📣📣📣 اسلامی سازی علوم انسانی یا اسلامی سازی علوم حوزوی : کدامیک اولویت دارند؟
#یادداشت_۱۰
✍ محمود یزدانی
✅ ۱۲ دی ماه سالروز رحلت حضرت علامه مصباح یزدی(ره) را به عنوان روز علوم انسانی اسلامی تعیین کرده اند.
من در عین حال که با پروژه علوم انسانی اسلامی موافق هستم، اما این طرح و پروژه را تا حد زیادی ناموفق و ابتر می بینم و معتقدم ما در نگاه کلان چندان راه به جایی نخواهیم برد.
⏪ علتش این است که ما مسیر را داریم اشتباه می رویم. و لازم است قبل از اینکه سراغ علوم انسانی دانشگاه ها برویم، و آنها را اسلامی کنیم، بایستی سراغ علوم حوزوی می رفتیم و ابتدا آنها را اسلامی می کردیم.
😳😳😳 شاید اسلامی سازی علوم حوزوی را برای اولین بار شنیده باشید و متعجب شوید که مگر علوم حوزوی ما اسلامی نیست که بخواهیم آن را اسلامی کنیم.
❇️ پیش فرض تمام کسانی که سراغ اسلامی سازی علوم انسانی می روند این است که علوم حوزوی مانند فقه و تفسیر و کلام و ... اسلامی است، فلذا لازم است علوم انسانی مانند روانشناسی ، جامعه شناسی ، علوم سیاسی و ... نیز اسلامی شوند.
اما من معتقدم همین پیش فرض - که نقدهای زیادی به آن وارد است - منشأ بزرگترین اشتباهات و خطاهای ما در این سده های اخیر است.
❗️❗️❗️من معتقدم علوم حوزوی ما اسلامی نیست و بزرگترین نقص ما همین اسلامی نبودن علوم حوزوی است.
البته من با نگاه فازی به علوم حوزوی نگاه می کنم و وقتی می گویم علوم حوزوی ما اسلامی نیست، نگاه صفر و یک ندارم، بلکه معتقدم علوم حوزوی ما شبه اسلامی یا نیمه اسلامی و یا تا حدی اسلامی هستند. و تا ما نتوانیم علوم حوزوی را بقدر کفایت اسلامی کنیم، به طریق اولی پروژه علوم انسانی اسلامی از پیش ابتر و ناموفق است.
🔴 علت اینکه می گویم این پروژه ابتر است، به این دلیل است که ما در طول قرن ها نتوانسته ایم مدلی از علم اسلامی حتی در حوزه های علمیه خودمان ایجاد کنیم که مطلوب اسلام بوده و شاخصه های علم اسلامی را داشته باشد، و چون نتوانسته ایم و مدلی ایجاد نکرده ایم، آن وقت بر اساس چه الگویی می خواهیم برویم علوم انسانی خودمان را اسلامی کنیم؟.
وقتی فقه ما نیمه اسلامی یا تا حدی اسلامی است، و اسلامی به معنای کافی نیست، آن وقت چگونه و بر چه اساس چه مدلی می خواهیم فی المثل روانشناسی اسلامی ایجاد کنیم ؟
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامهی مطلب از متن قبلی 👆👆👆
❇️ ما تقریبا بجز زمان خیلی کوتاهی در صدر اسلام هیچ تجربه موفقی از اقامه دین نداریم و بعد از آن هم که حوزه های علمیه شکل گرفت، بر اساس تجربه موفق صدر اسلام شکل نگرفت و لذا در طی قرن ها فعالیت حوزه های علمیه، علمای ما بنا به دلایل متعدد - که برخی از آن ناشی از فراهم نبودن شرایط بود و برخی هم ناشی از نشناختن شاخصهای علم اسلامی بود - نتوانستند علم اسلامی را تولید کنند و ما در زمینه علم اسلامی حتی از نوع حوزوی آن ، دست مان تا حد زیادی خالی است.
🙈🙈 بنابراین برخلاف نظر رایج و غالب خیلی ها که مشکل اصلی را در دانشگاه ها و علوم غربی می بینند، من مشکل اصلی را در حوزه ها و علوم حوزوی می بینم، و با اینکه اکثرا فکر می کنند که این علوم رایج حوزوی، اسلامی است، من معتقدم این علوم تا حد مختصری اسلامی است. یعنی اون جوری که دین می خواهد، علوم حوزوی ما اسلامی نیست.
🙊🙊 این دیدگاه بنده در عین حال که ممکن است اصلا به مذاق روحانیت و طرفداران اسلامی سازی علوم انسانی خوش نیاید، اما حقیقت تلخی است که هیچ گریزی از آن نداریم.
🔔🔔 پذیرش این دیدگاه تبعات زیادی دارد از جمله اینکه:
1⃣ پروژه اسلامی سازی علوم انسانی - به دلیل نداشتن مدل موفقی از علم اسلامی - پروژه زودهنگامی بود که شروع شد و به دلیل همین زودهنگامی و نداشتن مدل، ابتر مانده و ابتر خواهد ماند.
2⃣ تا زمانی که علوم حوزوی ما اسلامی نشود، علوم انسانی ما اسلامی نخواهد شد.
3⃣ چنانچه علوم حوزوی ما اسلامی شود ، خود همین اسلامی سازی علوم حوزوی باعث تولید روانشناسی ، جامعه شناسی و ... با رویکرد توحید بنیان خواهد شد و تا حد زیادی نیازهای جامعه را برطرف خواهد کرد. یعنی ما مسیر را داریم اشتباه می رویم، زیرا تولید علوم انسانی از اسلامی سازی علوم حوزوی شروع می شود نه از علوم دانشگاهی
4⃣ چون علوم حوزوی ما بقدر کفایت اسلامی نیست، فلذا با این علوم نمی توان نظام اسلامی تشکیل داد، از این منظر، مشکل تشکیل نظام اسلامی در حوزه اجرا نیست، بلکه در حوزه نظری و علمی است. این علوم رایج حوزوی توان طراحی و ساخت مدل نظری نظام اسلامی را ندارند، بنابراین حوزه های علمیه پاسخگوی نیازهای نظام اسلامی نیستند و این عدم پاسخگویی نه به دلیل نخواستن بلکه به دلیل نتوانستن بوده است.
✳️ حرف در این زمینه بسیار است که ان شاءالله در حد توان در متن های آتی به آن اشاره خواهم کرد ولی جای یک افسوس باقی است، که ای کاش آن همه دغدغه، انرژی، بودجه و تبلیغاتی که درباره اسلامی سازی علوم انسانی یا تولید علوم انسانی اسلامی صرف شده و صرف می شود، صرف اسلامی سازی علوم حوزوی می شد، که اگر این کار صورت می گرفت به پیشرفت های خیره کننده ای می رسیدیم.
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📣📣📣 مشکل ما ایرانی ها نه «داخلی» است، نه «خارجی» است، بلکه «مالشی» است. غالب ایرانیان اهل «مالیدن» و «مالوندن» هستند.
✍ محمود یزدانی
#یادداشت_۶۱
#قسمت_اول
🤔🤔 من درباره جامعه خودمان هم به لحاظ جامعه شناختی و هم به لحاظ روانشناختی خیلی فکر می کنم. و اخیرا به یک فهم جالبی رسیدم. البته وقتی بعدا نگاه کردم، دیدم غیر از من خیلی ها هم به این مساله اشاره کرده بودند ولی برای خود من، چون خودم به این نتیجه رسیده بودم، برای خودم خیلی جالب بود گویی که به یک بینش و نگرش تازه ای رسیده ام.
❇️ من به ریشه های مشکلات اجتماعی که دقت می کردم و دنبال این بودم که چرا ایران این همه مشکلات دارد، می خواستم بفهمم که غالب ایرانی ها - فارغ از نقش ها، جایگاه ها، و کارهای مختلفشان - وجه مشترک یا وجه غالب شباهت هاشون چی هست ؟
یعنی ایرانی ها با تمام تنوعاتی که دارند، در چه چیزهایی بیشترین شباهت ها را دارند.
📶 وقتی از مولفه های ظاهری همچون زبان، دین، نژاد و ... گذر کردم و به مولفههای پنهان تر پرداختم، دیدم «مالیدن» و «مالوندن» فراگیرترین خصوصیت مشترک منفی ما ایرانی هاست. یعنی غالب ایرانی کار اصلی شان «مالشگری» است. و دیدم این صفت هم در من و همسرم وجود دارد، هم در بچه های من هست، هم تو اطرافیان خودم فراوان دیدم، و هم وقتی گسترده تر نگاه کردم دیدم در مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه و ادارات و مساجد و هیئت ها و کارخانجات و بازار و .... و تا خیل عظیمی از مسئولان به وفور وجود دارد. و اگر بخواهم این مساله را انتزاع و تعمیم دهم، آن را وارد مقوله فرهنگ می کنم و به عنوان یکی از عناصر کلیدی فرهنگ ایرانی معرفی می کنم و با شواهد زیادی می گویم که فرهنگ ایرانی، «فرهنگ مالشگری» است.
🙈🙈 یعنی بر خلاف برخی ها که می گویند فرهنگ ایرانی ها، دینی یا اسلامی است، من می گویم ایرانیان فرهنگ مالشگری دارند و بر اساس همین فرهنگ مالشگری سراغ اسلام رفته اند و فرهنگ شان را اسلام مالی کرده اند.
⏪ من البته مطالعات میان فرهنگی نداشته ام که ببینیم فرهنگ های دیگر چگونه اند ولی به جد معتقدم که کشورهای پیشرفته دنیا، قطع و یقین فعلا فرهنگ مالشگری ندارند و یا اگر دارند در حد خیلی کمی است.
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامهی مطلب از متن قبلی 👆👆👆
✅ حالا منظورم از «مالشگری» را توضیح دهم.
مالشگری یعنی «یک چیزی را به خودتان یا دیگران بمالونید به طوریکه شبیه اون چیز شوید»
مثلا فرض کنید رنگ پوستتان تیره است، شما می آیید هنگام رفتن به بیرون یا مهمانی یا جلسه یا ... کرم سفیدکننده به صورت تان «می مالید» و «سفیدتر» «به نظر می رسید».
اما آیا وقتی به خودتان کرم سفید کننده می مالونید، واقعا سفیدتر شده اید؟
پاسخ این است که : هم بله و هم خیر
یعنی ظاهرا پوست صورت تان کمی سفیدتر شده، اما در اصل رنگ پوست تان تغییر نکرده و فقط لایه ای از رنگ سفید روی پوست تان نشسته است.
در مالشگری چیزی به «درون» رسوخ نمی کند، فقط در «سطح» و «ظاهر» یک چیزی «می نشیند» ولی «درونی» نمی شود.
بنابراین تغییر سطحی مهمترین شاخصه مالشگری است.
✳️ حالا یک مثال عینی تر و اجتماعی تر می زنم.
تعداد دانشگاه ها و دانشجویان و همچنین تولید مقالات علمی در ایران به نسبت جمعیت یکی از برترین کشورهای دنیاست و شاید ما جزو پنج کشور اول دنیا در این زمینه باشیم.
حال سوال این است با این عدد و رقم چرا باز هم اینقدر عقب مانده هستیم.
پاسخ این است که دانشگاه های ما محل تولید و گسترش علم و تربیت دانشجو و دانشمند نیستند، بلکه اونجا غالب اساتید مقداری علم را به دانشحویان «می مالند». بنابراین غالب دانشجویان ایران، دانشجو نیستند و روحیه حستجوگری علمی در آنها ایجاد نمی شود، بلکه «دانش مالیده» هستند. و اساتید دانشگاه غالبا «دانش مال» هستند. یعنی دانش را به دانشجویان «می مالند» و دانشگاه های ما هم موسسات علمی نیستند، بلکه موسسات «دانش مالی» هستند . بنابراین در ایران، دانشگاه ، «مالشگاه دانش« یا «دانشمالشگاه»، استاد، «دانش مال» و دانشجو، «دانشمالیده» است
⏪ مثلا من خودم در بهترین دانشگاه های ایران درس خوانده ام. ولی وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم تازه فهمیدم که فقط یک کم روانشناسی در دانشگاه به من مالیده شده و لذا چند برابر وقت و هزینه ای که من در دانشگاه انجام دادم، بیرون دانشگاه در موسسات مختلف هزینه کردم تا تونستم کمی چیزی یاد بگیرم . و مطمئن هستم که اگر من در یکی از دانشگاه های خوب اروپا یا آمریکا درس می خوندم، اونجا علم رو به من نمی مالوندند بلکه علم رو به من آموزش می دادند و من رو دانشجو تربیت می کردند.
همین قضیه در سایر موسسات و نهادهای این کشور ساری و جاری است.
⏺ مثلا در مدارس، معلمان، علم و سواد را به بچه های ما می مالند و دانش آموزان ما در اصل «سوادمالیده» شده اند.
در حوزههای علمیه هم، اسلام به طلبه ها مالیده می شود و بعد از آن، روحانیون و مبلغین هم در مساجد و هیئت ها ، اسلام را به مردم، می مالند.
صدا و سیما هم که ادعای آموزش عمومی را دارد ، سبک زندگی مدنظرشان را دارند به مردم می مالونند.
در ادرات و کارخانجات هم با توجه به ساعات کار مفید در ایران که نیم ساعت در روز است، کارگران و کارمندان بیشتر «کارمال» هستند. یعنی کمی کار را به خودشان می مالند.
در میان مسئولان این مملکت نیز همین قصه است و آنها - با توجه به اینکه به جایی پاسخگو نیستند - مسئولیت را به خودشان می مالند و در اصل مسثول نیستند، بلکه «مسئولیت مالیده» هستند.
در خانواده ها نیز همین قصه هست. زن و شوهر در اصل «همسرمالیده» هستند نه همسر. پدر و مادر هم «والدمالیده» هستند.
🙊🙊من گاها در برخی جلسات یا دوره ها که شرکت می کنم، به طنز با خودم می گویم خب بریم ببینیم قرار است چی رو بمالونیم یا چی رو به ما بمالونند. چون همه چیز سطحی است. و مثل کرم سفیدکننده که فقط روی سطح پوست مان می نشیند، این طرح و برنامه ها و آموزش ها و سخنرانی ها و .... فقط روی سطح می نشیند.
🙈🙈 خلاصه سرتان را درد نیاورم. ایران کلا کشور «مالشگری» است. و غالبا یا داریم خودمان را «می مالیم» یا دیگران را «می مالونیم».
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 «من منجی کوچک ام، پس هستم»
#یادداشت_۶۴
⏪ از آن زمانی که رنه دکارت فرانسوی آن جمله مشهورش را بیان کرد که «من می اندیشم، پس هستم»، این جمله با تعبیرات و تغییرات مختلفی بیان شده است. در زمان شاه، آن هنگام که تازه تولید پیکان شروع شده بود، به طنز برخی که صاحب پیکان شده بودند، می گفتند : «من پیکان دارم، پس هستم»، اما اگر امروزه کسی بگوید «من پیکان دارم، پس هستم» با طنز و یا تمسخر به او می گویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟»
اما همه این جملات بیانگر تمایل به تحقق یک کنش (رفتار) یا نحوه وجود هست که فرد بواسطه آن کنش یا نحوه وجود، «احساس وجود» می کند.
❇️ در روان ما انسان ها گویی میلی است که می خواهد ما بروز و ظهور داشته باشیم. می خواهد ما «احساس وجود» کنیم و بدانیم و بشناسانیم که «من هستم». و برای اینکه به خودمان ثابت شود که «من هستم» ، دست به کارهایی می زنیم که تاییدکننده این باشد که براستی در این جهان هستی «من هستم».
شاید همه کارهایی که می کنیم، درسی که می خوانیم، کنکوری که می دهیم، ادامه تحصیلی که می دهیم، سر کاری که می رویم، پولی که در می آوریم، به مهمانی که می رویم، به مسافرتی که می رویم، سلفی که می گیریم، عکسی که از خود در پروفایل مان می گذاریم، استوری و لایوی که می گذاریم و ... همه و همه برای این باشد که به خودمان و دیگران می گوییم که ببین «من این کارها را می کنم، پس هستم» .
❗️اما براستی ما با این کارهایمان «واقعا هستیم» ؟ نکند در جواب این کارهایمان، مثل جواب حرف همان کسی که در این زمانه بگوید «من پیکان دارم، پس هستم » به طنز و تمسخر بگویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟»
✅ راستی چه رفتار یا کنشی از ما (doing)، یا چه نحوه ای از بودن ما (being)، باعث می شود که واقعا «وجود داشته باشیم» یا «احساس وجود» کنیم ؟ من از کجا بدانم که «هستم»؟ در جمله «من .... پس هستم» جای نقطه چین ها چه بنویسیم که بعدا به ما نخندند و خودمان هم پشیمان نشویم. چه چیزی می تواند واقعا باعث «احساس وجود» در من شود ؟
⬅️ جمله «من می اندیشم، پس هستم» بیانگر این است که «اندیشه» شاخص «هست بودن» من است. اما فارغ از اینکه بخواهیم نقدی بر این جمله دکارت داشته باشیم، اندیشه تا به عمل در نیاید، نوعی درخودماندگی است. ضمن اینکه چه نوع اندیشه ای می تواند معرف و شاخص «هست بودن» من باشد ؟ آیا هر اندیشه ای ؟
بگذریم، بحث در این زمینه زیاد است.
⁉️ اما واقعا چه چیزی به ما «احساس وجود» می دهد؟ احساسی که باعث می شود از خودمان راضی باشیم.
🔴 اگر به پیش فرض ها و استدلالات این بحث کاری نداشته باشیم، موضوع «نجات» می تواند «احساس وجود» به ما بدهد .
«تقلای وجود» زمانی است که «وجود» به خطر بیفتد و لذا اگر خطری باشد و ما کاری نکنیم، گویی که «نیستیم»، و «تقلای نجات» باعث شکل گیری «حس وجود» در ما می شود. بنابراین «نجات» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند. مثلا اگر خطری برای خودمان و دیگری باشد و کاری نکنیم، ما را سرزنش خواهند کرد که مگر تو نبودی؟ و یا اینکه حواست کجا بود ؟ ضمن اینکه خودسرزنشی هم خواهیم داشت.
🔶 بنابراین «نجات» و «منجی گری» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند و شاید زنده بودن ما به «منجی گری» ما باشد. به نجات خودمان و نجات دیگران. وبه میزان تلاش مان در امر نجات، احساس وجود خواهیم کرد.
☪ ما همچنانکه با «منجی گری» خودمان، احساس وجود خواهیم کرد، با هر «منجی» نیز احساس اتحاد خواهیم کرد. بنابراین همه ما در روان مان از انسان های منجی خوشمان خواهد آمد. و شاید به همین دلیل باشد که هم می خواهیم خودمان منجی باشیم و هم منجی ها را تحسین می کنیم و هم منتظر منجی هستیم.
🔔🔔اما یک خطر بزرگی اینجا هست. وقتی گستره مشکلات و خطرها را در سطح وسیع اجتماعی و جهانی نگاهی بیندازیم، و از طرف دیگر به توان منجی گری خودمان نظری بیندازیم، ممکن است یک یأس و ناامیدی به ما دست دهد که آیا می توانیم کاری کنیم ؟
اینجا پاسخی که می توان داد، «منجی گری به قدر توان» است. ما «منجی بزرگ بشریت» و جهان هستی نیستیم، اما می توانیم «منجی های کوچک» باشیم. اول از همه منجی خودمان، سپس خانواده مان و سپس اطراف مان به قدر توان و امکانات مان.
💐💐 کار این دنیا با «منجی بزرگ» سامان می یابد، اما منجی بزرگ تا هزاران «منجی کوچک» نداشته باشد، کاری از پیش نخواهد برد.
منجی بزرگ منتظر منجی های کوچک است. منجی هایی در قد و قواره من و شما. و زمانی ما می توانیم بگوییم که منتظر منجی بزرگ هستیم، که خودمان منجی کوچکی شده باشیم. آن وقت است که اتفاق نیکویی رقم خواهد خورد.
❇️ بنابراین اگر تلاش کنیم که منجی کوچکی شویم و بتوانیم بگوییم که «من یک منجی کوچک ام» آن وقت با اطمینان خاطر و آرامش می توان گفت که «پس هستم».
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
📣📣📣 اگر خواستید خوش اخلاق شوید، یا خوش اخلاق ها را بشناسید، حداقل به این ۸ ویژگی توجه کنید.
#یادداشت_۶۵
✅ حسن خلق یا خوش اخلاقی یکی از خصیصه های مهم و بارز هر مسلمان و از دستاوردهای مسلمانی و دین ورزی، بایستی باشد، بطوریکه اگر فرد مسلمانی، خوش اخلاق نباشد، دین مداری او دچار اشکال خیلی جدی است.
🌙 ماه مبارک رمضان فرصت خیلی خوبی برای تمرین خوش اخلاقی و ارتقاء آن در درون خودمان است، بطوریکه از رسول الله (ص) نقل شده است:
🔹أيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِى هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ . «ای مردم! هر کدام از شما که در ماه مبارک رمضان اخلاقش را نیکو کند، در روزی که پاها بر روی صراط می لغزد. آن اخلاق نیکو شده جواز عبورش از صراط می باشد.» (وسائل الشیعة۱۰ ص۳۱۴)
⏪ در اینکه حسن خلق یا خوش اخلاقی چی هست، نظرات مختلفی وجود دارد، ولی تحقیقی که آقای دکتر عباس پسندیده، استاد پژوهشگاه قرآن و حدیث درباره مصادیق خوش اخلاقی در روایات انجام داده اند، یکی از بهترین تحقیقات در این زمینه است که مقاله آن در ادامه خواهد آمد.
🔴 آگاهی از مصادیق حسن خلق چندین فایده مهم دارد، از جمله :
1⃣ استفاده شخصی : اگر خواستید روی خودتان کار کنید و خوش اخلاق شوید، این مصادیق ۸ گانه به شما کمک می کند تا دقیقا روی همین موارد کار کنید.
2⃣ استفاده تربیتی : اگر خواستید فرزندان تان خوش اخلاق شوند، این مقاله با معرفی این مصادیق ۸ گانه، چشم انداز خوبی از فرد خوش اخلاق برای شما ترسیم می کند تا چراغ راه شما در تربیت باشد.
3⃣ استفاده بین فردی : اگر خواستید با آدمهای خوش اخلاق دوست یا همکار یا شریک یا همسر شوید، این ۸ شاخص به شما شاقولی می دهد که بتوانید آدم های خوش اخلاق واقعی را از شبه خوش اخلاق ها و بد اخلاق ها تشخیص دهید.
4⃣ استفاده حرفه ای : اگر مبلغ یا مربی یا مشاور هستید این ۸ شاخص خوش اخلاقی به شما کمک می کند که مسیر ترویج، یا تربیت، یا تشخیص را درست بروید و بر اساس شاخص های عینی کار کنید.
✍ محمود یزدانی
✅ @shokoofaee
✅ @islamic_psycho
مقاله چیستی حسن خلق از آقای دکتر پسندیده 👇👇
#موضوع_تحقیق_و_پایان_نامه
#موضوع_ششم:
#ساخت_پرسشنامه_مقیاس_خوش_اخلاقی
#موضوع_هفتم:
#تدوین_پروتکل_آموزشی_خوش_اخلاقی
✅ خوش اخلاقی یکی از موضوعات اساسی در دین اسلام است که تاثیر زیادی در کیفیت روابط بین فردی از جمله معاشرت های عمومی در اجتماع، و معاشرت های خاص از جمله ازدواج، تربیت فرزند، رفتار سازمانی و .... دارد.
⏪ از جمله نیازهای مهم در حوزه مشاوره پیش از ازدواج، و همچنین زوج درمانی و خانواده درمانی، سنجش میزان خوش اخلاقی مراجعان است. عامل خوش اخلاقی آنقدر مهم است که در حدیث است که امام رضا علیه السلام در پاسخ سوال فردی درباره خواستگار دخترشان که قبول بکنند یا نه، ایشان پاسخ دادند که اگر بداخلاق است، قبول نکن.
🔴 یکی از ابهامات موجود درباره اینکه مراجع خوش اخلاق است یا نیست، ابهام درباره مولفههای خوش اخلاقی می باشد که الحمدلله با مقاله آقای دکتر پسندیده درباره چیستی حسن خلق برطرف شده است، اما کاستی مهم دیگر، نبود یک پرسشنامه درباره سنجش خوش اخلاقی و میزان خوش اخلاقی است.
و همچنین کاستی دیگر، فقدان پروتکل آموزشی درباره خوش اخلاقی است.
در اینجا دو پیشنهاد مطرح می شود :
1⃣ پیشنهاد اول این است که دانشجویی، زحمت تهیه این پرسشنامه و سپس روایی و پایایی آن را در قالب پایان نامه متقبل شود.
2⃣ پیشنهاد دوم این است که دانشجوی دیگری زحمت تهیه پروتکل آموزشی خوش اخلاقی و سپس اثربخشی آن را بر پارامترهای مختلف مرتبط با حوزه درون فردی یا بین فردی متقبل شود.
❇️ انجام هر کدام از این دو پژوهش، خدمت بسیار ارزشمندی در حوزه پیش از ازدواج، زوج درمانی، خانواده درمانی، روابط بین فردی، و همچنین توسعه فردی می باشد.
🤲 ان شاءالله که مورد توجه و پیگیری قرار گیرد.
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان
#یادداشت_۱۱
✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است.
⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود.
🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است.
🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است :
۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است.
۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود.
۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است.
🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است.
🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد.
مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد.
شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد:
🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📉📈 از مفاهیم و موضوعات در روانشناسی تا مفاهیم و موضوعات در اسلام : تشابه در اسامی؛ اما یک دنیا تفاوت در معانی
#یادداشت_۱۲
✍ محمود یزدانی
✅ تقریبا بسیاری از مفاهیمی که در بهزیستی روانی و روان درمانی مطرح شده و خواهد شد، به نوعی در اسلام هم به آن توجه شده است.
آنچه که من میخواهم عرض کنم این ادعای کلیشه ای و نخ نما نیست که ببینید آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، در اسلام هم هست.
من خودم از اینجور حرف ها اصلا خوشم نمی آید، زیرا قبل از هر چیزی بی عرضگی خود ما را نشان میدهد و میتوان در جواب این نوع ادعاها گفت: خب بوده که بوده، اگر عرضه می داشتیم اول خودمان می آمدیم در روانشناسی مطرح می کردیم.
⏪ اما نکته ای که میخواستم عرض کنم این است که این تشابهات، خیلی از افرادی که دغدغه دین یا روانشناسی اسلامی دارند را به اشتباه می اندازد و فکر می کنند همان مفهومی که در روانشناسی مطرح شده، همان مفهوم هم «به عینه» در اسلام مطرح شده است.
❗️مشکل اصلی، «تطابق» دانستن یا «این همانی» دانستن مفاهیم روانشناسی با مفاهیم اسلام است.
مثلا فکر می کنند تاب آوری در روانشناسی همان صبر در اسلام است. یا عزت نفس در روانشناسی همان عزت نفس یا تکریم در اسلام است، یا خودکنترلی در روانشناسی همان خودکنترلی در اسلام است، یا صمیمیت در روانشناسی همان صمیمیت مودت در اسلام است، یا خودشکوفایی در روانشناسی همان خودشکوفایی در اسلام است، و قس علیهذا
📣 اما خوشبختانه نیست. چون اگر این تطابق می بود، اصلا ضرورتی برای دین نبود. دین هیچگاه خودش را متکفل بیان مسائلی نمی کند که می شد بعدها انسان در اثر تلاش علمی به آنها برسد، بلکه دین موضوعات را به گونه ای مطرح می کند که در ظرف هیچ علم رایجی نمی گنجد و بسیار بسیار فراتر از آنها می باشد، بطوریکه امکان نداشت با تلاش علمی به آن می رسیدند.
❇️ حالا جهت اینکه انتزاعی حرف نزنم یک مثالی می زنم.
بیایید صرفا مقایسهای بین تعریف صمیمیت از منظر روانشناسی با صمیمیت از منظر دین داشته باشیم.
صمیمیت در روانشناسی تعاریف متعددی دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنم:
- صمیمیت فرایندی تعاملی است که شامل شناخت، درک و پذیرش طرف مقابل، همدلی با احساسات او و قدرشناسی از دیدگاه بی همتای وی نسبت به جهان است (باگاروزی؛۲۰۰۱)
- صمیمیت فرایندی است که طی آن افراد عواطف و احساسات، هیجان ها، ترس ها و آرزو های خود را بدون نگرانی و ترس از قضاوت شدن با دیگری در میان می گذارند.
🔶در تعاریف بالا دو مولفه خیلی کلیدی است. ۱- اشتراک گذاری ۲- گشودگی و پذیرش
یعنی یک طرف رابطه، نظرات، دیدگاه ها، احساسات، آرزوها و ... خود را بیان می کند و به اشتراک میگذارد و طرف دیگر رابطه نسبت به این اشتراک گذاری پذیرا و گشوده می باشد. و بواسطه همین اشتراک گذاری از یک طرف و گشودگی و پذیرش از طرف دیگر، صمیمیت رخ می دهد.
گرچه همین اتفاق هم که بیفتد اتفاق خیلی مبارکی است و در خیلی از روابط نه اشتراک گذاری است و نه پذیرش ، اما سوال بعدی این است که بالفرض اگر این اتفاق مبارک بیفتد، از نظر اسلام کفایت می کند و دوستی یا صمیمیت یا مودت در نظر اسلام همین فرآیند اشتراک گذاری - پذیرش دوطرفه است؟ آیا اسلام با همین تعریف علمی از صمیمیت راضی است؟
🟪 اگر خیلی جزئی و دقیق نخواهیم بحث صمیمیت در اسلام را مطرح کنیم و صرفا بحث اجمالی داشته باشیم، و نه به نظام های پشتیبان صمیمیت همچون نظام مراقبت گری دلسوزانه که کارکرد انگیزه بخشی و پیشران در بحث صمیمیت دارد، اشاره ای کنیم، و نه مولفه های صمیمیت را از منظر اسلام واکاوی کنیم تا طرحی نو دراندازیم، شاید این فرآیند «اشتراک گذاری - گشودگی، پذیرش و قدرشناسی» با نگاه حداقلی و اغماض گونه مورد قبول اسلام هم باشد، اما در همین فرآیند ساده و با مولفه های محدود، اسلام در بحث وسعت و حد و مرز هر دو مولفه «اشتراک گذاری» و «گشودگی، پذیرابودن و قدردانی» کلی حرف دارد و قائل به توسعه این مرزها می باشد.
از نظر اسلام اینکه صرفا افکار و احساسات و آمال و آرزوها به اشتراک گذاشته شود، و دیگری گشوده، پذیرا و قدردان باشد، اولا خیلی حداقلی است و ثانیا چندان کریمانه نیست.
📢از نظر اسلام صمیمیت با اشتراک گذاری نیازها و خواستهها شروع نمی شود بلکه با اشتراک گذاری داشته ها شروع می شود، یعنی با به اشتراک گذاری محبت های قلبی، توانمندی های روحی-روانی-بدنی و خلاصه هر نوع امکانات، اموال و هر نوع سرمایه شروع میشود. و سپس نوبت به به اشتراک گذاری افکار و احساسات و... می رسد.
✅ @islamic_psycho
ادامهی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامهی مطلب از متن قبلی 👆👆👆
🔔اسلام به دنبال تحقق صمیمیتی است که صرفا افراد از ذهن و کلام مایه نگذارند، بلکه از جان و مال و از همه وجود هم مایه بگذارند، بطوریکه فرد در رابطه صمیمی صرفا احساس نمیکند یک دوستی دارد که گوش شنوایی دارد، بلکه دوستی دارد که از همه چیزش برای او مایه میگذارد. اسلام به دنبال آن نوع صمیمیتی است که «دیگری» به مثابه «جان خود» پذیرش میشود. در اسلام هدف این است که «تمام وجود»، در رابطه پای کار بیاید، نه صرفا بخش خیلی خیلی حداقلی از تمامیت وجود.
🔄 حال این نوع اشتراک گذاری گرم و چندجانبه را که مدنظر اسلام است را مقایسه بکنید با اشتراک گذاری محدود در روانشناسی، آن وقت مقایسه کنید و ببینید واقعا روان ما از کدام دوستی خوشش می آید؟
هر چند در این وانفسای تنهایی آدمها، یافتن همان دوستانی که صرفا گشوده و پذیرای نظرات و احساسات ما باشند، باز هم غنیمت است و نصیب هر کسی نمیشود.
⏺ با شناخت اندکی که من از دین و همچنین از روانشناسی دارم، ذهنم یاری نمی دهد که حتی یک مفهوم یا موضوع در روانشناسی تطابق کامل با همان مفهوم در دین داشته باشد.
هر موضوعی که دین مطرح کرده - در عین وجود برخی شباهت ها - اما بسیار بسیار متفاوت از آن چیزی است که روانشناسی به آن پرداخته است و این تفاوت هم در مبادی هست، هم در مبانی هست، هم در تعاریف است، هم در اصول هست، هم در روش ها هست، فقط برخی شباهت ها در تاکتیک ها و تکنیک ها باشد.
خلاصه کلام اینکه تشابه اسامی موضوعات در روانشناسی با اسلام ما را به اشتباه دچار «تطابق» و «این همانی» نکند. و مواظب باشیم که اگر فهم، پذیرش یا عمل به آنچه که مدنظر اسلام است برای ما سخت است، پس لاقل مفاهیم دینی را پایین نکشیم و تقلیل شان ندهیم.
❗️به اعتقاد من پیشرفت های روانشناسی هم یک فرصت بزرگ و هم یک خطر عظیم برای دینداران است.
فرصت از این منظر که فهم ما را از دقایق و ظرائف و پتانسیل های دین افزایش می دهد. اما خطر آنجاست که چون خیلی حوصله فکر کردن و بازخوانی مفاهیم روانشناسی از منظر دین را نداریم، به هر آنچه که روانشناسی به آن رسیده، بسنده می کنیم و فکر می کنیم که دین نیز همان منظور و مراد را دارد.
در نظر من، تا زمانی که مباحث ما صرفا علم روانشناسی است، هر چه بیان شود و گفته شود جای هیچ نگرانی نیست ، اما اگر یک روزی بخواهد مقایسه ای صورت بگیرد یا استفاده ای به اسم دین از مفاهیم روانشناسی شود، همه موضوعات احتیاج به بازخوانی مجدد دارند. بی هیچ تعارفی، بی هیچ اغماضی، بی هیچ استثنایی
پ.ن 1⃣ : معلی میگوید از امام صادق(ع) پرسیدم، حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت چیز است که همه بر وى واجب است و اگر چیزى از آنها را به جا نیاورد از دوستى و طاعت خداوند بیرون رفته و حق خدا را ادا نکرده است. از امام سؤال کردم آنها چیستند؟ فرمود: اى «معلى» من با تو مهربانم مىترسم حق آنها را ادا نکنى، بدانى و بکار نبندى. به او گفتم توانائى جز به خدا نیست.
حق اوّل؛ فرمود آسانترین آن حقوق این است که در باره مسلمان آنچه را که براى خود دوست میدارى بخواهى و آنچه را که براى خود نمىپسندى بر او هم نپسندى.
حق دوم؛ اینکه از خشم نسبت به وى بپرهیزى و خوشنودى او را بخواهى و از وى فرمانبرى.
حق سوم: اینکه با جان و مال و زبان و دست و پاى خود به وى یارى کنى.
حق چهارم؛ اینکه دیده بان و راهنما و آئینه و جامه او باشى.
حق پنجم؛ اینکه با گرسنه بودن او سیر نشوى، و با تشنگى او سیراب نگردى و با برهنه بودن او لباس نپوشى.
حق ششم؛ اینکه تا او زن نگیرد تو زن نگیرى، و اگر او را نوکرى نباشد تو نوکرى اختیار نکنى. باید نوکر خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوردنى او را بپزد و جامه خواب او را بگسترد.
حق هفتم؛ اینکه به سوگند او وفا کنى و درخواست او را بپذیرى، بیمار او را عیادت کنى و در جنازه او حضور یابى، و اگر بدانى که او را نیازى است براى انجام آن بشتابى و او را ناگزیر نسازى که آنرا از تو بخواهد- بلکه تو او را پیشى گیرى هر گاه این را بکار بستى، دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پیوند دادهاى. ( کافی، ج 2، ص 169)
✍ محمود یزدانی
✅ @islamic_psycho
📌 #کارگاه_آموزشی
" باهم درمسیر خوشبختی " 🧕👨💼
🎏 امروز مورخ 25 اردیبهشت ماه
🖇 #کارگاه_پنجم با عنوان :
فرشته ای الهی (هستی شناسی جنین و اهمیت حفظ آن )
⏰ ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۰۰
🖇 #کارگاه_ششم با عنوان :
تک فرزندی، مسائل و چالشها
⏰ ساعت ۱۷:۰۰ الی ۱۸:۳۰
💠 استاد: جناب آقای یزدانی
آدرس : شریعتی 45 فرهنگسرای شهرزیبا و ایمن
#زندگی_را_باهم_بیاموزیم 💑
🌺
🍃🌺 @BahamZoj
__
باشگاه اجتماعی همسران مشهدی