آکادمی هنری ماه نو
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻از ادبیات دینی که حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
کلمهٔ دومی که میخوایم در موردش بحث کنیم، کلمهٔ «دین»ست. ما چه چیزی رو دین میدونیم؟
از دین که حرف میزنیم، از اسلام حرف نمیزنیم، از مسیحیت حرف نمیزنیم، از یهود حرف نمیزنیم، ما داریم راجع به دین به معنای کلی اون حرف میزنیم. دین، به همون چیزی که ما خودمون بهش میگیم اصول دین، به سه مسألهٔ اصلی فکر میکنه: توحید، معاد و نبوت. این، وجه اشتراک تمام ادیان توحیدیست. یعنی هر کسی که از دین حرف میزنه، با این سه مقوله وجه اشتراک داره.
ببینیم اگه این چیزی که ما تصور میکنیم راجع به ادبیات دینیست، آیا داستانهایی که در ذهن داریم، ربطی به یکی از این موضوعات (توحید، معاد، نبوت) داره یا نداره؟ آیا داستانی که شما مینویسید، منی که در فیلیپین نشستهم، اونی که در الجزایر نشسته، اونی که در فرانسه نشسته، اونی که در نپاله، جرقهای در او میزنه که ذرهای نسبت به حقتعالی دلش بلرزه؟ بگه من بارقهای از نور تجلی حضرت حق رو دیدم، ذرهای از اون معنویت به من منتقل شد یا نه؟
🔺برشی از کارگاه «داستان دینی» استاد مجید قیصری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
آکادمی هنری ماه نو
🔻از ادبیات دینی که حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟ کلمهٔ دومی که میخوایم در موردش بحث کنیم، کلمهٔ
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻فضول دوستداشتنی!
این همون نگاه فضولی و کنجکاوِ دوستداشتنیه. چرا دوست داشتنیه؟ نه اینکه تو زندگی مردم سرک بکشیم، اینکه طرف چی کار میکنه چی کار نمیکنه به من چه مربوطه! اما اون چیزی که من میبینم بیخطره رو من ازش استفاده میکنم. اون میتونه برای ما ماجرا باشه.
طرف میگفت خونهٔ ما رو دزد زده بود. میگه همه ریختند دزده رو بگیرند ولی دزده رو پیدا نمیکردند. اینا مهمونی داشتند. میگه اومدیم خوابیدیم، اون وسطها دیدیم یکی داره جیغ میزنه. دزده از ترسش پریده بود زیر یکی از پتوها دراز کشیده بود که آب از آسیاب بیفته بعد فرار کنه که گرفتنش. این یه نمونه است، و خیلی ماجراهای دیگه.
من الان بخوام از اینها بهتون بگم انقدر از این چیزها تو ذهنم هست. تو ذهن شمام هست. باید اینها رو بیاری بیرون. بهش فکر کن. نگاه کنید اونی که تشنه باشه دنبال آبه. شما وقتی که بخواید داستان طنز بنویسید مطمئن باشید سوژه سراغت میاد. این یه مورد. دومین مورد اینه که حتما حتما با عشق بنویسید.
🔺برشی از کارگاه «داستاننویسی طنز» استاد داوود امیریان
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr
آکادمی هنری ماه نو
🔻فضول دوستداشتنی! این همون نگاه فضولی و کنجکاوِ دوستداشتنیه. چرا دوست داشتنیه؟ نه اینکه تو زندگی
🔻من یک وقتهایی نوشتنم نمیآید، چه کار کنم؟
زندگی شما به عنوان داستاننویس به دو بخش تقسیم میشود؛ بخشی که در آن مینویسید، و بخشی که در آن نمینویسید. در هر کار تولیدی، اعم از تولید داستان یا تولید ماکارونی، دو مرحله وجود دارد: پیشتولید و تولید.
در مرحلۀ پیشتولید شما خود را برای تولید آماده میکنید. من اگر بخواهم درختی را قطع کنم، بخش اعظمی از وقتم به تیز کردن تبر خواهد گذشت. وقتی دارم تبر را تیز میکنم، اگر بپرسم «من الان درخت قطع نمیکنم، چیکار کنم؟» چطوری به نظر میرسد؟!
من یک هیزمشکنم که وظیفهام قطع درخت و خرد کردنش به قطعات مساوی است، و یک زمان زیادی را صرف تیز کردن تبر میکنم. و اگر بپرسید چرا درخت قطع نمیکنم، پاسخ ساده است! چون تبر تیز میکنم!
چرا من داستان نمینویسم؟ چون الان در پیشتولید داستانی هستم که یک هفته بعد، یک ماه بعد، یک سال بعد، ده سال بعد قرار است بنویسم. دارم قصههای اطرافم را در ذهنم جمع میکنم، دارم با دید دراماتیک به آدمها و ماجراهایشان نگاه میکنم تا درنهایت بنویسمشان.
پس هیچوقت نپرسید وقتی نوشتنم نمیآید چه کار کنم! کاری قرار نیست بکنید!
🔺برشی از کارگاه «جستار شخصی» استاد رامبد خانلری
مدرسه اسلامی هنر
#یک_قدم_جلوتر...
@isoapr