناسلى متقابل كه در مرد و زن است (و هر دو در كمال دقّت ساخته شده و با تمامى بدن نر و ماده، اتصال و بستگى دارد) بيهوده و عبث در جاى خود قرار نگرفته و به باطل خلق نشده، و هر متفكّرى كه در اين باره خوب دقّت كند به روشنى خواهد ديد كه طبيعت در مجهّز شدنش به جهاز نرى چيزى به جز جهاز طرف مقابل را نمى طلبد. و همچنين طبيعت در تجهيزش به آلات مادگى چيزى جز جهاز طرف مقابل را نمى جويد، و اين دو جذبه در كشش طرفينى خود هدفى به جز توليد مثل و بقاى نوع بشر دنبال نمى كند، پس عمل همخوابگى اساسش بر همين حقيقت طبيعى است (نه بر بازيچه و لذّت گيرى و بس، و نه بر اساس مدنى بودن انسان) و تمامى احكامى را هم كه اسلام درباره اين عمل مقرّر كرده، پيرامون اين حقيقت دور مى زند و مى خواهد اين عمل به صورت بازى انجام نشود. و خلاصه همه احكام مربوط به حفظ ، و چگونگى انجام عمل همخوابى، و اينكه هر زنى مختصّ به شوهر خويش است، و نيز احكام طلاق، عِدّه، اولاد، ارث، و امثال آن همه براى همين است كه اين دو جهاز در راهى به كار بيفتد كه براى آن خلق شده اند، يعنى بقاى نوع بشر. و امّا در قوانين ديگرى كه در عصر حاضر در جريان است اساس همخوابى شركت و تعاون زن و شوهر در کار زندگی است، و در حقيقت از نظر اين قوانين، «نكاح» كه معنى فارسى آن همان است يك نوع اشتراك در عيش است و چون دايره اشتراك در زندگىِ درون خانه تنگتر از دايره اشتراك در زندگى شهر و همچنين مملكت است، و با در نظر داشتن اينكه قوانين اجتماعى و مدنىِ امروز تنها اجتماع شهر و مملكت را در نظر ميگيرد و كارى به زندگى مشترك در درون خانه ها ندارد، به همين جهت متعرّض هيچ يك از احكامى كه درباره بستر زناشويى و فروعات آن وضع كرده نيستند، در آن قوانين سخنى از عفّت و اختصاص و امثال آن ديده نمى شود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa